#کانال_کمیل😔
مگر نمیگویند شهدا زنده اند؟😔
زنده ها میبینند و میشنوند!😒
زنده ها جواب میدهند!😢
من با #ابـراهـیـم_هـادی کار دارم!😭
ابراهیم موبایل نداشت!😒
اما بی سیم که داشت...😒
ابـراهـیـم!😭
اگر صدای مرا میشنوی،😔
کمک!😭
من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی دشمن!😔
تلفن همراه من کار نمیکند؛
بدرد نمیخورد!😭
هر چه گشتم برنامه بیسیمی نداشت؛😭
تا به تو #وصل شوم...😒
گفتم میخواهم با بیسیم شما تماس بگیرم!😭
گفتند اندرویدهای شما را چه به #بیسیم شهدا!😭😔
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید!😭
صدایم را به تو برسانم...😢
اگر میشنوی؛
ما گیر افتادیم...😭😭
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند!😔
که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده؛😔
از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی؟🤔
تا چشم و دل دختری را منحرف نکنی!😏
اینجا کُشتی میگیریم تا دیده شویم!😫
لاک میزنیم تا #لایک بخوریم😫!
تو حتما راهش را بلدی...😞
که به این پیچ ها خندیدی و دنیا را پیچاندی!😏
و ما در پیچ #دنیا سرگیجه گرفتیم!😢
ابـراهـیـم!😭
اگر صدایم را میشنوی،دوباره اذانی بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند؛😭
و #راه را پیدا کردند...😔
راه را پیداکنیم...😭
اگر از جبهه برگشتی!😔
کمی از آن #غیـرت های نـاب بسیجی ها😔
برایمان سوغات بیاور؛😔
تا ماهم مثل شما ،همراه و یار اماممان باشیم...😭
#تــمــام
التماس دعای فرج وشهادت
@modafeharam_zeynab
مگر نمیگویند شهدا زنده اند؟😔
زنده ها میبینند و میشنوند!😒
زنده ها جواب میدهند!😢
من با #ابـراهـیـم_هـادی کار دارم!😭
ابراهیم موبایل نداشت!😒
اما بی سیم که داشت...😒
ابـراهـیـم!😭
اگر صدای مرا میشنوی،😔
کمک!😭
من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی دشمن!😔
تلفن همراه من کار نمیکند؛
بدرد نمیخورد!😭
هر چه گشتم برنامه بیسیمی نداشت؛😭
تا به تو #وصل شوم...😒
گفتم میخواهم با بیسیم شما تماس بگیرم!😭
گفتند اندرویدهای شما را چه به #بیسیم شهدا!😭😔
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید!😭
صدایم را به تو برسانم...😢
اگر میشنوی؛
ما گیر افتادیم...😭😭
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند!😔
که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده؛😔
از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی؟🤔
تا چشم و دل دختری را منحرف نکنی!😏
اینجا کُشتی میگیریم تا دیده شویم!😫
لاک میزنیم تا #لایک بخوریم😫!
تو حتما راهش را بلدی...😞
که به این پیچ ها خندیدی و دنیا را پیچاندی!😏
و ما در پیچ #دنیا سرگیجه گرفتیم!😢
ابـراهـیـم!😭
اگر صدایم را میشنوی،دوباره اذانی بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند؛😭
و #راه را پیدا کردند...😔
راه را پیداکنیم...😭
اگر از جبهه برگشتی!😔
کمی از آن #غیـرت های نـاب بسیجی ها😔
برایمان سوغات بیاور؛😔
تا ماهم مثل شما ،همراه و یار اماممان باشیم...😭
#تــمــام
التماس دعای فرج وشهادت
@modafeharam_zeynab
💕 فرازهایی از وصیّت نامہ #شهید_احمد_مشلب 💕
اے #برادرانم
باید هرکدام ازشما عنصر فعّالی باشد
بخدا قسم نمیشود پایان زندگی بجز شهادت باشد💔
#دنیا را همه میتوانند تصاحب کنند🌎
اما #آخرت را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحب کرد💫
من نیز این مسیر را طی کردم🚶🏻
بسیاری فکر میکنند سخت است
اما اگر از دید خدایی بہ آن بنگریم چیزی بجز آسانی در آن نیـسـت📍
توصيہ ميكنم كہ نماز خود را در اول وقت بخوانيد📿
قرآن بخوانيد و مواظب نماز و دين خود باشيد📔
محرم و عاشورا را زنده نگہ داريد و زيارت عاشورا را بخوانيد
حتى شده روزى يكــ1⃣ بار...
و بہ #خواهرانم
مواظب حجاب خود باشيد كہ اين مهم ترين چيز استـــ🌺
در اجتماع ما كسى بہ فكر رعايت حجاب و اخلاق نيستـــ😔
ولی شما بہ فكر باشيد و زينبى برخورد كنيد😇
سہ چهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نيستـــ😥
و چيزهايى كہ میپوشند واقعا حجاب نيستــ😞
ممكن است عبا بپوشند
ولی عبايشان داراى مـُد و زرق و بـرق است✨
ما داريم به سراغ بـدعت ها میرويم
يا حجـاب مىپوشد ولی بدن نما..💥
احترام عبايى (چادر) را كہ بر سر دارید نگہ دارید☝️🏻
ما بايد از فاطمہ زهرا (س) الگو بگيريم💚
@modafeharam_zeynab
اے #برادرانم
باید هرکدام ازشما عنصر فعّالی باشد
بخدا قسم نمیشود پایان زندگی بجز شهادت باشد💔
#دنیا را همه میتوانند تصاحب کنند🌎
اما #آخرت را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحب کرد💫
من نیز این مسیر را طی کردم🚶🏻
بسیاری فکر میکنند سخت است
اما اگر از دید خدایی بہ آن بنگریم چیزی بجز آسانی در آن نیـسـت📍
توصيہ ميكنم كہ نماز خود را در اول وقت بخوانيد📿
قرآن بخوانيد و مواظب نماز و دين خود باشيد📔
محرم و عاشورا را زنده نگہ داريد و زيارت عاشورا را بخوانيد
حتى شده روزى يكــ1⃣ بار...
و بہ #خواهرانم
مواظب حجاب خود باشيد كہ اين مهم ترين چيز استـــ🌺
در اجتماع ما كسى بہ فكر رعايت حجاب و اخلاق نيستـــ😔
ولی شما بہ فكر باشيد و زينبى برخورد كنيد😇
سہ چهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نيستـــ😥
و چيزهايى كہ میپوشند واقعا حجاب نيستــ😞
ممكن است عبا بپوشند
ولی عبايشان داراى مـُد و زرق و بـرق است✨
ما داريم به سراغ بـدعت ها میرويم
يا حجـاب مىپوشد ولی بدن نما..💥
احترام عبايى (چادر) را كہ بر سر دارید نگہ دارید☝️🏻
ما بايد از فاطمہ زهرا (س) الگو بگيريم💚
@modafeharam_zeynab
سبڪبالان!ڪجا؟ جامانده ام من
طیوران! لنگ #دنیا مانده ام من✨
پریدیدو بہ یڪرنگے رسیدید
شدم همرنگ و رسوا مانده ام من
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
#به_مناسبت_سالگرد_شهادت
#هشت_اردیبهشت
@modafeharam_zeynab
طیوران! لنگ #دنیا مانده ام من✨
پریدیدو بہ یڪرنگے رسیدید
شدم همرنگ و رسوا مانده ام من
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
#به_مناسبت_سالگرد_شهادت
#هشت_اردیبهشت
@modafeharam_zeynab
فدایی ولایت منتظر شهادت:
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🔹🔹
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🔹🔹
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🔹🔹
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🔹🔹
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🔹🔹
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🔹🔹
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🔹🔹
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب...
🔹🔹
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
..
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید🙏
@modafeharam_zeynab
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🔹🔹
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🔹🔹
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🔹🔹
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🔹🔹
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🔹🔹
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🔹🔹
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🔹🔹
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب...
🔹🔹
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
..
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید🙏
@modafeharam_zeynab
حیـف ڪہ
خش خشِ #دنیا
زیــــاد شده ...
و دیگر #صدایت
مفهـــــوم نیست
لطفاً بلندتـر بگو #فرمانده ...
#شهید_کاظمی
#فرماندهان
@modafeharam_zeynab
خش خشِ #دنیا
زیــــاد شده ...
و دیگر #صدایت
مفهـــــوم نیست
لطفاً بلندتـر بگو #فرمانده ...
#شهید_کاظمی
#فرماندهان
@modafeharam_zeynab
#شهیدان هوایی دگر داشتند
ز #غیرت دلی شعله ور داشتند
شهیدان که دل را به #دریا زدند
عجب پُشت پایی به #دنیا زدند
#شهدا_گاهی_نگاهی
ز #غیرت دلی شعله ور داشتند
شهیدان که دل را به #دریا زدند
عجب پُشت پایی به #دنیا زدند
#شهدا_گاهی_نگاهی
🌹 #یا_اباعبدالله_الحسین(ع)🌹
من پاسپورت و #کاغذ و ویزا ندارم🌾
اصلا دگر کاری به این #دنیا ندارم💐
حرفم فقط با توست #آقای عزیزم🍂
چرا من #اربعین در کربلایت جا ندارم🌷💔😔🙏
من پاسپورت و #کاغذ و ویزا ندارم🌾
اصلا دگر کاری به این #دنیا ندارم💐
حرفم فقط با توست #آقای عزیزم🍂
چرا من #اربعین در کربلایت جا ندارم🌷💔😔🙏
#شهیـــدان هوایی دگر داشتند
ز #غیرت دلی شعله ور داشتند
#شهیدان ڪه دل را به #دریا زدند
عجب پشت پایی به #دنیا زدند
#آی شهـــــدا
#گــــاهی نگـــاهی
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
سردار شهید مسعود زکی زاده
ز #غیرت دلی شعله ور داشتند
#شهیدان ڪه دل را به #دریا زدند
عجب پشت پایی به #دنیا زدند
#آی شهـــــدا
#گــــاهی نگـــاهی
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
سردار شهید مسعود زکی زاده
سردار شهید حاج #احمد_کاظمی:
دلتون رو گرفتار این پیچ و خم #دنیا نکنید؛ این پیچ و خم دنیا انسان رو به #باتلاق می برد و گرفتار می کند؛ ازش #نجات هم نمیشه پیدا کرد.
✅
دلتون رو گرفتار این پیچ و خم #دنیا نکنید؛ این پیچ و خم دنیا انسان رو به #باتلاق می برد و گرفتار می کند؛ ازش #نجات هم نمیشه پیدا کرد.
✅
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی😔...🌹
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی😔...🌹