مجردان انقلابی
2.23K subscribers
10.9K photos
3.52K videos
306 files
1.13K links
ارسال پیام به مدیرکانال👇
@mojaradan_bot


کانال سیاسی #تا_نابودی_اسرائیل 👇
@siasi_mojaradan

#تبلیغات_مجردان درکانال 👇
@mojaradan_bot
Download Telegram
@mojaradan


🍂 به مناسبت دومین سالگرد مربی مجاهد #شهید_علی_خلیلی
امروز سوم فروردین ماه از ساعت ۱۷ مزار شهید
(قطعه۲۴، ردیف۶۶،شماره ۳۳)

+ و ساعت ۲۰ منزل شهید
( ۲۰ متری افسریه، خ ۱۵ متری اول، خ بازدار، منزل شهید خلیلی)
مراسم برگزار شد.

@mojaradan
📝مادرش ميگفت همچين شبى (شب سوم فروردين)
نصفه شب وضو گرفت و روى همان تخت خودش دراز کشيده نماز شبش را خواند
با خداوند مناجات ميکرد ....
🌘
در آن شب آخر چه گفتى..؟!

.... نميدانم!

🍂 هر چه بود، حتما جواب پروردگارت را شنيدى که فرمود:

یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة (۲۷)
إِرجعی إِلی ربِّکَ
راضیةً
مَرضیة(۲۸)

على جان سختى زياد کشيدى.. برگرد پيش خودم ...

بار امانت را به مادرت و تمام بازمونده ها سپردى و . . . پرکشيدى . . . .

#معشوق_به_سامان_شد
#امشب_شهادتنامه_عشاق_امضا_ميشود
#دلتگى
#دومين_سالگرد
#تنها_راه_سعادت_بندگی_خداست
#رهروان_شهید_خلیلی
#شهید_علی_خلیلی
@mojaradan
#چه_زووود_گذشت

جهت شادى دل حضرت زهرا (سلام الله) صلوات

#شهید_علی_خلیلی
#دومین_سالگرد
🌹کانال رهروان شهيد خليلى🌹
https://telegram.me/rahrovan_shahidkhalili

🌹کانال جمع مجردان انقلابی🌹

@mojaradan
Forwarded from عکس نگار
#اشعار_حسینی
#نیست_برلوح_دلم_جز_الف_قامت_یار
#چه_کنم_حرف_دگریادنداداستادم

@mojaradan
🔹یک زمین خورده ام و طالب استمدادم
🔸کاش ، تا کرب و بلایت برسد فریادم

🔹دست بردار ، از این دلبری و عشوه و ناز
🔸من که از اول عمرم به شما دل دادم
🔹تو حرم داری و من دستِ طلب ، این بس نیست ؟
🔸شب و روزم که خدایی ش به پات افتادم

🔹حسرت دیدن شش گوشه ی تو کشت مرا
🔸اصلا انگار ، که خواهی بکَنی بنیادم

🔹بین دامت به خدا عشق کند روز و شبم
🔸غیر چشمان شما نیست کسی صیادم

🔹گره ی کور بزن تا که دگر وا نشود
🔸بند عشق است به پایم، نکنی آزادم !!!

🔹نفسم ، زندگی ام ، هر چه که دارم تقدیم
🔸تو به آتش بکش و بعد بده بر بادم

🔹پر شده دفترم از مشق غمت آقا جان
🔸خط خطی کرده ام و باز بگیر ایرادم

🔹پشت در پشت ، همه گریه کن و سینه زنیم
🔸غمتان ارث رسید از طرف اجدادم

🔹لغت عشــ💓ــق ، سزاوار حســـین بـن علیـــست
🔸"چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم"


🆔 @Mojaradan
#مجردانه

به امید روزی كه😁👇
.
اسمم😋
.
تو گوشي مادرشوهرم📲
.
سيو بشه
.
" عروسِ گلم "🙈

#چه_خوشبختن_مادروپسر_باوجود_من😎

#مامان_آقامونن_دیگه😎
#مثل_خودشون_بامحبت🙈🙊😎


🍃🌺https://telegram.me/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬چه موقع بایدبرای ازدواج استخاره کرد؟🤔

🎤 #استاد_ماندگاری
#درکارخیر_حاجت_هیچ_استخاره_نیست
#چه_خیری_بالاتراز_ازدواج😉

@mojaradan 💞
جمع مجردان انقلابی
‍ ‍ 💕
🕊
💕
🕊
کار عروس خانوم تموم شده بود و آرایشگر بهش گفت:
اقا داماد هم بالا دم در منتظره ایشالا که خوشبخت شی بنظر اقا داماد هم از معطلی خوشش نمیاد پاشو برو!!!!😌😌
عروس خانوم به خواهرش گفت چادرمو بده!!!!😊
خواهرش چادرشو داد و اونم با دقت تمام دور صورت رو پوشوند😌👌
ارایشگر گفت:خوب عروس خانووووووم موهاتوووو که خراب کردی عزیزم یکم شل تر چادرتو بگیر وقتی میگم شنل کرایه کنید برای همینه😒
عروس خانوم با وقار تمام میگه:
این مسله ای نیست!!!😊
مسله اون بالا سریه👆
موهام خراب بشه اشکال نداره
#امــــــا
یه عمر زندگی دنیا و آخرتم خراب بشه خیلی واسم گرون تموم میشه😉😉😍😍💑💑

#دم_همچین_عروس_خانومایی_گرم😘
#برا_جوونا_دعا_کنید
#برای_ما_هم_دعا_کنید
#اصلا_همش_دعا_کنید😂
#چه_اشکال_داره😕



@mojaradan
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم

#قسمت_اول

سرمایه‌ای برای #خوشبختی
⁉️ وقتی که برای جهیزیه خرید می‌کنید چه اندازه به# کاربردی بودن آن وسایل، فکر می‌کنید؟

🌀 هر چند سال #یکبار خرید و تهیه‌ی چند وسیله‌ی خاص در جهیزیه عروس خانم‌ها مد می‌شود. #انواع وسایل برقی یا تزیینی که گاهی#هیچ کاربردی در زندگی عادی ما ندارند و #عموما بعد از سالها بدون استفاده روی کابینت یا انباری‌ها خاک می‌خوردند. #تحمیل خرید این وسایل به خانواده ها روز به روز به سختی های#تهیه‌ی جهیزیه اضافه و راه را برای زوج های جوان #سخت‌ و پیچیده می‌کند. اگر این روزها خودتان یا اطرافیان شما درگیر تهیه #جهیزیه هستید به این نکته‌ها فکر کنید 👇

📊 مد تاریخ انقضا دارد
برای تهیه #اقلام جهیزیه پیرو مد نباشید چون حتما ضرر می‌کنید. #خرید وسایلی که کاربردی نیستند و پس از مدتی از چشم شما می‌افتند و #جز اشغال کردن فضای خانه و دست و پاگیر بودن؛ فایده‌ی دیگری نخواهند داشت، #همان هزینه‌هایی هستند که که خانواده دختر برای #عقب نبودن از مسابقه‌ی تجمل به خودشان #تحمیل کرده‌اند و حالا بعد از گذشت مدتی، بدون #کاربرد و جذابیت گوشه ای افتاده اند.

@mojaradan
مجردان انقلابی
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم #قسمت_اول سرمایه‌ای برای #خوشبختی ⁉️ وقتی که برای جهیزیه خرید می‌کنید چه اندازه به# کاربردی بودن آن وسایل، فکر می‌کنید؟ 🌀 هر چند سال #یکبار خرید و تهیه‌ی چند وسیله‌ی خاص در جهیزیه عروس خانم‌ها مد می‌شود. #انواع…
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم
#قسمت_دوم
🛍 اسراف؛ بیماری #واگیردار عصرما
در اینجا خوب است چندجمله از توصیه‌های اکید #حضرت آقا را در این باب برای همیشه آویزه‌ی گوش‌مان کنیم که فرمودند: #تجملات برای یک جامعه، #مضر و بد است. آن کسانی که با تجملات #مخالفت می‌کنند، معنایش این نیست که از لذت‌ها و #خوشی‌هایش بی‌اطلاعند، نه! آن را کاری مضر برای جامعه می‌دانند. مثل یک #دارو یا خوراکی مضر. با تجملات زیادی، جامعه زیان می‌کند. البته در #حد معقول و متداول ایرادی ندارد.» تجملات و استفاده از #ظواهر زائد بر زندگی مثل یک ویروس خیلی زود همه را درگیر خودش می کند و هرچند وقت #قلمی را به اقلام مورد نیاز جهیزیه اضافه می کند.

🤔 تضمینی برای #خوشبختی
آیا تا به حال شنیده اید که فلانی به خاطر اینکه #جهاز کاملی و پرپیمانی داشته، خیلی خوشبخت است؟ چه کسی می تواند #چنین تضمینی بدهد؟ این کارها متاسفانه به جز #حسرت به دل کردن یک عده جوان در آستانه‌ی ازدواج و #تلخ کردن زندگی بر آنها نتیجه ای ندارد.
🆔
@mojaradan
مجردان انقلابی
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم #قسمت_اول سرمایه‌ای برای #خوشبختی ⁉️ وقتی که برای جهیزیه خرید می‌کنید چه اندازه به# کاربردی بودن آن وسایل، فکر می‌کنید؟ 🌀 هر چند سال #یکبار خرید و تهیه‌ی چند وسیله‌ی خاص در جهیزیه عروس خانم‌ها مد می‌شود. #انواع…
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم
#قسمت_سوم
⭕️ مخدوم بی عنایت
وقت خریدن #وسائل جهیزه به تنها چیزی که فکر نمی شود، نیاز عروس خانم است. در #حقیقت به روز بودن، داشتن #آخرین ورژن یک وسیله‌ی الکتریکی، بزرگ بودن و توی #چشم آمدن و خارجی بودن مهم تر از# هر ملاک و #معیاری ست. اینکه نیت ما از تهیه وسیله ای صرفا کم نداشتن از جهیزیه #دخترِ فلان همسایه و فامیل باشد، ما را به زحمتی می اندازد که در #پیشگاه خدا هیچ اجر و ثوابی ندارد.

🔆 جهیزیه‌ی ذهنی
خوشبختی به #داشتن اسباب و جهیزیه غیرمادی‌ست که باید #هرکسی قبل از ازدواج آن را داشته باشد. محبت، پذیرش، سازش، #صداقت و وفاداری‌ست که #سرمایه‌های اصلی زندگی هر فردی‌ست و لازمه‌ی #خوشبختی و آرامش اوست
#پایان
.
🆔
@mojaradan
#پسا_مجردی

#روانشناسی_رفتاری_زن_مرد

بگذارید زن ها طبق طبیعت شان عمل کنند
#قسمت_اول

مسعود و غزل هر #دو شاغلند. مسعود دبیر شیمی است، اما به عنوان شغل دوم در یک #شرکت واردات تجهیزات کارشناسی هم کار می کند. غزل هم مدیر #داخلی یک شرکت ساختمانی است. غزل معمولاً زودتر به خانه بر می گردد و تا مسعود بیاید #چند ساعتی تنهاست. آن ها معمولاً از روز هم، خبر می گیرند.

تا مسعود می گوید #چه خبر، او از سیر تا #پیاز اتفاقات بین راه و شرکت را برای مسعود تعریف می کند. از لباس جدید همکارش گرفته تا #اتفاق هایی که در تاکسی افتاده و ماجراهایی که برای رسیدن به خانه داشته است. اما وقتی #غزل از مسعود می پرسد که چه خبر. معمولاً با یک «#هیچی، سلامتی» ناقابل مواجه می شود یا فوقش چند تا #تیتر درباره تمدید بیمه و پرداخت قبض برق و راست و ریست کردن کارهای وام می گوید. #مسعود حس می کند غزل دیگر بیش از حد درباره جزییات حرف می زند و غزل هم فکر می کند مسعود #حوصله حرف زدن با او را ندارد.

ادامه دارد.....
📲
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند

✔️✔️در# اولین قرارها برای تشکیل یک زندگی جدید ، نکات زیر را مدنظر داشته باشید

احساس #فشار روانی نکنید، آرامش خود را حفظ کنید. اگر معمولا آدم #پرحرفی هستید سعی کنید کمتر صحبت کرده و بیشتر به طرف مقابل گوش کنید. و اگر #فردی خجالتی و خوددار هستید، سعی کنید #نقش بیشتری در گفتگو به عهده بگیرید.

در دیدارهای اولیه #چیز زیادی در مورد خودتان فاش نکنید، و اگر چیز مهمی در زندگیتان هست که دوست دارید #طرف مقابلتان آن را بداند، ایرادی ندارد که موضوع را مطرح کنید ولی تا #دیدار سوم و چهارم دست نگه دارید.

به این کاری نداشته باشید که او از #شما خوشش می آید یا نه . خودتان را درگیر این نکنید که او به #چه فکر می کند. مهمترین چیز در اولین دیدارها این است که شما در مورد او چه فکر می کنید .

اگر یک قرار به خوبی پیش نرفت، زود نتیجه نگیرید که تا آخر عمرتان تنها خواهید ماند و اگر #دیدارتان خوب پیش رفت دست و پای خود را گم نکنید.
این دیدارها لزوما شروع زندگی جدید شما نیست.

اگر #قرارتان موفق نبود ، یقین داشته باشید که دنیا به آخر نرسیده است . به آن بعنوان #یک روز از زندگیتان نگاه کنید

#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی

🌸🍃 @mojaradan
‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅✿❀❀✿┅┅┄┄
#خانم_دوست_داشتنی
#قسمت8
💏💏💏💏💏💏


#اصل_احسان👇

یعنی من #چه_توانایی هایی دارم⁉️ و #به_چه_دردی میخوره⁉️😊

هرکس احسانش بیشتره ⬅️آدم عاقل تریه🌹
شما اگر میخای عاقل بودنتو بسنجی ببین چقدر احسان میکنی!

حتی با یه #کلام💁 با یه #ملاقات🙋

با یه #زیارت بردن میشه احسان کرد🌸💐

گاهی مواقع احسان کردن #سکوته🤐
مواقعی که کسی خشمگینت میکنه😡 تو خشمت رو قورت میدی، گناهات بخشیده میشه😊

باید متنوع احسان کنی به یکی #لبخند بزنی☺️ به یکی #هدیه بدی🎁

باید بگردی ببینی چه کسی باتو کاری نداره و چه کسی روشو ازتو برگردونده ⬅️بهش احسان کنی🌹

درقرآن مخصوصا احسان به پدر و مادر خیلی اشاره شده
قرآن میگه به پدر و مادر بد هم احسان کن🌸❤️
نمیگه به پدر و مادر خوبتاااا!!!

به خوبش که همه احسان میکنن خیلی هنری نیست😉

هم چنین آمده قبل از این که از تو بخوان احسان کن💚
اگر از تو درخواستشونو بخوان انجام بدی⬅️ میشه لطف.


هرکار خوبی که میکنی اونو قطعش نکن حالا مثلا به یه همسایه نیازمندت کمک میکنی مداوم🌸 یا در حق کسی دعا میکنی به طور مستمر♻️
یا مثلا همیشه یه سری دعاها یا ذکرهایی میگی این هارو قطعش نکنی چون به واسطه این کار خیر و حسنه ای که میکنید به شما یه رزق و حسنه ای میرسه که اونو قطعش میکنی اینم قطع میشه🌹


#پایگاه_‌اجتماعی_مجردان_انقلابی

@mojaradan
⭕️ #روانشناسی_رفتاری_زن_مرد
#سیاست_های_همسرداری
بیایید هر دو طبق طبیعت‌مان عمل کنیم....
#قسمت_اول


🔻طرح موضوع:
مسعود و غزل هر #دو شاغلند.
مسعود دبیر شیمی است، اما به عنوان شغل دوم در یک #شرکت واردات تجهیزات کارشناسی هم کار می کند.
غزل هم مدیر #داخلی یک شرکت ساختمانی است.
غزل معمولاً زودتر به خانه بر می گردد و تا مسعود بیاید #چند ساعتی تنهاست.
آن ها معمولاً از روز هم، خبر می‌گیرند و معتقدند باید در جریان امور کاری هم قرارکیرند..

🔻به این ترتیب...
تا مسعود می گوید #چه خبر، غزل از سیر تا #پیاز اتفاقات بین راه و شرکت را برای مسعود تعریف می کند.
از لباس جدید همکارش گرفته تا #اتفاق هایی که در تاکسی افتاده و ماجراهایی که برای رسیدن به خانه داشته است.

اما وقتی #غزل از مسعود می پرسد که چه خبر. معمولاً با یک «#هیچی، سلامتی» ناقابل مواجه می شود یا فوقش چند تا #تیتر درباره تمدید بیمه و پرداخت قبض برق و راست و ریست کردن کارهای وام می گوید.

#مسعود حس می کند غزل دیگر بیش از حد درباره جزییات حرف می زند
...و غزل هم فکر می کند مسعود #حوصله حرف زدن با او را ندارد.

@mojaradan
مجردان انقلابی
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند #انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻 قسمت دوازدهم ( #سوالات_خواستگاری) 🍃در این بخش یک سری از سوالات شخصی، #فرهنگی و سیاسی رو بپرسید. مثلا از طرف مقابل سوال کنید: - #قصد ادامه تحصیل دارید؟به چه دلیل؟ - در #طول سال چقدر کتاب غیر…
🥀 #انچه_مجردان_باید_بدانند

#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه🔻

قسمت سیزدهم ( #سوالات_خواستگاری)


🍃 حالا میرسیم به سوالاتی که در زمینه ی #مسائل روحی و عاطفی طرف مقابلمونه که خیلی مهمه. تو این قسمت میتونین سوالای زیر رو مطرح کنین:

- از چه نوع #افرادی احساس انزجار و تنفر دارین؟ (بعضیا واقعا با برخی از #روحیات مشکل دارن و نمیتونن اونارو تحمل کنن. مثلا طرف از افراد پرحرف #متنفره و نمیتونه باهاشون هم نشین بشه؛ ولی کسی که انتخاب کرده شخصیت پرحرفی داره. با این سوال میشه این بُعد رو فهمید)

- #اجتماعی بودن از نظر شما به چه معناست؟ (اجتماعی بودن هم یک مفهومیه که تفسیرا و برداشتای مختلفی ازش ارائه میشه بنابراین باید کامل مشخص و تبیین بشه)


- خودتون تا چه #اندازه اجتماعی هستید؟ همسرتون چقدر باید اجتماعی باشه از نظر شما؟
- چقدر #خودتونو فرد خونسردی میدونید؟
- حد این #خونسردی تا کجاست و کی دیگه خیلی عصبانی میشید؟
- موقع #عصبانیت چیکار میکنین؟
- چقدر منطقی هستین؟
- #دروغ گفتن رو در کجا مجاز میدونید؟
- روی چه مسائلی #خیلی سختگیر و حساسین؟
- چطور #انتقاد میکنین از بقیه؟ چقدر انتقاد میپذیرین؟


- شادی رو تو #چه چیزایی میبینید؟ خودتون رو تا چه #حد شاد میدونید؟
- تو تصمیم گیریاتون مقتدرید یا مردد؟ #مشورت میکنید یا مستقل تصمیم میگیرید؟
- فکر میکنین #تاب و تحمل چه مشکلی رو ندارین؟

ادامه دارد...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای خوندن جزئیات و مثال های بیشتر میتونین به کتاب #نیمه_دیگرم نوشته آقای محسن عباس ولدی مراجعه کنید.

#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
Audio
#فایل_صوتی

🎬 به #اجبار_خانواده با همسرم ازدواج کردم. اما #علاقه ی لازم را به او ندارم #چه_کنم؟؟

🎤 استاد #دهنوی

#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی

@mojaradan
مجردان انقلابی
#انچه_مجردان_باید_بدانند #سوالات_خواستگاری #قسمت_اول - بیوگرافی خوتان را بگوئید: (سن، تحصیلات، شغل، تعداد فرزندان خانواده، وضعیت پدر و مادر، خواهر و برادر ها، این که چندمین فرزند خانواده است.) - علت اینکه تصمیم به ازدواج گرفتید چیست؟ (خواست خانواده، فشار…
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#سوالات_خواستگاری
#قسمت_دوم

- #تکلیف مدیریت خانه چه می شود؟

- در #زمان وقوع اختلاف نظر، اگر با گفتگو به نتیجه نرسیدیم، چه کسی نظر آخر را بدهد؟
- #چه عقیده ای در باره ی مدیریت اقتصادی خانه دارید؟

- تعریف تان از #صرفه جویی چیست؟
- چقدر اهل #پس انداز هستید؟
- چقدر دوست دارید #صاحب فرزند شوید؟
- در #تربیت فرزندان، چقدر اختیارات را به همسرتان واگذار می کنید؟
- تا چه حد به #اعتقادات مذهبی پایبند هستید؟
- از نظر دیگران #فرد مذهبی هستید؟
- تعریفتان از #حجاب چیست؟ (چادر، مانتوی پوشیده، چادر ملی، بلوز و شلوار و روسری و ...)
- در رفتار با #نامحرم چه روشی دارید؟

- خودتان در #محل کار وخانواده، با نامحرم چگونه رفتار می کنید؟

- از #همسرتان توقع دارید چگونه رفتار کند؟
- با کار کردن #خانم ها موافقید؟ چه نوع کاری؟ (مخصوص خانم ها)
- دوست دارید در آینده #شاغل باشید؟ (مخصوص آقایان)
- آیا همسرتان باید برای هر کاری از شما #اجازه بگیرد؟

#ادامه_دارد....
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
حـــــــــرمٺ_عشــق💞قسمـــٺ بیست_وسه
صدای قدمهایی، او را سریع به موقعیتش برگرداند. گویی #قدمهای_نامحرمی بود.
سهیلا_ ولی مامان من باید علتش رو بدونم.
سهیلا بود...
که با فریاد بسمت حیاط می آمد. وارد حیاط شد. یوسف خودش را به کتاب مشغول کرده بود. تا طفره رود از سوال و جوابها.
سهیلا نزدیک‌تر آمد.روبرویش ایستاد..
_اومدم اینجا تکلیفمو باهات روشن کنم.
با دستش چادرش را گرفت و گفت:
_تو چته...؟! مگه تو مشکلت پوشیدن این نیست..!!؟؟خب من بخاطر تو اینو پوشیدم!!چرا نمیفهمی؟؟
یوسف تمام قد، ایستاد. با آرامش نگاهش را به #پایین چادر برد.
اخم کرد.
_مسلما.. نه!
_چرا دروغ میگی..؟؟!! #همه_میدونن تو زن #چادری میخای!!خب بیا اینم چادر.. #چه_فرقی داره برات..؟!
فریادهای سهیلا،فخری خانم و خاله شهین را به حیاط کشاند.
عصبی شد
یوسف_گفتم میخام همسرم چادری باشه #ولی_واما هم داره! درضمن فکر میکنم هرکسی صاحب نظر هست.
سهیلا گیج شده بود.درکی از جمله یوسف نداشت.
_ولی و اما..؟؟ من که نمیفهمم چی میگی!!
هزاران بار به خانواده اش گفته بود...
که منتخبین شما را #نمیخواهم!
حالا که کار به اینجا رسیده بود، باید قال قضیه را میکند.خسته شده بود از وضعیتش. #صبوری هم حدی داشت..! هم خودش را راحت میکرد و هم بقیه را.
_ببینین سهیلا خانم من اصلا نه به شما و نه فتانه خانم و نه مهسا خانم، بهیچوجه فکر نمیکنم...!
خاله شهین_ یوسف خاله..! این حرفا چیه میزنی.. چند روز دیگه #عروسیتون هست....! ما برنامه ریختیم همه کارها رو هم کردیم!
فخری خانم_اصلا شوخی جالبی نبود یوسف.!! هیچ معلومه چی میگی؟؟!
چشمانش گرد شده بود از تعجب.
یوسف_عروسی ما!!؟؟ چرا به خاله نمیگین..!؟؟ شما که میدونین همه چی رو..!!! باور کن مادر من این حرف اول و آخرمه..!
رو به خاله شهین کرد.
_دخترای شما خوبن.. ولی منتهی بنده بدردشون نمیخورم. ان شاالله که دامادی برازنده و #بهترازمن گیرتون میاد.
و سریع نگاهش را به زیر انداخت. سرش را بسمت سهیلا چرخاند و گفت:
_ #ببخشید اگه مجبور شدم این حرفها رو تو جمع بگم. خدامیدونه که #هدفم خورد کردن شخصیت شما نبوده و نیست.
گره اخمهایش بیشتر شد.
_مامان خودش #میدونست.اینارو گفتم که شما هم بیشتر از این اذیت نشین!
فخری خانم، خاله شهین و سهیلا..
مات حرفها و جملات یوسف شده بودند.  باورشان نمیشد که زمانی یوسف دهان باز کند به گفتن حرف دلش.
فکر میکردند...با #سماجت_هایشان او را در#عمل_انجام_شده قرار دهند، و آخر این #یوسف است که تسلیمشان میشود. اما نه،اشتباهی بیش نبود..
خاله شهین جلو آمد. با عصبانیت سیلی محکمی به یوسف زد.
_تو فکر کردی کی هستی..؟؟؟ هان!! ؟؟ بس که دخترام دورت رو گرفتن هوا برت داشته؟؟ اره!!؟؟.. نه یوسف خان از این خبرا نیست.. دیگه حق نداری پاتو خونه ما بذاری یا بخای حمیدمو ببینی..!! فهمیدی یا نه!! ؟؟
سیلی خاله شهین..
درد زیادی نداشت.اما سرش را بلند نکرد. مقصر نبود. ولی چرا زود #عصبی شد..!؟ سهیلا و خاله شهین با ناراحتی و عصبانیت از فخری خانم خداحافظی کردند.
دو روز بود از عید نوروز گذشته بود..
اما حال و هوای هیچکس، بهاری نبود.فخری خانم با یوسف قهر بود.هرچه یوسف میکرد از لحن صحبتش، تا خریدن گل، و هدیه، برای مادرش. #هیچکدام دل مادر را نرم نکرد.
روز دوم عید بود..
یوسف دیگر تحملش تمام شده بود. نمیتوانست نگاههای غمگین مادرش را ببیند.گرچه کسی، از آن اتفاق چیزی نفهمید. اما #عذاب_وجدان داشت. شاید اینکه حرف دلش را زده بود بد نبود، اما اینکه #مادرش ناراحت بود انگار #بدترین_کار را مرتکب شده بود.
فخری خانم روی مبل نشسته بود...
به تماشای تلویزیون.#پایین_پای_مادرش نشست. با لحنی سراسر خواهش گفت:
_مامان..!مامان....خواهش میکنم..! تا کی میخاین قهر باشین! #یاشار که انتخاب کرد چرا #راضی بودین؟ به #انتخاب منم #راضی باشین!
نگاه مادرش تغییری نکرده بود.
باید #بیشتر تلاش میکرد. #غرورش ارزشی نداشت دربرابر #ناراحتی مادرش. سرش را به زیر انداخت.
_مامان..!
این کلمه با بغض بود...
مادر نگاهش را از تلویزیون گرفت. به محض اینکه پسرش را دید. قطره اشکی روی لباسش چکید.
_مامان چرا گریه میکنی
_یوسف هیچی نگو..! اونقدر از دستت شاکیم که نهایت نداره
یوسف بلند شد کنار مادرش روی مبل نشست.
_شما میگی من چکار کنم..!؟یکی از همین دخترایی که شما میگین انتخاب کنم دلتون راضی میشه؟؟ ولی مامان من دلم با هیچکدومشون نیس!!
باناراحتی نگاهی به مادرش کرد.
_چرا درکم نمیکنین؟!
نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار