مجردان انقلابی
2.23K subscribers
10.9K photos
3.52K videos
306 files
1.13K links
ارسال پیام به مدیرکانال👇
@mojaradan_bot


کانال سیاسی #تا_نابودی_اسرائیل 👇
@siasi_mojaradan

#تبلیغات_مجردان درکانال 👇
@mojaradan_bot
Download Telegram
🔷🔶#خواهش_رهبر_انقلاب_از_پدر_مادرها🔶🔷
@mojaradan

😊😊#بیانات_اخیر_رهبر_انقلاب_در_دیدار_با_دانشجویان_در_مورد_تسهیل_امر_ازدواج😊😊
.
مسئله‌ی ازدواج جوانها بود که خب، همه -پسر و دختر-مطمئنّاً علاقه‌مندند.

💜من همین ‌جا به توصیه ‌ی این جوان عزیزی که از من خواستند به پدر و مادرها💜
💚تذکّر بدهم،
به #پدرها و #مادرها تذکّر میدهم؛

من #خواهش میکنم و #تقاضا💚
💙می کنم از شما ها که یک خرده ای#امکانات ازدواج را #آسان کنید . پدر و مادر ها💙
💛#سخت‌ گیری می کنند ؛هیچ سخت گیری #لازم نیست .

بله ، یک مشکلات طبیعی وجود💛
دارد- مسئله‌ ی مسکن ،
مسئله‌ ی شغل و از این مسائل - لکن « اِن یَکونوا فُقَرآءَ ُغنِهِمُ
💜اللهُ مِن َضلِه » خب ، این قرآن کریم است.

ممکن است جوان ،الان هم امکانات مالی مناسبی💜
💚نداشته باشد،امّا ان‌شاءالله بعد ازازدواج #خدای متعال #گشایش میدهد.ازدواج جوانهارا#متوقّف💚
💛نکنند؛

من #خواهش میکنم که پدرها ومادرهابه این مسئله توجّه کنند.البتّه یکی ازمسائل مهم این است💛
💙که رسم #خواستگاری رفتن و وساطت کردن برای ازدواج دخترها متأسّفانه کمرنگ شده ؛

این چیز لازمی💙است.

افرادی هستند -سابقها همیشه معمول بود، حالا هم با کثرت نسل جوان در جامعه‌ی ما، باید این رواج
💜داشته باشد - پسرهایی را می‌شناسند، به خانواده‌یدختر معرّفی میکنند؛
دخترهایی را می‌شناسند ، به خانواده‌ی💜
💙پسرمعرّفی میکنند؛

#تسهیل میکنند وآماده‌سازی میکنند ازدواج را؛

این کارها را بکنند.هرچه که ما بتوانیم درجامعه💙
💚مسئله‌ی مشکل #جنسی جوانها راحل کنیم،این به #نفع_دنیا و#آخرت جامعه‌ی مااست؛
به نفع دنیا و آخرت کشور💚
💛ما است؛
بعد هم برای مسئله‌ی#نسل که من رویش خیلی تکیه دارم[مهم است].

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته💛
.😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊
.
.
❤️کانال مجردان انقلابی❤️
@mojaradan
حزب اللهی های عاشق

https://telegram.me/mojaradan
چقدر سخت است 😢
عزیزتون نه زنده باشه ونه مرده
٨سال روی یک تختی درکما باشه😔
واين درحالی هست كه تونيازبه دست نوازش اوداری...🖐
#سخت_است 😔
#شهید_زنده
#سید_نورخدا_موسوی
🆔 @mojaradan
💠مجردان انقلابی💠
در #بدترین #شرایط ها هم میشه #مهربون بود و کاری کرد که #خوش بگذره..کافیه یکم #شوخ باشین
.

فک کن کنار #خیابون وایسادی و #ماشینتون #خراب شده:
.
. -حالا چیکار کنیم آقایی
.
. -هیچی...شما رو اول میرسونم خونه بعد با یه #تعمیر کار میام..
.
. -هووووم...باشه
.
. -#ماشینم #گیر #نمیاد این وقت ظهر
.
. -آقایییی؟! و با چشم و ابرو وانتی که جلوتر وایساده
.
رو نشون میده
. -نکنه منظورتون اینه با #وانت بریم
#دختر خانم یه لبخند #شیطنت آمیزی زد و گفت:
.
-چه خوبه آقای آدم اینقدر #باهوش باشه
. -پس درست حدس زدم
. -آرررره...تازه کلی هم #کیف میده..
. -زشته آخه خانمم
. . -نه..نیست...خواهش..خواهش
. -اخه خانمی...
. -بریم بریم #بریم بریم
. -هیسسس...یواشتر...باشه باشه
. -#هورااا
.

و پشت وانت نشستن
. -خانومم هیچوقت فک نمیکردم با شما پشت وانت بشینما
. . -منم همینطور...
.
راستی چه #عینک افتابیتونم بهتون میادا
. -مگه میشه خانم گلی چیزی بخره و به ما نیاد.. .
-ما اینیم دیگه..
. -خانمی یاد #عید #قربون افتادم
. -عید قربون؟! چرا؟؟؟
. . -#گوسفندا رو باهم پشت وانت میبرن..
. -عههه..#بی ادب ...حالا ما گوسفند شدیم
. -به دل نگیر حالا...#شوخی کردم
. -باشه
.
آقایی؟!
. -جانم؟!
. -#بعععععع🐑
. -امان از دست تو
و هردو تا خونه #خندیدن . از #سخت ترین لحظه ها میشه #بهترین خاطراتو ساخت

دریافت پست در کانال تلگرام
#لذت_حلال
@mojaradan
💟جمع مجردان انقلابی💟
Forwarded from عکس نگار
الا یاایهاالساقی🌹دمی بنشین کنارمن
ادرکاسا وناولها بشو آرامش قلبم❤️

که عشق 💑 آسان نبود اصلا
به ما گفتند 📢 در اول

پسرجان!کار👨‍⚕ومدرک📜اولا
ماشین🚙وخانه🏠ثالثا,حتما

#سخت_نگیرین
#ازدواج_آسان

👰🌹 @mojaradan 🌹🤵
جمع جوانان انقلابی👆
#عاشقانه_به_سبک_شهدا

💖 زندگی با ایشان ، #زندگی راحتی نبود !
#سخت بود ، ولی به سختی اش می ارزید !

خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما #آرامش می داد !
#مهربانی اش ، #ایمان اش و #قدرشناسی اش !👌

💖 یک روز #جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم !
پرسیدم :
حاج آقا!
چرا این طوری کرده ای ؟
رفت طرف #آشپزخانه .
گفت :
💞 به خاطر #خدا و برای #کمک به شما !
رفت توی آشپزخانه و #وضو گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن !

رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت :
#خانم !
بروید بیرون !
#مزاحم نشوید !

پشت در #التماس می کردم :
حاج آقا !
شما رو به خدا بیا بیرون !
من #نارحت می شوم !
#خجالت می کشم !
شما را به خدا بیا بیرون !😰

💖 می گفت : چیزی نیست .
الان تمام می شود ، می آیم بیرون !

آشپزخانه را مرتب کرد ،
ظرف ها را چید سرجایشان ،
روی اجاق گاز را مرتب کرد ،
بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست !

آشپزخانه مثل دسته ی #گل شده بود .😊

🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷


@mojaradan
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••
🔷🔶#خواهش_رهبر_انقلاب_از_پدر_مادرها🔶🔷
@mojaradan

😊😊#بیانات_اخیر_رهبر_انقلاب_در_دیدار_با_دانشجویان_در_مورد_تسهیل_امر_ازدواج😊😊
.
مسئله‌ی ازدواج جوانها بود که خب، همه -پسر و دختر-مطمئنّاً علاقه‌مندند.

💜من همین ‌جا به توصیه ‌ی این جوان عزیزی که از من خواستند به پدر و مادرها💜
💚تذکّر بدهم،
به #پدرها و #مادرها تذکّر میدهم؛

من #خواهش میکنم و #تقاضا💚
💙می کنم از شما ها که یک خرده ای#امکانات ازدواج را #آسان کنید . پدر و مادر ها💙
💛#سخت‌ گیری می کنند ؛هیچ سخت گیری #لازم نیست .

بله ، یک مشکلات طبیعی وجود💛
دارد- مسئله‌ ی مسکن ،
مسئله‌ ی شغل و از این مسائل - لکن « اِن یَکونوا فُقَرآءَ ُغنِهِمُ
💜اللهُ مِن َضلِه » خب ، این قرآن کریم است.

ممکن است جوان ،الان هم امکانات مالی مناسبی💜
💚نداشته باشد،امّا ان‌شاءالله بعد ازازدواج #خدای متعال #گشایش میدهد.ازدواج جوانهارا#متوقّف💚
💛نکنند؛

من #خواهش میکنم که پدرها ومادرهابه این مسئله توجّه کنند.البتّه یکی ازمسائل مهم این است💛
💙که رسم #خواستگاری رفتن و وساطت کردن برای ازدواج دخترها متأسّفانه کمرنگ شده ؛

این چیز لازمی💙است.

افرادی هستند -سابقها همیشه معمول بود، حالا هم با کثرت نسل جوان در جامعه‌ی ما، باید این رواج
💜داشته باشد - پسرهایی را می‌شناسند، به خانواده‌یدختر معرّفی میکنند؛
دخترهایی را می‌شناسند ، به خانواده‌ی💜
💙پسرمعرّفی میکنند؛

#تسهیل میکنند وآماده‌سازی میکنند ازدواج را؛

این کارها را بکنند.هرچه که ما بتوانیم درجامعه💙
💚مسئله‌ی مشکل #جنسی جوانها راحل کنیم،این به #نفع_دنیا و#آخرت جامعه‌ی مااست؛
به نفع دنیا و آخرت کشور💚
💛ما است؛
بعد هم برای مسئله‌ی#نسل که من رویش خیلی تکیه دارم[مهم است].

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته💛
.😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊
.
.
❤️کانال مجردان انقلابی❤️
@mojaradan
حزب اللهی های عاشق
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم

#قسمت_اول

سرمایه‌ای برای #خوشبختی
⁉️ وقتی که برای جهیزیه خرید می‌کنید چه اندازه به# کاربردی بودن آن وسایل، فکر می‌کنید؟

🌀 هر چند سال #یکبار خرید و تهیه‌ی چند وسیله‌ی خاص در جهیزیه عروس خانم‌ها مد می‌شود. #انواع وسایل برقی یا تزیینی که گاهی#هیچ کاربردی در زندگی عادی ما ندارند و #عموما بعد از سالها بدون استفاده روی کابینت یا انباری‌ها خاک می‌خوردند. #تحمیل خرید این وسایل به خانواده ها روز به روز به سختی های#تهیه‌ی جهیزیه اضافه و راه را برای زوج های جوان #سخت‌ و پیچیده می‌کند. اگر این روزها خودتان یا اطرافیان شما درگیر تهیه #جهیزیه هستید به این نکته‌ها فکر کنید 👇

📊 مد تاریخ انقضا دارد
برای تهیه #اقلام جهیزیه پیرو مد نباشید چون حتما ضرر می‌کنید. #خرید وسایلی که کاربردی نیستند و پس از مدتی از چشم شما می‌افتند و #جز اشغال کردن فضای خانه و دست و پاگیر بودن؛ فایده‌ی دیگری نخواهند داشت، #همان هزینه‌هایی هستند که که خانواده دختر برای #عقب نبودن از مسابقه‌ی تجمل به خودشان #تحمیل کرده‌اند و حالا بعد از گذشت مدتی، بدون #کاربرد و جذابیت گوشه ای افتاده اند.

@mojaradan
مجردان انقلابی
#ازدواج_آسمانی . اینکه #عقدها_در_آسمان_بسته_شده فقط برای پسر👱 عموها و دختر 🙍عموها نیست . شما باید خیلی شنیده 👂باشین که آدم باید در انتخاب همسر💍 دقت کنه .... شما زیاد گوشتونو👂 به این حرفا ندین!... این از #عجایب_روزگار ماست ... ببینید رفقا ... ما توی روایات…
#ازدواج_آسمانی
#انتخاب_همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده ...
⛔️ #استخاره هم نمیخواد ..
هرکی میخواد با کسی ازدواج کنه #دورکعت #نماز بخونه
بعدش صدبار بگه #استخیرک یا الله ...
یه #یاعلی بگه بره جلو ...
جور شد ؛ راحت بزار جور شه ...
#سخت_گیری_نکن ...😱
#هوای_نفست_دخالت_نکنه سخت نگیری ...
گاهی تو این انتخاب همسرها اینقده گناه میشه...
اینقده دلها💔 شکسته میشه...
اینقدر شک و تردید به خدا میشه ....
... انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده ...
هر کسی نمی تونه با هرکسی ازدواج کنه ...
خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین می ره خب نمی زاره ....
در مسئله #خانواده ، قضیه رو از انتخاب همسر شروع نکنین...
#مهمه ولی زیادی به انتخاب درست اهمیت ندین ...
اون وقت همه به انتخاباشون شک میکنن ..!
( #مهم_رفتار_تو_با_خانوادته ..! )
🔅پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
هرکسی میخواد خدا رو طیب و پاکیزه #ملاقات کنه با همسرش بره پیش خدا
هرکی میخواد باصفا ، پاکیزه بره پیش خدا
#مجردان_انقلابی
#استاد_پناهیان
@mojaradan
#زندگی_به_سبک_شهدا

#تنها_اتاق
پسر دایی ام خلبان ارتش بود، من هم دانش سرا درس می خواندم. همین که #عقد کردیم، #کلی اصرار کرد که باید مستقل زندگی کنیم؛ اما پدر و مادرم می گفتند:«تو هم مثل# پسر خودمو نی، پروانه هم درس داره؛ زوده حالا بره زیر بار #مسئولیت و خانه داری. این جوری، همه شما راحتید هم ما خیالمون راحت تره.»

#سخت بود، ولی این قدر اصرار کردند تا بالاخره قبول کرد. بعد هم، #اتاق خودم را که #طبقه بالای ساختمان بود مرتب کردیم و یک سال اول زندگی راتوی همان اتاق سر کردیم.

(راوی: همسر شهید علیرضا یاسی)

#پایگاه_‌اجتماعی_مجردان_انقلابی

@mojaradan
مجردان انقلابی
💞💞💍💍💞💞 #انچه_مجردان_باید_بدانند #قسمت_اول مردان با چه #زنانی در #ازدواج دوام نمی آورند _زن‌هایی که اهل #رئیس‌بازی هستند وقتی مرد احساس کند که با او مانند #زیردستی برخورد می‌شود _زن‌هایی که با #احساسات مرد بازی می‌کنند _زن‌هایی که می‌خواهند مرد را #تغییر…
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم


_زن‌هایی که با مرد مانند #پدر خود برخورد می‌کنند
_زن‌هایی که درباره‌ی هر #چیزکوچکی هم با مادر خود صحبت می‌کنند


_زن‌هایی هستند که #عاشق شایعات درباره‌ی افراد و چیزهای مختلف هستند

_زن‌هایی که #چشم و هم‌چشمی زیادی دارند

_زن‌هایی که همیشه ی خدا در #رژیم غذایی هستند

یک زن #خوشحال و راحت باشید.سعی کنید همیشه بهترین خود باشید و زندگی را #سخت نگیرید.

#پایان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
.#انچه_مجردان_باید_بدانند😊
#خرید_جهیزیه 🤩
#قسمت_اول

💠 وقتی برای #جهیزیه خرید می‌کنید چه اندازه به کاربردی بودن آن وسایل فکر می‌کنید؟🤔

🔸هر چند سال یکبار #خرید و تهیه‌ی چند وسیله‌ی خاص در جهیزیه عروس خانم‌ها مد می‌شود.❗️ انواع وسایل برقی یا #تزیینی که گاهی هیچ کاربردی در زندگی عادی ما ندارند و عموما بعد از سالها بدون استفاده روی #کابینت یا #انباری‌ها خاک می‌خوردند.❗️ تحمیل خرید این وسایل به خانواده ها روز به روز به سختی های #تهیه‌ی جهیزیه اضافه و راه را برای زوج های جوان #سخت‌ و پیچیده می‌کند. 🌺اگر این روزها خودتان یا اطرافیان شما درگیر تهیه جهیزیه هستید به این #نکته‌ها فکر کنید👇

♻️ مد تاریخ انقضا دارد:
برای تهیه ا#قلام جهیزیه پیرو مد نباشید چون حتما ضرر می‌کنید.😊 خرید وسایلی که کاربردی نیستند و پس از مدتی از چشم شما می‌افتند و #جز اشغال کردن #فضای خانه و دست و پاگیر بودن؛ فایده‌ی دیگری نخواهند داشت،❗️ همان #هزینه‌هایی هستند که که خانواده دختر برای عقب نبودن از #مسابقه‌ی تجمل به خودشان تحمیل کرده‌اند و حالا بعد از گذشت مدتی، بدون کاربرد و #جذابیت گوشه ای افتاده اند.😊


#ادامه_دارد.......
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند

بعضی #پدر و مادرها یا بعضی دخترخانما جزء اصلی ترین ملاک های ازدواجشون این هست که #طرف، ماشـ🚗ـین یا خـ💒ـونه داشته باشه و....😕

بیاین بخاطر #شادی دل امام زمـ🕊ـان و با اعتقاد به اینکه اهل بیت بهترین #ملاک های خوشبختی رو در نظر داشتند ملاکتون رو #اولا«ایمان و تقوا»ثانیا «اهل کار بودن» رو قرار بدین🌱😊

اهل #کار بودن ینی چی؟🧐
شاید پسری بیاد خواستگاریت با ایمان و با تقوا، ولی کار نداشته باشه فعلا 👀 اما اهل کاره، یعنی اگه ی# کاری بهش پینشهاد بدن حتی اگر پر زحمت باشه و #سخت باشه انجام میده.👍🏻🧔🏻
تفکر #پشت_میز_نشستنی نداره

دلیلی نداره یه پسر #فوق لیسانس یا دکتری حتما پشت میز ریاست یا معاونت یا جانشینی بشینه‌و امر و نهی کنه☹️

حضرت علی علیه السلام که حاکم اسلامی بود و#جایگاه رفیعی در عصر خودش داشت،#زراعت می کرد، چاه می کند، بین مردم بود، از حد معمول پایین تر زندگی می کرد و....💁🏻‍♂

#علوی زندگی کن بعد می بینی چقدر #طعم_لذت از زندگی‌رو می چشی😌

✍🏻 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#خاطرات_شهید_محسن_حججی😍💖
#قسمت_هشتم

چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر می‌کردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞

مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت.😯 ساعت‌ها خدمت می‌کرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد.😢
می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.💝
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه من هم همینطور.
دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭

#ادامه_دارد...♥️
#پایگاه_‌اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan 🎀
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
جایگاه قسمت در ازدواج

از #مباحث مهمی که معمولاً در امر #ازدواج از آن خیلی سخن به میان می آید، بحث قسمت است. می گویند: #سخت گیری نکنید، اگر قسمت باشد می شود و قسمت نباشد نمی شود.قسمت به معنای نقش و اراده نداشتن انسان در #رخدادهای زندگی ـ از جمله ازدواج ـ درست نیست. زیرا انسان آزاد و #صاحب اختیار آفریده شده است، البته این #آزادی مطلق نیست، بلکه مستند به اراده و مشیت خداوند است.

برای #تحقق یک رخداد (ازدواج) عوامل گوناگونی از جمله اراده انسان دخالت دارد كه البته این موضوع در طول اراده خداوند است. برای ازدواج باید اراده و #اقدام کنید و فرایند #خواستگاری را بگذرانید، اما درنهایت اگر توکل بر خدا کنید، ممکن است خداوند به جهت #مصالحی که نمی دانید، اراده خود را بر اراده شما حاکم کند و با وجود #شرایط مناسب ظاهری، آن ازدواج به سامان نرسد.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀••❀ --------•-•-•--

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌╲\╭┓
❤️@mojaradan
┗╯\╲
═══❀❀❀❀❀❀═══
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابیش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
#ذهن‌آرووومِ شما، سلاح نهایی شما در برابر چالش‌هاست.هییییچ چیز به اندازه حفظ #آرامش، نمیتونه در مواجه با شرایط #سخت به شما کمک کنه💪
برای حالِ خوبتون وقت بذارین 😍
وقتی #آرامش داشته باشی هم زندگی قشنگ تره هم کارها بهترپیش میره‌لطفا
#رفقاهواۍخودتون‌وداشته‌باشین😉

♥️›‌⇜ #انღگـــــیزشی
‹‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀••❀ --------•-•-•--
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌╲\╭┓
❤️@mojaradan
┗╯\╲
═══❀❀❀❀❀❀═══
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
#سخت_نگرفتن_والدین
قابل توجه #پدرهاومادرها
#والدین گرامی؛

‼️ لطفا برای #ازدواج فرزندانتان سخت نگیرید !!

ميل مرد به زن، و ميل زن به مرد، بخصوص به هنگام شكوفائى غنچه غرائز، و گُل شهوت، و شدّت و قدرت و قوّت آن بوقت نياز به ازدواج، امرى طبيعى، انسانى، و حياتى است، و براى كسى قابل انكار نيست.

آرزوها و آمال و خواسته هاى بحق نسبت به آينده و در ابتداى تشكيل زندگى و پيمان زناشوئى در وجود جوانان اعم از پسر و دختر واقعياتى است كه براى هركس بخصوص پدران و مادرانى كه داراى پسر و دختر آماده براى ازدواج هستند بمانند آفتاب وسط روز امرى روشن و حقيقتى واضح است.

از همه مهمتر بهترين و برترين و محكم ترين و عاليترين روش و برنامه جهت پيشگيرى از گناه، و حفظ جامعه از افتادن در غرقاب فحشا و منكرات، ازدواج پسران و دختران به وقت نياز و زمان مناسب آن است، و اين واقعيتى است كه انكارش جز از مردم احمق و افراد نادان و مرد و زن بى شعور توقّع نمى رود.

📚آیت الله انصاریان/نظام خانواده در اسلام
#ازدواج_آسان
‌‌‌‌‌‌‌‌د‹‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀••❀ --------•-•-•--
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌╲\╭┓
❤️@mojaradan
┗╯\╲
═══❀❀❀❀❀❀═══
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخت گیری بعضی والدین به حدی میرسه که جز از زبان طنز نمیشه در موردش صحبتی کرد!!
#سخت_گیری_والدین
#طرح_لبخند_تو_پایان_پریشانی_هاست
@mojaradan
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
#حـــــــــرمٺ_عشــق💞قسمـــٺ چهارم
نزدیک خانه رسیده بودند...
خاله شهین یادش افتاد که به خواهرش فخری خانم زنگ بزند.شماره اش را با گوشی گرفت و گفت:
_سلام فخری جون..... اره بابا، حمید رو فرستادم خیلی وقته نگران نباش..... عهههه مگه اونام دعوتن؟؟!!.... مگه قرار نبود نیان.!؟ باشه بهش میگم..... قربونت خداحافظ
به محض پایان یافتن مکالمه،یوسف گفت:
_چیشده خاله!؟
+هیچی خاله جون.. مثل اینکه پدرت، محمداقا و خانواده شون رو دعوت کرده. مادرت گف ما رو که رسوندی بری دنبالشون.😕
پدرش «کوروش خان» دو برادر داشت..
یکی «سهراب» و دیگری «محمد.» باشنیدن نام عمومحمد لبخندی زد،😊 بیشتر از هرکسی با او همنشین میشد و با او راحت بود، خودش هم علتش را نمیدانست.!
عمو محمد، همسرش طاهره خانم و دخترشان مرضیه، (دامادشان علی که رفیق و دوست هیئتی یوسف بود) و ریحانه.
رسیدن به خانه،...
همزمان باباز شدن در خانه بود.حمید بود که از در بیرون می آمد. خاله شهین و دخترها از ماشین پیاده شدند.خریدها را از صندوق عقب برداشتند.
سمیرا_سلام داداش حمیید
خاله شهین_میوه خریدی مادر!؟
حمید بادیدن خواهرانش...
چهره در هم کشید.😠سرش را به علامت پاسخ سلام تکان داد.اشاره ای به شالشان کرد. اما آن دو بیخیال تر از همیشه وارد خانه شدند.نگاه از آن دو گرفت و رو به مادرش گفت:
_اره الان گرفتم
خاله شهین رو به یوسف کرد و گفت:
_بیا داخل، دوباره ول نکنی بری تا شب پیدات نشه!! خیلی کار داریم.😐
این را گفت و وارد خانه شد..
یوسف سکوت را بهتر دید. بی حوصله تر از آن بود که جوابی برای خاله شهین داشته باشد.
حمید کنار ماشین آمد، سرش را از پنجره سرنشین پایین داد.
_به به اقایوسف..!!چه خبرا.. تعارف نکنیااا.جون تو اصلا حسش نیس سوار شم.که منو برسونی!!😜
باخنده گفت:
_کجا میخای بری حالا!؟😁
_مامانت دستور داده برم شیرینی ها رو هم
بگیرم.😕
_باش. بپر بالا.😁
حمید سوار ماشین شد...
دل دل میکرد چطور حرفش را بزند. شاید رک بودن بهتر از همه بود. در فکر بود که چگونه بگوید..
یوسف_ چیه حمید خیلی تو فکری؟!
_یه چیزی میخام بهت بگم،فقط امیدوارم بد برداشت نکنی، میدونی که علاوه بر پسرخاله، رفیقت هم هستم😊
_میگی چیشده یانه؟!
_میخای چکار کنی، برا آینده ت!!  تصمیم نگیری، برات تصمیم میگیرنااا!!!  حالا از من گفتن بود!!😑
به شیرینی فروشی رسیده بودند.
_منظورت چیه؟! کی میخاد برام تصمیم بگیره!؟ واضحتر حرفت رو بزن!😟
حمید در ماشین را باز کرد. پیاده شد. سرش را پایینتر آورد و گفت:
_از من گفتن بود، خوددانی. فعلا😊
حمید دستی برایش تکان داد...
و وارد شیرینی فروشی شد.یوسف مات حرفهای حمید بود.😟چراهای زندگیش جدیدا زیاد شده بود.
لحظه ای ذهنش بسمت مهمانی امشب رفت.قرار بود چه اتفاقی بیافتد!؟درخیابان رانندگی میکرد، بدون هیچ هدفی!!😒
وای خدای من..باز هم مهمانی!!!😣😭
♨️باز هم محفلی که مردانش فقط از سیاست میگفتند. و همیشه عده ای راضی و چند نفری ناراضی بودند. و طبق معمول پدرش بود که باابهت، زبان به نصیحت و سخنرانی میگشود.
♨️باز هم زنان و دختران فامیل، بااخرین مدلباس و آرایش های به روز.
♨️باز هم نزدیک شدن دختران و پسران فامیل، و هزاران مدل شوخی و خنده و سرگرمی، محض شاد شدن لحظه ای شان.
♨️باز هم عشوه و غمزه های دختران، فقط برای هم صحبتی بایوسف..!!و باز هم فقط و فقط یوسف!!😞
یاشار که خود مشتاق و پای ثابت مهمانی ها بود، اما یوسف هرچه #اعتراض میکرد، صدایش را کسی نمیشنید، پدر و مادرش هرکدام کار خودشان را میکردند!!باید کاری میکرد،...
اما خودش هم نمیدانست چکار.!.. کاری میکرد کارستان!!.. خدایا خودت راهی، حرکتی، نشانه
ای..😞🙏
و باز هم.باز هم گریه های یوسف...😭باز هم معذب بودنش در این مهمانی ها..😣باز هم رسید مهمانی هایی که از دید یوسف #احمقانه و #کابوس بود.😣و از دید بقیه #سرخوشی و #بهترین_تفریح. برپایی میهمانی ها #سخت بود و اجبار به ماندن #زجرآور.😣چرا تمامی نداشت..!؟
به ساعت نگاه کرد،..
تا ٧شب 🕖چند ساعتی را وقت داشت. از چرخیدن و رانندگی بی هدفش خسته شده بود،..
کلافه بود، تماما برایش زهر بود اینهمه فکرکردنی که به جایی نمیرسید!!
باصدای #اذان،به خودش آمد،...
مسجدی دید. به اولین بریدگی که رسید دور زد.وارد مسجد شد.باراول بود به این مسجد می آمد، وضوگرفت. آب که بر پیشانیش میریخت مانند آبی بود بر آتش، آرامش میکرد،
در این لحظه فقط او بود وخدا.چشمانش را بست. از ته دل خدا راصدا زد. اما با سکوتش.باوضو آرام میشد و #بانمازآرامتر..
بعد از نماز حوصله خانه را نداشت..
نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار