💠 یادداشت ویژه
#پیام_روز_جهانی_معلم
🔹معمولا روزهایی که به نام اقشار خاصی نامگذاری میشوند، فرصتی است برای یادآوری مسئولیتها و ویژگیهای حرفهای آن قشر، و بیان چالشهایی که به طور عام و خاص دستاندرکاران آن حرفه با آن مواجه هستند.
بر این اساس روز جهانی معلم نیز میتواند چنین امکانی را در اختیار خانواده بزرگ آموزش و پرورش در سطح جهان قرار دهد تا از دغدغهها، کامیابیها و ناکامیهای خود در سطح جهانی و چالشها و محدودیتهای خود در سطح ملی گفتگو کنند.
🔹متاسفانه در کشور ما دور ماندن از شرایط روزِ اندیشه در جهان و شیوههای نوین تفکر و تامل، باعث کژاندیشیهایی شده که معلم و آموزش را در دور باطلی از نظامی بسته و بشدت تمرکزگرا و ناکارآمد، گرفتار کرده است. کسری بودجه مداوم ۵۰ ساله، تسلط نگاه تنگنظرانه و نفرت پراکنیهای ایدئولوژیک، نابرابری شدید در کمیت و کیفیت آموزشهای ارائه شده، تعصب متصلب و عدم توسل به اندیشههای برتر در حیطههای مختلف فکری و اندیشهورزی جهانی و فاصله روزافزون از سطح کیفی آموزش نوین و ...از جمله عواقب این کژاندیشیهاست.
🔹اکنون نیز با همهگیری ویروس کووید ۱۹ شاهد تشدید معضلات گذشته در کنار چالشهای جدید پیش رو هستیم - متاسفانه صدای معلمانی که این آوارها و مشکلات را بارها فریاد زدند و تقاضای توجه و رسیدگی داشتند، صدای سوتکی شد که خواب مسئولان را آشفته کرد و با واکنش هایی دور از درایت، سرکوب شد-
و این همه اکنون آیینه ای شده است برای بازتاب گسترده تر نابرابری های عمیق اجتماعی و اقتصادی، ضعف زیرساختهای فنی و تکنولوژیک برای آموزش، ناتوانی و نابسامانی در مدیریت خرد و کلان آموزش و پرورش و... .
🔹در سال جدید تحصیلی یونسکو با توجه به همهگیری ویروس کووید ۱۹، شعارسال خود برای روزجهانی معلم را
#پیشرو_بودن_در_بحران و #بازآفرینی_سیمایی_امیدبخش_برای_آینده
انتخاب کرده است.
ایده آلی که در نظام آموزشی ناکارآمد و خلاقیت کش کنونی برای معلمان درگیر با فشار های خردکننده اقتصادی و سیاسی بسیار دور از دسترس به نظر می رسد.
#یاداشت_ویژه
#روزجهانی_معلم
#آموزش_و_پرورش
#نقد
#دیدگاه
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
#پیام_روز_جهانی_معلم
🔹معمولا روزهایی که به نام اقشار خاصی نامگذاری میشوند، فرصتی است برای یادآوری مسئولیتها و ویژگیهای حرفهای آن قشر، و بیان چالشهایی که به طور عام و خاص دستاندرکاران آن حرفه با آن مواجه هستند.
بر این اساس روز جهانی معلم نیز میتواند چنین امکانی را در اختیار خانواده بزرگ آموزش و پرورش در سطح جهان قرار دهد تا از دغدغهها، کامیابیها و ناکامیهای خود در سطح جهانی و چالشها و محدودیتهای خود در سطح ملی گفتگو کنند.
🔹متاسفانه در کشور ما دور ماندن از شرایط روزِ اندیشه در جهان و شیوههای نوین تفکر و تامل، باعث کژاندیشیهایی شده که معلم و آموزش را در دور باطلی از نظامی بسته و بشدت تمرکزگرا و ناکارآمد، گرفتار کرده است. کسری بودجه مداوم ۵۰ ساله، تسلط نگاه تنگنظرانه و نفرت پراکنیهای ایدئولوژیک، نابرابری شدید در کمیت و کیفیت آموزشهای ارائه شده، تعصب متصلب و عدم توسل به اندیشههای برتر در حیطههای مختلف فکری و اندیشهورزی جهانی و فاصله روزافزون از سطح کیفی آموزش نوین و ...از جمله عواقب این کژاندیشیهاست.
🔹اکنون نیز با همهگیری ویروس کووید ۱۹ شاهد تشدید معضلات گذشته در کنار چالشهای جدید پیش رو هستیم - متاسفانه صدای معلمانی که این آوارها و مشکلات را بارها فریاد زدند و تقاضای توجه و رسیدگی داشتند، صدای سوتکی شد که خواب مسئولان را آشفته کرد و با واکنش هایی دور از درایت، سرکوب شد-
و این همه اکنون آیینه ای شده است برای بازتاب گسترده تر نابرابری های عمیق اجتماعی و اقتصادی، ضعف زیرساختهای فنی و تکنولوژیک برای آموزش، ناتوانی و نابسامانی در مدیریت خرد و کلان آموزش و پرورش و... .
🔹در سال جدید تحصیلی یونسکو با توجه به همهگیری ویروس کووید ۱۹، شعارسال خود برای روزجهانی معلم را
#پیشرو_بودن_در_بحران و #بازآفرینی_سیمایی_امیدبخش_برای_آینده
انتخاب کرده است.
ایده آلی که در نظام آموزشی ناکارآمد و خلاقیت کش کنونی برای معلمان درگیر با فشار های خردکننده اقتصادی و سیاسی بسیار دور از دسترس به نظر می رسد.
#یاداشت_ویژه
#روزجهانی_معلم
#آموزش_و_پرورش
#نقد
#دیدگاه
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان تهران
🆔 @KSMtehran
💠 #بیانیه
#بیانیه_کانون_صنفی_معلمان_ایران ( #تهران ) در #نقد_بخشنامه_غیر_کارشناسانه_بازگشایی_کامل_مدارس
به نام خداوند جان و خرد
🔹 در حالی که بیش از دو سال از شیوع ویروس کرونا در کشور می گذرد و در این فاصله جان بسیاری از هموطنانمان قربانی عملکردهای غلط و سو مدیریت مسئولان شده است، همچنان شاهد تداوم این سیاست ها بویژه در ساختار آموزش عمومی کشور هستیم.
🔹 در حالی با بخشنامه ها و پیام های متعدد از سمت وزارتخانه، اداره و مدیران مدارس، برای تاکید و در حقیقت تهدید معلمان و دانش آموزان در ۱۴ فروردین برای بازگشایی کاملا حضوری هستیم که بر هیچکس پوشیده نیست که بعد از تعطیلات نوروز و سفرهای نوروزی و شنیده ها از سویه جدید کرونا و موارد مشابه ما احتمالا شاهد گسترش و اپیدمی مجدد این بیماری و همچنین اینبار تلفات جبران ناپذیر در کودکان خواهیم بود.
اما همچنان وزارتخانه بر نظرات غیر کارشناسانه و بدون تایید متخصصان بهداشت و درمان کشور اصرار دارد.
🔺 کانون صنفی معلمان ایران( تهران ) ضمن نقد این عملکردهای غیر کارشناسانه موارد زیر را به سمع و نظر همکاران و هموطنان عزیز می رساند:
۱. در بخشنامه بازگشایی مدارس، در حالی بر عدم الزام به رعایت فاصله گذاری های فیزیکی تاکید شده است، که در مدارس شهر های بزرگ بویژه مدارس استان تهران با تمرکز جمعیتی بالای دانش آموزان مواجه هستیم. در بسیاری از این مدارس حضور بیش از ۴۰ دانش آموز در یک کلاس ضمن ایجاد مشکلات آموزشی، در شرایط کرونایی کنونی می تواند عواقب جبران ناپذیری بدنبال داشته باشد. این در حالی است که بسیاری از این مدارس فاقد امکانات اولیه تهویه و فاقد فضای آموزشی کافی و مناسب برای رعایت پروتکل های بهداشتی است.
۲. در حالی در بخشنامه صادره بر مراقبت دانش آموزان توسط مراقبین سلامت تاکید شده است که عملا بسیاری از مدارس کشور فاقد چنین نیروهایی است. در واقع تاکید بر چنین مواردی در بخشنامه وزارتی، بیشتر جنبه تبلیغاتی و رسانه ای داشته و خود مسئولان وزارتخانه هم می دانند، مدارس کشور سالهاست که با کمبود نیروی آموزشی و مشاور مواجه است، و مقوله ای همچون مراقب سلامت، بیش از هرچیز تخیل فرادستان آموزشی است.
۳. در این بخشنامه بر الزام مدیران مدارس در راه اندازی سرویس مدارس تاکید شده است. این در حالی است که در همین مدت آموزش ترکیبی که معلمان الزام بر حضور در مدارس داشتند، بسیاری از همکاران از عدم دسترسی به سرویس مدارس در مناطق دور افتاده گله مند بوده اند .در نتیجه قابل پیش بینی است که درنتیجه اقدام عجولانه کنونی، بدون در نظر گرفتن زیر ساخت های لازم، شاهد هرج ومرج گسترده در وضعیت عبور و مرور شهرهای بزرگ خواهیم بود.
۴. در بیش از دو سال گذشته وزارت آموزش و پرورش عملا هیچ گونه مسئولیتی در قبال تامین وسایل آموزشی برای معلمان در شرایط آموزش مجازی بر عهده نگرفته ومعلمان با استفاده از وسایل شخصی هزینه آموزش مجازی را از جیب خود پرداخت کرده اند. علاوه برآن نزدیک به سه میلیون دانش آموز بدلیل عدم برخورداری از امکانات اولیه آموزشی و عدم دسترسی به اینترنت، از چرخه آموزش کشور خارج شده اند.
📌 #کانون_صنفی_معلمان_ایران ( #تهران ) لازم می داند بار دیگر به فرادستان آموزشی در کشور هشدار دهد که تصمیمات غیر کارشناسی در بازگشایی مدارس در گذشته پیامدهای هولناکی برای دانش آموزان و معلمان بدنبال داشت. این بار نیز با توجه به شرایط مدارس ایران و کمبود امکانات بهداشتی، به نظر می آید، تکرار چنین پیامدهایی دور از ذهن نیست. لذا لازم است که هر گونه تصمیم گیری در مورد بازگشایی کامل مدارس کاملا کارشناسانه و بر مبنای نظرات متخصصان، پزشکان و صاحب نظران مستقل انجام شود.
بی شک هرگونه مسئولیت عواقب چنین تصمیم گیری هایی با شخص وزیر آموزش و پرورش کشور می باشد.
کانون صنفی معلمان ایران ( تهران )
۱۲ فرودین ۱۴۰۱
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
✅ با ما در ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران) همراه شوید.
✅✅ ارتباط با کانال
👇👇👇👇
@Ertebat_Ba_KSMtehran
✅✅✅ لینک عضویت در کانال
👇👇👇
https://tttttt.me/KSMtehran
#بیانیه_کانون_صنفی_معلمان_ایران ( #تهران ) در #نقد_بخشنامه_غیر_کارشناسانه_بازگشایی_کامل_مدارس
به نام خداوند جان و خرد
🔹 در حالی که بیش از دو سال از شیوع ویروس کرونا در کشور می گذرد و در این فاصله جان بسیاری از هموطنانمان قربانی عملکردهای غلط و سو مدیریت مسئولان شده است، همچنان شاهد تداوم این سیاست ها بویژه در ساختار آموزش عمومی کشور هستیم.
🔹 در حالی با بخشنامه ها و پیام های متعدد از سمت وزارتخانه، اداره و مدیران مدارس، برای تاکید و در حقیقت تهدید معلمان و دانش آموزان در ۱۴ فروردین برای بازگشایی کاملا حضوری هستیم که بر هیچکس پوشیده نیست که بعد از تعطیلات نوروز و سفرهای نوروزی و شنیده ها از سویه جدید کرونا و موارد مشابه ما احتمالا شاهد گسترش و اپیدمی مجدد این بیماری و همچنین اینبار تلفات جبران ناپذیر در کودکان خواهیم بود.
اما همچنان وزارتخانه بر نظرات غیر کارشناسانه و بدون تایید متخصصان بهداشت و درمان کشور اصرار دارد.
🔺 کانون صنفی معلمان ایران( تهران ) ضمن نقد این عملکردهای غیر کارشناسانه موارد زیر را به سمع و نظر همکاران و هموطنان عزیز می رساند:
۱. در بخشنامه بازگشایی مدارس، در حالی بر عدم الزام به رعایت فاصله گذاری های فیزیکی تاکید شده است، که در مدارس شهر های بزرگ بویژه مدارس استان تهران با تمرکز جمعیتی بالای دانش آموزان مواجه هستیم. در بسیاری از این مدارس حضور بیش از ۴۰ دانش آموز در یک کلاس ضمن ایجاد مشکلات آموزشی، در شرایط کرونایی کنونی می تواند عواقب جبران ناپذیری بدنبال داشته باشد. این در حالی است که بسیاری از این مدارس فاقد امکانات اولیه تهویه و فاقد فضای آموزشی کافی و مناسب برای رعایت پروتکل های بهداشتی است.
۲. در حالی در بخشنامه صادره بر مراقبت دانش آموزان توسط مراقبین سلامت تاکید شده است که عملا بسیاری از مدارس کشور فاقد چنین نیروهایی است. در واقع تاکید بر چنین مواردی در بخشنامه وزارتی، بیشتر جنبه تبلیغاتی و رسانه ای داشته و خود مسئولان وزارتخانه هم می دانند، مدارس کشور سالهاست که با کمبود نیروی آموزشی و مشاور مواجه است، و مقوله ای همچون مراقب سلامت، بیش از هرچیز تخیل فرادستان آموزشی است.
۳. در این بخشنامه بر الزام مدیران مدارس در راه اندازی سرویس مدارس تاکید شده است. این در حالی است که در همین مدت آموزش ترکیبی که معلمان الزام بر حضور در مدارس داشتند، بسیاری از همکاران از عدم دسترسی به سرویس مدارس در مناطق دور افتاده گله مند بوده اند .در نتیجه قابل پیش بینی است که درنتیجه اقدام عجولانه کنونی، بدون در نظر گرفتن زیر ساخت های لازم، شاهد هرج ومرج گسترده در وضعیت عبور و مرور شهرهای بزرگ خواهیم بود.
۴. در بیش از دو سال گذشته وزارت آموزش و پرورش عملا هیچ گونه مسئولیتی در قبال تامین وسایل آموزشی برای معلمان در شرایط آموزش مجازی بر عهده نگرفته ومعلمان با استفاده از وسایل شخصی هزینه آموزش مجازی را از جیب خود پرداخت کرده اند. علاوه برآن نزدیک به سه میلیون دانش آموز بدلیل عدم برخورداری از امکانات اولیه آموزشی و عدم دسترسی به اینترنت، از چرخه آموزش کشور خارج شده اند.
📌 #کانون_صنفی_معلمان_ایران ( #تهران ) لازم می داند بار دیگر به فرادستان آموزشی در کشور هشدار دهد که تصمیمات غیر کارشناسی در بازگشایی مدارس در گذشته پیامدهای هولناکی برای دانش آموزان و معلمان بدنبال داشت. این بار نیز با توجه به شرایط مدارس ایران و کمبود امکانات بهداشتی، به نظر می آید، تکرار چنین پیامدهایی دور از ذهن نیست. لذا لازم است که هر گونه تصمیم گیری در مورد بازگشایی کامل مدارس کاملا کارشناسانه و بر مبنای نظرات متخصصان، پزشکان و صاحب نظران مستقل انجام شود.
بی شک هرگونه مسئولیت عواقب چنین تصمیم گیری هایی با شخص وزیر آموزش و پرورش کشور می باشد.
کانون صنفی معلمان ایران ( تهران )
۱۲ فرودین ۱۴۰۱
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
✅ با ما در ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران) همراه شوید.
✅✅ ارتباط با کانال
👇👇👇👇
@Ertebat_Ba_KSMtehran
✅✅✅ لینک عضویت در کانال
👇👇👇
https://tttttt.me/KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
بازتابدهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
بازتابدهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
💠 #نقد
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۱)
🔷کمال اطهاری
منبع: کانال ایران فردا
بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط
شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی)
▪️انتشار منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران، و منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا)، بدونشک گامی بهجلو در ادبیات تشکیل جبههی سیاسی در ایران محسوب میشود. این منشورها از اکتفا به تشکیل جبهه حول شعارهایی با دالهای بسیطِ آزادی و استقلال، مبارزه با امپریالیسم، رفع هرگونه استثمار، تعرض انقلابی و... فراتر رفته، و میتواند مبنای گفتگو و نقد برای تبدیل بهیک برنامهی بدیل تبدیل شوند که شرط لازم برای تشکیل یک جبههی سیاسی پایدار و پیروزمند است. این یادداشت هم برای چنین هدفی نوشته شده است. در این یادداشت میکوشم با نوشتن چند نقد کوتاه براین منشورها، عیار آنها را بسنجم؛ تا نویسندگان و خوانندگان آنها تردید نکنند که برای توسعه و تکامل اجتماعی، تجربه باید به شعور تاریخی تبدیل گردد، و برشورانگیزی باید علم رهاییبخش افزوده شود.
1️⃣ نخست به منشور مهسا میپردازم. کافی است به بند «عدالت» و زیربندهای آن نظری بیندازیم تا دریابیم تعجیل در نوشتن یک منشور میتواند چه خطاهایی بهبار آورد: نویسندگانی که سرنام این بند را عدالت گذاشتهاند، دقت نکردهاند که «حمایت از تشکیل دستگاه قضایی مستقل بر طبق استانداردهای جهانی» برای تحقق برابری (equality) قانونی است نه عدالت (justice) و شاید معنای این دو را خلط کرده باشند. باید در نظر داشت که تحقق عدالت وابسته به تحقق حقوق اجتماعی (social rights) بهعنوان بخشی از حقوق بشر در چارچوب سیاست اجتماعی (social policy) فراگیر است. اما در بند «حقوق بشر و کرامت انسانی» این منشور نیز به حقوق اجتماعی بطور مستقیم پرداخته نشده است. همانطور که به حق توسعه (development right) و حقوق جمعی (collective rights) یا گروهی نیز پرداخته نشده است. در حالیکه حقوق مذکور متضمن مکانپایگی و مردممحوری (place-based & people-centered) است برای تحقق آزادی است، و با بهرسمیت شناختن آنها است که عدالت، تمرکززدایی، حفظ محیطزیست و... میتواند عینیت یابد. بطورمثال «حق به شهر» زمانی میتواند تحقق یابد که حقوق جمعی برای مردم یک شهر و محلههای آن برای دادخواهی علیه اقدامات شهرداری به رسمیت شناخته شده باشد، و نیز توانند در برنامه و بودجهریزی دخالت مستقیم کنند. همچنان که دربارهی محیط زیست دیگر فقط سازمان محیطزیست قیم مردم نخواهد بود، و ساکنان هرشهر یا روستا میتوانند علیه تراکمفروشی، برنامهها و مجوزهای نادرست و/یا رانتجویانه دستگاهها و سازمانهای دولتی اقامه دعوی کنند.....
متن کامل:
https://bit.ly/3FOieza
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#زن_زندگی_آزادی
#نقد_منشور_مهسا
https://tttttt.me/iranfardamag
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۱)
🔷کمال اطهاری
منبع: کانال ایران فردا
بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط
شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی)
▪️انتشار منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران، و منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا)، بدونشک گامی بهجلو در ادبیات تشکیل جبههی سیاسی در ایران محسوب میشود. این منشورها از اکتفا به تشکیل جبهه حول شعارهایی با دالهای بسیطِ آزادی و استقلال، مبارزه با امپریالیسم، رفع هرگونه استثمار، تعرض انقلابی و... فراتر رفته، و میتواند مبنای گفتگو و نقد برای تبدیل بهیک برنامهی بدیل تبدیل شوند که شرط لازم برای تشکیل یک جبههی سیاسی پایدار و پیروزمند است. این یادداشت هم برای چنین هدفی نوشته شده است. در این یادداشت میکوشم با نوشتن چند نقد کوتاه براین منشورها، عیار آنها را بسنجم؛ تا نویسندگان و خوانندگان آنها تردید نکنند که برای توسعه و تکامل اجتماعی، تجربه باید به شعور تاریخی تبدیل گردد، و برشورانگیزی باید علم رهاییبخش افزوده شود.
1️⃣ نخست به منشور مهسا میپردازم. کافی است به بند «عدالت» و زیربندهای آن نظری بیندازیم تا دریابیم تعجیل در نوشتن یک منشور میتواند چه خطاهایی بهبار آورد: نویسندگانی که سرنام این بند را عدالت گذاشتهاند، دقت نکردهاند که «حمایت از تشکیل دستگاه قضایی مستقل بر طبق استانداردهای جهانی» برای تحقق برابری (equality) قانونی است نه عدالت (justice) و شاید معنای این دو را خلط کرده باشند. باید در نظر داشت که تحقق عدالت وابسته به تحقق حقوق اجتماعی (social rights) بهعنوان بخشی از حقوق بشر در چارچوب سیاست اجتماعی (social policy) فراگیر است. اما در بند «حقوق بشر و کرامت انسانی» این منشور نیز به حقوق اجتماعی بطور مستقیم پرداخته نشده است. همانطور که به حق توسعه (development right) و حقوق جمعی (collective rights) یا گروهی نیز پرداخته نشده است. در حالیکه حقوق مذکور متضمن مکانپایگی و مردممحوری (place-based & people-centered) است برای تحقق آزادی است، و با بهرسمیت شناختن آنها است که عدالت، تمرکززدایی، حفظ محیطزیست و... میتواند عینیت یابد. بطورمثال «حق به شهر» زمانی میتواند تحقق یابد که حقوق جمعی برای مردم یک شهر و محلههای آن برای دادخواهی علیه اقدامات شهرداری به رسمیت شناخته شده باشد، و نیز توانند در برنامه و بودجهریزی دخالت مستقیم کنند. همچنان که دربارهی محیط زیست دیگر فقط سازمان محیطزیست قیم مردم نخواهد بود، و ساکنان هرشهر یا روستا میتوانند علیه تراکمفروشی، برنامهها و مجوزهای نادرست و/یا رانتجویانه دستگاهها و سازمانهای دولتی اقامه دعوی کنند.....
متن کامل:
https://bit.ly/3FOieza
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#زن_زندگی_آزادی
#نقد_منشور_مهسا
https://tttttt.me/iranfardamag
Telegraph
🔴بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
🔷کمال اطهاری @iranfardamag چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی) ▪️انتشار منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران، و منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا)، بدون شک گامی بهجلو در ادبیات تشکیل جبههی سیاسی در…
💠 #نقد
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۲)
✍کمال اطهاری
منبع: کانال ایران فردا
بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط
شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی)
2️⃣ منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران بسیار امیدبخش است، چون این تشکلها برای فرارفتن از چارچوب کارگاهی، موضعی و صنفی بهسوی فراخوانی فراگیر کوشیدهاند. نقد من نیز کوششی برای فراتر رفتن ازین برنامهی حداقلی و «دقیقتر» کردن آن است و نقد خود را در اساس متوجه مقولات اقتصاد و رفاه (سیاست اجتماعی) میکنم.
🔸 نخست باید بگویم که در هیچ بندی به مقولهی توسعهی اقتصادی و در نتیجه توسعهی اقتصاد دانش (knowledge economy) اشاره نشده است. در حالی که همانطور که در گذشته توسعه وابسته به صنعتی شدن بود، امروزه توسعهی صنعتی، کشاورزی، حفظ محیط زیست و... وابسته به گذار به اقتصاد دانش است که اهمیت آن از گذار دموکراتیک کمتر نیست. غفلت از گذار به اقتصاد دانش، جوامع پیرامونی چون ایران را دچار همان عقبماندگی میکند که پس از صنعتی شدن دچار آن شده بودند و به استعمار آنها انجامید.
▪️بهعلاوه بدون این گذار، مازاد اقتصادی لازم برای رفاه اجتماعی نیز بهدست نمیآید، و درآمد نفت هم بههیچ وجه کفاف رفاه اجتماعی، رفع محرومیت و غیره را نمیکند. یعنی خلاف آنچه در انتهای بندها آمده است «وجود ثروتهای زیرزمینی بالقوه و بالفعل در کشور» و حتی مردم آگاه و توانمند، هیچ دلیلی برای تحقق و اجرای مطالبات حداقلی در منشور نیست. باید در نظر داشت که هرچند اقتصاد دانش از متن سرمایهداری برآمده، اما همچون صنعتیشدن که سرمایهداری موجد آن بوده، گذار به آن یک ضرورت تاریخی برای توسعه است.
🔸بهعلاوه تحقق و اجرای مطالبات حداقلی در منشور نیاز به سیاست اجتماعیِ (social policy) پشتیبان اقتصاد دانش دارد که تا گذار به جامعهی دانش (knowledge society) نیز صورت گیرد. باید در نظر داشت که سیاست اجتماعی بازتوزیع را هدف میگیرد که امروزه علاوه بر مقولات مسکن اجتماعی، آموزش و بهداشت و غیره، شامل حق به شهر و حق به طبیعت نیز میشود. اما منشور مطالبات، تنها مزد حداقلی، افزایش فوری حقوق و غیره را هدف گرفته که از زمرهی مقولات توزیعی هستند. این غفلت منشور از سیاست اجتماعی، که بههیچ وجه قابلقبول نیست، نمیتواند به رفاه و عدالت اجتماعی بینجامد.
▪️باید تاکید داشت که تقلیل مطالبات به توزیع، تکرار همان رویکرد خردهبورژوازی سنتی است که با تقلیل نقش دولت از توسعهبخش به توزیعکننده، نظاماتی را همچون جمهوری اسلامی پدید میآورد. این رویکرد توزیعی، در مصادره کردن و توزیع ثروت حاصله هم بهچشم میخورد. در حالی که بهطور مثال احیای محیط زیستِ در حالِ نابودی ایران، در درجهی اول نیاز به تغییر نظام بهرهبرداری کشاورزی، هوشمندسازی کشاورزی، و تنوعبخشی به اقتصاد روستا در فرایند گذار به اقتصاد دانش دارد، که زمینهساز آن گذارِ همزمان به جامعهی دانش است.
متن کامل:
https://bit.ly/3FOieza
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#زن_زندگی_آزادی
#نقد_منشور_مهسا
https://tttttt.me/iranfardamag
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۲)
✍کمال اطهاری
منبع: کانال ایران فردا
بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط
شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی)
2️⃣ منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران بسیار امیدبخش است، چون این تشکلها برای فرارفتن از چارچوب کارگاهی، موضعی و صنفی بهسوی فراخوانی فراگیر کوشیدهاند. نقد من نیز کوششی برای فراتر رفتن ازین برنامهی حداقلی و «دقیقتر» کردن آن است و نقد خود را در اساس متوجه مقولات اقتصاد و رفاه (سیاست اجتماعی) میکنم.
🔸 نخست باید بگویم که در هیچ بندی به مقولهی توسعهی اقتصادی و در نتیجه توسعهی اقتصاد دانش (knowledge economy) اشاره نشده است. در حالی که همانطور که در گذشته توسعه وابسته به صنعتی شدن بود، امروزه توسعهی صنعتی، کشاورزی، حفظ محیط زیست و... وابسته به گذار به اقتصاد دانش است که اهمیت آن از گذار دموکراتیک کمتر نیست. غفلت از گذار به اقتصاد دانش، جوامع پیرامونی چون ایران را دچار همان عقبماندگی میکند که پس از صنعتی شدن دچار آن شده بودند و به استعمار آنها انجامید.
▪️بهعلاوه بدون این گذار، مازاد اقتصادی لازم برای رفاه اجتماعی نیز بهدست نمیآید، و درآمد نفت هم بههیچ وجه کفاف رفاه اجتماعی، رفع محرومیت و غیره را نمیکند. یعنی خلاف آنچه در انتهای بندها آمده است «وجود ثروتهای زیرزمینی بالقوه و بالفعل در کشور» و حتی مردم آگاه و توانمند، هیچ دلیلی برای تحقق و اجرای مطالبات حداقلی در منشور نیست. باید در نظر داشت که هرچند اقتصاد دانش از متن سرمایهداری برآمده، اما همچون صنعتیشدن که سرمایهداری موجد آن بوده، گذار به آن یک ضرورت تاریخی برای توسعه است.
🔸بهعلاوه تحقق و اجرای مطالبات حداقلی در منشور نیاز به سیاست اجتماعیِ (social policy) پشتیبان اقتصاد دانش دارد که تا گذار به جامعهی دانش (knowledge society) نیز صورت گیرد. باید در نظر داشت که سیاست اجتماعی بازتوزیع را هدف میگیرد که امروزه علاوه بر مقولات مسکن اجتماعی، آموزش و بهداشت و غیره، شامل حق به شهر و حق به طبیعت نیز میشود. اما منشور مطالبات، تنها مزد حداقلی، افزایش فوری حقوق و غیره را هدف گرفته که از زمرهی مقولات توزیعی هستند. این غفلت منشور از سیاست اجتماعی، که بههیچ وجه قابلقبول نیست، نمیتواند به رفاه و عدالت اجتماعی بینجامد.
▪️باید تاکید داشت که تقلیل مطالبات به توزیع، تکرار همان رویکرد خردهبورژوازی سنتی است که با تقلیل نقش دولت از توسعهبخش به توزیعکننده، نظاماتی را همچون جمهوری اسلامی پدید میآورد. این رویکرد توزیعی، در مصادره کردن و توزیع ثروت حاصله هم بهچشم میخورد. در حالی که بهطور مثال احیای محیط زیستِ در حالِ نابودی ایران، در درجهی اول نیاز به تغییر نظام بهرهبرداری کشاورزی، هوشمندسازی کشاورزی، و تنوعبخشی به اقتصاد روستا در فرایند گذار به اقتصاد دانش دارد، که زمینهساز آن گذارِ همزمان به جامعهی دانش است.
متن کامل:
https://bit.ly/3FOieza
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#زن_زندگی_آزادی
#نقد_منشور_مهسا
https://tttttt.me/iranfardamag
Telegraph
🔴بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
🔷کمال اطهاری @iranfardamag چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی) ▪️انتشار منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران، و منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا)، بدون شک گامی بهجلو در ادبیات تشکیل جبههی سیاسی در…
💠 #نقد
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۳)
✍ کمال اطهاری
بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
3️⃣ دربارهی کاستیهای دو منشور بازهم میتوان نوشت اما قصد من تاکید براین نکته بود که «مهلتی بایست تا خون شیر شد»، و امیدوارم موفق شده باشم. بهعنوان سخن پایانی، چند نکتهی مهم را قابل طرح میدانم:
🔸حاکمیت پهلویها بهطور عمده بر قهر مبتنی بود، نه اقناعِ جامعهی مدنی. یعنی بهرغم تحولات مثبتی که در دوران آنها رخ داد، نتوانستند با اقناعِ جامعهی مدنی، تشکیل یک دولت همپیوند یا مُدغَم (integral state) در آن را بدهند. هر دو پادشاهان پهلوی هنگامی که مطلقاً به قهر روی آورده و فراموش کردند که حاکمیت آنها وابسته به اقناعِ جامعهی مدنی توسط روشنفکران مشروطه بوده، نهتنها مردم که حتی قدرتهای خارجی نیز از آنها روی برگرداندند، و سقوط کردند.
▪️حاکمیت جمهوری اسلامی در ابتدا خصلت یک دولت مُدغَم در جامعهی مدنی را داشت که بهتدریج آن را از دست داد. هدف یک جناح در این حاکمیت، تحمیل اسلام سیاسی به جامعهی مدنی بود که این تحمیل را برنمیتابید. این جناح بهتدریج انحصار قدرت و ثروت را بهدست آورد و بهتدریج نیز «قهر» را جایگزین «اقناع» جامعهی مدنی کرد و بهجای طبقات اصلی جامعهی مدرن (بورژوازی مولد، طبقهی کارگر و طبقهی متوسط) پایگاه خود را طبقات و اقشار سنتی قرار داد. بهتدریج از یکسو انحصارطلبی رانتجویانه این جناح از حاکمیت، روبنایی نوفئودالی پدید آورد که ضد فرایند انباشت یا تولید و بازتولید گسترده گشت و بحرانی اقتصادی و زیستمحیطی پدید آورده که حاکمیت را بهسوی فروپاشی رانده است. از سویدیگر این جناح برای اقناع پایگاه طبقاتی قلیل و از لحاظ تاریخی میرای خود، امتیازاتی ویژه برای ایشان قائل شد تا به اعمالِ قهر علیه اکثریت جامعه و بهخصوص طبقات مدرن بپردازند. بهعلاوه به اشاعه خرافات بین آنها، فعالسازی گسلهای طبقاتی و عقیدتی، و پوپولیسم پرداخت تا به طبقات مدرن نپیوندند. البته تاریخ نشان داده که ایجاد چنین پایگاههایی تیغ دولبه است، و همچون «پیراهنسیاهان» بقای هر حاکمیتی را تهدید میکند.
نشانههای این تهدید را پیشتر در قتلهای زنجیرهای، یا آتش زدن سفارت عربستان سعودی دیدهایم و اکنون در مسمومیت زنجیرهای مدارس میبینیم.
🔸منظور این که وقتی قهر جای اقناع را بگیرد، هر حاکمیتی حتی در حد یک ابرقدرت به فروپاشی رانده میشود.
در حکومت پهلویها دلایل پیشگفته باعث شد که حاکمیتشان بسیار شکننده باشد و پس از آغاز جنبش، دگرگونی تند و کوتاهمدت رخ دهد. اما اقناع اولیهی جامعهی مدنی نسبت به جمهوری اسلامی (در بیخبری از اسلام سیاسی مضمر در آن)، و پایگاه طبقاتی هرچند محدود و محدودشوندهی موجودِ آن، فرایند دگرگونی را کُند و بلندمدت میکند. بهخصوص که روشنفکران کنونی خلاف روشنفکران مشروطه، فاقد مدل و برنامهی جایگزین هستند، و توانایی اقناع جامعهی مدنیِ با دانش و تجربهی ایران را ندارند.
▪️باید منافع معین طبقات و اقشار و اقوام را در حوزهی سیاسی و اقتصادی دموکراتیک، و نیز برنامهی حداقلی برای تحقق آنها را تعریف کرد تا اکثریت جامعه (که بهغلط خاکستری نامیده شدهاند) برای ساختن جامعهی نوین وارد میدان شوند.
این اکثریت شجاع و بافرهنگ، چون به فراخوانهایی مانند آتشبرافروزیِ انقلابی در چهارشنبهسوری پاسخ هیجانی نمیدهند خاکستری نیستند، بلکه برای دگرگونیِ بدون برنامهی دموکراتیک اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هیجان ندارند. آنها این «شعور تاریخی» را یافتهاند که بدون برنامهی مشخص نمیتوان ائتلاف و اتحاد کرد، و در دگرگونی تاریخی موفق گشت.
🔸اقناع اکثریت مردم در جنگ «مواضع» صورت میگیرد، نه در جنگ «رودررو» که به جنبش یا خیزش انقلابی موسوم شده است، چنین اقناعِ برنامهمندی در جنگ مواضع، از آغاز تدوین این منشورهای ناقص، بنا به شناخت تاریخی میتواند تا ده سال طول بکشد و جامعه باید به آن آگاه باشد تا سرنخورد. دوگانه یا ثنویت مانوی انقلاب یا اصلاح را، که هنوز بر اذهان بسیاری سلطه دارد، باید بهدور ریخت. کثیر بودن جامعهی ایران بدینمعنی است که جنگهای مواضع کثیری وجود دارد، که هم اصلاح است و هم انقلاب. کثیر بودن جامعهی ایران بدینمعنی است که در عین وجود یک تضاد اصلی با جناح حاکم بر جمهوری اسلامی، تضادهای عمده و در نتیجه خاکریز مقدم در جنگ مواضع متفاوت است. تضاد عمده و در نتیجه جنگ مواضع در طبقات، اقشار، اقوام، زنان، جوانان، محیط زیست، شهر، روستا و... اشکالی گوناگون دارد. موضوع حیاتی این است که این جنگهای مواضع پراکنده باید با برنامهای جامع «مدیریت یکپارچه» شود تا جنبش ملی پیروز گردد و ایرانی یکپارچه راه توسعهی پایدار را بپیماید.
https://tttttt.me/KSMtehran/13128
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۳)
✍ کمال اطهاری
3️⃣ دربارهی کاستیهای دو منشور بازهم میتوان نوشت اما قصد من تاکید براین نکته بود که «مهلتی بایست تا خون شیر شد»، و امیدوارم موفق شده باشم. بهعنوان سخن پایانی، چند نکتهی مهم را قابل طرح میدانم:
🔸حاکمیت پهلویها بهطور عمده بر قهر مبتنی بود، نه اقناعِ جامعهی مدنی. یعنی بهرغم تحولات مثبتی که در دوران آنها رخ داد، نتوانستند با اقناعِ جامعهی مدنی، تشکیل یک دولت همپیوند یا مُدغَم (integral state) در آن را بدهند. هر دو پادشاهان پهلوی هنگامی که مطلقاً به قهر روی آورده و فراموش کردند که حاکمیت آنها وابسته به اقناعِ جامعهی مدنی توسط روشنفکران مشروطه بوده، نهتنها مردم که حتی قدرتهای خارجی نیز از آنها روی برگرداندند، و سقوط کردند.
▪️حاکمیت جمهوری اسلامی در ابتدا خصلت یک دولت مُدغَم در جامعهی مدنی را داشت که بهتدریج آن را از دست داد. هدف یک جناح در این حاکمیت، تحمیل اسلام سیاسی به جامعهی مدنی بود که این تحمیل را برنمیتابید. این جناح بهتدریج انحصار قدرت و ثروت را بهدست آورد و بهتدریج نیز «قهر» را جایگزین «اقناع» جامعهی مدنی کرد و بهجای طبقات اصلی جامعهی مدرن (بورژوازی مولد، طبقهی کارگر و طبقهی متوسط) پایگاه خود را طبقات و اقشار سنتی قرار داد. بهتدریج از یکسو انحصارطلبی رانتجویانه این جناح از حاکمیت، روبنایی نوفئودالی پدید آورد که ضد فرایند انباشت یا تولید و بازتولید گسترده گشت و بحرانی اقتصادی و زیستمحیطی پدید آورده که حاکمیت را بهسوی فروپاشی رانده است. از سویدیگر این جناح برای اقناع پایگاه طبقاتی قلیل و از لحاظ تاریخی میرای خود، امتیازاتی ویژه برای ایشان قائل شد تا به اعمالِ قهر علیه اکثریت جامعه و بهخصوص طبقات مدرن بپردازند. بهعلاوه به اشاعه خرافات بین آنها، فعالسازی گسلهای طبقاتی و عقیدتی، و پوپولیسم پرداخت تا به طبقات مدرن نپیوندند. البته تاریخ نشان داده که ایجاد چنین پایگاههایی تیغ دولبه است، و همچون «پیراهنسیاهان» بقای هر حاکمیتی را تهدید میکند.
نشانههای این تهدید را پیشتر در قتلهای زنجیرهای، یا آتش زدن سفارت عربستان سعودی دیدهایم و اکنون در مسمومیت زنجیرهای مدارس میبینیم.
🔸منظور این که وقتی قهر جای اقناع را بگیرد، هر حاکمیتی حتی در حد یک ابرقدرت به فروپاشی رانده میشود.
در حکومت پهلویها دلایل پیشگفته باعث شد که حاکمیتشان بسیار شکننده باشد و پس از آغاز جنبش، دگرگونی تند و کوتاهمدت رخ دهد. اما اقناع اولیهی جامعهی مدنی نسبت به جمهوری اسلامی (در بیخبری از اسلام سیاسی مضمر در آن)، و پایگاه طبقاتی هرچند محدود و محدودشوندهی موجودِ آن، فرایند دگرگونی را کُند و بلندمدت میکند. بهخصوص که روشنفکران کنونی خلاف روشنفکران مشروطه، فاقد مدل و برنامهی جایگزین هستند، و توانایی اقناع جامعهی مدنیِ با دانش و تجربهی ایران را ندارند.
▪️باید منافع معین طبقات و اقشار و اقوام را در حوزهی سیاسی و اقتصادی دموکراتیک، و نیز برنامهی حداقلی برای تحقق آنها را تعریف کرد تا اکثریت جامعه (که بهغلط خاکستری نامیده شدهاند) برای ساختن جامعهی نوین وارد میدان شوند.
این اکثریت شجاع و بافرهنگ، چون به فراخوانهایی مانند آتشبرافروزیِ انقلابی در چهارشنبهسوری پاسخ هیجانی نمیدهند خاکستری نیستند، بلکه برای دگرگونیِ بدون برنامهی دموکراتیک اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هیجان ندارند. آنها این «شعور تاریخی» را یافتهاند که بدون برنامهی مشخص نمیتوان ائتلاف و اتحاد کرد، و در دگرگونی تاریخی موفق گشت.
🔸اقناع اکثریت مردم در جنگ «مواضع» صورت میگیرد، نه در جنگ «رودررو» که به جنبش یا خیزش انقلابی موسوم شده است، چنین اقناعِ برنامهمندی در جنگ مواضع، از آغاز تدوین این منشورهای ناقص، بنا به شناخت تاریخی میتواند تا ده سال طول بکشد و جامعه باید به آن آگاه باشد تا سرنخورد. دوگانه یا ثنویت مانوی انقلاب یا اصلاح را، که هنوز بر اذهان بسیاری سلطه دارد، باید بهدور ریخت. کثیر بودن جامعهی ایران بدینمعنی است که جنگهای مواضع کثیری وجود دارد، که هم اصلاح است و هم انقلاب. کثیر بودن جامعهی ایران بدینمعنی است که در عین وجود یک تضاد اصلی با جناح حاکم بر جمهوری اسلامی، تضادهای عمده و در نتیجه خاکریز مقدم در جنگ مواضع متفاوت است. تضاد عمده و در نتیجه جنگ مواضع در طبقات، اقشار، اقوام، زنان، جوانان، محیط زیست، شهر، روستا و... اشکالی گوناگون دارد. موضوع حیاتی این است که این جنگهای مواضع پراکنده باید با برنامهای جامع «مدیریت یکپارچه» شود تا جنبش ملی پیروز گردد و ایرانی یکپارچه راه توسعهی پایدار را بپیماید.
https://tttttt.me/KSMtehran/13128
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #نقد
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۱)
🔷کمال اطهاری
منبع: کانال ایران فردا
بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط
شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی)
▪️انتشار منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی…
🔺نقد منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران (۱)
🔷کمال اطهاری
منبع: کانال ایران فردا
بهتر است کمشورتر، ولی پختهتر باشد
چون دَرو گامی زنی بیاحتیاط
شیرِ تو خون میشود از اختلاط (مولوی)
▪️انتشار منشور برنامهی حداقلی ۲۰ تشکل صنفی…
💠 #نقد/ #یادداشت
🔺چرا آموزش و پرورش(تعلیم و تربیت) مسئله و اولویت اول معلمان نبوده است؟
✍ ابوالفضل رحیمی شاد
منبع: #گاهنامه_فرهنگی_آموزشی_فرهیزش
🔹معمولا رسم است در روزهای نامگذاری شده بصورت نمادین از قشر یا گروهی که روز به نام آنان ثبت شده تعریف و تمجید شود. یا خواسته ها و مطالبات آنها مطرح و گاهی هم به پاس قدردانی از آنها تجلیل شود.اما راستش را بخواهید هر چه با خودم کلنجار رفتم دیدم نمیتوانم این کار را انجام دهم. از طرف دیگر" نه "گفتن هم ... به دوستان فرهیزش ممکن نبود. با خودم گفتم حالا که #فرهیزش با نام زنده یاد مهدی بهلولی پیوند ناگسستنی دارد و همه با نگاه و زبان نقادانه تند و تیز مهدی آشنا هستیم چه بهتر در شمارهای از فرهیزش که ویژه روز معلم است به سبک و سیاق مهدی خوانندگان و بویژه همکاران را با پرسشی برآمده از دل یک نقد مواجه کنم تا شاید برای شروع یک تغییر و تحول بنیادین که ضروری تر، عمیق تر و ریشه ای تر از تغییر نظام سیاسی است و حتی در صورت تغییر در نظام سیاسی باید آنرا دنبال کرد بقدر یک صفحه از کتاب تغییر موثر باشد.
در طول ۲۲ سال اخیر که با شکل گیری تشکل های صنفی شاهد اعتراضات جمعی معلمان نسبت به وضعیت معیشت و منافع صنفی معلم بودم هیچوقت یاد ندارم که حرکتی اعتراضی نسبت به ضعفهای محتوایی و اصولی نظام آموزش و پرورش(تعلیم و تربیت) از سوی معلمان شکل گرفته باشد.آنچه بود یا غرولندهای معلمان در زنگهای تفریح بود یا حداکثر نقد تعدادی اندک بصورت شفاهی یا مکتوب در مطبوعات یا رسانه های مجازی. البته برای خالی نبودن عریضه گاهی در بیانیه ها یا قطعنامه های پایانی تجمعات اعتراضی تشکل های صنفی معلمان بند کوتاهی هم به نارضایتی از ایدئولوژیک بودن نظام آموزش و تعلیم و تربیت اشاره شده است. اما هیچ وقت شاهد اعتراض جمعی نسبت به تفکیک جنسیتی مدارس نبوده ایم. هیچ وقت معلمان نسبت به حجاب اجباری دانش آموزان دست کم دانش آموزان ابتدایی اعتراض نکردند.هیچوقت معلمان شیمی و فیزیک و زیست شناسی به جمع شدن آزمایشگاه ها در مدارس و از برنامه درسی اعتراض نکردند.هیچوقت نبود کتابخانه،روانشناس،کارشناس بهداشت وتغذیه موضوع اعتراضات معلمان نبود. هیچوقت تغییرات غیراصولی،ایدئولوژیک و سیاسی برنامه ها و کتابهای درسی باعث نرفتن معلمان به کلاس یا اعتراض در خیابان نشد. دخالت حوزه های علمیه در آموزش و پرورش و ورود آخوندهای جوان و آموزش ندیده به مدارس حتی موجب امضاء یک نامه اعتراضی چند صد نفری نشد. انتخاب مدیران مدارس با معیار سیاسی و ایدئولوژیک و بدون توجه به تخصص و معیارهای مدیریت علمی در آموزش و پرورش باعث اعتراض جمعی ما نشد.ارتباط اندک و گاهی بی ارتباطی مواد درسی یا محتوای دروس با نیازهای زندگی واقعی دانش آموزان و تلف شدن عمر میلیونها دانش آموز هیچوقت موجب تجمع حتی چند صد نفر از ما معلمان جلوی ساختمان ادارات یا وزارت آموزش و پرورش با پلاکارد حاوی شعارهای اعلام نگرانی ما نسبت به این مسئله نشد.هرگز نسبت به اجبار آموزش برنامه های درسی دینی آنهم از اول ابتدایی و برنامه های درسی و غیردرسی سیاسی از مراسم صبحگاه گرفته تا برگزاری کلاسهای تربیتی و پرورشی و اردوهای اغلب مذهبی به دست ناکارآمدترین و کارنابلدترین و بیسوادترین معلم ها که موجب نهادینه کردن بدترین رذیلت اخلاقی یعنی ریا و نفاق در وجود و شخصیت میلیونها کودک و نوجوان و ترویج و گسترش این فرهنگ در جامعه در طول این سالها شده است اعتراضی نکرده ایم. در یک جمله اگر بخواهم همه آنچه گفته ام و نگفته ام را خلاصه کنم میتوانم بگویم که نهاد آموزش و پرورش و برنامه های نظام تعلیم و تربیت در طول این سالها یکی از موثرترین عوامل عادی سازی شرایط حاکم و در واقع همان ابتذال شر در ایران بوده است و ما معلمان با صفت صنفی و به شکل گروهی نه تنها هیچوقت دربرابر این فاجعه نایستادیم و با صدای بلند به آن اعتراض نکردیم بلکه خودمان نادانسته و یا دانسته و با هزار بهانه و توجیه مجری و عامل انسانی تحقق آن بودیم و بسیاری از ما همچنان هستیم.
پرسشی که بدنبال پاسخ آن هستم این است که چرا دو- سه درصدی از معلمان که بر خلاف اکثریت عافیت طلب در طول این سالها به عنوان کنشگر صنفی شهامت اعتراض و اعتصاب و به خیابان آمدن و به جان خریدن هزینه اعتراضات را داشته اند و به درستی مشکلات معیشتی معلمان مسئله شان بود اما به اندازه نیم یا حتی یک دهم آن آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت مسئله و اولویت آنها نبود؟ آیا اگر قدر و منزلت و ارزش مادی کار معلم در چشم فرادستان سیاسی همین اندازه است که می بینیم، دلیلش عدم تشخیص ما در شناخت مسئله اصلی یا سکوت چند دهه ای ما در برابر کج گذاشتن خشت اول این بنا و عملگی خودمان برای حاکمیت در بالابردن این دیوار کج تا ثریای امروز نبوده است؟بنظرم لازمست که ...........
#هفته_گرامیداشت_معلم
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺چرا آموزش و پرورش(تعلیم و تربیت) مسئله و اولویت اول معلمان نبوده است؟
✍ ابوالفضل رحیمی شاد
منبع: #گاهنامه_فرهنگی_آموزشی_فرهیزش
🔹معمولا رسم است در روزهای نامگذاری شده بصورت نمادین از قشر یا گروهی که روز به نام آنان ثبت شده تعریف و تمجید شود. یا خواسته ها و مطالبات آنها مطرح و گاهی هم به پاس قدردانی از آنها تجلیل شود.اما راستش را بخواهید هر چه با خودم کلنجار رفتم دیدم نمیتوانم این کار را انجام دهم. از طرف دیگر" نه "گفتن هم ... به دوستان فرهیزش ممکن نبود. با خودم گفتم حالا که #فرهیزش با نام زنده یاد مهدی بهلولی پیوند ناگسستنی دارد و همه با نگاه و زبان نقادانه تند و تیز مهدی آشنا هستیم چه بهتر در شمارهای از فرهیزش که ویژه روز معلم است به سبک و سیاق مهدی خوانندگان و بویژه همکاران را با پرسشی برآمده از دل یک نقد مواجه کنم تا شاید برای شروع یک تغییر و تحول بنیادین که ضروری تر، عمیق تر و ریشه ای تر از تغییر نظام سیاسی است و حتی در صورت تغییر در نظام سیاسی باید آنرا دنبال کرد بقدر یک صفحه از کتاب تغییر موثر باشد.
در طول ۲۲ سال اخیر که با شکل گیری تشکل های صنفی شاهد اعتراضات جمعی معلمان نسبت به وضعیت معیشت و منافع صنفی معلم بودم هیچوقت یاد ندارم که حرکتی اعتراضی نسبت به ضعفهای محتوایی و اصولی نظام آموزش و پرورش(تعلیم و تربیت) از سوی معلمان شکل گرفته باشد.آنچه بود یا غرولندهای معلمان در زنگهای تفریح بود یا حداکثر نقد تعدادی اندک بصورت شفاهی یا مکتوب در مطبوعات یا رسانه های مجازی. البته برای خالی نبودن عریضه گاهی در بیانیه ها یا قطعنامه های پایانی تجمعات اعتراضی تشکل های صنفی معلمان بند کوتاهی هم به نارضایتی از ایدئولوژیک بودن نظام آموزش و تعلیم و تربیت اشاره شده است. اما هیچ وقت شاهد اعتراض جمعی نسبت به تفکیک جنسیتی مدارس نبوده ایم. هیچ وقت معلمان نسبت به حجاب اجباری دانش آموزان دست کم دانش آموزان ابتدایی اعتراض نکردند.هیچوقت معلمان شیمی و فیزیک و زیست شناسی به جمع شدن آزمایشگاه ها در مدارس و از برنامه درسی اعتراض نکردند.هیچوقت نبود کتابخانه،روانشناس،کارشناس بهداشت وتغذیه موضوع اعتراضات معلمان نبود. هیچوقت تغییرات غیراصولی،ایدئولوژیک و سیاسی برنامه ها و کتابهای درسی باعث نرفتن معلمان به کلاس یا اعتراض در خیابان نشد. دخالت حوزه های علمیه در آموزش و پرورش و ورود آخوندهای جوان و آموزش ندیده به مدارس حتی موجب امضاء یک نامه اعتراضی چند صد نفری نشد. انتخاب مدیران مدارس با معیار سیاسی و ایدئولوژیک و بدون توجه به تخصص و معیارهای مدیریت علمی در آموزش و پرورش باعث اعتراض جمعی ما نشد.ارتباط اندک و گاهی بی ارتباطی مواد درسی یا محتوای دروس با نیازهای زندگی واقعی دانش آموزان و تلف شدن عمر میلیونها دانش آموز هیچوقت موجب تجمع حتی چند صد نفر از ما معلمان جلوی ساختمان ادارات یا وزارت آموزش و پرورش با پلاکارد حاوی شعارهای اعلام نگرانی ما نسبت به این مسئله نشد.هرگز نسبت به اجبار آموزش برنامه های درسی دینی آنهم از اول ابتدایی و برنامه های درسی و غیردرسی سیاسی از مراسم صبحگاه گرفته تا برگزاری کلاسهای تربیتی و پرورشی و اردوهای اغلب مذهبی به دست ناکارآمدترین و کارنابلدترین و بیسوادترین معلم ها که موجب نهادینه کردن بدترین رذیلت اخلاقی یعنی ریا و نفاق در وجود و شخصیت میلیونها کودک و نوجوان و ترویج و گسترش این فرهنگ در جامعه در طول این سالها شده است اعتراضی نکرده ایم. در یک جمله اگر بخواهم همه آنچه گفته ام و نگفته ام را خلاصه کنم میتوانم بگویم که نهاد آموزش و پرورش و برنامه های نظام تعلیم و تربیت در طول این سالها یکی از موثرترین عوامل عادی سازی شرایط حاکم و در واقع همان ابتذال شر در ایران بوده است و ما معلمان با صفت صنفی و به شکل گروهی نه تنها هیچوقت دربرابر این فاجعه نایستادیم و با صدای بلند به آن اعتراض نکردیم بلکه خودمان نادانسته و یا دانسته و با هزار بهانه و توجیه مجری و عامل انسانی تحقق آن بودیم و بسیاری از ما همچنان هستیم.
پرسشی که بدنبال پاسخ آن هستم این است که چرا دو- سه درصدی از معلمان که بر خلاف اکثریت عافیت طلب در طول این سالها به عنوان کنشگر صنفی شهامت اعتراض و اعتصاب و به خیابان آمدن و به جان خریدن هزینه اعتراضات را داشته اند و به درستی مشکلات معیشتی معلمان مسئله شان بود اما به اندازه نیم یا حتی یک دهم آن آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت مسئله و اولویت آنها نبود؟ آیا اگر قدر و منزلت و ارزش مادی کار معلم در چشم فرادستان سیاسی همین اندازه است که می بینیم، دلیلش عدم تشخیص ما در شناخت مسئله اصلی یا سکوت چند دهه ای ما در برابر کج گذاشتن خشت اول این بنا و عملگی خودمان برای حاکمیت در بالابردن این دیوار کج تا ثریای امروز نبوده است؟بنظرم لازمست که ...........
#هفته_گرامیداشت_معلم
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی: نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۱)
▪️تمرکز گرایی مدیریت آموزش و پرورش ریشه در ماهیت آمرانه روابط نهاد سیاست با جامعه دارد.
نظامهای تمرکزگرا آموزش را ذیل نهاد سیاست و در موضع فرودست در نظر میگیرند و میوه مدرسه را دانشآموزان تراز میدانند. دانشآموزان، به مثابه لشکریان هماهنگ با استانداردهای از پیش فرض شده هستند. محصول مطلوب مورد انتظار: انسان تراز شده با ترجیحات نظام سیاسی است. (هدف میشود) تربیت نسل بلهقربانگو و پیرو محض... ریشه فقر قابلیتی در تفکری است که جمعیت میلیونی دانشآموزان ایران را سیاهی لشکر و پیاده نظام خود میپندارد.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی: نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۱)
▪️تمرکز گرایی مدیریت آموزش و پرورش ریشه در ماهیت آمرانه روابط نهاد سیاست با جامعه دارد.
نظامهای تمرکزگرا آموزش را ذیل نهاد سیاست و در موضع فرودست در نظر میگیرند و میوه مدرسه را دانشآموزان تراز میدانند. دانشآموزان، به مثابه لشکریان هماهنگ با استانداردهای از پیش فرض شده هستند. محصول مطلوب مورد انتظار: انسان تراز شده با ترجیحات نظام سیاسی است. (هدف میشود) تربیت نسل بلهقربانگو و پیرو محض... ریشه فقر قابلیتی در تفکری است که جمعیت میلیونی دانشآموزان ایران را سیاهی لشکر و پیاده نظام خود میپندارد.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی: نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۲)
▪️رابطه نهادهای فرادست با آموزش و پرورش... نهادهای فرادست مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس، حوزههای علمیه و رئیس جمهور بر آموزش و پرورش انتظارات و دستوراتی ابلاغ میکنند و به این فهرست باید برخی موسسات و خانوادههای ذینفوذ را هم اضافه کرد که نظام آموزشی را میدان منافع خانوادگی خود میدانند. در واقع، نظام آموزش رسمی صرفاً به عنوان مجری و متصدی آموزش عمومی در چشم نهادهای بالادستی دیده میشود و نه بیشتر.
سبک و الگوی ارتباطی مذکور پیشنهادی و انتخابی و حتی ارشادی نیست، بلکه از جنس ترجیح، بایسته، هنجار و قواعد لازمالاجرا، ضروری و دستوری است. به عبارتی رابطه، رابطه برابر نیست.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی: نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۲)
▪️رابطه نهادهای فرادست با آموزش و پرورش... نهادهای فرادست مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس، حوزههای علمیه و رئیس جمهور بر آموزش و پرورش انتظارات و دستوراتی ابلاغ میکنند و به این فهرست باید برخی موسسات و خانوادههای ذینفوذ را هم اضافه کرد که نظام آموزشی را میدان منافع خانوادگی خود میدانند. در واقع، نظام آموزش رسمی صرفاً به عنوان مجری و متصدی آموزش عمومی در چشم نهادهای بالادستی دیده میشود و نه بیشتر.
سبک و الگوی ارتباطی مذکور پیشنهادی و انتخابی و حتی ارشادی نیست، بلکه از جنس ترجیح، بایسته، هنجار و قواعد لازمالاجرا، ضروری و دستوری است. به عبارتی رابطه، رابطه برابر نیست.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۳)
▪️ساختار عمودی در مدیریت حاکم می شود. ستاد فربه و بزرگ، نماد ارجحیت خواستههای دولتها بر نیاز و ارزشهای جامعه میشود و این یعنی قرارگرفتن ارکان مدرسه از جمله معلم و دانشآموز (جامعه) در موقعیت پذیرندگی و پیروی کنندگی از خواسته دولتها.
سبک و ساختار مدیریت آموزش و پرورش بر اساس ارتفاع نابرابر با مخاطب و بر مدار آمرانگی بنا شده است.... ابعاد این آمرانگی و رابطه نابرابر شامل طیف وسیعی از رفتارها و سیاستها، از برنامهریزی آموزشی و تالیف کتب درسی گرفته تا ادبیات حاکم بر بخشنامههای آموزش و پرورش برای بیش از یکصد هزار مدرسه ایران میشود.
اقتضای چنین نظام ارزشی، اعمال اراده از بالا و ارتفاع نابرابر با دانشآموزان، معلمان و خویشکاران امر آموزش است. رابطهای شبیه «از_ ب» که در ذات خود تجویزی و دستوری است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۳)
▪️ساختار عمودی در مدیریت حاکم می شود. ستاد فربه و بزرگ، نماد ارجحیت خواستههای دولتها بر نیاز و ارزشهای جامعه میشود و این یعنی قرارگرفتن ارکان مدرسه از جمله معلم و دانشآموز (جامعه) در موقعیت پذیرندگی و پیروی کنندگی از خواسته دولتها.
سبک و ساختار مدیریت آموزش و پرورش بر اساس ارتفاع نابرابر با مخاطب و بر مدار آمرانگی بنا شده است.... ابعاد این آمرانگی و رابطه نابرابر شامل طیف وسیعی از رفتارها و سیاستها، از برنامهریزی آموزشی و تالیف کتب درسی گرفته تا ادبیات حاکم بر بخشنامههای آموزش و پرورش برای بیش از یکصد هزار مدرسه ایران میشود.
اقتضای چنین نظام ارزشی، اعمال اراده از بالا و ارتفاع نابرابر با دانشآموزان، معلمان و خویشکاران امر آموزش است. رابطهای شبیه «از_ ب» که در ذات خود تجویزی و دستوری است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۴)
▪️در ساختار عمودی حاکم بر مدیریت آموزش و پرورش، واحدی به نام مدرسه در معادلات عریض و طویل و لایههای زائد اداری گم میشود. ستاد و ادارات مربوط به عنوان نمایندگان حاکمیت تنها نقش دستور دهنده دارند؛ بوروکراسی زائدی اطراف مدرسه شکل میگیرد. کسانی در یک امارتگاههایی به نام منطقه، اداره کل و... با ۵۰ هزار پست اداری در جایگاه بالا به پایین نسبت به مدرسه قرار گرفتهاند و مانع شکوفایی و آزاد شدن نیروهای سازنده مدرسه میشوند. در این حالت فرایند تحول در آموزش و پرورش تابعی از متغیرهای نهاد قدرت و سیاست تعریف شده و راهِ به اولویت تبدیل شدن آن مداخله حداکثری نهاد قدرت تلقی می شود؛ به جای اینکه صرفا حمایت و پشتیبانی بیشتر دولت انجام گیرد.
با ستاد فربه و مدرسه نحیف تحول حاصل نمی شود.
به عنوان مثال سند تحول بنیادین، سایه منویات دولت بر سر مدرسه با روکش تحول است و اهالی آموزش و پرورش یعنی معلمان که حلقه اول هستند نمیتوانند با انتظارات این سند ارتباط برقرار کنند چرا که به شدت انتزاعی و دور از واقعیات است؛ یعنی از واژهها تا مبانی نظری این سند براساس فهم نامتناسبی از مسئله و واقعیت شکل گرفته است. ... و در کل با واقعیت و فهمپذیری جامعه فاصله دارد. ... خوانش سیاسی و غیراجتماعی از سند تحول، بزرگترین مانع تحول است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش: (۴)
▪️در ساختار عمودی حاکم بر مدیریت آموزش و پرورش، واحدی به نام مدرسه در معادلات عریض و طویل و لایههای زائد اداری گم میشود. ستاد و ادارات مربوط به عنوان نمایندگان حاکمیت تنها نقش دستور دهنده دارند؛ بوروکراسی زائدی اطراف مدرسه شکل میگیرد. کسانی در یک امارتگاههایی به نام منطقه، اداره کل و... با ۵۰ هزار پست اداری در جایگاه بالا به پایین نسبت به مدرسه قرار گرفتهاند و مانع شکوفایی و آزاد شدن نیروهای سازنده مدرسه میشوند. در این حالت فرایند تحول در آموزش و پرورش تابعی از متغیرهای نهاد قدرت و سیاست تعریف شده و راهِ به اولویت تبدیل شدن آن مداخله حداکثری نهاد قدرت تلقی می شود؛ به جای اینکه صرفا حمایت و پشتیبانی بیشتر دولت انجام گیرد.
با ستاد فربه و مدرسه نحیف تحول حاصل نمی شود.
به عنوان مثال سند تحول بنیادین، سایه منویات دولت بر سر مدرسه با روکش تحول است و اهالی آموزش و پرورش یعنی معلمان که حلقه اول هستند نمیتوانند با انتظارات این سند ارتباط برقرار کنند چرا که به شدت انتزاعی و دور از واقعیات است؛ یعنی از واژهها تا مبانی نظری این سند براساس فهم نامتناسبی از مسئله و واقعیت شکل گرفته است. ... و در کل با واقعیت و فهمپذیری جامعه فاصله دارد. ... خوانش سیاسی و غیراجتماعی از سند تحول، بزرگترین مانع تحول است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۵)
▪️بزرگ پنداری نقش وزیر و تراشیدن اتوریته برای فرد، (خواسته یا) ناخواسته به تثبیت تمرکزگرایی میانجامد. بزرگ پنداری شخص یا اشخاص در مدیریت خصیصه جوامع جهان سومی و رفتاری ضدتوسعهای است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۵)
▪️بزرگ پنداری نقش وزیر و تراشیدن اتوریته برای فرد، (خواسته یا) ناخواسته به تثبیت تمرکزگرایی میانجامد. بزرگ پنداری شخص یا اشخاص در مدیریت خصیصه جوامع جهان سومی و رفتاری ضدتوسعهای است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۶)
▪️محصول نگاه مکانیکی به آموزش : رویکرد رفتارگرایی است. نتیجه گرایی، کمیت گرایی، نظام آزمون و نمره، یادگیری براساس مفروض دانستن واقعیتها در بیرون از فرد و آموزش مبتنی بر تنبیه و پاداش از ویژگیهای بارز این رویکرد است.
ماموریت آموزش در رویکردهای رفتارگرا shaping است. تجویز و دستور در بطن این واژه مستتر است. هنگامی که رفتارگرایی با آمرانگی و تمرکزگرایی ساختاری همراه میشود، جنبه تجویزی و دستوری صورت عریان و مضاعفی به خود میگیرد. «شکلگیری» فرد توسط دستورالعملهای بالادست، توسط معلم و مدرسه و نه توسط خود فرد، به دست خود و برای بالندگی خود و در راستای رویای درون.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۶)
▪️محصول نگاه مکانیکی به آموزش : رویکرد رفتارگرایی است. نتیجه گرایی، کمیت گرایی، نظام آزمون و نمره، یادگیری براساس مفروض دانستن واقعیتها در بیرون از فرد و آموزش مبتنی بر تنبیه و پاداش از ویژگیهای بارز این رویکرد است.
ماموریت آموزش در رویکردهای رفتارگرا shaping است. تجویز و دستور در بطن این واژه مستتر است. هنگامی که رفتارگرایی با آمرانگی و تمرکزگرایی ساختاری همراه میشود، جنبه تجویزی و دستوری صورت عریان و مضاعفی به خود میگیرد. «شکلگیری» فرد توسط دستورالعملهای بالادست، توسط معلم و مدرسه و نه توسط خود فرد، به دست خود و برای بالندگی خود و در راستای رویای درون.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۷)
▪️از بین بردن خلاقیت و القاء روحیه خود ناتوان انگاری آموزش و پرورش به حدی برای مدیران مدارس تعیین تکلیف میکند که مدیران دچار نوعی خود ناتوان انگاری میشوند.
بخشنامههای پی در پی و
نادیده گرفتن اقتضائات فرهنگی، جغرافیایی و حتی اقلیمیِ مناطق مختلف کشور
مانع بروز خلاقیت مدیران و معلمان هستند.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۷)
▪️از بین بردن خلاقیت و القاء روحیه خود ناتوان انگاری آموزش و پرورش به حدی برای مدیران مدارس تعیین تکلیف میکند که مدیران دچار نوعی خود ناتوان انگاری میشوند.
بخشنامههای پی در پی و
نادیده گرفتن اقتضائات فرهنگی، جغرافیایی و حتی اقلیمیِ مناطق مختلف کشور
مانع بروز خلاقیت مدیران و معلمان هستند.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۸)
▪️فرهنگ سازمانی به شدت نازل و ایستا بر واحدها و ادارات و معاونتهای آموزش و پرورش حاکم است به گونهای که این گرداب، اندک کارشناسان فکور و نسبتاً مستقل را هم در خود هضم میکند. رفتار سازمانی سرشار از روزمرگی، ریاکاری، آدمفروشی و سازگار نشان دادن حداکثری خود با منویات و شعارها. اوج هوشمندی قریب به اتفاق کارمندان در تشخیص موقعیت است برای بقا. سکوت سازمانی کارشناسان خبره، شکلگیری باندهای مسموم و پنهان و رشد میانمایگی، میوه الگوی مدیریت آمرانه و وجه غالب فرهنگ سازمانی وزارت آموزش و پرورش است.
... در سبک مدیریت آمرانه، فردیت، عاملیت و حس ارزشمندیِ فرد مورد تعرض قرار میگیرد. استقلال شخصیت، ایدهپردازی و خود ابرازی افراد - خواه کارشناس آموزشی و اداری و خواه مدیر و معلمِ مدرسه- نوعی سرکشی سازمانی تلقی میشود.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۸)
▪️فرهنگ سازمانی به شدت نازل و ایستا بر واحدها و ادارات و معاونتهای آموزش و پرورش حاکم است به گونهای که این گرداب، اندک کارشناسان فکور و نسبتاً مستقل را هم در خود هضم میکند. رفتار سازمانی سرشار از روزمرگی، ریاکاری، آدمفروشی و سازگار نشان دادن حداکثری خود با منویات و شعارها. اوج هوشمندی قریب به اتفاق کارمندان در تشخیص موقعیت است برای بقا. سکوت سازمانی کارشناسان خبره، شکلگیری باندهای مسموم و پنهان و رشد میانمایگی، میوه الگوی مدیریت آمرانه و وجه غالب فرهنگ سازمانی وزارت آموزش و پرورش است.
... در سبک مدیریت آمرانه، فردیت، عاملیت و حس ارزشمندیِ فرد مورد تعرض قرار میگیرد. استقلال شخصیت، ایدهپردازی و خود ابرازی افراد - خواه کارشناس آموزشی و اداری و خواه مدیر و معلمِ مدرسه- نوعی سرکشی سازمانی تلقی میشود.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۹)
سایه انداختن مطالبات حاکمیت بر سر مدرسه یکی از چالشهای جهانی مدارس نوین است. در واقع سرایت نگاه دولت به امر آموزش از جمله علل ناکارآمدی نهاد مدرسه است. مدرسه در ایران اساساً یک امر دولتی شده و بیشتر از آنکه نیاز و مطالبه نهاد خانواده بر مدرسه سایه انداخته باشد، منویات و خواستههای حاکمیت بر ارکان آموزش و پرورش سیطره یافته است. این سیطره در محتوای کتابهای درسی، بخشنامهها، انتصابات و تمام سطوح نظام آموزشی قابل مشاهده است. به عبارت دیگر مدرسه بیشتر از آنکه ادامه محله باشد ادامه حاکمیت است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۹)
سایه انداختن مطالبات حاکمیت بر سر مدرسه یکی از چالشهای جهانی مدارس نوین است. در واقع سرایت نگاه دولت به امر آموزش از جمله علل ناکارآمدی نهاد مدرسه است. مدرسه در ایران اساساً یک امر دولتی شده و بیشتر از آنکه نیاز و مطالبه نهاد خانواده بر مدرسه سایه انداخته باشد، منویات و خواستههای حاکمیت بر ارکان آموزش و پرورش سیطره یافته است. این سیطره در محتوای کتابهای درسی، بخشنامهها، انتصابات و تمام سطوح نظام آموزشی قابل مشاهده است. به عبارت دیگر مدرسه بیشتر از آنکه ادامه محله باشد ادامه حاکمیت است.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نقد
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
▪️نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۱۰)
دولت از طریق دستکاری در محتوا و سبک آموزش و دخالت در مدیریت مدرسه دنبال نوعی تربیت خاص برای تحکیم موقعیت خود است. وقتی آموزش به ابزاری برای تقویت دولت تبدیل شد، جامعه ضعیف خواهد شد چون تعریف دولت از توانمندسازی و تربیت براساس تامین منافع خودش است نه نیاز و انتخاب خانواده و ذینفعان حقیقی مدرسه. نهاد آموزش در دموکراسیهای غیر مستقیم و نظامهای سیاسی که قائل به پاسخگویی به جامعه نیستند غالباً باعث تضعیف جامعه میشود.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺پیامدهای رویکرد آمرانه نهاد قدرت در آموزش بر: نوع ساختار نهاد آموزش
آمرانگی شرح یک رابطه است. رابطه نابرابر قدرت با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و آموزش.
آمرانگی در آموزش یعنی:
نگاه نابرابر و فرادستانه سازمان قدرت به نهاد آموزش.
نهاد آموزش، از جمله نهادهای اجتماعی است که در سعی و تقلایی تاریخی برای توازن بخشی به ارتفاع نابرابر نهاد قدرت با جامعه، فعالیت میکند.
▪️نتایج و آثار آمرانگی در آموزش(۱۰)
دولت از طریق دستکاری در محتوا و سبک آموزش و دخالت در مدیریت مدرسه دنبال نوعی تربیت خاص برای تحکیم موقعیت خود است. وقتی آموزش به ابزاری برای تقویت دولت تبدیل شد، جامعه ضعیف خواهد شد چون تعریف دولت از توانمندسازی و تربیت براساس تامین منافع خودش است نه نیاز و انتخاب خانواده و ذینفعان حقیقی مدرسه. نهاد آموزش در دموکراسیهای غیر مستقیم و نظامهای سیاسی که قائل به پاسخگویی به جامعه نیستند غالباً باعث تضعیف جامعه میشود.
📚 #آمرانگی_و_آموزش
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
⤴️
پس از انتشار قطعنامهی فوق الذکر، طی مدت کوتاهی، اسامی امضاکنندگان، به یک مورد تقلیل یافت. «سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» و «اتحادیهی آزاد کارگران ایران»، امضای خود را پس گرفتند. این کار، بدون هیچ توضیحی برای طیف مخاطبان و دیگر نیروهای سیاسی صورت گرفت و مجرایی شد تا از نظر ساختاری نیز، پرسشهایی مطرح شود. پرسشهایی که نه فقط برای نگارنده که از دلِ صحبت جمعی با افرادی گوناگون نیز صورت گرفت:
الف) درج نام قطعنامه – و نه بیانیه – بر چه اساسی صورت گرفت؟ بنا بر رویهی مرسوم، صرفنظر از آن که چه فُرمی از نشست، تجمع یا هماندیشی – چه به صورت مجازی و چه به صورت حضوری – با شرکت اعضای این سه تشکل، شکل گرفته باشد – که برآیند آن، بدل به این بیانیه مشترک شد – عبارت قطعنامه، شفاف و حقیقی نیست. قطعنامه، حاوی سلسله فعالیتها، هماندیشیهای مشترک و برنامه هدف مشخصی است که ماحصل آن در شکل قطعنامه، قرائت میشود. اما وقتی با شکل نهایی متن – که حذف دو مورد از امضا کنندگان را در پی داشت – و تضادهای ساختاری هر یک از این سه در سبک فعالیت نگاهی میاندازیم، بیش از پیش، عدم تطابق واژهی قطعنامه با این متن، هویدا میشود.
ب) طبیعی است که در شرایط سرکوبِ همیشگی حکومت، رسیدن به اشتراکات در فعالیت، بسیار دشوار باشد. در کنار این مورد، بررسی فعالیتهای دو دههی گذشتهی هر یک از تشکلها، نکاتی را به ما یادآور میشود. برای نمونه، سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و اتحادیه آزاد کارگران، با اختلاف نظرات و چالشهایی روبه رو بودند – که این رویه، خود یکی از محصولات فعالیت زیر سایهی نهادهای امنیتی پروندهساز و عدم تحقق اتحادی است که مدنظر گروههای سیاسی است – اما صِرف صدور قطعنامهای که در دل خود برای رسیدن به اتحاد بین تشکیلاتی، تلاشی حقیقی نکرده است، مسئلهای قابل نقد است. این تناقض خود را در مفاد این نوشتار (قطعنامه) نیز نشان میدهد. به عنوان نمونه، سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد، منشور مطالبات حداقلی ۱۴۰۱ را امضا نکرد، اما در متن مزبور و پیش از حذف نام خود، به تکیه بر آن منشور، اشاره کرده بود.
کلام آخر
موارد نام برده، بدون شک از مجرای دیدگان هر سه امضا کننده نیز گذشته است. چرا که پس از مدتی کوتاه و بدون ارائهی هیچگونه توضیحی، نام «سندیکای شرکت واحد» و «اتحادیه آزاد کارگران» از متن حذف شد و (قطعنامه) نیز به (بیانیه) تغییر یافت. همانطور که در ابتدای این متن نیز اشاره شد، عبور از وضعیت فعلی و قدم نهادن در مسیری برای تحقق آزادی و برابری، هدف نهایی این نوشتار و ضرورت نقد وضعیت موجود است. اما وجود چنین رویهای میان تشکلهای صنفی و عدم شفافیت عیانی که در پروسهی تنظیم، هماهنگی و انتشار این بیانیه به چشم میخورد، نگرانکننده است و تکرار آن، تبعات ویرانگری را در پی خواهد داشت. چرا که در شرایطی که بیش از هر زمان دیگری به همگرایی نیروهای مستقل و مترقی برای مقاومت و پیشروی هر چه بیشتر نیازمندیم، این شکل از عدم مسئولیتپذیری ، غیرحرفهای و مایوسکننده خواهد بود.
#نقد
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
پس از انتشار قطعنامهی فوق الذکر، طی مدت کوتاهی، اسامی امضاکنندگان، به یک مورد تقلیل یافت. «سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» و «اتحادیهی آزاد کارگران ایران»، امضای خود را پس گرفتند. این کار، بدون هیچ توضیحی برای طیف مخاطبان و دیگر نیروهای سیاسی صورت گرفت و مجرایی شد تا از نظر ساختاری نیز، پرسشهایی مطرح شود. پرسشهایی که نه فقط برای نگارنده که از دلِ صحبت جمعی با افرادی گوناگون نیز صورت گرفت:
الف) درج نام قطعنامه – و نه بیانیه – بر چه اساسی صورت گرفت؟ بنا بر رویهی مرسوم، صرفنظر از آن که چه فُرمی از نشست، تجمع یا هماندیشی – چه به صورت مجازی و چه به صورت حضوری – با شرکت اعضای این سه تشکل، شکل گرفته باشد – که برآیند آن، بدل به این بیانیه مشترک شد – عبارت قطعنامه، شفاف و حقیقی نیست. قطعنامه، حاوی سلسله فعالیتها، هماندیشیهای مشترک و برنامه هدف مشخصی است که ماحصل آن در شکل قطعنامه، قرائت میشود. اما وقتی با شکل نهایی متن – که حذف دو مورد از امضا کنندگان را در پی داشت – و تضادهای ساختاری هر یک از این سه در سبک فعالیت نگاهی میاندازیم، بیش از پیش، عدم تطابق واژهی قطعنامه با این متن، هویدا میشود.
ب) طبیعی است که در شرایط سرکوبِ همیشگی حکومت، رسیدن به اشتراکات در فعالیت، بسیار دشوار باشد. در کنار این مورد، بررسی فعالیتهای دو دههی گذشتهی هر یک از تشکلها، نکاتی را به ما یادآور میشود. برای نمونه، سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و اتحادیه آزاد کارگران، با اختلاف نظرات و چالشهایی روبه رو بودند – که این رویه، خود یکی از محصولات فعالیت زیر سایهی نهادهای امنیتی پروندهساز و عدم تحقق اتحادی است که مدنظر گروههای سیاسی است – اما صِرف صدور قطعنامهای که در دل خود برای رسیدن به اتحاد بین تشکیلاتی، تلاشی حقیقی نکرده است، مسئلهای قابل نقد است. این تناقض خود را در مفاد این نوشتار (قطعنامه) نیز نشان میدهد. به عنوان نمونه، سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد، منشور مطالبات حداقلی ۱۴۰۱ را امضا نکرد، اما در متن مزبور و پیش از حذف نام خود، به تکیه بر آن منشور، اشاره کرده بود.
کلام آخر
موارد نام برده، بدون شک از مجرای دیدگان هر سه امضا کننده نیز گذشته است. چرا که پس از مدتی کوتاه و بدون ارائهی هیچگونه توضیحی، نام «سندیکای شرکت واحد» و «اتحادیه آزاد کارگران» از متن حذف شد و (قطعنامه) نیز به (بیانیه) تغییر یافت. همانطور که در ابتدای این متن نیز اشاره شد، عبور از وضعیت فعلی و قدم نهادن در مسیری برای تحقق آزادی و برابری، هدف نهایی این نوشتار و ضرورت نقد وضعیت موجود است. اما وجود چنین رویهای میان تشکلهای صنفی و عدم شفافیت عیانی که در پروسهی تنظیم، هماهنگی و انتشار این بیانیه به چشم میخورد، نگرانکننده است و تکرار آن، تبعات ویرانگری را در پی خواهد داشت. چرا که در شرایطی که بیش از هر زمان دیگری به همگرایی نیروهای مستقل و مترقی برای مقاومت و پیشروی هر چه بیشتر نیازمندیم، این شکل از عدم مسئولیتپذیری ، غیرحرفهای و مایوسکننده خواهد بود.
#نقد
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran