💠 #یادداشت
🔹 شعری از این دست اگر برآنی که بگویی
✍:عبدالرضا قنبری
« شعری از این دست اگر برآنی که بگویی
نخست باید جانی از این دست را در خور باشی؛
نقشی بدین گونه را اگر برآنی که بنگاری
نخست باید نقشی از این گونه را اندر یابی.»
(ئیشوو میوراوروث فولر ساساکی)
درتاریخ ادبیات، به ویژه در شعرفارسی، در روزگاران دراز شاهد بوده وهستیم که سخنی یا شعری از نویسنده یا شاعری، سینه به سینه ودست به دست، به شکل شفاعی و یا مکتوب دربین مردم چون سخن سایر ویا همچون کاغذ زر، جاری وساری است. بی تردید زنده بودن این گونه آثار، نشان از آن دارد که سخن از دل برآمده لاجرم بر دل می نشیند.
بسا سخنانی که از درد مردمان روزگاران حکایت داشته، برای نسل ها جاودانه مانده است.
اگر در میان مردم کوچه وبازار با خود زمزمه کنی که:
” سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،/ سرها در گریبان ست…”
یک باره خواهی شنید که پس از نادیده گرفتن یازده مصراع گفته می شود:
”هوا بس ناجوانمردانه سردست…آی…/ دمت گرم وسرت خوش باد! “.
به راستی چه جادویی در این شعر نهفته است که این بندها را از سال ها پیش، شاید از هنگام سرایش آن یا در همان سال ها(دی ۱۳۳۴) تا کنون همچون مثل سایرکه در گوشه ی اذهان جا خوش کرده است، ورد زبان ساخته است؟!
شعر” زمستان” اخوان ثالث، متمایز ترین شعر در نوع خود است. شاعر با سرودن این شعر، در فضای اجتماعی عصر خود شناخته می شود و به نوعی خاص از اعتراض می پردازد و برای مخاطبش (مردم) فضایی می سازد تا بدان پناه آورند وبا او هم زبان شوند.
آنچه را که در موردِ شعرِ “زمستان” باید در نظر داشت، این است که این شعر بیشتر شعر اجتماعی است. شعر هیچ مقصود سیاسی را که برداشتِ خوانندگانِ امروز این شعر است، در بر ندارد.
اگر چه این موضوع خوشآیند جمع بسیاری از خوانندگان شعر ،نمی باشد. در تاریخ ادبیات- ایران و جهان – شاهد مثال های بسیاری در این باره داریم.
چنانکه در باره ” رنه وِلِک “منتقد ادبی چکی – امریکایی و ” آستین وارِن” می خوانیم :
”چنانچه می توانستیم با شکسپیر پیرامون نمایشنامه ی هملت مصاحبه کنیم، احتمالا توضیحاتی که درباره ی این نمایشنامه و منظور خود از برخی از جزئیات آن می داد به هیچ وجه ما را راضی نمی کرد.”
اما در مورد شعر زمستان گویا این نیاز مردم، به ویژه نسل جوان ودگر اندیش بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرخوردگی روشنفکران ونسل آگاه جامعه که ازهمه جا نا امید گشته وبه دنبال روزنه ای برای نجات می گشته اند، بوده است.
#مهدی_اخوان_ثالث (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران ) خود را از مردم می داند وبدان اعتراف می کند:
” مردم ای مردم…هر چه هستم از شما هستم. هر چه دارم از شما دارم.”
او چاووشی خوان کاروان بیداری و شرف و آزادگی است. وی تاریخ را می شناسد وبی تاب است که کاری باید کرد. می گوید:
”من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم…گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.”
اخوان در مجموعه ی شعر ” از این اوستا ” می گوید:
” شعر محصول بی تابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته… این لولی نازنین جادویی، مگر می شود هم زندگی آزاد و آسوده ، فارغ وبی غم داشته باشد و هم حاج میرزا فلان باشد یا جناب آقای دکتر فلان یا بهمان وهم حافظ و مولانا ، نه نمی شود. چنانکه تاریخ گواهی داده است و می دهد.
عالم عشق ندانند هوسبازی چند
راز عالم نسپارند به غمازی چند.”
اگر چه نیما یوشیج، قالبی نو به شعر فارسی داده است، مشاهده می کنیم که اخوان نگرشی نو به شعر بخشیده است. در کتاب های ” عطا ولقای نیما” و ” بدایع و بدعت های نیما ” اشاره می کند که اگر چه در برخی موارد به خاطر علاقه به نیما، از خطا های نیما دفاع کرده است امادر بسیاری موارد نیز سخنان راه گشایی دارد. می گوید:
” من نه سبک شناس هستم نه ناقد… من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشتهام… شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم .”
وی با به کار گیری زبان پاک فارسی، لحنی تازه به شعر امروزین بخشید. آنچه اورا متمایز می نماید بخشی از آن مربوط به آهنگ ولحن است واین دو کمک کرده است که شاعر بتواند مسایل بکر وتازه ای بیافریند و گویا سنتی شده است برای فرزندان شعریش که اگر اعتراضی دارند، مناسب ترین لحن، لحن اخوان به ویژه در شعر ” زمستان” است.
” شعر زمستان نماد همه ی زمستان هاست”
حتا در انتخاب وزن برای این شعرنیز، از وزن “مفاعیلن “استفاده می کند و این یکی از وزن های دلخواه اخوان است وبه راستی با ” زمستان” است که اخوان قامت راست می کند.
“…مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیراهن چرکین / هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی …/ دمت گرم وسرت خوش باد/ سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای “.
⚜ @abdolrezaghanbari
👇ادامه در پست بعد
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 شعری از این دست اگر برآنی که بگویی
✍:عبدالرضا قنبری
« شعری از این دست اگر برآنی که بگویی
نخست باید جانی از این دست را در خور باشی؛
نقشی بدین گونه را اگر برآنی که بنگاری
نخست باید نقشی از این گونه را اندر یابی.»
(ئیشوو میوراوروث فولر ساساکی)
درتاریخ ادبیات، به ویژه در شعرفارسی، در روزگاران دراز شاهد بوده وهستیم که سخنی یا شعری از نویسنده یا شاعری، سینه به سینه ودست به دست، به شکل شفاعی و یا مکتوب دربین مردم چون سخن سایر ویا همچون کاغذ زر، جاری وساری است. بی تردید زنده بودن این گونه آثار، نشان از آن دارد که سخن از دل برآمده لاجرم بر دل می نشیند.
بسا سخنانی که از درد مردمان روزگاران حکایت داشته، برای نسل ها جاودانه مانده است.
اگر در میان مردم کوچه وبازار با خود زمزمه کنی که:
” سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،/ سرها در گریبان ست…”
یک باره خواهی شنید که پس از نادیده گرفتن یازده مصراع گفته می شود:
”هوا بس ناجوانمردانه سردست…آی…/ دمت گرم وسرت خوش باد! “.
به راستی چه جادویی در این شعر نهفته است که این بندها را از سال ها پیش، شاید از هنگام سرایش آن یا در همان سال ها(دی ۱۳۳۴) تا کنون همچون مثل سایرکه در گوشه ی اذهان جا خوش کرده است، ورد زبان ساخته است؟!
شعر” زمستان” اخوان ثالث، متمایز ترین شعر در نوع خود است. شاعر با سرودن این شعر، در فضای اجتماعی عصر خود شناخته می شود و به نوعی خاص از اعتراض می پردازد و برای مخاطبش (مردم) فضایی می سازد تا بدان پناه آورند وبا او هم زبان شوند.
آنچه را که در موردِ شعرِ “زمستان” باید در نظر داشت، این است که این شعر بیشتر شعر اجتماعی است. شعر هیچ مقصود سیاسی را که برداشتِ خوانندگانِ امروز این شعر است، در بر ندارد.
اگر چه این موضوع خوشآیند جمع بسیاری از خوانندگان شعر ،نمی باشد. در تاریخ ادبیات- ایران و جهان – شاهد مثال های بسیاری در این باره داریم.
چنانکه در باره ” رنه وِلِک “منتقد ادبی چکی – امریکایی و ” آستین وارِن” می خوانیم :
”چنانچه می توانستیم با شکسپیر پیرامون نمایشنامه ی هملت مصاحبه کنیم، احتمالا توضیحاتی که درباره ی این نمایشنامه و منظور خود از برخی از جزئیات آن می داد به هیچ وجه ما را راضی نمی کرد.”
اما در مورد شعر زمستان گویا این نیاز مردم، به ویژه نسل جوان ودگر اندیش بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرخوردگی روشنفکران ونسل آگاه جامعه که ازهمه جا نا امید گشته وبه دنبال روزنه ای برای نجات می گشته اند، بوده است.
#مهدی_اخوان_ثالث (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران ) خود را از مردم می داند وبدان اعتراف می کند:
” مردم ای مردم…هر چه هستم از شما هستم. هر چه دارم از شما دارم.”
او چاووشی خوان کاروان بیداری و شرف و آزادگی است. وی تاریخ را می شناسد وبی تاب است که کاری باید کرد. می گوید:
”من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم…گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.”
اخوان در مجموعه ی شعر ” از این اوستا ” می گوید:
” شعر محصول بی تابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته… این لولی نازنین جادویی، مگر می شود هم زندگی آزاد و آسوده ، فارغ وبی غم داشته باشد و هم حاج میرزا فلان باشد یا جناب آقای دکتر فلان یا بهمان وهم حافظ و مولانا ، نه نمی شود. چنانکه تاریخ گواهی داده است و می دهد.
عالم عشق ندانند هوسبازی چند
راز عالم نسپارند به غمازی چند.”
اگر چه نیما یوشیج، قالبی نو به شعر فارسی داده است، مشاهده می کنیم که اخوان نگرشی نو به شعر بخشیده است. در کتاب های ” عطا ولقای نیما” و ” بدایع و بدعت های نیما ” اشاره می کند که اگر چه در برخی موارد به خاطر علاقه به نیما، از خطا های نیما دفاع کرده است امادر بسیاری موارد نیز سخنان راه گشایی دارد. می گوید:
” من نه سبک شناس هستم نه ناقد… من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشتهام… شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم .”
وی با به کار گیری زبان پاک فارسی، لحنی تازه به شعر امروزین بخشید. آنچه اورا متمایز می نماید بخشی از آن مربوط به آهنگ ولحن است واین دو کمک کرده است که شاعر بتواند مسایل بکر وتازه ای بیافریند و گویا سنتی شده است برای فرزندان شعریش که اگر اعتراضی دارند، مناسب ترین لحن، لحن اخوان به ویژه در شعر ” زمستان” است.
” شعر زمستان نماد همه ی زمستان هاست”
حتا در انتخاب وزن برای این شعرنیز، از وزن “مفاعیلن “استفاده می کند و این یکی از وزن های دلخواه اخوان است وبه راستی با ” زمستان” است که اخوان قامت راست می کند.
“…مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیراهن چرکین / هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی …/ دمت گرم وسرت خوش باد/ سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای “.
⚜ @abdolrezaghanbari
👇ادامه در پست بعد
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #یاد
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #شعر_زمانه
#مهدی_اخوان_ثالث
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
«زندگی»
زندگی با ماجراهای فراوانش،
ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم باف
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛
چیست اما ساده تر از این، که در باطن
تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟
من بگویم، یا تو میگویی
هیچ جز این نیست؟
تو بگویی یا نگویی، نشنود او جز صدای خویش
ـ هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمیخواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
هی فلانی! شاتقی بی شک تو حق داری
راست میگویی، بگو آنها که میگفتی
باز آگاهم کن از آنها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
هر چه میخواهی بگو، از هر چه میخواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
#مهدی_اخوان_ثالث
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
«زندگی»
زندگی با ماجراهای فراوانش،
ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم باف
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛
چیست اما ساده تر از این، که در باطن
تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟
من بگویم، یا تو میگویی
هیچ جز این نیست؟
تو بگویی یا نگویی، نشنود او جز صدای خویش
ـ هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمیخواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
هی فلانی! شاتقی بی شک تو حق داری
راست میگویی، بگو آنها که میگفتی
باز آگاهم کن از آنها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
هر چه میخواهی بگو، از هر چه میخواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
🔹#مهدی_اخوان_ثالث
🍃 #زادروز
آخر شاهنامه
این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریه رنگ پیر
گاه گویی خواب می بیند
خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرفه چشم نداز
شاد و شاهد زرتشت
یا پریزادی چمان سرمست
در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند
روشنیهای دروغینی
کاروان شعله های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد
قصه ی غمگین غربت را
هان ، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
با شبان روشنش چون روز
روزهای تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه
با قلاع سهمگین سخت و ستوارش
با لئیمانه تبسم کردن دروازه هایش ،سرد و بیگانه
هان ، کجاست ؟
پایتخت این دژآیین قرن پر آشوب
قرن شکلک
چهر
بر گذشته از مدارماه
لیک بس دور از قرار مهر
قرن خون آشام
قرن وحشتناک تر پیغام
کاندران با فضله ی موهوم مرغ دور پروازی
چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می آشوبند
هر چه هستی ، هر چه پستی ، هر چه بالایی
سخت می کوبند
پاک می روبند
هان ، کجاست ؟
پایتخت این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونه ای مهلت
هر شکوفه ی تازه رو بازیچه ی باد است
همچنان که حرمت پیران میوه ی خویش بخشیده
عرصه ی انکار و وهن و غدر و بیداد است
هان، کجاست
پایتخت قرن؟
ما برای فتح می آییم
تا که هیچستانش بگشاییم
این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش
نغمه پرداز حریم خلوت پندار
جاودان پوشیده از اسرار
چه حکایتها که دارد روز و شب با خویش
ای پریشانگوی مسکین! پرده دیگر کن
پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد
مُرد، مُرد، او مُرد
داستان پور فرخزاد را سر کن
آن که گویی نالهاش از قعر چاهی ژرف میاید
نالد و موید
موید و گوید
آه، دیگر ما
فاتحان گوژپشت و پیر را مانیم
بر به کشتیهای موج بادبان از کف
دل به یاد برههای فرّهی، در دشت ایام ِ تهی، بسته
تیغهامان زنگخورد و کهنه و خسته
کوسهامان جاودان خاموش
تیرهامان بال بشکسته .
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زآنکه بیرونید از سینه
راویان قصههای رفته از یادیم
کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را
گویی از شاهی ست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار میخواهیم شد زین خواب جادویی
همچو خواب همگنان غار،
چشم میمالیم و میگوییم: آنک، طرفه قصر زرنگار
صبح شیرینکار
لیک بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس
🍃 #مهدی_اخوان_ثالث مهدی ( شاعر و موسیقی پژوه بزرگ معاصر ایران )
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
نام و تخلص این شاعر پر آوازه و موسیقی پژوه ایرانی در اشعارش م. امید است.
اشعار وی زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده
است؛ همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است.
اخوان ثالث در شهر طوس در کنار آرامگاه فردوسی ، شاعر حماسه سرای ایران ، آرمیده است. وی در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود و در ادامه به شعر نو گرایید.
برخی از آثار ارزشمند اخوان ثالث :
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم ، آخر شاهنامه، ارغنون ، درخت پیر و جنگل ،گزینه اشعار و ...
نام و یادش گرامی و جاودان باد
https://tttttt.me/KSMtehran/2154
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹#مهدی_اخوان_ثالث
🍃 #زادروز
آخر شاهنامه
این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریه رنگ پیر
گاه گویی خواب می بیند
خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرفه چشم نداز
شاد و شاهد زرتشت
یا پریزادی چمان سرمست
در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند
روشنیهای دروغینی
کاروان شعله های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد
قصه ی غمگین غربت را
هان ، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
با شبان روشنش چون روز
روزهای تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه
با قلاع سهمگین سخت و ستوارش
با لئیمانه تبسم کردن دروازه هایش ،سرد و بیگانه
هان ، کجاست ؟
پایتخت این دژآیین قرن پر آشوب
قرن شکلک
چهر
بر گذشته از مدارماه
لیک بس دور از قرار مهر
قرن خون آشام
قرن وحشتناک تر پیغام
کاندران با فضله ی موهوم مرغ دور پروازی
چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می آشوبند
هر چه هستی ، هر چه پستی ، هر چه بالایی
سخت می کوبند
پاک می روبند
هان ، کجاست ؟
پایتخت این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونه ای مهلت
هر شکوفه ی تازه رو بازیچه ی باد است
همچنان که حرمت پیران میوه ی خویش بخشیده
عرصه ی انکار و وهن و غدر و بیداد است
هان، کجاست
پایتخت قرن؟
ما برای فتح می آییم
تا که هیچستانش بگشاییم
این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش
نغمه پرداز حریم خلوت پندار
جاودان پوشیده از اسرار
چه حکایتها که دارد روز و شب با خویش
ای پریشانگوی مسکین! پرده دیگر کن
پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد
مُرد، مُرد، او مُرد
داستان پور فرخزاد را سر کن
آن که گویی نالهاش از قعر چاهی ژرف میاید
نالد و موید
موید و گوید
آه، دیگر ما
فاتحان گوژپشت و پیر را مانیم
بر به کشتیهای موج بادبان از کف
دل به یاد برههای فرّهی، در دشت ایام ِ تهی، بسته
تیغهامان زنگخورد و کهنه و خسته
کوسهامان جاودان خاموش
تیرهامان بال بشکسته .
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زآنکه بیرونید از سینه
راویان قصههای رفته از یادیم
کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را
گویی از شاهی ست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار میخواهیم شد زین خواب جادویی
همچو خواب همگنان غار،
چشم میمالیم و میگوییم: آنک، طرفه قصر زرنگار
صبح شیرینکار
لیک بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس
🍃 #مهدی_اخوان_ثالث مهدی ( شاعر و موسیقی پژوه بزرگ معاصر ایران )
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
نام و تخلص این شاعر پر آوازه و موسیقی پژوه ایرانی در اشعارش م. امید است.
اشعار وی زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده
است؛ همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است.
اخوان ثالث در شهر طوس در کنار آرامگاه فردوسی ، شاعر حماسه سرای ایران ، آرمیده است. وی در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود و در ادامه به شعر نو گرایید.
برخی از آثار ارزشمند اخوان ثالث :
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم ، آخر شاهنامه، ارغنون ، درخت پیر و جنگل ،گزینه اشعار و ...
نام و یادش گرامی و جاودان باد
https://tttttt.me/KSMtehran/2154
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #یاد
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ،…
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ،…
💠 #شعر_زمانه
🍃#مهدی_اخوان_ثالث
❄️زمستان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، دربگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپاخوردهٔ رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرمابرده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است.
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
https://tttttt.me/ksmtehran1/183
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🍃#مهدی_اخوان_ثالث
❄️زمستان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، دربگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپاخوردهٔ رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهٔ ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرمابرده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است.
#شعر
#ادبیات
#فرهنگ
#شاعر
#زادروز
#مهدی_اخوان_ثالث
https://tttttt.me/ksmtehran1/183
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
💠 #صبحگاه
مسیحای جوانمرد من!
ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
✍ #مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
مسیحای جوانمرد من!
ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
✍ #مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
بَر نگینِ تاجِ این فیروزه بامْ اى صبح!
بر تو اى بیدار دل،
اى شاد، اى روشن
زین دلِ تاريكِِ غمگینْ
صد سلام اى صبح!
غم مبادت
گر ندارى بَهرِ من جز حسرت و حسرت
زنده دل مستانِ سرخوش را بِبَر هر روز
شادتر،
فرخندهتر،
خوشتر پیام اى صبح!
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
بَر نگینِ تاجِ این فیروزه بامْ اى صبح!
بر تو اى بیدار دل،
اى شاد، اى روشن
زین دلِ تاريكِِ غمگینْ
صد سلام اى صبح!
غم مبادت
گر ندارى بَهرِ من جز حسرت و حسرت
زنده دل مستانِ سرخوش را بِبَر هر روز
شادتر،
فرخندهتر،
خوشتر پیام اى صبح!
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
پس چرا باران نمیآید؟
سرآمد روزها با تشنگی، بر مردم صحرا.
گروهِ تشنگان در پچپچ افتادند:
« آیا این همان ابر است،
کاندر پی هزاران روشنی دارد؟»
و آن پیرِ دِروگر گفت با لبخندِ زهرآگین:
« فضا را تیره میدارد،
ولی هرگز نمیبارد!! »
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
پس چرا باران نمیآید؟
سرآمد روزها با تشنگی، بر مردم صحرا.
گروهِ تشنگان در پچپچ افتادند:
« آیا این همان ابر است،
کاندر پی هزاران روشنی دارد؟»
و آن پیرِ دِروگر گفت با لبخندِ زهرآگین:
« فضا را تیره میدارد،
ولی هرگز نمیبارد!! »
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وآن صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وآن ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت
وآن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار ، و پیک نجاتی
سوی تو و آن حصار نیامد
زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر زهربار نیامد
یکی از آن قوافل پربا ـ
ـ ران گهر نثار نیامد
ای نادر نوادر ایام
که ت فر و بخت ، یار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزار نیامد
افسوس کان سفاین حری
زی ساحل قرار نیامد
و آن رنج بی حساب تو ، درداک
چون هیچ در شمار نیامد
وز سفله یاوران تو در جنگ
کاری بجز فرار نیامد
من دانم و دلت ، که غمان چند
آمد ، ور آشکار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید
باران به کوهسار نیامد
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وآن صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وآن ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمگسار نیامد
آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت
وآن کرده ها به کار نیامد
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان! بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
خشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار ، و پیک نجاتی
سوی تو و آن حصار نیامد
زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر زهربار نیامد
یکی از آن قوافل پربا ـ
ـ ران گهر نثار نیامد
ای نادر نوادر ایام
که ت فر و بخت ، یار نیامد
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزار نیامد
افسوس کان سفاین حری
زی ساحل قرار نیامد
و آن رنج بی حساب تو ، درداک
چون هیچ در شمار نیامد
وز سفله یاوران تو در جنگ
کاری بجز فرار نیامد
من دانم و دلت ، که غمان چند
آمد ، ور آشکار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید
باران به کوهسار نیامد
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
#مهدی_اخوان_ثالث
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
«زندگی»
زندگی با ماجراهای فراوانش،
ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم باف
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛
چیست اما ساده تر از این، که در باطن
تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟
من بگویم، یا تو میگویی
هیچ جز این نیست؟
تو بگویی یا نگویی، نشنود او جز صدای خویش
ـ هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمیخواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
هی فلانی! شاتقی بی شک تو حق داری
راست میگویی، بگو آنها که میگفتی
باز آگاهم کن از آنها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
هر چه میخواهی بگو، از هر چه میخواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
#مهدی_اخوان_ثالث
۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران
«زندگی»
زندگی با ماجراهای فراوانش،
ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم باف
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛
چیست اما ساده تر از این، که در باطن
تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟
من بگویم، یا تو میگویی
هیچ جز این نیست؟
تو بگویی یا نگویی، نشنود او جز صدای خویش
ـ هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمیخواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
هی فلانی! شاتقی بی شک تو حق داری
راست میگویی، بگو آنها که میگفتی
باز آگاهم کن از آنها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
هر چه میخواهی بگو، از هر چه میخواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #یاد
۴ شهریور سالروز درگذشت مهدی اخوانثالث
(زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد -- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران) شاعر
او تا دوره متوسطه در مشهد ادامه تحصیل داد و از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید. در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد، رشته آهنگری را به پایان برد و در همین رشته آغاز بهکار کرد و در دهه بیست زندگی بهتهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید.
در سال ۱۳۳۳ برای چندمین بار به اتهام سیاسی زندانی شد و پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ بهکار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. وی در سال ۱۳۵۳ از خوزستان بهتهران بازگشت و این بار در رادیوتلویزیون ملی ایران به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد. در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۶۹ بهدعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل، برای نخستین بار بهخارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر، در ۶۲ سالگی درگذشت و طبق وصیتش در توس در کنار آرامگاه فردوسی بهخاک سپرده شد.
کتابها:
ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، منظومه "شکار" پاییز در زندان، عاشقانه و کبود، بهترین امید، زندگی میگوید: اما باز باید زیست...، در حیاط کوچک پاییز در زندان، دوزخ اما سرد، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#مهدی_اخوان_ثالث
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/212
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
۴ شهریور سالروز درگذشت مهدی اخوانثالث
(زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد -- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران) شاعر
او تا دوره متوسطه در مشهد ادامه تحصیل داد و از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید. در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد، رشته آهنگری را به پایان برد و در همین رشته آغاز بهکار کرد و در دهه بیست زندگی بهتهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید.
در سال ۱۳۳۳ برای چندمین بار به اتهام سیاسی زندانی شد و پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ بهکار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. وی در سال ۱۳۵۳ از خوزستان بهتهران بازگشت و این بار در رادیوتلویزیون ملی ایران به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد. در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد.
او در سال ۱۳۶۹ بهدعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل، برای نخستین بار بهخارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر، در ۶۲ سالگی درگذشت و طبق وصیتش در توس در کنار آرامگاه فردوسی بهخاک سپرده شد.
کتابها:
ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، منظومه "شکار" پاییز در زندان، عاشقانه و کبود، بهترین امید، زندگی میگوید: اما باز باید زیست...، در حیاط کوچک پاییز در زندان، دوزخ اما سرد، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#مهدی_اخوان_ثالث
https://tttttt.me/httpsksmtehran2/212
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #یاد
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
🔺#بازنشر
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 #مهدی_اخوان_ثالث
🔹 زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران
🔺#بازنشر
سگها و گرگها
...بنوش ای
برف ! گلگون شو ، برافروز
که این خون ، خون ما بی خانمانهاست
که این خون ، خون گرگان گرسنه ست
که این خون ، خون فرزندان صحراست
درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،
دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد
#یاد
#درگذشت
#اخوان_ثالث
#شاعر
#آشنایی_با_بزرگان
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
عاقبت حال جهان طور دگر خواهد شد
زبر و زیر یقین زیر و زبر خواهد شد
دشمنان گرچه به جدیّت و جهدند ولی
جهد و جدیّت این قوم هدر خواهد شد
آید آن روز که ما نیز به مقصود رسیم
وین خبر در همه آفاق سمَر خواهد شد
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
عاقبت حال جهان طور دگر خواهد شد
زبر و زیر یقین زیر و زبر خواهد شد
دشمنان گرچه به جدیّت و جهدند ولی
جهد و جدیّت این قوم هدر خواهد شد
آید آن روز که ما نیز به مقصود رسیم
وین خبر در همه آفاق سمَر خواهد شد
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
خانهام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز
هر طرف میسوزد این آتش
پردهها و فرشها را، تارشان با پود
من به هر سو میدوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خندههایم تلخ
و خروش گریهام ناشاد
از درون خستهٔ سوزان
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
خانهام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز
هر طرف میسوزد این آتش
پردهها و فرشها را، تارشان با پود
من به هر سو میدوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خندههایم تلخ
و خروش گریهام ناشاد
از درون خستهٔ سوزان
میکنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
زمستان گو بپوشد شهر را در سایههای تیره و سردش
بهار آنجاست،
ها، آنک طلایهی روشنش، چون شعلهای در دود
بهار اینجاست، در دلهای ما، آوازهای ما
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
زمستان گو بپوشد شهر را در سایههای تیره و سردش
بهار آنجاست،
ها، آنک طلایهی روشنش، چون شعلهای در دود
بهار اینجاست، در دلهای ما، آوازهای ما
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
آواز کرک
مهدی اخوان ثالث
«دروغین است هر سوگند و هر لبخند»
آواز کرک
شعر و آوا: #مهدی_اخوان_ثالث
🗓 دهم اسفندماه زادروز مهدی اخوان ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
آواز کرک
شعر و آوا: #مهدی_اخوان_ثالث
🗓 دهم اسفندماه زادروز مهدی اخوان ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #صبحگاه
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زانكه بیرون آید از سینه
راویان قصههای رفته از یادیم
كس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سكههامان را
گویی از شاهیست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار میخواهیم شد زین خوابِ جادویی
همچو خوابِ همگنانِ غار
چشم میمالیم و میگوییم:
آنك، طُرفه قصرِ زرنگار ِ صبحِ شیرینكار
لیك بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس...
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زانكه بیرون آید از سینه
راویان قصههای رفته از یادیم
كس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سكههامان را
گویی از شاهیست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار میخواهیم شد زین خوابِ جادویی
همچو خوابِ همگنانِ غار
چشم میمالیم و میگوییم:
آنك، طُرفه قصرِ زرنگار ِ صبحِ شیرینكار
لیك بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس...
#مهدی_اخوان_ثالث
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran