نشریه زمان ظهور
3.91K subscribers
2.63K photos
505 videos
575 files
3.43K links
نشریه زمان ظهور تحت اشراف موسسه رسمی وارثین ملکوت

📬 ارتباط با ما :

🆔 @warethinmalakoot_publicrelation

🌐 varesin.org

📧 varesin.org@gmail.com
Download Telegram
نشریه زمان ظهور شماره 202 .pdf
41.9 MB
#انتشار
#نشریه_شماره_202


🗞نشریه زمان ظهور


🔗عناوین نشریه شماره 202


📌با ما همراه باشید...

〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2614
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
10
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏6
#ایستگاه_تفکر
#انتخاب #دنیا

✔️یونجه‌های بی‌مقدار و خر مردنی

✍️به قلم مریم احمدیار

در دلِ کوهستان، روستایی بود که کوچه‌هایش قصه‌های کهن را زمزمه می‌کردند. پیرمردی در کلبۀ گِلی‌اش، تنها مونسش را نوازش می‌کرد: خری فرسوده که هر صبح، با طلوعِ خورشید از پشت کوه‌ها، پیرمرد با دستانی لرزان، پالان کهنه را بر پشتش می‌بست و در گوشش زمزمه می‌کرد: «امروز هم با هم هستیم، نه؟»

🗣روزی، غریبه‌ای با ردایی ابریشمی و عصایی چوبین به روستا آمد؛ طبیبی بود از شهری دور، کریم و بخشنده، با نگاهی تیزبین که گویی زخم‌های پنهان آدم‌ها را می‌دید. کنار رودخانه ایستاد و به مردم هشدار داد: «سرچشمۀ دردهایتان اینجاست ... این آب زهرآلود است، ننوشیدش!» اما روستاییان خندیدند: «آب را چه به بیماری؟ اجدادمان قرن‌ها از این آب نوشیده‌اند!» و او را با تمسخر راندند.

🔺چندی بعد، پیرمرد در تب می‌سوخت و در هذیان‌هایش، طبیب را دید که داروی شفابخشی در دست داشت. سحرگاهان سوار بر خر نحیفش شد و به‌سوی شهر رفت.
برج‌های بلند، مانند کوه‌هایی از نور، زیر ابر می‌درخشیدند...

پنجره‌های بزرگ، اسب‌های آهنی، چراغ‌های رنگارنگ...
سردیِ حیرت بر تنش نشست و تبش را فرونشاند: «اینجا دنیایی دیگر است!»

🏰قصر طبیب چون جواهری بر تارک شهر می‌درخشید. وقتی دَرِ منبّت‌کاری‌اش گشوده شد، طبیب با لبخندی گرم از او استقبال کرد: «این‌همه راه آمده‌ای! تو را شفا می‌دهم ... در عوض، خرت را به من بده.»

⚡️پیرمرد، خرش را که بوی یونجه‌های زادگاهش را می‌داد، به سینه فشرد: «این خر، جانِ من است ... هر بار که بارش کردم، تکه‌ای از روحم را هم بر پشتش گذاشتم.»

طبیب آهی کشید و بی‌شرط، پیرمرد را درمان کرد. اما هنگام بازگشت، پیرمرد آهسته گفت: «ای کاش می‌توانستم در این شهر بمانم...»

📌طبیب پیشنهاد کرد: «بمان؛ خرت را به من بفروش. در عوض، الماس‌هایی درخشان به تو می‌دهم تا بهترین خانه را بخری و بی‌دغدغه زندگی کنی.»
پیرمرد سر تکان داد: «خر من تنها با علف‌های کوهستان آرام می‌گیرد.»

طبیب ادامه داد: «من اینجا طویله‌ای دارم پر از یونجه‌های نقره‌فام. از خرت به نیکی نگهداری می‌کنم ... او را به من بفروش، پیرمرد. او بیمار است و دیری نمی‌پاید.»
پیرمرد پاسخ داد: «تو مردِ نیک‌دلی هستی، اما دل‌کندن از این خر برایم ناممکن است. مرا به طویله‌ات ببر تا شبی را کنارش بگذرانم و تیمارش کنم.»

💎طبیب نردبان تکیه به دیوار طویله را نشان داد و گفت: «برو بالا ... آنجا دری از الماس است، آنجا گنج‌های جاودان است، در ازای خری که نفسش به شماره افتاده!»
پیرمرد تمام شب را کنار خر بیمارش نشست؛ گاهی به آن درِ الماس‌نشان می‌نگریست که چون اشک فرشتگان می‌درخشید.

◀️بامدادان به‌جای جواهرات، دامنش را از علف انباشت: «اگر قرار است بمیرد، می‌خواهم آخرین بارش، بوی زادگاهم را بدهد.»
هنوز از دروازﮤ شهر بیرون نرفته بود که خر، بی‌صدا بر زمین افتاد—گویی رشته‌ای از تسبیح گسسته شد. سرگردان، میان بار یونجه‌های بی‌فایده ...
وقتی خر مُرد، یونجه‌ها هنوز در مشتش بودند ... باد، زمزمۀ طبیب را از فراز برج‌های الماس‌نشانِ شهر آورد:

📌«ای کاش علف‌های بیهوده را به گنج‌های بی‌پایان نمی‌فروختی!»

پیرمرد اشک‌هایش را در میان علف‌های بی‌ثمر پنهان کرد:
«چه دیوانه بودم! گمان کردم این کاهِ پوسیده، سایه‌ای از بهشت است ... حالا نه خری دارم، نه گوهری، نه حتی امیدی ... تنها مشتی علفِ مُرده، مثل جیب‌های تهیِ زندگانی.»
جهانِ فانی را چون کفنی بر تنِ خر مرده کشید: «مرکب خوبی بودی ... اما نباید این‌قدر به تو دل می‌بستم که به این روز بیفتم.»

☀️خلیفۀ الهی آمده بود تا او را از زندانِ تن رها کند؛ اما او، خود زندانبان خویش شده بود.
اشک‌هایش بر یونجه‌ها چکید:
«خر من این تن بود ... طبیب آسمانی آمده بود تا ملکوت خدا را با آن معامله کند! افسوس، مشت یونجه‌ام را باز نکردم تا بهشت را در آغوش بکشم.»

آنچه می‌ماند، انتخابی است که در کشاکشِ خاک و افلاک کرده‌ایم ... و این است درس پیرمرد برای هر فرزند آدم:

خر همان مرکب تن است؛ در دنیایی پر از یونجه‌های بی‌مقدار.
یونجه‌های حرص، یونجه‌های غرور ...
خودت را به طبیب ابدی بسپار! از توشۀ بی‌حاصلِ این دنیا دست بکش ...
یادت باشد: تنها تو مانع معاملۀ ابدیِ خداوندی!




🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3418👏8😢3🥰1🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
14
#دلنوشته
#انتظار

❄️تنهایی مزمن کشیدن، کم دردی نیست …

✍️به قلم مريم رحمانيان

مهدی جانم،
اگر گردِ هزاران سال پیری را از شانه‌هایت بتکانم،
بازهم، فقط پیری می‌ماند
در عمقِ فروافتادگیِ شانه‌هایت …
با منِ بی‌وفا، تا کجا مدارا می‌کنی؟
تو می‌دانی و من نمی‌دانم …

🗣در میانِ ازدحامِ ظلم‌ها،
آن‌قدر در شمارشِ ستمِ دیگران غرق شدم
که از یاد بردم
ظلمتِ دنیای وجودِ خودم،
چه ستم‌هایی بی‌وقفه
در حقِ تو روانه کرده است …

وگرنه،
چرا میانِ «أنا المهدی»‌های تو
و «لبیک»‌های من،
خیابان‌‌خیابان فاصله می‌افتد؟
و هر بار، در بن‌بستِ زندگیِ دنیایی‌ام
به دام می‌افتم …

🔹با منِ بی‌وفا، تا کجا مدارا می‌کنی؟
تو می‌دانی و من نمی‌دانم …


با دلی مشغول،
که وارثِ ژن‌هایی‌ست
که گویی خیالی جز نابودی من ندارند …
سر در گریبان،
باز سرگرم خویش …

🔺ای من،
چرا بی‌قواره نمی‌شوی …
تا بی‌قرار عشقش شوی!

نیک می‌دانم …
من گزیده‌ای
از زخمِ انتظارِ اویم،
التهابِ کهنۀ تنهایی‌اش …

⚡️کاش کاری را
تنها برای او انجام دهم…
بی‌هیچ چشمداشتی،
تنها،
از شرم خویش،
ذوب شوم …

🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍28😢108👏3💔2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏7👍1
#معرفی
#تصوف

❄️دلایل حقانیت سید احمد الحسن برای اهل تصوف و عرفان

✍️به قلم سید مهدی حسینی


⚫️تصوف چيست‌؟
⚫️عقیدﮤ اهل تصوف دربارهٔ اصل دین
⚫️برخی از نصوص در آثار اهل تصوف که به این عقیده اذعان دارند
⚫️راه شناخت قطب و پیر (حجت خدا) از نظر اهل تصوف و عرفان
⚫️سلاسل تصوف و انواع آن
⚫️احمد الحسن کیست؟


🔗مطالعه مقاله در نشریه شماره 202


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
23🕊6👍5👏5🥰1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏5🕊21
Audio
#نشریه_شماره_185
#مقاله_صوتی
#زن

🎙زنانِ مشعل‌دار در کوچه‌‌پس‌‌کوچه‌های تاریخ

✍️به قلم: مریم احمدیار


🎙هنگامی که برای دفاع از دینِ خدا عزمش را جزم می‌کند، هیچ مانعی نمی‌تواند «زن» را بازدارد تا مشعل دین را فروزان نگه دارد

🔹آنجاکه زن «یوکابد» می‌شود و بی‌هراس از تیغ‌های کودک‌کُشیِ فرعونیان، دین خدا را آبستن می‌شود

🔹آنجاکه زن «نرجس» می‌شود، عروسی که بر کاخ پادشاهی پدرش پای نهاد تا عقدش را در ملکوت برپا کنند،

🔹«زن می‌تواند با یک دست گهواره و با دستی دیگر جهانی را به حرکت درآورد»،


🔗متن مقاله


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🙏2420👍9🥰1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
7🙏1
#پاپ_فرانسیس
#واتیکان

✔️به‌مناسبت درگذشت پاپ فرانسیس

✔️انتخابات پاپ‌های کلیسای واتیکان و نتایج هولناک آن

✍️به‌ قلم یشوعا خطیب

خبر درگذشت پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان، یکی از مهم‌ترین وقایع مذهبی امروز است که بسیاری از ما آن را شنیده یا مشاهده کرده‌ایم. نکتهٔ جالب اینجاست که در میان کاتولیک‌ها، پاپ به‌عنوان جانشین شَمعون، ملقّب به پطرس، شناخته می‌شود و کلیسای کاتولیک معتقد است که پاپ، نایب عیسی مسیح بر زمین است. [۱]

⚪️اما شایان توجه آن است که انتخاب پاپ، فرایندی است که از طریق رأی‌گیری کاردینال‌ها انجام می‌شود. [۲] یعنی در این انتخاب، عیسای مسیح هیچ نقشی ندارد! به‌ عبارت‌ دیگر، گزینش پاپ صرفاً به‌دست انسان‌ها صورت می‌گیرد و به‌روشنی نمایانگر باور آنان به حاکمیتی غیر از حاکمیت الهی است.

باید یادآور شد که این فرایند، کاملاً با آنچه عیسای مسیح در کتاب مقدس انجام داد، تفاوت دارد. عیسی به‌عنوان فرستادهٔ الهی، شَمعون را به‌عنوان جانشین خود معرفی کرد و این مقام را به او سپرد. همان‌طور که در انجیل متّیٰ آمده است:

▫️«و من نیز تو را می‌گویم که تویی پطرس [پطرس عبارتی یونانی و به معنای سنگ، تخته‌سنگ یا صخره است] و بر این صخره کلیسای خود را بنا می‌کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت.» [۳]

📌و نیز در انجیل یوحنّا می‌خوانیم:

«باز در ثانی به او گفت: "ای شَمعون، پسر یونا، آیا مرا محبت می‌نمایی؟" گفت: "بلی خداوندا، تو می‌دانی که تو را دوست می‌دارم." بدو گفت: "گوسفندان مرا شبانی کن."» [۴]

🔎آری، در طول تاریخ، انتخاب پاپ به این شیوه نتایج هولناکی را به‌دنبال داشته است. یکی از نمونه‌های برجستۀ آن، کارهای کلیسا در دوران قرون وسطاست؛ زمانی که کلیسا به رهبری پاپ، دست به شکنجه‌های بی‌رحمانه و جنایت‌های هولناک و ضد انسانی زد.

در نهایت، شواهد کتاب مقدس و تحولات تاریخی نشان می‌دهد که انتخاب پاپ، به‌عنوان جانشین مسیح، توسط غیر خدا، یک انتخاب نادرست است و تنها تحت‌تأثیر نفس‌های انسانی قرار گرفته‌ است تا انتخاب الهی. [۵] امیدواریم مسیحیان آزاداندیش در مذهب کاتولیک در آنچه تقدیم شد، اندیشه کنند و اجازه ندهند رهبران مذهبی آن‌ها را سبک شمرده و تحقیر کنند. [۶] همچنین در قدم اول از خدا بخواهند که حقیقت را به آن‌ها نشان دهد، [۷] زیرا او بخشنده و بسیار رحیم است.

📚پانوشت‌:

۱. برای مطالعۀ بیشتر، به لینک زیر مراجعه کنید: 
https://www.catholic.com/encyclopedia/vicar-of-christ
۲. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، به لینک زیر مراجعه کنید: 
https://www.usccb.org/offices/public-affairs/how-new-pope-chosen
۳. انجیل مَتّیٰ، فصل ۱۶، بند ۱۸.
۴. انجیل یوحنّا، فصل ۲۱، بند ۱۶.
۵. ر.ک: سید احمد الحسن، عقاید اسلام، استخلاف سنت خداست، ص ۶۵-۶۷.
۶. «وای بر شما ای فقها، زیرا کلید معرفت را برداشته‌اید که خود داخل نمی‌شوید و داخل‌شوندگان را هم مانع می‌شوید.»  انجیل لوقا ۵۲:۱۱.
۷. ر.ک: امثال فصل ۳، آیات ۵ تا ۷.


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💯409👍9👏6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
13🕊2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
10🙏1
#نشریه_زمان_ظهور
#نشریه_شماره_202
#تصوف #عرفان
#درویش #قطب

✔️دلایل حقانیت سید احمد الحسن برای اهل تصوف و عرفان

✍️به قلم سید مهدی حسینی

طبق آموزه‌های سید احمد الحسن در کتاب عقاید اسلام، حجت خدا برای معرفی و شناساندن خود به مردم به هیچ دلیلی احتیاج ندارد. یعنی مردم به‌محض این‌که خبر مبعوث شدن فرستاده‌ای از جانب خداوند را می‌شنوند باید بدون مطالبۀ هیچ‌گونه دلیلی به او ایمان بیاورند، چون اساساً فطرت انسان پاک آفریده شده است و جایگاهی در ملکوت دارد و اگر انسان فطرت خود را آلوده نکند، می‌تواند او را به‌محض اعلام رسالت، بدون هیچ دلیلی بشناسد و به او ملحق شود. اما چون اکثر انسان‌ها فطرت‌های خود را آلوده کرده‌اند، خداوند از روی رحمت خود ممکن است فرستادﮤ خود را به دلایلی مجهز کند تا اولاً برخی از غافلان که فطرتشان کاملاً آلوده نشده است، ایمان بیاورند و به‌سوی خدا بازگردند؛ ثانیاً هیچ عذر و بهانه‌ای برای منکران در آخرت باقی نماند، هرچند این عذر و بهانه بی‌اساس است. [1]

📌سید احمد الحسن در مصاحبه با رادیو دیترویت بیان می‌کند:‌

«آنچه ما به مردم تقدیم می‌کنیم، دعوت الهی است. در نتیجه، برای هر دین و مذهبی دلایل مخصوص به همان مذهب وجود دارد که از کتاب‌های خودشان و مطالبی است که صحتِ آن را قبول دارند. و قطعاً بسیاری از افراد منصف وجود دارند که به حق اعتراف می‌کنند و هر زمان که دلیل حقی برایشان مطرح شود، سر فرود می‌آورند و آن را می‌پذیرند. برای ادیان و مذاهب، ادله‌ای نگاشته‌ام و بسیاری از مؤمنان در این باره توضیحات کامل‌تر و جزئی‌تر را آورده‌اند.» [2]
پیرو این کلام سید احمد الحسن در گفت‌وگو با رادیو دیترویت، بنده قصد دارم در این مقاله، ادلۀ حقانیت سید احمد الحسن را طبق نصوص و مقبولات اهل تصوف و عرفان بیان کنم.

💢تصوف چیست؟

تصوف مکتبی است که در آن، یگانهِ راهِ رسیدن به خدای سبحان و کشف حقیقت، از طریق تجارب عرفانی مانند رؤیا و مکاشفه و دیدن غیبیات میسر است. به عقیدﮤ بنده، تاریخی برای شروع شکل‌گیری عرفان و تصوف نمی‌توان ذکر کرد. در واقع، می‌توان گفت از زمانی که انبیای الهی برای هدایت بشرمبعوث شده‌اند و از زمان شکل‌گیری تمدن بشری، عرفان و تصوف وجود داشته است. اما عرفان و تصوف اسلامی از زمان پیامبر اکرم (ص) شکل گرفته است و وجودش را مدیون آن بزرگوار است. بعد از حضرت محمد مصطفی (ص)، در عرفان اسلامی انحرافاتی به وجود آمد، به‌طوری که تاکنون سلاسل و طریقت‌های بسیاری که خود را به پیامبر منتسب می‌کنند به وجود آمده است.

💢عقیدﮤ اهل تصوف دربارﮤ اصل دین:

اهل تصوف معتقدند در هر زمانی فرستاده و راهنمایی از جانب خداوند برای هدایت مردم وجود دارد. این فرستادﮤ او اصل دین است و باید عقیده و شریعت را از او گرفت. متصوفه این راهنمای الهی را با القاب و اسامی گوناگونی از قبیل قطب، پیر، مرشد، انسان کامل، ولی حق، نبی، وصی و ... موردخطاب قرار می‌دهند. البته تفاوت‌هایی در معنا و مصداق این القاب و اسامی، از این منظر که آن راهنما مأذون با واسطه یا بی‌واسطه از جانب خداوند باشد، نزد آنها وجود دارد، اما همۀ آنها به این حقیقت نزد متصوفه اشاره دارند: همیشه فرستاده‌ای از جانب خداوند برای هدایت مردم وجود دارد.

💢برخی از نصوص در آثار اهل تصوف که به این عقیده اذعان دارند:

🔺مولانا جلال‌‌الدین، در مثنوی معنوی، دفتر دوم می‌نویسد: «پس به هر دوری ولی‌ای قائم است/ آزمایش تا قیامت دائم است.» [3]

📖صفحه ۱
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
14👍3💯1
🔺عزیزالدین نسفی: «انسان کامل همیشه در دنیا باشد، ولی زیادت از یکی نباشد ... .» [4] او در جایی دیگر می‌گوید: «انسان کامل کسی است که در شریعت، طریقت و حقیقت تمام و کامل باشد.» [5]
🔺محیی‌الدین ابن‌عربی: «دیگر انسان‌ها برای معرفت به خدا باید به انسان کامل معرفت پیدا کنند ... چون انسان کامل مظهر جامع اسماء و صفات خداست، بنابراین شناخت کامل خدا از طریق او قابل دستیابی است.» [6]

🔺هجویری: «بدان که قاعده و اساس طریقت تصوف و معرفت، جمله بر ولایت و اثبات آن است.» [7]

🔺نجم‌الدین رازی: «بدان که در سلوک راه دین و وصول به عالم یقین، از شیخی کامل راهبرِ راه‌شناسِ صاحب ولایتِ صاحب تصرف گریز نباشد.» [8]

🔺عبدالغفار اصفهانی: «اعتقاد تمام سلاسل تصوف آن است که بدون قطب و راهنما نمی‌توان طی طریق کرد.» [9]

عقیدﮤ صوفیه مبنی بر این‌که در هر زمانی راهنما و هدایتگری از جانب خدا برای هدایت مردم بر روی زمین وجود دارد، از نظر ما یمانی‌ها و طبق آموزه‌های سید احمد الحسن، عقیدﮤ صحیحی است، اما این‌که مصداق این راهنما در ادوار مختلف چه کسی بوده و اکنون چه کسی است، باید مورد بررسی قرار گیرد.

💢راه شناخت قطب و پیر (حجت خدا) از نظر اهل تصوف و عرفان:

صوفیه معتقدند دو راه عمده و مهم برای شناخت پیر و قطب زمان وجود دارد: یکی نص (وصیت) و دیگری طریق وحی که شامل کشف و شهود و رؤیای صادقه می‌شود.

💢1. نص (وصیت):

سلاسل صوفیه یکی از راه‌های مهم و عمدﮤ شناخت قطب زمان را نصِ بی‌واسطه یا با واسطۀ انسان کامل به مدعی قطبیت می‌دانند. به این معنا که این مدعی باید از جانب انسان کامل با واسطه یا بی‌واسطه معرفی شده باشد. به عنوان مثال، نجیب‌الدین رضا تبریزی، از مشایخ سلسلۀ ذهبیه، در شعری می‌گوید:
«بی‌سند صوفی مثال خر بُوَد/ سخرﮤ شیطان و کور و کر بُوَد
نِی زِ علم ظاهرش بهره بُوَد/ نِی زِ باطن اهل دردی می‌شود» [10]
یعنی کسی که ادعای ولایت و قطبیت می‌کند، اگر نص (سند) نداشته باشد، ادعایش باطل است.
ملا علی نور علی‌شاه، از مشایخ سلسلۀ نعمت‌اللهی، دربارﮤ نص می‌گوید: «عمده در شناخت عالم، نصّ بزرگ‌تر است، زیراکه از شعب سابقه بر تو معلوم شد که عالم را شرایطی است و کسی نمی‌داند که چه کسی آن شرایط را داراست، زیرا باید محیط باشد و نفس تامه و قدسیه داشته باشد که ببیند و هرکه را جامع صفات و دارای شرایط علم و بزرگی از جانب خدا دید خبر دهد که اوست بعد از من. و شیعه را اعتقاد به نص است که باید عالم مجاز باشد و بی‌اجازه کار او هدر است و ما جمهوری نیستیم که امامت و ریاست را به اختیار مردم بدانیم، بلکه به اختیار حق است.» [11]

💢2. وحی (رؤیا، کشف و شهود):

پایه و اساس سیروسلوک در تصوف، وحی الهی است که شامل رؤیا، کشف و شهود می‌شود. در آثار اهل تصوف و شرح‌حال بزرگان صوفیه، طریق ورود به تصوف و شروع سلوک الهی، وحی بیان شده است.

📖صفحه ۲
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
14👍4👏1
👈عین‌القضات همدانی، از صوفیان قرن ششم، در این باره می‌گوید: «و بدایت راه خدا این است (إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ)، شیطان را البته اینجا راهی نیست. (لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ) مرید اینجا زیروزبر ‌گردد در میان واقعه [12]، پس یعقوب گوید (يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ). اول وصیتی که پیر، مرید را کند این است که واقعه (رؤیا) را به کسی مگو! ... . [13] عین‌القضات همدانی، با اشاره به رؤیای یوسف نبی، آغاز سیروسلوک الهی را رؤیا می‌داند.

🗣نجم‌الدین رازی، در کتاب مرصادالعباد، بعد از اشاره به رؤیای یوسف نبی و بیان این فرمودﮤ پیامبر اکرم (ص) که رؤیای صالح بخشی از چهل و شش جزء نبوت است، می‌گوید: «بدان که سالک، چون در مجاهدت و ریاضات نفس و تصفیۀ دل شروع کند، او را بر ملک و ملکوت عبور و سلوک پدید آید، و در هر مقام مناسب حال او وقایع کشف افتد، گاه بود که در صورت خوابی صالح بود و گاه بود که واقعۀ غیبی بود.» [14]
مولوی، سالکان راه حق را به فیل، و دنیاپرستانی را که تنها به این دنیا توجه دارند به خر تشبیه نموده است. او در ابیاتی بیان می‌کند که فیلان باید به‌محض خوابیدن، منزل ازلی خود را که به هندوستان تعبیر کرده در رؤیا ببینند، اما خران از این رؤیت محروم‌اند:

🔅«پیل باید تا چو خسبد او، ستان/ خواب بیند خطۀ هندوستان
خر نبیند هیچ هندوستان به خواب/ خر زِ هندوستان نکرده است اغتراب
جان همچون پیل بباید نیک زفت/ تا به خواب او هند داند رفت تفت
ذکر هندوستان کند پیل از طلب/ پس مصور گردد آن ذکرش به شب» [15]

🔎از آنچه گذشت، مشخص شد که رؤیا و مکاشفه در تصوف از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به همین دلیل طریق دیگری که متصوفه برای شناخت قطب زمان به‌نحو یقینی بیان می‌کنند رؤیا و مکاشفه است. می‌توان گفت اصلی‌ترین راه شناخت قطب زمان در تصوف طریق وحی است.

ملا علی نور علی‌شاه، در کتاب خود سلطان فلک سعادت، دربارﮤ چگونگی شناخت ولی حق می‌گوید: «اول آن‌که چنانچه سابق معلوم شد، چندان شخص را در تعیین عالم و دریافتن راه حق تحیر بیاید که از خود خبری نیاید و از خود فراموش داشته باشد که اگر کارد بر او زنند، چندان متألم نشود، که همه غرق در تفکر در راه حق باشد و کمال توجه را به مبدأ غیبی نماید، تا آن‌که از الطاف بی‌چون فوراً به‌ راه بیاید و راه حق چنان بر او منکشف شود که بر او شک‌وشبهه نماند، که هرچه بخواهند او را اضلال نمایند نتوانند. و این است معنی آیۀ (وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا). چنان هدایت یابد که نفهمد از کجا آمد، به‌حدی که (لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا). و حقیر در تشخیص عالم به طریق عین‌الیقین بلکه علم‌الیقین، به‌غیر این طریق اعتقاد ندارم ... .» [16]

🔵در آثار اهل تصوف، داستان عُرفایی که پیر خود را در رؤیا و مکاشفه شناخته‌اند به‌وفور پیدا می‌‌شود، ازجمله ابن‌عربی که قطب خود را در رؤیا شناخته است: «همین‌طور در سال ۵۹۳ ه.ق، در شهر فاس، با قطب زمان هم‌مجلس شدم ... در آن مجلس، با ما گروهی از مشایخ صوفیه که در این سلک از اعتبار برخوردار بودند حضور داشتند، از آن جمله ابوالعباس حصار و مانند او بودند ... به آنها گفتم ای برادران من، برای شما مطلبی عجیب از قطب زمان یادآور می‌شوم. پس آن مردی که خدا او را در رؤیا به من نشان داده بود، او که قطب زمان است و مدتی بود با ما زیاد ارتباط داشت و ما را دوست می‌داشت، چون جمعیت متفرق شدند، آن قطب آمد و گفت خدا تو را جزای خیر دهد، خوب عمل کردی که شخصی را که خدا تو را بر آن مطلع کرده بود نام نبردی ...، از آن به بعد تا امروز او را در شهر ندیده‌ام.» [17]

💢سلاسل تصوف و انواع آن:

مقصود از سلسله در تصوف این است که هر سلسله، رشتۀ اجازات و وصایت خود را به حضرت محمد (ص) می‌رساند. به عبارت دیگر، هر سلسلۀ تصوفی، خود را جانشین برحق و مأذون با واسطۀ پیامبر اکرم (ص) می‌داند.
طریقت‌های صوفیه به دو گروه کلی شیعی و سنی تقسیم می‌شوند. از طریقت‌های سنی‌مذهب، می‌توان به سلسلۀ قادریه، چشتیه و شاذلیه اشاره کرد. از طریقت‌های شیعی نیز می‌توان از سلسلۀ نعمت‌اللهی، ذهبیه و خاکساریه نام برد. نکتۀ قابل‌توجه این است که سرسلسلۀ تمام طریقت‌های تصوف اعم از شیعه و سنی به‌استثنای سلسلۀ نقشبندیه، به علی‌بن ابی‌طالب (ع) و از آن حضرت به پیامبر اکرم (ص) می‌رسد. سلسلۀ نقشبندیه سرسلسلۀ خود را به ابوبکر و از او به پیامبر اکرم (ص) می‌رساند.

📖صفحه ۳
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍11😍1
👈براساس عقیدﮤ ثابت شیعه، جانشین پیامبر را باید خود ایشان از سوی خداوند تعیین کند، نه این‌که از سوی اجماع مسلمانان انتخاب شود. با توجه به این اصل اعتقادی و نظر به این‌که اکثر سلسله‌های صوفیه، نسب خود را به حضرت علی (ع) به‌عنوان جانشین بلافصل و منصوص پیامبر می‌رسانند، می‌توان استدلال کرد که ریشه‌های بسیاری از طریقت‌های تصوف به شیعه برمی‌گردد. اما به‌مرور زمان و با غلبۀ مذهب تسنن، بزرگان صوفیه جانب تقیه را پیش گرفته و اظهار تشیع نمی‌کردند، چنان‌که قاضی نور الله شوشتری می‌گوید: «و مؤلف را عقیده آن است که هیچ‌کس از این طایفۀ رفیعه، سنی‌مذهب نبوده، مگر شرذمۀ ضالۀ نقشبندیه که جهت ترویج بضاعت و گول زدن اهل‌سنت و جماعت که فی‌الحقیقه اهل‌سنت و مجاعه‌اند، نقش تصوفی جهت ابوبکر بسته‌اند و خرق اجماع قوم نموده و خرقۀ طریقت خود را به او بسته‌اند.» [18]

💢احمد الحسن کیست؟

✔️سید احمد الحسن فرستاده‌ای از جانب انسان کامل برای اهل تصوف و عرفان؛
✔️فرستاده‌ای از جانب امام مهدی (ع) برای شیعیان (همان یمانی موعود)؛
✔️همان مهدی که در آخرالزمان متولد می‌شود نزد اهل تسنن؛
✔️فرستاده‌ای از جانب عیسای مسیح برای مسیحیان؛
✔️فرستاده‌ای از جانب ایلیای نبی برای یهودیان؛
و فرستادﮤ خداوند برای تمامی مردم جهان است.
سید احمد الحسن فرزند سید اسماعیل، متولد منطقۀ مُدَینۀ شهر بصره در جنوب‌شرقی عراق است. ایشان تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتۀ مهندسی شهرسازی در مقطع کارشناسی در دانشگاه بصره به اتمام رسانده است. در سال ۲۰۰۲ م، به دستور انسان کامل مأمور شد رسالت خود را از نجف اشرف آغاز و مردم را به‌سوی حق دعوت کند.

💢دلایل حقانیت سید احمد الحسن طبق عقاید و مقبولات اهل تصوف:

💢اول، نص (وصیت)


با توجه به آنچه گذشت، یکی از راه‌های شناخت قطب نزد صوفیه، نص یا وصیت است. تمام فِرَق تصوف از شیعه و سنی ادعا دارند مأذون و منصوص از طرف پیامبر اکرم هستند و دیگر سلاسل، فاقد اجازه و نص‌اند. به تعبیر دیگر، هر سلسله خود را مُجاز و منصوص می‌داند و دیگری را تکفیر می‌کند. شکی نیست که ما اکنون در آخرالزمان هستیم و ما یمانی‌ها در این برهۀ حساس، تمام سلاسل تصوف را برای شناخت حق دعوت می‌کنیم به کتاب خدا، سنت پیامبر و اهل‌بیت ایشان (ع).
سید احمد الحسن یکی از دلایل حقانیت خود را وصیت پیامبر (ص) ذکر می‌کند و می‌فرماید پیامبر مرا در وصیتش معرفی کرده است. این‌که چرا وصیت پیامبر دلیلی است بر حقانیت سید احمد الحسن، در ادامۀ مطلب بیان خواهد شد.

🗣خداوند متعال در آیۀ ۱۸۰ سورﮤ بقره می‌فرماید:

(كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ) (بر شما واجب است هنگام وفاتتان، اگر خیر و خوبی به جای گذاشتید، به والدین و نزدیکانتان وصیت نیکو کنید. این حقی است بر پرهیزکاران).

طبق این آیه، خداوند وصیت کردن را هنگام مرگ واجب کرده است. بنابراین، قطعاً پیامبر اکرم (ص) هنگام وفاتشان وصیت کرده‌اند. از طرفی، خیر و خوبی در این آیه تنها به اموال و دارایی‌ها اطلاق نمی‌شود، بلکه بالاترین خیر برای پیامبر معرفی جانشینان خود جهت هدایت مردمی است که این وصیت را بعد از وفاتش می‌خوانند.

🔺با توجه به نصوص متواتری که هم از طریق شیعه و هم از طریق سنی نقل شده است، پیامبر در روز پنج‌شنبه درحالی‌که در بستر بیماری بودند، درخواست کردند قلم و کاغذی برایش بیاورند تا نوشتاری بنویسند که امت بعد از ایشان (ص) هرگز گمراه نشوند، اما خلیفۀ دوم گفت پیامبر هذیان می‌گوید و مانع نگارش وصیت شد. نمونه‌ای از روایات رزیة‌الخمیس [مصیبت روز پنج‌شنبه]:

📌روایتی از کتاب‌های اهل‌سنت:

ابن‌عباس می‌گوید: «روز پنج‌شنبه و چه پنج‌شنبه‌ای! بعد از آن، اشک‌هایش جاری شد، به‌طوری که بر گونه‌هایش مثل دانه‌های مروارید می‌ریخت. (ابن‌عباس) گفت: رسول‌الله فرمود: «کتف و دواتی برای من بیاورید تا برای شما نوشتاری بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.» گفتند: رسول‌الله هذیان می‌گوید.» [19]

📌روایتی از کتاب‌های شیعه:

سلیم‌بن قیس می‌گوید: «امام علی (ع) در حدیثی طولانی به طلحه می‌فرماید: "ای طلحه، آیا شاهد رسول‌الله نبودی، هنگامی که از ما کتف خواست تا در آن چیزی بنویسد که باعث می‌شود امت گمراه نشوند و اختلاف نکنند، ولی دوست تو گفت رسول‌الله هذیان می‌گوید. رسول‌الله خشمگین شد و آن (نوشته) را ترک کرد." طلحه گفت: بله، شاهد بودم.» [20]


📖صفحه ۴
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍114🙏2👏1
👈آیا در روز پنج‌شنبه که خلیفۀ دوم مانع شد پیامبر وصیتش را املا کند، پیامبر نوشتن وصیت را برای همیشه ترک کردند؟! پاسخ خیر است، چون طبق آیۀ ۱۸۰ سورﮤ بقره، نوشتن وصیت در هنگام مرگ واجب است و پیامبر که سرور متقین است امکان ندارد این واجب الهی را ترک کند. از طرفی، پیامبر اکرم در روایات رزیةالخمیس [مصیبت روز پنج‌شنبه]، وصیت را به نوشتار بازدارنده از گمراهی تا ابد توصیف می‌فرماید. پس قطعاً پیامبر وصیتش را نگارش کرده است تا مردم به‌وسیلۀ آن تا روز قیامت، اگر به آن متمسک شوند، گمراه نشوند.

🔴سید احمد الحسن دربارﮤ ضرورت نگارش وصیت به‌دست پیامبر اکرم (ص)، طبق آیۀ ۱۸۰ سورﮤ بقره، می‌فرماید: «اما دربارﮤ خلیفۀ خدا در زمین یا به‌طور ویژه رسول‌الله، روشن است که او خیر زیادی بر جای گذاشته است که همان جایگاه خلافت خدا در زمینش است، بعد از این‌که به ملأ اعلی رفت. خلیفۀ الهی کسی است که راه رسیدن تکلیف به مردم است، حال چگونه نسبت به فردی که جانشین اوست وصیت نمی‌کند؟! علاوه‌بر این، در این آیه دو لفظ صریح وجود دارد که وصیت هنگام مرگ را واجب می‌کند: [کُتِبَ، حقاً علی] [واجب شد، حقی است بر]، پس صحیح نیست که صاحب شریعت از آن روی برگرداند، چون روی‌گردانی از آن، عملی قبیح و ناپسند است. [21]

چگونه محمد (ص) از وصیت کردن هنگام وفات روی‌گردانی می‌کند با این‌که وقت کافی برای نوشتن آن داشته است، حتی بعد از این‌که او را از نوشتن آن جلوی مردم و شهود در روز پنج‌شنبه بازداشتند؟! آیا با وجود علی (ع)، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار و غیر آنها - افرادی که نوشتن وصیت را تأیید کردند - رسول‌الله دو شاهد عادل از یاران خود نداشته است؟! آیا وقت نداشته‌اند درحالی‌که نزدیک به سه روز وقت داشته‌اند؟! فکر نمی‌کنم کسی که به رسول‌الله احترام می‌گذارد، بگوید ایشان (ص) نوشتن نوشتار [وصیت] را ترک کرده‌اند، نوشتاری که تا روز قیامت به بازدارنده‌ بودن امت از گمراهی توصیف شده است.» [22]

⚡️پیامبر اکرم (ص) از روز پنج‌شنبه تا روز دوشنبه، که روز وفات ایشان بود، در قید حیات بودند. در شب رحلت، وصیت‌نامۀ خود را املا فرموده و حضرت علی (ع) آن را نگاشته‌اند. همچنین بعضی از صحابه را که نوشتن آن را در پنج‌شنبه تأیید کرده‌اند شاهد بر آن گرفته‌اند.
در کتاب الغیبۀ شیخ طوسی، تنها متنی که نوشتار بازدارنده از گمراهی روایت شده است وجود دارد. همان نوشتاری که رسول‌الله آن را مکتوب فرموده که احدی گمراه نشود. آل‌محمد (ص) وصیت را از محمد رسول‌الله (ص) نقل فرموده‌اند: «از ابی‌عبدالله جعفربن محمد (ع)، از پدرش باقر (ع)، از پدرش زین‌العابدین (ع)، از پدرش سیدالشهدا (ع)، از پدرش امیرالمؤمنین (ع)، از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت در همان شبی که شب رحلتش بود، به علی (ع) فرمود:

🔴ای اباالحسن، کاغذ و دواتی بیاور. و رسول‌الله (ص) وصیت خود را املا فرمود و علی (ع) می‌نوشت تا به اینجا رسید که فرمود: ای علی، بعد از من دوازده‌امام هستند و بعد از آنها دوازده‌مهدی خواهند بود. پس تو ای علی، اولین دوازده‌امام هستی. خدای تعالی تو را در آسمان، علی مرتضی، امیر مؤمنان، صدیق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدی نامید و این نام‌ها برای غیرتو شایسته نیست. ای علی، تو وصی من بر خاندانم هستی، چه زنده باشند و چه مرده، و نیز وصی بر زنانم هستی، هریک را که تو بر همسری من باقی گذاری فردای قیامت مرا دیدار می‌کند و هریک را که تو طلاق دهی من از وی بیزارم و مرا نخواهد دید و من نیز او را در صحرای محشر نخواهم دید. و تو پس از من خلیفه و جانشین من بر امتم هستی. هرگاه وفاتت رسید (خلافت) را به فرزندم حسن واگذار کن، که او بَرّ وصول است. چون او وفاتش رسید، آن (خلافت) را به فرزندم حسین زکی شهید مقتول بسپارد. چون هنگام وفات حسین رسید، آن (خلافت) را به فرزندش سید العابدین ذی‌الثفنات علی بسپارد. چون هنگام وفات او برسد، آن را به فرزندش محمد باقر بسپارد، و چون وفات او رسد، آن را به فرزندش جعفر صادق واگذار کند و چون وفات او فرارسد، آن را به فرزندش موسی‌بن جعفر کاظم بسپارد، و چون وفات او فرارسد، آن را به فرزندش علی رضا بسپارد. و چون وفات او رسد، آن را به فرزندش محمد تقی واگذار کند، و چون هنگام وفات او رسد، آن را به فرزندش علی ناصح بسپارد. و چون وفات او رسد، آن را به فرزندش حسن فاضل واگذار کند، و چون وفات او برسد، آن را به فرزندش محمد که مستحفظ از آل‌محمد (ع) است تسلیم می‌کند. ایشان دوازده‌امام‌اند. بعد از آنها دوازده‌مهدی هستند. پس هنگامی که وفات او رسید، آن را به فرزندش که اولین مقربان (نخستین مهدیین) است می‌سپارد؛ و برای او سه نام است: یک نامش مانند نام من، و نام دیگرش نام پدر من است و آنها عبدالله و احمد هستند، و نام سوم او مهدی است و او اولین مؤمنان است.» [23]


📖صفحه ۵
👇ادامه مقاله

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍114👏1