کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
2.05K subscribers
8.49K photos
944 videos
59 files
3.78K links
ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران)

بازتاب‌دهنده مواضع و خبرهای کانون صنفی معلمان ایران (تهران)
@Ertebat_Ba_KSMtehran
Download Telegram
💠 #یادداشت

عباس عبدی

اعتماد ۱۴۰۳/۱/۲۶

🔺خطرناکی پاسخ دادن یا ندادن

پیش‌بینی عباس عبدی از شروع جنگ بین ایران و اسرائیل؛ دیر یا زود به مرحله‌ای می‌رسیم که تاکنون از آن پرهیز داشتیم

جز تغییر سیاست‌های کلان منطقه‌ای هیچ راهی مانع درگیری احتمالی نخواهد شد.


عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «خطرناکی پاسخ دادن و ندادن» در روزنامه اعتماد نوشت: هفته پیش، پس از گذشت چند روز از حمله اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق، در یادداشت کوتاهی توضیح دادم که چرا تا آینده‌ای نزدیک در موضوعات داخلی نخواهم نوشت. علت این بود که تنش خارجی و احتمال بروز جنگ هر چند محدود، بسیار زیاد بود. در چنین شرایطی پرداختن به هر مساله دیگر به جز این موضوع، نه منطقی است و نه پذیرفتنی و چه بسا پرداختن به برخی مسائل داخلی با ابهاماتی ازجمله همراهی با بیگانگان همراه شود. پس اگر در موضوعات مهم داخلی نتوان نوشت، منطقا باید درباره مساله جنگ نوشت و چون نسبت به سیاست خارجی ایران در این مورد نیز نقد دارم لذا نوشتن در این باره و در شرایط درگیری نظامی نیز شاید درست نباشد.

اکنون یک هفته گذشته است و به نظر می‌رسد که تنش و درگیری مذکور فروکش کرده است. هرچند وعده‌های پاسخ همچنان برقرار است و شاید امروز صبح که این یادداشت را می‌خوانید پاسخ داده شده باشد، ولی تا هنگامی که این پاسخ‌ها با نیروهای منطقه‌ای انجام می‌شود، مساله حاد نخواهد شد. در این یادداشت می‌کوشم که منطق نگاه خودم را نسبت به مساله اسراییل و اینکه بحران در چارچوب کنونی سیاست ایران حل‌نشدنی است، توضیح بدهم و اینکه چرا معتقدم تنش موجود دیر یا زود به درگیری خواهد انجامید و خطرات این وضعیت، حداقل برای ایران حتی بدتر از درگیری نظامی میان دو طرف است. ابتدا بگویم که برخلاف تصور رایج معتقدم که حمله اسراییل در اصل واکنشی بوده است و نیازی به پاسخ و واکنش ایران ندارد. اسراییل در جریان جنگ غزه بزرگ‌ترین لطمه نظامی و حیثیتی و سیاسی را از سال ۱۹۴۸ تاکنون متحمل شده و هنوز نیز از زیر بار این ضربه خارج نشده است. درست یا نادرست آنان حداقل بخشی از این وضع را محصول سیاست‌های ایران می‌دانند و اقدامات خود را واکنشی به این وضعیت معرفی می‌کنند.

حمله تلافی جویانه ایران به اسرائیل بدون شناسایی عناصر نفوذی می‌تواند بی‌اثر و پر خطر باشد
پس معتقدم که نیازی به پاسخ نظامی ایران نیست، ولی چرا افکار عمومی فقدان چنین پاسخی را به منزله شکست شعارهای ایران می‌داند؟ چند علت دارد؛
اول، انتظارات بیهوده و شعاری که طرفداران وضع موجود می‌دهند؛ به‌ویژه حرف‌هایی که در زمان دولت روحانی می‌زدند. گویی روحانی باید پاسخ می‌داد و نداد، درحالی‌که همان زمان هم دولت بی‌اطلاع از اقدامات متقابل از سوی حکومت بود. نمونه آن، حمله موشکی به عین‌الاسد است. آنان با مواضع تبلیغاتی و نابخردانه خود انتظارات را بالا می‌بردند و امروز در باتلاق آن شعارها گیر کرده‌اند.

علت دیگر تفاوت ماهوی حمله اسراییل است. گرچه اسراییل تاکنون هیچ ‌کدام از حملات را در داخل خاک ایران یا سوریه به عهده نگرفته است، ولی روشن است که اینها همه به وسیله اسراییل انجام می‌شود. اتفاقا زدن کنسولگری ایران در سوریه از حیث اقدام نظامی و جنگی به مراتب کم‌اهمیت‌تر از ترور فخری‌زاده در کنار گوش تهران بود، ضمن اینکه این حملات نه فقط اقدامی نظامی محسوب می‌شوند، بلکه ابعاد اطلاعاتی آن بسیار مهم‌تر و خطرناک‌تر هستند. درحالی‌که اقدامات تهران هیچ کدام مستقیم نیست و با حمایت نیروهای منطقه‌ای انجام می‌شود. متاسفانه مواردی هم هست که ربطی به ایران ندارد و برخی افراد نابخردانه به عهده می‌گیرند!!

علت سوم نیز کوشش ایران برای پرهیز از تقابل مستقیم است، زیرا این نوع تقابل معنای خاص خود را دارد و نیروهای جهانی را درگیر ماجرا می‌کند و ایران مطلقا از آن استقبال نمی‌کند و این نکته‌ای است که اسراییل نیز می‌داند، به همین علت می‌کوشد که مستقیم ولو غیررسمی وارد درگیری شود؛ برخلاف ایران که غیرمستقیم و غیررسمی عمل می‌کند.
رفتار اسراییل گرچه غیررسمی است حتی مسوولیت حمله به کنسولگری را هم نپذیرفته است، ولی هیچ ‌کس شکی در انجام آنها ازسوی اسراییل ندارد، همچنان که اغلب اقدامات ایران نیز چنین است، گرچه مواردی پیش می‌آید که ربطی به ایران ندارد و ایران باید ثابت کند که مربوط به ایران نیست، مثل اقدام ماه‌های گذشته علیه پایگاه امریکایی در جنوب سوریه و شمال اردن.

⤵️
💠 #یادداشت

رضا امیدی

داده‌ها برگرفته از گزارش «مدارس خصوصی و انتخاب مدرسه» است که OECD در سال ۲۰۲۰ منتشر کرده است. در سال ۲۰۱۸ در کشورهای این سازمان به‌طور میانگین کمتر از ۲۰ درصد دانش‌آموزان در مدارس خصوصی (وابسته به دولت یا مستقل) ثبت‌نام کرده‌اند. این نسبت در فاصلۀ ۲۰۱۸-۲۰۰۰ تقریباً ثابت بوده و از سال ۲۰۱۵ در ۸ کشور روند کاهشی داشته است.

در آزمون‌های پیزا میانگین نمرۀ خواندن دانش‌آموزان در مدارس عمومی بیشتر از دانش‌آموزان مدارس خصوصی بوده است. کشورهای با سهم بیشتری از دانش‌آموزان در مدارس خصوصی مستقل، درخواندن، ریاضی، و علوم عملکرد پایین‌تری داشته‌اند.
به‌طور میانگین در کشورهای عضو، ۷۸٪ دانش‌آموزان در محدودۀ محل سکونت‌شان حداقل دو گزینه (مدرسه) برای انتخاب و ثبت‌نام داشته‌اند.

آمار ایران برگرفته از آمارنامۀ آموزش‌وپرورش است. مدارس غیرانتفاعی به‌عنوان مدارس خصوصی مستقل در نظر گرفته شده‌اند و مدارس تیزهوشان، نمونه، هیئت‌امنایی، وابسته، شاهد، و خرید خدمات به‌عنوان مدارس خصوصی وابسته به دولت؛ البته سهم دولت در تأمین مالی این مدارس حداکثر ۳۰٪ است.

🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

خرید خدمات آموزشی؛ خدمات فقیرانه برای محروم‌ترین کودکان

رضا امیدی

خصوصی‌سازی در حوزه‌هایی نظیر آموزش و سلامت به پسماندی‌شدن خدمات برای محروم‌ترین گروه‌های جامعه منجر می‌شود؛ یعنی بی‌کیفیت‌ترین خدمات نصیب فقرا می‌شود چراکه فقط فقرا و افراد بی‌صدای سیاسی مجبورند از آن نوع خدمات استفاده کنند. می‌توان شواهد زیادی نشان داد که چگونه خصوصی‌سازی به دینامیزمی از جداسازی اجتماعی و فقیرانه‌ترشدن خدمات عمومی منجر می‌شود.

🔸خرید خدمات آموزشی یکی از شیوه‌های خصوصی‌سازی آموزش است. در دهۀ ۱۳۶۰ براساس مصوبه‌ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی به نهضت سوادآموزی اجازه داده شد تا برای مقابله با بیسوادی در مناطق دورافتاده از نیروهای خرید خدمت استفاده کند. این شورا بعدها آموزش‌وپرورش را موظف کرد در مناطقی که کلاس‌های درس کمتر از حدنصاب است و ادارۀ کلاس‌ها مقرون‌ به‌ صرفه نیست با خرید خدمات آموزشی از اشخاص حقیقی و حقوقی مدارس را اداره کند. در دهۀ ۱۳۹۰ آموزش‌وپرورش هم به استناد این مصوبه و البته احکامی که در قالب برنامه‌های توسعه مصوب شده بود، از این سیاست در راستای پوشش کودکان در مناطق محروم استفاده کرد. مهم‌ترین هدف چنین سیاستی همان است که رییس‌جمهور پیشین در هنگام تحویل لایحۀ بودجۀ ۱۳۹۸ به مجلس تصریح کرد: «ادارۀ ارزان‌تر آموزش‌و‌پرورش».

در قالب این سیاست، آموزش کودکان به شرکت‌های پیمانکاری که سابقۀ فعالیت آموزشی در قالب مدارس غیرانتفاعی دارند سپرده می‌شود و دو کارکرد در راستای ارزان‌سازی آموزش دارد:

۱. به‌کارگیری نیروی کار موقتی و ارزان به‌جای استخدام معلم (شرکتی‌سازی معلمی).
در برخی سال‌ها بیش از ۵۰ هزار معلم خرید خدمتی در آموزش‌وپرورش مشغول به کار بوده‌اند. این نیروها نه از بیمۀ کامل برخوردارند و نه از حقوق کامل و منظم،

۲. پیش از اجرای سیاست خرید خدمت، دولت موظف بود با ایجاد مدارس در روستاهای مرکزی و تأمین ایاب و ذهاب دانش‌آموزان و یا ایجاد مدارس شبانه‌روزی نسبت به پوشش دانش‌آموزان در مناطق کم‌تراکم جمعیتی اقدام کند. با اجرای سیاست خرید خدمت، دولت دیگر خود را ملزم به ایجاد چنین مدارسی نمی‌بیند.

🔸طی یک دهۀ اخیر به‌تدریج حدود ۵ درصد دانش‌آموزان تحت پوشش برنامۀ خرید خدمات قرار گرفته‌اند؛ در سال ۱۴۰۲ در حدود ۷۰۰ هزار دانش‌آموز. در این سال حدود ۱۳۸۰ میلیارد تومان به این برنامه اختصاص یافته است یعنی سرانۀ هر دانش‌آموز حدود ۲ میلیون تومان بوده است. در همین سال ۱۴۰۲ اگر در یک محاسبۀ ساده کل بودجۀ آموزش‌وپرورش را بر تعداد دانش‌آموزان مدارس دولتی (همۀ گونه‌ها) تقسیم کنیم سرانۀ هر دانش‌آموز حدود ۱۶ میلیون تومان می‌شود. این یعنی سرانه‌ای که به دانش‌آموزان خرید خدمت اختصاص یافته تقریباً معادل یک‌هشتم سرانۀ دانش‌آموزی کشور است. این هر چه هست، نابرابری نیست، استضعاف سیستماتیک است.

@omidi_reza

🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺تهی‌شدن دولت و پایداری فقر

روزنامۀ اعتماد در شمارۀ امروز خود گزارشی از تحلیل مرکز پژوهش‌های مجلس دربارۀ وضعیت فقر در ایران منتشر کرده است. بخش‌هایی از این گزارش را در ادامه می‌خوانید.

🔸خط فقر مطلق سرانه در سال ۱۴۰۱ حدود ۲,۵۶۱,۰۰۰ تومان است. با استفاده از داده‌های تورم در سال گذشته، خط فقر سرانه برآوردی برای پايان سال ۱۴۰۲ در حدود ۳,۷۴۰,۰۰۰ تومان است. خط فقر خانوار سه نفره برای سال ۱۴۰۱ حدود ۵,۶۴۳,۰۰۰ تومان و برای سال گذشته، ۸,۲۳۲,۰۰۰ هزار تومان برآورد شده است.

🔸نرخ فقر در ايران از ابتدای دهۀ ۹۰ تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته، اما از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ حدود ده درصد افزايش يافته و از سطح ۲۰ درصد به ۳۰ درصد رسيده است. افزايش ۱۰ درصدی نرخ فقر به معنی افزايش حدود ۸ ميليون نفر به تعداد فقرا در كشور است. به عبارت ديگر بعد از سال ۱۳۹۶ حدود ۵۰ درصد نسبت به گذشته به جمعيت فقرای كشور افزوده شده است. از سال ۱۳۹۸ به بعد نرخ فقر نوسان بسيار اندكی داشته و همواره در حدود سطح ۳۰ درصد باقی مانده است.

🔸شكاف فقر نيز تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته و عدد شكاف فقر تا قبل از سال ۱۳۹۶ در حدود ۰.۲۳ است به اين معنی كه فقرا در اين سال‌ها به‌طور متوسط در حدود ۷۷ درصد خط فقر درآمد داشته‌اند. اما بعد از سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ شكاف فقر افزايش داشته است. يعني همزمان با افزايش نرخ فقر در كشور، وضعيت فقرا نيز وخيم‌تر شده است و اين روند صعودی همچنان ادامه دارد. شكاف فقر در سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ در حدود ۰.۲۷ است و تفسير آن اين است كه فقرا ۷۳ درصد خط فقر درآمد دارند و نسبت به سال‌های قبل از ۱۳۹۶ شرايط معيشتی سخت‌تری را تجربه میكنند.

روند شاخص فاصله غيرفقرا به خط فقر كم و بيش تا سال ۱۳۹۷ ثابت بوده هر چند يك شيب نزولی بسيار خفيف ديده می‌شود. تا قبل سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ اين شاخص به‌طور ميانگين در حدود ۰.۸۰ نوسان داشته است. به بيانی ديگر غيرفقرا به‌طور ميانگين حدود ۱.۸ برابر خط فقر درآمد داشته‌اند. بعد از سال ۱۳۹۷ رفاه غيرفقرا افت شديدی داشته و عدد شاخص به حدود ۰.۶ كاهش داشته است. يعني غيرفقرا در سال‌های بعد از سال ۱۳۹۷ به صورت ميانگين حدود ۱.۶ برابر خط فقر درآمد داشته‌اند و به خط فقر نزديك شده‌اند. احتمال ورود غيرفقرا به زير خط فقر افزايش داشته و لذا ظرفيت تأمين منابع بودجه از جمعيت غيرفقرا كم شده است.

🔸روند نسبت بودجۀ عمومی كشور به توليد ناخالص داخلی به قيمت‌های جاری و نرخ فقر در طي يك بازه زمانی سيزده ساله اهميت پيدا می‌كند. اين نسبت از ابتدای دهۀ ۹۰ تاكنون يك روند نزولی را تجربه كرده و آهنگ تغييرات روند نزولی از سال ۱۳۹۷ شدت گرفته است.

همزمانی افزايش شدت روند نزولی شاخص مذكور با افزايش خط فقر نكتۀ قابل تأملی است. همراه با كاهش رفاه خانوار و افزايش ميزان فقر در كشور، بودجۀ عمومي نيز به‌شدت تحت تأثير شرايط نامطلوب اقتصادی قرار گرفته است و ظرفيت فقرزدايي را از دست داده است. نسبت بودجۀ عمومي به توليد ناخالص داخلي از حدود ۲۰ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۱۰ درصد در سال ۱۴۰۲ كاهش يافته و با توجه به ارقام برآوردي برای توليد ناخالص داخلی براي سال ۱۴۰۳ و بودجۀ امسال اين رقم به زير ۱۰درصد كاهش می‌يابد. روند نزولی قدرت سياست‌گذاری بودجۀ عمومی در مقابل با افزايش وسعت فقر و پايداری آن در چهار سال اخير همراه شده است يعني با وجود افزايش فقر در جامعه، دولت امكانات كمتری برای سياست‌گذاری در جهت كاهش فقر در اختيار دارد.

🔸از ابتدای دهۀ ۹۰ شاخص سرانۀ بودجۀ عمومی به ترتيب روند نزولی، صعودی، نزولی و سپس صعودی داشته است. پايين‌ترين مقدار اين شاخص در دهۀ ۹۰ مربوط به سال ۱۳۹۹ بوده است يعنی بودجه در اين سال حدود ۲.۲ ميليون تومان براي هر ايراني هزينه كرده است. بعد از سال ۱۳۹۹ بودجه نسبت به جمعيت رويكرد انبساطی داشته تا در نهايت بر اساس داده‌های برآوردی در سال ۱۴۰۳ به سطح سال ۱۳۹۰ خواهد رسيد به عبارت ديگر بودجۀ عمومی برای هر ايرانی در حدود ۵ ميليون تومان در سال ۱۴۰۳ هزينه خواهد كرد. اما به‌لحاظ سياست‌گذاری برای كاهش فقر در حالی سرانۀ بودجه عمومی در سال ۱۴۰۳ به سطح ۱۳۹۰ خواهد رسيد كه جمعيت فقرا در كشور حدود ۱۰ ميليون نفر بيشتر از سال ۱۳۹۰ است.

متن کامل گزارش در روزنامۀ اعتماد ۳ اردیبهشت


🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺نتیجه دشمنی با علوم اجتماعی!

✍️عباس عبدی

روزنامه اعتماد ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

🔘 چرا عده‌ای با علوم اجتماعی و انسانی به شدت دشمن هستند؟ گروهی که در مرحله بعد نیز به شیوه‌های گوناگون با دانش پزشکی مخالفت می‌کنند. ریشه این مخالفت را باید در الزامات عقلانیت جدید و ترس سنت‌گرایان و به طور مشخص مستبدین و یا بنیادگرایان با این عقلانیت جستجو کرد. ریاضیات و فیزیک کمتر دچار این وضعیت بوده‌اند. بشر از روزی که به مفهوم عدد پی برده دو به علاوه دو را چهار می‌داند، و مخالفت با این گزاره ممکن نیست، یا آن اندازه به دور از عقل سلیم است که محلی برای مخالفت باقی نمی‌گذارد.

🔘ولی ماجرای جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی و انسانی و تا حدی پزشکی متفاوت است. جامعه‌شناسی یکی از جدیدترین علوم است و اگر بخواهیم خیلی ساده و فشرده تعریف کنیم، براین فرض استوار است که ریشه پدیده‌های اجتماعی در دنیای انسانی ما قرار دارد و به جای آن که پدیدهای اجتماعی را به چیزهایی مثل خشم خدایان اسطوره‌ای یا طبیعت نسبت دهد، ریشه ها و علل را در مناسبات میان انسان ها جست و جو می‌کند.

🔘بر این اساس، جامعه شناسان معتقدند که جامعه در طول زمان و به تدریج و بر اثر کنش های متقابل انسانی شکل می گیرد، و یا به عبارت ساده‌تر، مجموعه انسان‌ها با هم جامعه را می سازند. این فرض و یا ایده معنایش این است که جامعه چنان نرم و‌ شکل‌پذیر نیست که کسی یا کسانی بتوانند مثل موم هر جور که می خواهند آن را شکل دهند.

🔘🔘بی‌توجهی به رویکرد جامعه‌شناسانه هزینه سنگینی است که پرداخت خواهد شد. فریب کلاه‌برداران گندم‌نمای جو فروش را نخورید.

متن کامل یادداشت 👇🏻👇🏻👇🏻

https://telegra.ph/نتیجه-دشمنی-با-علوم-اجتماعی-04-23
#دشمنی_با_علوم_اجتماعی


🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت


🔷 احترام به قامت معلمی در اعتراضات صنفی

نرگس ملک‌زاده


🔻جایگاه و اهمیت شغل معلمی به آن جهت است که حرفه‌ای است که آورده اجتماعی به همراه دارد و فقط از منظر اقتصادی به آن نگریسته نمی‌شود و بی‌دلیل نیست که تکریم معلم تکریم جامعه است. اینکه در جامعه‌ای زمینه ایجاد تغییرات فراهم شود و بستری تکامل یا حتی تغییر یابد بدون شک یکی از مکان‌هایی که می‌تواند مبدأ جریان‌سازی باشد، مدرسه است.

🔹 برای مدرسه خود به‌تنهایی نمی‌توان قابلیت اثرگذاری اجتماعی قائل بود، آنچه در روح مدرسه دمیده می‌شود، تعامل گروه همسالان با یکدیگر و در مرحله بعدی ارتباط معلم با دانش‌آموزان است. تصور کنید این زنجیر در مدرسه پیوند خورده و در جامعه زنجیرها به هم‌ پیوسته شود، آیا می‌توان این همیت را گسست؟! پس در‌واقع معلمان با توجه به نوع نگاهشان می‌توانند یکی از جریان‌سازترین شغل‌ها در جهت تقویت یا تهدید برای اجتماعی باشند که در خدمت سیاست است.

🔹با توجه به این اثرگذاری سال‌هاست که معلمان مورد بی‌مهری مسئولان قرار گرفته‌اند و البته هر جایی نیاز به حضورشان بود جایشان در لفظ و لغت بالای سر و در بقیه موارد از کم‌توجه‌ترین کارمندان دولت بوده‌اند و مصداق این بی‌مهری‌ها فراوان و بسیار عیان است.

🔹 در کنار سختی‌های ریز و درشت معلمی که در این سال‌ها کم هم نبوده است، معلمان جزء پیشروترین مشاغل در اعتراضات صنفی بوده‌اند. مبدأ شکل‌گیری این اعتراضات مشکلاتی است که گریبان نظام آموزشی ما را گرفته است، اعتراضات معقول و منطقی که وجود آنها نشان از دلواپسی معلمان نسبت به آینده کشور دارد. شاید نگاه بیرونی به این اعتراضات و تجمعات صنفی نگاه معیشت‌محور باشد اما کسانی که نزدیک‌تر پیگیر این مطالبه‌گری معلمان هستند به این یقین رسیده‌اند که در لیست خواسته‌های معلمان موارد دیگری نیز وجود دارد که منفعت از نظام آموزشی به سمت نظام اجتماعی ما گسیل شده است. توجه ویژه معلمان به کیفیت آموزشی سبب تمایز اعتراضات معلمان با دیگر اصناف شده است، پیشران‌بودن یکی از امیدواری‌های نظام آموزشی و به تبع آن نظام اجتماعی است.

🔹روشن است که خواست معلم بدون توجه به خواسته‌های دانش‌آموزان و اولیا نیست. متأسفانه در این سال‌ها که کنشگری معلمان قوت گرفته است، به موازات گسترش این کنشگری، مواجهه و تقابل با آن، شدت گرفته است.

🔹 زیاده‌خواهی نیست اگر معلمان خواهان کاهش تقابل با مطالبه‌گری‌های صنفی خود باشند و بخواهند منطقی و در چارچوب، از قدرت خود بهره بگیرند نه اینکه قدرت، منطق آنها باشد و این منطق نادرست. خواست زیادی نیست که به اصل ۲۷ قانونی اساسی کشور یعنی «تشکیل اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها، بدون حمل‌ سلاح‌، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است‌»، نگاه محدودکننده نداشته باشند.

🔹 اصل حمایت‌کننده قانون اساسی را با قوانین سخت‌گیرانه تفسیر نکند. امیدواری معلمان این است که نام و تقدیر از معلم فقط به یک روز محدود نشود و معلم همیشه در قامت معلمی مورد احترام قرار گیرد. بدون شک این شنوابودن مهم‌ترین خواسته همکاران از کاربه‌دستان نا‌کاربلد است. عملکرد ناصواب به معلمان و کنشگری آنها شکاف اعتماد ترک‌خورده را بیشتر خواهد کرد و تلنگری آن را خواهد شکست که دیگر هیچ بند‌زنی توان بند‌زدن آن را نخواهد داشت. نیکوترین تقدیر از مقام و منزلت معلم زمانی است که قامت استوار معلمی در اعتراضات صنفی معلمان خمیده نشود که صدالبته خمیدگی در کار نیست، چون ریشه در خاک عمیق است.


#روز_معلم_۱۴۰۳


🔺لینک یادداشت در روزنامه

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-928868


🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺در جا زدن خواسته‌های معلمان پس از دهه‌ها تلاش صنفی

محمدرضا نیک‌نژاد/ صفحه نخست روزنامه همدلی/ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ است و معلمان به خاطر لایحه بودجه‌ای که در آن افزایش دستمزد مورد درخواست فرهنگیان اعمال نشده، دست به اعتراض‌های آشتی‌جویانه گسترده‌ای زده‌اند. آن‌چه بیش از روزهای پیش به چشم می‌آید شمار چشمگیرخانم ‌معلم‌هاست که در گوشه‌ای از میدان بهارستان تهران ایستاده‌اند و گاه‌گداری شعارهای صنفی سر می‌دهند. آقا معلم‌ها در برابر ساختمان مجلس ایستاده و شعارهای تندتری می‌دهند. نیروهای امنیتی نیز در برابر ساختمان مجلس به ردیف ایستاده و برخی نیز در کنار ماشین‌های آب‌پاش آماده باشند. با بیشتر‌شدن شمار معلمان، تنش در میدان افزایش می‌یابد، شعارها تندتر می‌شود و درگیری بالا می‌گیرد. ماشین‌های آب‌پاش وارد کارزار می‌شوند و برای پراکندن معلمان کار خود را آغاز می‌کنند. جنگ و گریزی در میدان درگرفته است و خانم‌معلمان هم دست به کار می‌شوند و در درگیری‌ها شرکت می‌کنند. یکی از ماشین‌های آب‌پاش به سوی آن‌ها می‌رود و به آن‌ها آب می‌پاشد. این کار آقا معلم‌ها را به خشم می‌آورد و سبب حمله آن‌ها به ماشین و مامورهای آن می‌شود. یکی دو تن از معلمان بر روی ماشین می‌جهند و آب را به سوی نیروهای امنیتی می‌گیرند.
این کار شجاعانه «سرگرد ناصر شهرستانی» فرمانده پاسگاه بهارستان را از کوره به در می‌کند. او به سوی ماشین آب پاش یورش می‌برد و با تفنگ کمری‌اش چندین تیر شلیک می‌کند. دردم خون، سنگ فرش‌ میدان را رنگین می‌کند و چند تن از آموزگاران نقش بر زمین می‌شوند. پس از چند ساعت یکی از آن‌ها به نام «ابوالحسن خانعلی» دبیر فلسفه دبیرستان جامی، جان خود را از دست می‌دهد. این رویداد، اعتراض‌ها را دامنه‌دارتر و مدارس را چندین هفته تعطیل می‌کند و فشارهای سیاسی، سبب سقوط دولت می‌شود. دولت تازه، یکی از سرکرده‌های فرهنگیان، به نام محمد درخشش، را به وزارت آموزش‌و‌پرورش برمی‌گزیند. از آن پس دوازدهم اردیبهشت، روز معلم نام‌گذاری می‌شود و تا چند سال فرهنگیان، روز شهادت «خانعلی» و روز پیروزی بزرگ خویش را گرامی می‌دارند. اما با گذشت زمان و حساسیت حکومت شاه به آن رویداد و فشارهای امنیتی، این روز به آرامی از تقویم‌های رسمی پاک شد. اما شلیک یک تیر در واپسین دقیقه‌های یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ این روز را در تقویم‌های رسمی کشور برگرداند. هنگامی که آیت‌الله مطهری، از رهبران نامی انقلاب اسلامی، از دیدار با برخی از رهبران انقلاب باز می‌گشت به ضرب گلوله جان باخت و از آن پس روز و هفته معلم به رسمیت شناخته شد.
اما رویدادهای ۱۲ اردیبهشتِ سال چهل نخستین کنش ثبت شده صنفی آموزگاران در تاریخ نیست. نخستین اعتراض صنفی فرهنگیان پس از مشروطیت و در سال ۱۳۰۰ بود که در اعتراض به عدم پرداخت شش ماهه حقوق انجام گرفت. دومین کنش گروهی فرهنگیان در فروردین ۱۳۳۱ با عنوان «نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران» زیر فشارهای اداری فراوان در تهران برگزار شد. اما با روی کار آمدن دولت کودتا و چیرگی گام به گام حکومت شاه، فرهنگیان مانند دیگر گروه های اجتماعی چندان فرصتی برای چنین کنش‌های مدنی- تشکیلاتی را نیافتند تا اردیبهشت سال ۴۰
پس از انقلاب ۵۷ نیز با توجه به درگیری‌های سال‌های نخست و جنگ تا اندازه‌ی فراوانی پیگیری‌های صنفی معلمان را به محاق برد. اما هم گام با پویا شدن جامعه ایران در دهه هفتاد، معلمان نیز دوباره پا به میدان گذاردند و همچنان خواسته‌های صنفی خود را پیگیری کردند.
اما نکته اندیشه برانگیز در کنش‌های چندین دهه‌ای معلمان آن است که با گذشت زمان شوربختانه کیفت و کمیت خواسته‌های آنان چندان تفاوتی نکرده‌ چراکه از سوی فرادستان پاسخ درخوری نیافته‌است. برای نمونه بررسی قطعنامه اقتصادی «نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران» به طنز تلخ و شگفتی بر می‌خوریم! در این قطعنامه می‌بینیم که بسیاری از خواسته‌های اقتصادی فرهنگیان پس از ۷۲ سال همچنان تا امروز پا برجا هستند و این همانندی نشان می‌دهد که آموزش در کشور در این زمینه دچار سکونی خطرخیز است. با هشدار جدی به دست‌اندرکاران برای پیگیری خواسته‌های این گروه اجتماعی تاثیر گذار، یادداشت را با آوردن ۵ بند این قطعنامه پایان می‌دهم.
- تصویب و اجرای فوری آیین‌نامه خدمات فنی معلمین و تقلیل ساعات کار آنان
- بالابردن اِشل حقوق معلمین به‌طوری‌که حداقل حقوق آنان ۲۵۰۰ ریال باشد

- پرداخت اضافات و ترفیعات سال‌های ۲۷-۲۸-۲۹-۳۰
- تصویب فوری لایحه اصلاحی قانون آموزش و پرورش همگانی با توجه به پیشنهاد منطقی فارغ التحصیلان دانشسراهای ایران(معلمان)

- تبدیل قرارداد کنونی بیمه(که برآورنده حوائج فرهنگیان نیست) به‌قرارداد آبرومندی که مفید به‌حال آنان باشد و اجرای بیمه خانوادگی فرهنگیان در سراسر کشور.

#روز_معلم_۱۴۰۳
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💠 #یادداشت


🔷 معلمی، حرفه‌‌ای که دیگر جذاب نیست!


محمدرضا نیک‌نژاد

🔺چند روزی از آغاز سال آموزشی ۱۴۰۲_۱۴۰۳ نگذشته بود که جامعه با خبرِ تکان‌دهنده‌ی کمبود ۲۰۰ هزار معلم روبرو شد؛ گرچه این خبر برای کسانی که رویدادهای آموزش‌و‌پرورش را دنبال می‌کنند خبر تازه و شگفت‎آوری نبود! در دو دهه گذشته افسانه‌ی زیاد بودن کارکنان آموزش‌و‌پرورش و از آن افسانه‌تر نیاز این نهاد به تعدیل نیرو در راستای ساماندهی بهتر، لقلقه زبانِ دست‌اندرکاران آموزشی و دولتی بوده‌است. این نگاهِ غیر‌کارشناسانه، غیر‌آموزشی، ساده‌انگارانه و آلوده به دیدگاه‌های بازاری، با روند بازنشستگی نیروها از سویی و کاهش ورودی دانشگاه فرهنگیان از دیگر سو و البته خساست در جذب نیروهای داوطلب، گام‌به‌گام نهاد آموزش را به سوی گردابه‌ی آسیب‌زا و خطرخیز کمبود معلم راند. گرچه این سیاست ضربه‌ای کارا به جذب نیرو در آموزش‌و‌پرورش بود اما تنها ضربه به معلم و معلمی نبود!

در حالی که در بیش از یک دهه گذشته آرام آرام جمعیت دانش‌آموزی کشور افزایش می‌یافت، سیاست کاهش نیرو از سویی و جلوگیری از گسترش مدرسه و کلاس از دیگر سو، تراکم کلاس‌ها در شهرهای کوچک وبزرگ را افزایش داد و فشارِ کاری بر معلمان را طاقت فرساتر می‌کرد. این افزایش فشارِ کاری، در کنار بی انگیزگی دانش‌آموزان به دلیل از رونق افتادن بازار درس و دانشگاه در چشم و دلِ بسیاری از نوآموزان و خانواده‌ها، تغییر نگاه جامعه از تلاش برای گرفتن مدرک، به دستیابی به مهارت‌های فردی و اجتماعی، کاهش ساعت‌های درسی، بدون تغییر حجم کتاب‌ها و جایگزینی آن‌ها با درس‌ها و برنامه‌های اغلب ایدئولوژیک، فشارهای اداری و سازمانی برای پیروی از ساختار صلب و متمرکز آموزشی و خدشه‌دار شدن شدید استقلال حرفه‌ای معلمان، پر رنگ شدن ارزیابی‌های کمی و معدل-محور و ناتوانی مدرسه‌ها و معلمان برای برآورده کردن خواسته‌های دانش‌آموزان و خانواده‌ها در این زمینه، و شاید از همه این‌ها مهمتر کاهش سال به سال قدرتِ خرید معلمان و قرار گرفتن این قشر، زیر خط فقر، معلمان شاغل را دلزده و جوانان را از این حرفه گریزان کرده و می‌کند. امروز و به گواه آمار و ارقام خط فقر کشوری بیش از ۳۰ میلیون است و میانگین دریافتی معلمان، حتی پس از رتبه‌بندی، نزدیک به ۱۵ میلیون است. از این رو نباید شگفت‌زده شد که به گزارش یکی از روزنامه‌های کشور، در آزمون استخدامی آموزش‌و‌پرورش در ۱۴۰۲ ، تنها در تهران با کمبودِ نزدیک به ۲۰۰۰ داوطلب مرد و در سراسر کشور با ۱۱ هزار جای خالی داوطلب معلمی روبرو بوده‌ایم.

🔻با این فشارِ کاریِ روزافزون و نبود درآمدی درخور برای یک زندگی متوسط، جوانان دیگر انگیزه‌ای برای معلم شدن ندارند. شوربختانه چشم‌انداز امیدوار کننده‌ای نیز برای بهتر شدن شرایط اقتصادی کشور در کل، و وضعیت معیشتی و حرفه‌ای معلمان به شکل ویژه دیده نمی‌شود. در همین یکی‌دو روز گذشته نیز خبرها از کاهش باور نکردنی بودجه عمومی کشور در سال ۱۴۰۳ و به دنبال آن ناکارآمدتر شدن بودجه آموزشی حکایت می‌کند.

🔻یونسکو در روز جهانی معلم ۲۰۲۳ ، شعار خود را "چاره‌جویی برای رویارویی با کمبود معلم" برگزید و راهکارهایی برای بازگشت انگیزه به معلمان شاغل و جوانانِ جویای شغل به دولت‌ها و نهادهای مدنی ارائه داد؛ که پیشنهاد می‌شود دست‌اندرکاران آموزشی که همچنان در پی بهبود شرایط آموزشی کشور هستند آن راهکارها را بخوانند. اما با توجه به رویکرد نه چندان متعهدانه‌ی کاربدستان آموزشی و فراآموزشی به وضعیت کنونی آموزش‌و‌پرورش، نگارنده و بسیاری از همکاران معلمش تنها راه بهبود آموزش، به عنوان حقی انسانی، ملی و شهروندی، را پیوند خواسته‌های ذینفعان آموزش، از دانش‌آموزان و خانواده‌ها گرفته تا معلمان، می‌دانند. معلمان و نهادهای صنفی آن‌ها در دو دهه گذشته آرام‌آرام خواسته‌های صنفی خود را به خواسته‌هایی عمومی‌تر مانند درخواست بازگشت به آموزش رایگان، متوقف کردن پولی سازی در آموزش، توجه جدی به عدالت آموزشی و ایدئولوژی زدایی از آن، ساماندهی به مدرسه‌های فرسوده، توجه جدی به بازماندگی از تحصیل و ... گره زده‌اند. شاید اکنون نوبتِ خانواده‌ها، جامعه و دیگر نهادهای مدنی باشد تا گامی پیش بگذارند و از چنین خواسته‌ها و البته درخواست‌های صنفی معلمان، که سرراست بر آموزش آینده‌سازان کشور موثر است، دفاع کنند. در جامعه‌ای مانند ایران تنها راه رسیدن به خواسته‌های مشروع اجتماعی، خواست عمومی و گسترش آن در لایه‌های گوناگون است.     


#روز_معلم_۱۴۰۳

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺نقدی بر سخنان تازه وزیر آموزش‌و‌پرورش

محمدرضا نیک‌نژاد، صفحه آخر روزنامه شرق، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳


🔹در خبرهای ریز‌و‌درشت وابسته به روز و هفته معلم، گفت‌و‌گویی از وزیر آموزش‌و‌پرورش در ایسنا منتشر شد که در بخشی از آن آمده‌بود: "بعد از اجرای رتبه‌بندی میانگین حکم معلمان از دستگاه‌های دیگر بالاتر است، البته معلمان باید محدودیت حقوق دریافتی خود را با اضافه‌کار و حق‌التدریس جبران کنند." این در حالی است که به اشاره کانال تلگرامی "بدون تعارف": وزیر آموزش‌و‌پرورش به همراه معاون خود در برنامه پرسشگر تلویزیون در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۲ می‌گوید: "میانگین حقوق معلمان با رتبه‌بندی، حداقل ۳۰ درصد از میانگین حقوق کارمندان دولت پایین‌تر است؛ حتی از اصل حقوق کارمندان و بدون دریافتی‌های خارج از حکم آن‌ها ..." این کانال این پرسش را از وزیر مطرح می‌کند که از ۸ ماه پیش تا الان چه اتفاقی افتاده که میانگین حکم معلم‌ها بالا رفته؟ هیچ!"

تاکید این کانال بر این است که قانون رتبه‌بندی از مهر ۱۴۰۱ اجرا شده و از آن زمان تاکنون دیگر هیچ تغییری در چارچوب حقوق معلمان رخ نداده و اگر درصدی (در راستای افزایش سالانه) به حقوق آن‌ها افزوده شده، کارمندان دیگر دولت را نیز در برگرفته‌ است. این تناقض‌گویی چرا پیش آمده؟ آیا این گل‌و‌بلبل نشان دادنِ شرایط، در ادامه سیاست دولت و رییس‌اش برای بزرگنمایی کارهای خود نیست!؟ آن هم از جنس آن مردِ هنرمندی که خود گوید و خود به‌به و چه‌چه می‌کند! و در همان حال مردم زیر فشاری‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارند جان می‌کَنند! این رفتارها آدم را یاد ملا نصرالدین می‌اندازد که یک روز به همسر گفت بیا تا اندکی سر‌به‌سر مردم بگذاریم! از این رو در کوچه جار زد که در فلان محله نذری می‌دهند. مردم برای دریافت غذای نذری به آن محله هجوم بردند. پس از مدتی ملا که سیل مردم را دید، قابلمه‌ای برداشت و دوان دوان رفت که از نذری بی نصیب نماند!
این که رتبه‌بندی‌ای که قرار بود ۸ تا ۱۶ میلیون تومان به حقوق معلمان بیفزاید با افزایشی۲ تا ۴ میلیونی اجرا شد و این افزایش نیز با رکورد شکنی تورم در میانه‌ی زندگی معلمان گم شد، آن قدر تکرار شده که دیگر در افکار عمومی اثر ندارد؛ به ویژه در کاربدستان دولتی که در رویای شیرین موفقیت سیر می‌کنند و به شکل دستوری وظیفه دارند شرایط را گل‌و‌بلبل نشان دهند!

اما در همان سخنان وزیرِ نکته دیگری هم هست و آن این که پیشنهاد می‌دهد برای جبران محدودیت‌های زندگی، معلمان اضافه‌کار بگیرند و کمبودها را با حق‌التدریس پر کنند! برای نگارنده که اندکی با ساختارهای آموزشی جهان آشناست گمانی نیست که هیچ وزیر یا دست‌اندرکاری جرات طرح چنین موضوع مهمی در گستره آموزش کشور خود را ندارد؛ حتی اگر در کف جامعه چنین رویدادی رخ دهد!

نخست آن که معلم مانند هر شهروند دیگری به شکل طبیعی حق دارد که دریافتی‌اش دست‌کم برابر با حقوق میانگین ملی، که در کشور ما خط فقر خوانده‌ می‌شود، باشد؛ امروز خط فقر ۳۰ تا ۳۵ میلیون است و میانگین دریافتی معلمان ۱۵ میلیون؛ هیچ معلمی بعنوان یک شهروند عادی نباید برای بسامان کردن زندگی‌اش وادار به گرفتن اضافه‌کار شود.

از این گذشته توصیه وزیر نشان می‌دهد از معلم و معلمی چیز چندانی نمی‌داند! در سراسر جهان و به خاطر ویژگی حرفه‌ی معلمی، ساعت‌های آموزشی می‌بایست ۱۲ تا ۲۴ ساعت باشد. شاید این شمار ساعتِ کاری معلم برای دیگر کارمندان و حقوق بگیران شگفت‌آور باشد اما معلمان لایه‌ای از کارمندان دولت هستند که با کودکان و نوجوانانِ زیر سن قانونی برخورد دارند و نخستین و مهمترین وظیفه آن‌ها، در کنار خانواده‌ها، آموزش و پرورش نسل‌های بعدی جامعه است. این که معلم وادار شود اضافه تدریس بگیرد و یا شغل دوم و سومی برگزیند، سر‌راست بر زندگی کنونی و آینده کودکان، نوجوانان و جوانان اثر می‌گذارد.

از این روست که سخنان وزیر در این زمینه ناپخته، غیرکارشناسانه و کاملا غیر آموزشی است. وظیفه وزیرِ درست‌و‌حسابی فراهم کردن شرایط برای کار استاندارد، بی دغدغه و حرفه‌ای معلمان است. معلمی که اضافه تدریس می‌گیرد، معلمی که اسنپ کار می‌کند، معلمی که در بنگاه‌های معاملاتی مشغول است و معلمی که برای گذران زندگی به هر دری می‌زند تا زندگی‌اش بچرخد، هر چه می‌تواند باشد جز معلمی توانا، حرفه‌ای و موفق!

اگر مجلس، مجلس بود و دولت، دولت و جامعه، جامعه‌ای درخورد، بی‌گمان این هفته شرایط برکناری این وزیر همه چیز‌دان! را فراهم می‌کرد؛ ولی افسوس!

*این یادداشت در روزنامه با عنوان "افسوس" و با اندکی حذف منتشر شده‌است.


🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺 سخنی با رئیس محترم هیئت امنای صندوق ذخیره فرهنگیان و چند سؤال :

جناب آقای رضا مراد صحرایی سلام و درود
قبل از هر سخنی امیدوارم سخنانم و سؤال‌هایم خاطر مبارک جنابعالی را مکدر نفرماید.

در دیدار اخیرتان با رئیس قوه قضاییه اینگونه عنوان کردید :
در صندوق ذخیره فرهنگیان که مجموعه‌ای است از مسائل و مشکلات ...

و اما چند سوال :
۱. به راستی به عنوان رئیس بالاترین رکن این صندوق ، میزان شناخت شما از این مؤسسه بزرگ اقتصادی چقدر است؟

۲. صادقانه و صریح و شفاف بفرمایید چه کسانی مسبب بوجود آمدن مجموعه‌ای از
مسائل و مشکلات در این هلدینگ عظیم اقتصادی هستند؟!

۳. لطفاً چند مورد از مهم‌ترین مسائل و مشکلات صندوق ذخیره فرهنگیان را جهت اطلاع و تنویر افکار فرهنگیان عضو بیان فرمایید.


در ادامه صحبت‌هایتان نیز عنوان کردید :
ما با کمک سازمان بازرسی داریم اولا اساسنامش رو می‌خوایم درست کنیم ...

◀️ چند سؤال دیگر :
۱. چرا سازمان بازرسی ؟!!!
در آخرین اساسنامه صندوق که در تاریخ ۲۲ تیر ۱۴۰۰ به تصویب هیئت امنا رسیده ، در بند ۹-۱۱ یکی از وظایف و اختیارات هیئت امنا اینگونه تعریف شده است :
۱۱-۹- تصویب اساسنامه مؤسسه و نیز انجام هر گونه تغییرات در مواد اساسنامه
حال باید پرسید : آیا ورود سازمان بازرسی به این موضوع مهم ، صرفا با نظر شخص شما صورت گرفته و یا اینکه تصمیم جمعی هیئت امنا بوده است ؟!!!

۲. لطفاً بفرمایید اساسنامه ۱۴۰۰ چه اشکالاتی دارد که می‌خواهید با کمک سازمان بازرسی درستش کنید؟!!!

بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۰
با تقدیم احترام 🌹🙏
امیر خراسانی
منتخب فرهنگیان شهرستان‌های استان تهران در صندوق ذخیره فرهنگیان


🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

رفتار توهین آمیز مهمان با میزبان

✍️ نورعلی پیشداد ، منتخب معلمان شهر تهران / ۹ خرداد۱۴۰۳

حدود ۹۰ نفر از مطالبه گران حوزه صندوق ، علی رغم هماهنگی های انجام شده امروز نهم خرداد ۱۴۰۳ ، جهت تبادل نظر و بررسی وضعیت شرایط فعلی صندوق و مشکلات این موسسه ی عریض و طویل ، راس ساعت ۹ صبح جهت تشکیل این جلسه ی از قبل پیش بینی شده مراجعه می نمایند و با برخورد  غیر حرفه ای و خارج از عرف مدیران صندوق مواجه شده و ناچار به تشکیل جلسه در لابی صندوق می شوند که این توهین بزرگ به معلمان عضو و مطالبه گران در نوع خود کم سابقه می باشد که موارد ذیل قابل ذکر می باشد:
۱-متاسفانه در کنار بی حرمتی مدیر عامل صندوق به مطالبه گران که از ورود آنان به سالن اجتماعات جلوگیری نمود ، منتخبین معلمان در هیات امنا؛ آقایان سالاری و مسعودی به نظر می رسد در اقدامی کاملا هماهنگ شده ،به بهانه ی حضور در جلسه ، در این لحظاتی که شاهد رفتار شرم آور مدیران صندوق بودیم ، کاملا آگاهانه همکاران خود را تنها گذاشتند و نه تنها حضور نداشتند جهت حل موضوع ، بلکه بعد از حدود ۳ ساعت از برگزاری جلسه در لابی صندوق آفتابی شدند و تازه در کنار برخی عوامل صندوق در گوشه لابی ماندند و نظارگر این وضع اسف بار بودند که باید پاسخگوی این قصور بزرگ و اشتباه عجیب خود در مقابل یک میلیون و ششصد هزار فرهنگیان عضو صندوق باشند و....
۲-حتی اگر جلسه ما بدون هماهنگی بود، باز انسانیت و اخلاق و شعور انسانی و شرافت و ادب حکم می کرد مدیر عامل محترم صندوق و ریاست محترم هیات مدیره صندوق ، همکاران را به داخل سالن اجتماعات ، دعوت نمایند و اگه گله گذاری بود ، آنجا در قالب ادب و احترام به همکاران اعلام می نمودند ، توهین مهمان(مدیران صندوق) به میزبان (معلمان عضو و صاحبان سرمایه و اموال صندوق) به هیچ وجه قابل هضم نبوده و نخواهد بود.
۳-در تمام دنیا حتی در کشورهای ضعیف جهان سوم ، قطعا کم هوش ترین مدیران نیز  با ولی نعمتان و صاحبان سرمایه شرکت یا هلدینگ اقتصادی خود ، چنین جفاگونه رفتار نخواهند کرد اما آقای احمدی مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان ، مثل آب خوردن این کار توهین آمیز را انجام داد که باید عواقب این تصمیم بسیار نابخردانه خود را بپذیرد....
۴-وقتی هیات مدیره محترم و در راس آن ریاست هیات مدیره دست به به تغییرات مدیران از جمله مدیر عامل می زنند باید در انتخاب مدیران جدید ، نهایت دقت را با بررسی رزومه آنان داشته باشند تا شاهد چنین تصمیمات آنی شتابزده و سطح پایینی نباشیم.
بنابر این آقای فرجی ناچار به پاسخگوئی به جامعه اعضا و عذرخواهی و دلجویی از مطالبه گران حوزه صندوق خواهد بود چون ایشان در قالب پیامک به آقای محمد داوری برقرار بودن جلسه را تایید کرده بودند ولی انگار یادشان رفته بود به آقای مدیر عامل تذکر بدهند....
۵- ما فرهنگیان عضو صندوق از ریاست محترم هیات امنا صندوق درخواست اکید داریم تا ضمن بررسی فوری موضوع ، نسبت به دلجویی و عذرخواهی  از همکاران حاضر در این جلسه و اعضاء محترم صندوق  ، در اسرع وقت قاطعانه ، نسبت به تنبیه عاملان این رفتار نابخردانه و توهین آمیز ، با رعایت چارچوب های قانونی اقدام نمایند و نتیجه امر را جهت تنویر افکار جامعه معلمان عضو ، رسانه ای نمایند.
امیدوارم هیچگاه شاهد چنین اعمال ناپسند و اشتباه مدیریتی نباشیم.


🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺جایگاه درست یک #فعال_صنفی کجاست

#اسماعیل_عبدی

🔸️نگاه حاکمیت و اصحاب قدرت معطوف به برگزاری انتخاباتی دیگر و تشکیل دولتی جدید است. شخص دیگری به پاستور خواهد رفت و افراد دیگری بر مسند وزارت خواهند نشست. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان همگی چشم به تشکیل دولت جدید و احتمالا در پی آن به جلسات رای اعتماد به وزرا دوخته‌اند.

🔸️بخش بزرگی از مخالفان خارج از کشور هم دل در گرو اتفاقاتی دارند که نه ناظر به اراده مردم است و نه معطوف به تغییر و تحولات واقعی در جامعه. چشم‌های ایشان هم یا به دولتهای دیگر و یا خیره به مانیتورها و تلویزیون‌هاست، تا کی مسئول دیگری جایی سقوط کند، بمیرد، تا بیانیه بدهند و از ارتباط احتمالا تخیلی با بدنه نظام بگویند و این که در حال تدوین برنامه‌های شگرف هستند. آن‌ها هم به طریقی در انتظار تشکیل دولت بعد هستند.

🔸️جدا از آنکه مردم ایران در قیام #زن_زندگی_آزادی یکبار برای همیشه حرف خود را به حاکمان و دولت‌های بزرگ زدند که با اینها سر سازش و به آنها اعتماد ندارند و خودشان می خواهند آینده این آب و خاک را روشن کنند اما به عنوان‌ یک فعال صنفی ذهنم در این حجم شلوغ و  پروپاگاندای رسانه‌ای معطوف به موارد زیر است:
چه چیز در این میان دیده نمی‌شود؟ درباره چه مسائلی سخن به میان نمی‌آید؟ چه موضوعاتی در صدر اخبار نیستند؟ آن‌جا همان جایی است که باید با دقت و حساسیت بیشتر مشاهده شوند؛ ما آن‌جا هستیم.

🔸️#نظام_رتبه‌_بندی بدون در نظر گرفتن مسائل سیاسی، بر أساس قانون باید برای همگان اجرا شود. تمام #معلمان_زندانی باید آزاد شوند. صندوق ذخیره فرهنگیان، دکل نفتی نیست که ناپدید شده باشد، باید وضعیت آن مشخص شود.

🔸️ما هنوز مسموم‌سازی دانش‌آموزان را فراموش نکرده‌ایم؛ آسیب‌دیدگان و خانواده‌های ایشان باید مورد حمایت قرار گیرند. ساختار چندگانه مدارس باید ملغی شود. آموزش رایگان حق تمام فرزندان ایران است. مدارس فرسوده، کپری، کانکسی و ... در شأن مردم ما و فرزندان‌شان نیست. مدارس استاندارد و با کیفیت باید جایگزین شوند.

🔸️آمار خودکشی کودکان و دانش‌آموزان، کوچک شدن سفره معلمان و کارگران، باید دیده شوند. آموزش، بهداشت و امنیت کالا نیستند. میلیون‌ها دانش‌آموز رانده شده از تحصیل باید به مدارس بازگردند و نظام آموزشی باید به طور اساسی بازنگری و بازسازی شود.

🔹️این همه‌ی آن چیزی است که تعهد به «اساسنامه‌ی تشکل‌های صنفی» ما را بر آن می‌دارد تا فراموش‌شان نکنیم. تکرارش کنیم. ما تابعی از جریان سیاسی حاکم نیستیم. جریان سیاسی حاکم باید تابعی از اراده اقشار، أصناف، و جامعه فعالین متعهد به اخلاق، آزادی و برابری باشد.

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺داده‌های آماری؛ ابزاری برای سیاست‌گذاری ‌یا تامین منافع سیاست‌گذار
(نقدی به سخنان اخیر وزیر آموزش و پرورش در خصوص آمار مدارس پرجمعیت)


#بازنشر

شهرام جمالی_۹ آذر ۱۴۰۲

🔹 انتشار آمار و اطلاعاتِ درست، پایه تحلیل‌های صحیح و پیش‌فرض مورد نیاز جهت ارائه راهکارهای بنیادین است. با این حال شايد بتوان گفت كه بخشی از ضعف در ارائه و انتشار آمار، تعمدی است. بسیاری از دولت‌ها با این توجیه که انتشار برخی آمارها ممکن است امكان ارزيابی دقيق خلاءهایی را فراهم کنند که سبب ایجاد بحران در عرصه‌های مرتبط شوند، همواره مانع انتشار آمار شفاف شده‌اند و به همين دليل عدم ارائه آمار دقيق يا ارائه آمار نادرست همیشه قابل پیش‌بینی بوده است. از این رو، تحلیل این مسئله که چرا دولت‌ها تمایلی به انتشار «آمار بد» ندارند و حتا گاهی تعمداً به ارائه آمار نادرست می‌پردازند، چندان دشوار نیست. این‌ جمله که : «آمارهای رسمی در کشورهای جهان سوم از دقت کافی برخوردار نیستند و در کشورهای دیگر نیز ممکن است غرض‌آلود باشند.» واقعیتی است که از زبان زنده‌یاد استاد غلامحسین شکوهی، نخستین وزیر آموزش و ‌پرورش پس از انقلاب بیان شده است. موضوعاتی مثل آمار کودکان بازمانده از تحصیل، کلاس‌های بدون معلم، مناطق فاقد مدرسه، کمبود معلم، مدارس فرسوده و تخریبی، کلاس‌های شلوغ و متراکم و موارد مشابه دیگر، از آنجا که آموزش و پرورش را در موقعیت پاسخ‌گویی قرار می‌دهد، «آمار بد» محسوب می شوند و علت تفاوت‌های معنادار این موضوعات در آمارهای منابع رسمی و غیررسمی از این جهت قابل تحلیل است.

🔹وزیر آموزش و پرورش اخیراَ در حاشیه افتتاح یک مدرسه گفته است : «کمتر از ۱۰ درصد مدارس کشور تراکم بالای ۳۵ نفر دارند.» بیان عدد ۱۰ درصد در این سخن وزیر، می‌تواند این ذهنیتِ اشتباه را به مخاطب منتقل کند که تعداد بسیار اندکی از مدارس کشور شلوغ هستند. در حالی‌که حقیقت ماجرا، این نیست. برای روشن شدن موضوع، ذکر چند نکته لازم است :

🔹نخست اینکه؛ اعلام تعداد ۳۵ نفر به عنوان بیشینه تراکم جمعیت دانش‌آموزان یک کلاس برخلاف استانداردهای فعلی آموزش و پرورش است. چراکه براساس مصوبه ۸۸۶ شورای عالی آموزش و پرورش تراکم دانش‌آموزان در کلاس‌های درس دوره ابتدایی مشخص شده است که براین اساس حداکثر تراکم ۲۶ نفر است و در مقاطع تحصیلی بالاتر نیز این عدد، کمتر از ۲۶ است.

🔹 دوم اینکه؛ این آمار - حتی به فرض درست‌بودن - شاخص درستی از وضعیت تراکم دانش‌آموزی در کلاس‌های درس را نشان نمی‌دهد. بدیهی است که تراکم‌ دانش‌آموزی، شاخص کلاس است نه مدرسه! به بیان دیگر، وزیر آموزش و پرورش برای آنکه آمار درستی از تراکم دانش‌آموزی ارائه دهد باید تعداد کلاس‌های درس با تراکم بالای استاندارد تعیین شده (۲۶ نفر) را اعلام کند. آقای وزیر عدد ۳۵ را به عنوان بیشینه تعداد دانش‌آموزان یک کلاس بیان می کند اما آمار ۱۰ درصد را به مدرسه نسبت می دهد!

🔹سوم اینکه؛ آماری که از تراکم دانش‌آموزی ارائه شده، زمانی می تواند مبنایی برای تحلیل‌های دقیق‌تر باشد که افزون بر تعداد کلاس‌ها، تعداد کل دانش‌آموزانی که در کلاس‌های درس با تراکم بیش از استاندارد آموزشیِ تعیین شده حضور دارند را نشان دهد. تردیدی نیست که هم‌اکنون نزدیک به ۱۰۰ درصد مدارس در کلان‌شهرها دارای کلاس‌های با تراکم بیش از ۴۰ دانش آموز هستند که البته این مشکل با بحران کمبود معلم تشدید هم شده است‌ و این آمار در مدارس برخی استان‌ها مثل البرز حتا فراتر از اینهاست و در برخی مدارس ابتدایی به ۶۰ دانش‌آموز هم می‌‌رسد!

🔹اینکه تهیه‌کنندگان این آمار، تعداد مدارس تک نفره و زیر ۱۰ نفر در مناطق دورافتاده را در ‌کنار تعداد مدارس دوشیفته و با جمعیت بالای ۵۰۰ نفر در کلانشهرها دیده باشند، نشان از مخدوش بودن این آمار دارد. تصور کنید مثلاً استانی با ۵۰۰ مدرسه ابتدایی که ۵۰ مدرسه آن با میانگین ۶ کلاس ۵۰ نفره یعنی ۱۵ هزار دانش‌آموز در ۳۰۰ کلاس ۵۰ نفره حضور دارند و ۴۵۰ مدرسه ابتدایی دیگر در همین استان با میانگین جمعیت دانش‌آموزی ۱۰ نفر؛ یعنی ۴۵۰۰ دانش‌آموز در ۴۵۰ کلاس ۱۰ نفره. و حالا با مقایسه این دو نمونه آماری، نتیجه بگیریم که در این استان ۱۰ درصد مدارس، با میانگین کلاسی ۵۰ نفر و ۹۰ درصد مدارس، با میانگین کلاسی ۱۰ نفر وجود دارند! بدون اینکه به این واقعیت توجه شود که تعداد کل دانش‌آموزان کلاس‌های ۵۰ نفره در این استان بیش از ۳.۳ برابر تعداد دانش‌آموزان کلاس‌های ۱۰ نفره بوده است!

🔹 داده‌های آماری باید ابزاری در خدمت سیاست‌گذاری ‌و پیش‌بینی آینده باشند و نه تامین منافع زودگذر سیاست‌‌مدار و با توجه به اهمیت خاص آموزش و پرورش، انتظار آنست که این نهاد، توجه بیشتری به کیفیت آماری، نظم آماری و انتشار آمارهای شفاف داشته باشد.

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺 چرا باید از تجمع بازنشستگان دفاع و حمایت همگانی کرد؟

#احمد_حسینی، معلم بازنشسته

برخلاف فضای سیاسی و اجتماعی راکد یا درگیر اقلیتی در نمایش انتخابات این روزها شاهد حضور گسترده بازنشستگان تأمین اجتماعی، لشگری و کشوری از جمله فرهنگیان در عرصه خیابان هستیم. معلمان باز نشان دادند که آنان در عرصه خیابان راه بازکن هستند نه‌تنها مانند برخی مدعیان متورم در فضای مجازی حرف نمی‌زنند بلکه دست به اقدام عملی زده و خیابان را عرصه مطالبات خود قرار داده‌اند. این پیام روشنی با آن دسته از سلبریتی‌های متوهمی است که زمانی معلمان را به مصرف خیابان محکوم و خود در لایو اینستاگرام لاف‌زنی می‌کردند اما چرا تجمعات اخیر مهم است و باید از آن دفاع و حمایت نمود. برای پاسخ به این سؤالات باید به محتوای شعارها توجه نمود.

یک_ بخشی از مطالبات و شعارها کاملاً جنبه صنفی و معیشتی دارد؛ وقتی معلمان بازنشسته از همسان‌سازی و حقوق بازنشستگی خود حرف می‌زنند در اصل یک مطالبه معیشتی را مطرح می‌کنند، ولی مطالبه در صورت تحقق برای بازنشستگان فرهنگی دستاورد ندارد چراکه این موفقیت می‌تواند موضع سایر بازنشستگان را نیز تقویت نماید. از سویی بازنشستگان آینه و آینده معلمان شاغل هستند پس هر دستاوردی می‌تواند برای معلمان امروز مفید باشد پس طبیعی است از این موضع باید از تجمع فرهنگیان بازنشسته حمایت نمود.

دو_ بخشی از شعارهای فرهنگیان بازنشسته ناظر به وضعیت اجتماعی و سرکوب زنان است وقتی آنان شعار می‌دهند "روسری را رها کن   فکری به حال ما کن" در اصل مهم‌ترین سیاست سرکوب اجتماعی یعنی سرکوب زنان را هدف گرفته و از یکی از مهم‌ترین دستاورد جنبش ژینا، یعنی دفاع از حجاب اختیاری دفاع می‌کنند. اگر چه مطالبه جنبش ژینا تنها حجاب اختیاری نیست ولی یک مطالبه مهم است و باید از منظر این مقاومت جمعی و خیابانی را مورد حمایت قرارداد.

از همین دو منظر اگر به تجمع این بازنشستگان نگاه کنیم باید از منظر صنفی و اجتماعی از این تجمعات و مطالبه‌گری حمایت نمود.


🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺۶ نامزد انتخابات این آمارها را بخوانند:

▫️۴۰۰ هزار معلم کم داریم

▫️۹۲۰ هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل داریم

▫️هیچ آمایش دقیقی از آینده نظام آموزشی کشور صورت نگرفته

▫️بیشتر از ۱۶ درصد از دانش‌آموزان کشور در مدارس غیردولتی تحصیل می‌کنند

▫️حدود ۴۳ درصد مدارس کشور غیردولتی است

▫️هرسال سهم غیردولتی‌ها و پولی‌ها از رتبه‌های برتر کنکور فاصله‌اش را با دولتی‌ها بیشتر و بیشتر می‌کند


متن کامل یادداشت ابوالقاسم رحمانی را در سایت بخوانید

https://farhikhtegandaily.com/newspaper/4161/1/


🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت


🔷 زنان در کجای سیاست ایران قرار دارند؟

سیمین حاجی‌پور ساردویی، دکترای جامعه‌شناسی سیاسی و پژوهشگر حوزه مطالعات زنان

🔹هر جامعه‌ای برمبنای فرهنگ و عرف اجتماعی خود از مشکلات و معضلات خاصی رنج می‌برد، اما برخی مشکلات میان فرهنگ‌ها و جوامع مختلف مشترک است. مسائل زنان از آن جمله دغدغه‌هایی است که در جوامع غربی و شرقی، توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته و شمال و جنوب، با هر قرائتی که بخوانید، با شدت و ضعف‌های متفاوت وجود دارد.

در حقیقت، تاریخ تمدن بشر بیانگر جایگاه نامتوازن زن در بسترهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. 

در دموکراسی‌های مدرن، چندین دهه است که زنان از برابری ظاهری برخوردارند و در حق رای، شرکت در انتخابات و رقابت برای دستیابی به هر منصبی با مردان شریک هستند، اما مشارکت آنان فقط در رای دادن تا حدود زیادی با مردان همسان است.

ایران کشوری است که فرهنگ مردسالاری آن وابستگی زنان به مردان را تقویت می‌کند و مردان از برتری کامل و قدرتمند در هدایت و مدیریت جامعه برخوردار هستند.

در جامعه ایران با وجود گذشت سالیان بی‌شمار از شروع پروژه مدرنیزاسیون، هنوز این برداشت به‌طور گسترده وجود دارد که توانایی زنان از مردان کمتر است، ساختارها، برابری در دسترسی به منابع بالقوه موجود را میان مردان و زنان ندیده‌اند و نظام سیاسی و اجتماعی را به‌گونه‌ای طراحی کرده‌اند که زنان در آن حضور دارند، اما در حاشیه قرار گرفته‌اند. 

واقعیت این است که از حضور زنان در عرصه انتخاب شدن و انتخاب کردن در جامعه ایران بیش از ۵۰ سال می‌گذرد، اما میزان حضور زنان در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی فقط ۵.۵ درصد و رتبه ایران ۱۷۶ است.

🔹 وضعیت حضور زنان در پارلمان‌ها


همه ما می‌دانیم که مردان در سیاست بیشترند تا زنان. از ۶۵۰ کرسی نمایندگی در پارلمان بریتانیا تنها ۲۲۵ کرسی به زنان اختصاص دارد. از ۴۳۵ عضو مجلس نمایندگان آمریکا تنها ۱۲۶ نفر زن هستند. در ترکیه از ۶۰۰ نماینده تنها ۱۱۹ نفر زن هستند. در سوئیس از ۲۰۰ نماینده تنها ۷۷ نفر زن هستند و در ایران از ۲۹۰ کرسی تنها ۱۶ کرسی در اختیار زنان است. 

🔹 دلایل حضور کمرنگ زنان در عرصه سیاست

زنان در امور سیاسی حضور حداقلی ندارند. شما در انتخابات می‌بینید که زنان در کنار مردان پای صندوق‌های رای حاضر می‌شوند. در راهپیمایی‌های مختلف حضور زنان برابر با حضور مردان است. بنابراین، نسبت به مسائل سیاسی کشور بی‌تفاوت و بی‌اعتنا نیستند.

اما زنان در مناصب سیاسی و جایگاه‌های تصمیم‌گیری حضور حداقلی دارند و عوامل مختلفی موجب این حضور حداقلی شده است. برخی موانع برای حضور زنان سیاسی هستند مانند نگرش منفی و تبعیض‌آلود احزاب سیاسی، رواج مدل مردانه سیاست و مقاومت مردان برای حضور زنان در عرصه قدرت، عدم وجود قوانین لازم برای تضمین حضور زنان، عدم دسترسی زنان به شبکه‌های سیاسی و قدرت، اعمال استانداردهای سختگیرانه برای زنان و نوع نظام انتخاباتی.



🔻متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید

https://farhikhtegandaily.com/page/253239/


🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺قرارداد بودار وزارت آموزش و پرورش با بیمه دانا


جایگزینی بیمه تکمیلی معلم در ۹ استان با بیمه دانا و ده ها سوال بی پاسخ!!!


روز گذشته مسئولان محترم  اموزش و پروش خبری را در مورد جایگزینی بیمه تکمیلی معلم با بیمه دانا در ۹ استان کشور از جمله خوزستان ، آذربایجان شرقی، یزد ، گیلان ،قم و...... منتشر شد این خبر که هیچ گونه توضیحی در مورد علت این جایگزینی نداده بود باعث نگرانی بسیاری از همکاران شاغل در این ۹ استان شد در مورد این جایگزینی نکاتی وجود دارد که از مسئولان محترم آ.پ خواهشمندم شفاف سازی لازم را انجام دهند

۱_ موضوع بیمه تکمیلی معلمان همیشه از موارد پرچالش در اموزش و پرورش است در سالیان گذشته چندین شرکت از جمله بیمه ایران ، آتیه سازان و... متولی بیمه تکمیلی فرهنگیان بودند که هیچ کدام به شکل مناسبی تعهدات خود را انجام ندادند در دو سال اخیر بیمه دانا تا حدی زیادی موفق به جلب رضایت فرهنگیان شده بود چرا ناگهان در ۹ استان بیمه معلم جایگزین دانا شد؟؟

۲_شرکت بیمه معلم از زیر مجموعه های صندوق ذخیره فرهنگیان با سطح توانگری ۲ هیچگاه متولی بیمه تکمیلی درمان نبوده چرا ناگهان و بدون هیچ توضیحی شرکت بیمه معلم که تقریبا هیچ مرکز درمانی طرف قراردادی ندارد جایگزین شرکت بیمه دانا با سابقه ی طولانی در ارائه خدمات بیمه تکمیلی با هزاران مرکز درمانی طرف قرارداد در سراسر کشور شد

۳_ فرهنگیانی این ۹ استان که عمدتا از محرومترین استان های کشور هستند دیگر امکان بهره گیری از خدمات مراکز گسترده طرف قرارداد بیمه دانا در سایر استان خصوصا پایتخت را نخواهند داشت

۴_  قراردادهای شرکت بیمه معلم با وزارت آموزش و پرورش از دیرباز محل سوال بود و بارها نسبت به این ماجرا ابهاماتی مطرح شده بود،این موضوع تا جایی پیش رفت که حتی یک بار، دادستان وقت تهران نیز نسبت به آن موضع گیری کرد. جعفری دولت آبادی که آن زمان درباره فساد در صندوق ذخیره فرهنگیان توضیح می داد، گفته بود: «در یک مورد، شرکت بیمه معلم مبالغ زیادی حق بیمه دانش‌آموزی دریافت کرده؛ بدون اینکه در مورد خدمات ارایه شده گزارش یا توضیح دهد.» ..بررسی صورت های مالی شرکت بیمه معلم در سامانه کدال و بورس تهران هم وضعیت مطلوبی را نشان نمی دهد ..ایا هدف از این قرار داد ارائه خدمات بهتر به فرهنگیان است یا جبران زیان شرکت از جیب فرهنگیان؟؟

۵_ اگر هدف ایجاد رقابت برای خدمات بهتر بوده باید شرکتی در سطح بیمه دانا انتخاب میشد نه شرکتی مثل بیمه معلم که حتی با شعب یک استان بیمه دانا هم قابل مقایسه نیست و از نظر توانمندی مالی برای انجام تعهدات نیز در سطح بسیار پایین تری از بیمه دانا قرار دارد
امیدوارم مسئولان محترم اموزش و پرورش با احترام به افکار عمومی ، نگرانی معلمان را رفع کرده و مانند سایر استان های کشور بیمه تکمیلی یکسانی را برای همه معلمان قرار دهند و یا حداقل انتخاب بیمه تکمیلی را به عهده خود معلمان قرار دهند.

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

🔺رابطه‌ی ما، آن‌ها

جستاری در باب مشارکت و‌ تخاصم


احسان شریف‌ثانوی

مقدمه
فرصت فعلی انتخابات، فرصت مناسبی است برای باز تعریفِ امر سیاسی.امر سیاسی نه یک امرِ محض و آرمانی است، نه یک امرِ صرف عملیاتی و اجرایی. سیاست نه در چنبره‌ نظریه‌ باید محدود بماند، نه در یک رویکرد صرف شبه پراگماتیستی اعمال گردد. باید امر سیاسی را در نسبت با واقعیت‌های موجود و در دل یک نظریه‌ی مشخص سیاسی سنجید.حالا که سیاست و امرِ سیاسی در محاق ایدئولوژی، سیاست‌زدایی و زیست سیاست است باید سیاست را از این انسداد تنگ‌نظرانه وارهانید. از زبان آلن بدیو باید رویه‌ای را در نسبت بین حقیقت و امر سیاسی تعریف‌نمود که منجر به فرمی از سیاست‌ورزی، تحت عنوان سیاست حقیقت گردد. من برای انجام این تلاش نظری در جغرافیای سیاسی خودمان، با دو واقعیت غیرقابل‌انکار محوری سیاست یعنی مشارکت سیاسی و تخاصم اجتماعی بحث خود را پیش خواهم برد و برای بسط و شرح این مفاهیم و واقعیتها استناد آماری به آخرین داده‌های پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان(موج چهارم) خواهم‌داشت. در فضایی که امر سیاسی در مصلحت سنجی‌های قبیله‌ای_رانتی و قدرت‌خواهیهای محقر و بی‌فایده خلاصه شده‌است باید به چشم‌اندازی مطلوب و کارآمد از امر سیاسی در نسبت با واقعیتهای پیرامونی رسید.

مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی در معنای مدرنش یکی از اصلی‌ترین میراثهای قرارداد اجتماعی است. تصمیم‌گیریِ جمع در باب حکومت و شیوه‌های حکمرانی تعریف کلان مشارکت سیاسی است. دو نظریه‌ی اصلی نسبت به مفهوم مشارکت سیاسی وجود دارد:

۱) نظریه‌ی ابزاری که مشارکت سیاسی را منوط به پیگیری یک هدف مشخص می‌نماید. فایده‌گرایان و کثرت‌گرایان مدافعان این فهم از مشارکت سیاسی هستند.
۲) نظریه‌ی تکاملی که مشارکت سیاسی را یک آرمان برای انسان آزاد و آگاه میداند. جان استوارت میل و روسو از مدافعان این شکل تبیین مشارکت سیاسی هستند.
اما شیوه‌های ابراز و اقدام به مشارکت دو نوع مستقیم و غیرِمستقیم است. در شیوه‌ی مستقیم شبیه به انتخابات، هرفردی مستقیما اقدام به مشارکت و تصمیم‌گیری می‌کند. در شیوه‌ی غیرِمستقیم به میانجی نهادهای نمایندگی مثل احزاب و سازمانهای مدنی نسبت به قدرت سیاسی امکان اثرگذاری دارد.

حال با ذکر این چارچوبِ نظری باید نگاهی به وضعیت مشارکت سیاسی در جامعه‌ی ما انداخت. جامعه‌ای که امکان مشارکت سیاسی مستقیمش همیشه محدود، غیرِآزاد و غیررقابتی بوده‌است و از باب مشارکت نهادی هم در فقدان نهادها واحزاب فراگیر، مستقل و تاثیرگذار عملا امکانی برای مشارکت نداشته‌است. باید به این‌ها یک موج طولانی سیاست زدایی از جامعه را هم اضافه نمود. موجی که به کمک سه شکل اعمال قدرت فوکویی مستقیم و غیر مستقیم به جامعه تحمیل شده است. ۶۴/۵ درصد از جامعه به میزان کمی پیگیر اخبار سیاسی کشور هستند (نموداریک). این بی‌تفاوتی ناشی از عدمِ‌امکان مشارکت مستقیم و نمایندگی است.۴۳درصد افراد تصمیمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده نداشته‌اند (نمودار ۲).

این بی‌اعتمادی و بی‌تفاوتی یک واقعیت اجتماعی جدی را در باب مشارکت سیاسی بازگو می‌کند. در فقدان امکان‌های نهادی راستین، آن شبه ظرفیت‌های باقیمانده نه مورداعتماد بخش جدی از جامعه است، نه امکانی از تغییر و تاثیرجدی از این معبر برای بخشی از جامعه وجود دارد. در مورد بخش دیگری از جامعه که تقریبا به شکل پیوسته در انتخابات حاضر است می‌توان تحلیل‌های متفاوتی داشت.

▪️رای سازمانی، رای ایدئولوژیک، رای اعتراضی و... . ولی نکته‌ی مهم این‌که در همین کسر وفادار هم، درصد آرای باطله‌ی بالای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نشان‌دهنده‌ی بی‌اعتمادیِ جدی به ظرفیت فعلی نهاد انتخابات و عاملیت‌های درگیر در آن است. مایی که مشارکت سیاسی را ناممکن می‌بیند و آن‌هایی که مشارکت‌کننده سیاسی هستند. در معبرهای مثل مرجعیت اجتماعی دارای اشتراک هستند. در باب مرجعیت اجتماعی و ‌سیاسی در مورد مسائل مهم صرفا ۱۰/۵ درصد به مسئولان کشور و احزاب و گروه‌های سیاسی مرجعیت داده‌اند (نمودار ۵). اختلافِ‌نظر هرچقدر در موارد مصداقی و عینی بیشتر است، در نسبت با مسائل ذهنی و نظری‌تر کم‌رنگ شده است.

تخاصم اجتماعی
سیاست به‌مدد ایدئولوژی، فرهنگ، تکامل، جغرافیا، تاریخ و... همیشه در یک رابطه‌ ما و آنها موضوعیت پیدا کرده‌است. حیات سیاسی چه در سطح ملی و چه جهانی همیشه حیاتی غیریت‌ساز بوده است. تخاصم یا آنتاگونیسم، واقعیت اصلی امرسیاسی است. چطور می‌توان در عین بودن این تخاصم‌های شبکه‌ای و تودرتو حکم‌رانی مطلوب منعطف به خیر عمومی ارائه نمود. ابتدا با آمارهایی حقیقت وجود این تخاصم بحرانی شده درجامعه را آشکار خواهم کرد و‌در نهایت این تخاصم را تحلیل و تبارشناسی خواهم کرد.

🔹متن کامل:
https://cutt.ly/MeaMijCQ
https://tttttt.me/iranfardamag

#ایران_فردا

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran
💠 #یادداشت

انقلاب یا اصلاح؟!

کمال اطهاری



🔸یک، از زمانی که آنتونیو گرامشی استراتژی «جنگ مواضع» را، حدود ۹۰ سال پیش، در مقابل استراتژی «جنگ رودررو» برای کسب هژمونی مطرح کرد، دیگر دوگانه‌سازیِ مانویِ استراتژی‌های «انقلاب یا اصلاح» به یک ساده‌سازی کودکانه تبدیل شده است. وی معتقد بود که پافشاری به جنگ رودررو با بلوک تاریخیِ حاکم سرمایه‌داری (انقلاب)، باعث تضعیف جامعه‌ی مدنی و قدرت‌گیری فاشیسم می‌گردد. این موضوع نه‌تنها برای طبقه‌‌ی کارگر، بلکه برای هر حرکت تکاملی یا توسعه‌ی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی صادق است. درواقع جنگ مواضع (به‌جای اصلاحات)، تلاشی چندوجهی برای تحقق خواسته‌ها و منافع طبقات و اقشار مختلف در چارچوب یک برنامه‌ی مشترک، در تخالف و تضاد با بلوک حاکم است. با چنین برنامه‌ای ضدیت با هژمونی حاکم (anti-hegemony)، با تشکیل یک بلوک تاریخی به هژمونی جایگزین (counter-hegemony) تبدیل می‌شود، و ایدئولوژی اولیه، و جنبش‌های واکنشی و پراکنده‌ی طبقات و اقشار مختلف به نظامی نوین می‌انجامد. خواه نام این تحول را انقلاب بگذاریم یا اصلاح، و یا اصلاحات انقلابی و بنیادی.

🔹دو، انواع ثنویت (اهورا و اهرمن‌سازی) حاکمیت ایران را تسخیر کرده است:
پیروی از ثنویت انقلاب یا اصلاح، بخش مشارکتی جبهه‌ی اصلاحات را به این خطای بزرگ انداخت که ابتدا همه‌ی مقولات اجتماعی را‎ در «توسعه‌ی اقتصادی» گنجاند و «تقدم به توسعه‌ی سیاسی» داد، آن‌گاه این‌یک را نیز به جنگ قدرت (با رقیبی که خود را اصول‌گرا می‌نامد) تقلیل داد، تا بیفتد و سزای خویشتن ببیند. چرا که وقتی همه‌ی خواسته‌های (جنگ‌های مواضعِ) همه‌ی طبقات و اقشار برای تکامل و توسعه را به روزنه‌گشایی سیاسی تنزل دهی، و هیچ برنامه‌ای برای هیچ‌یک نداشته باشی، حتی در صورت درخشیدنِ سیاسی، دولتی مستعجل خواهی داشت. چرا که چنان در جامعه‌ی مدنی تنیده (embedded) نمی‌شوی که پایدار بمانی.

🔸بخش سازندگی این جبهه نیز پیرو ثنویت اکونومیستی خام خود (بازار و دولت) از ابتدا تاکنون نویسنده و مدرس راهنماهای رانت‌خواری بوده و چنین می‌نماید که بر همین سر خواهد ماند. درواقع دغدغه‌ی اصلی جناح غالب سازندگی این است که رقیب در حاکمیت نمی‌تواند رانت پایدار تولید کند، اما در این اصل با آن مشترک است که توسعه‌ی پایدار بی‌معنا است.

🔹اصول‌گرایان در حاکمیت که نام خود را از اصولیون (قائل به حجیت عقل) دوران قاجار به‌عاریت گرفته، ولی خلاف آن‌ها از زمره‌ی اخباریون درآمده‌اند؛ خلاف دو جریان عقلی اصولیون که یکی به انقلاب مشروطه و یکی به انقلاب اسلامی انجامید، دچار ثنویت مانوی هستند. ثنویت این اصول‌گرایان اخباری با برتری دادن نَقل بر عقل، به اسلام سیاسی نَقلی و تثبیت شکل‌بندی نوفئودالیسم انجامیده و ضد توسعه‌ی پایدار گشته است که یک نشانه‌ی بارز آن حذف هدف دانش‌بنیان شدن اقتصاد در برنامه‌ی هفتم توسعه، خلاف سه برنامه‌ی توسعه‌ی گذشته است.

🔸سه، در بیرون از حاکمیت، غالب جریان‌های مخالف دچار انواع ثنویت هستند که نمایان‌ترین آن‌ها همان ثنویت انقلاب یا اصلاح است. در منتهی‌الیه راست، کسانی هستند که فقط قدرت، و تمام آن را می‌خواهند، پس باید شعار انقلاب در مقابل اصلاح بدهند و اصلاح‌طلبان را دشمن اصلی خود بدانند. خواه کسانی که از ترامپ می‌خواستند به ایران حمله کند، و خواه دارنده‌ی اتوبوسی که با خام‌اندیشی آن را نزد نتانیاهو برد تا اندک سرنشینان آن نیز پیاده شوند. همه‌ی این‌ها چشم به آمدن دوباره‌ی ترامپ دوخته‌اند و همان موضعی را درباره‌ی‌ انتخابات در ایران دارند که هنگام آمدن نئوکان‌ها و جنگ‌سازی دیک چنی برای بوش پسر در خاورمیانه داشتند، غافل ازین‌که به‌خصوص پس از صلح در غزه، دیگر ترامپ هم خواهان آشوب در منطقه نخواهد بود.

🔹در منتهی‌الیه چپ، کسانی هنوز باور ندارند که در واقعیت نه با شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری (که به‌قول مارکس لایه‌بندی انتزاعی-فلسفی تاریخی است)، بلکه با شکل‌بندی‌های متفاوت اقتصادی و اجتماعی در متن شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری روبه‌رو هستند که با آرایش‌ها و پیکربندی‌ های متفاوت طبقاتی (بلوک‌های تاریخی) زیربنایی و روبنایی شکل گرفته‌اند و معادله‌ی یک‌مجهولی «نولیبرالیسم» (یا تبدیل نولیبرالیسم به تضاد عمده‌ی همه‌ی ‌جوامع) چپ رادیکال را نه‌تنها در ایران بلکه در جهان نیز ابتر کرده، و ابتکار عمل را به راست افراطی و پوپولیست سپرده است. هر شکل‌بندی اقتصادی و اجتماعی، جنگ مواضع خاص و پیچیده‌ی خود با تعریف مدل جایگزین خاص خود را می‌طلبد، تا بلوک تاریخی لازم برای دست‌یابی به هژمونی تکامل‌بخش تشکیل شود....



🔺متن کامل:

https://cutt.ly/Cepju3qw


#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#انقلاب_اصلاح

🔹🔹🔹

🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران

🆔 @KSMtehran