درود
بامداد خوش
چون من به خودی نیامدم روز نخست
گر غم خورم از بهر شدن ناید چست
هر چند رهی اسیر در قبضه توست
زین آمد و شد رضای تو باید جست
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
چون من به خودی نیامدم روز نخست
گر غم خورم از بهر شدن ناید چست
هر چند رهی اسیر در قبضه توست
زین آمد و شد رضای تو باید جست
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
❤1
درود
بامداد خوش
مرا جز عشق تو جانی نمیبینم نمیبینم
دلم را جز تو جانانی نمیبینم نمیبینم
ز خود صبری و آرامی نمییابم نمییابم
ز تو لطفی و احسانی نمیبینم نمیبینم
ز روی لطف بنما رو، که دردی را که من دارم
بجز روی تو درمانی نمیبینم نمیبینم
بیا، گر خواهیم دیدن که دور از روی خوب تو
بقای خویش چندانی نمیبینم نمیبینم
بگیر، ای یار، دست من، که در گردابی افتادم
که آن را هیچ پایانی نمیبینم نمیبینم
ز راه لطف و دلداری، بیا، سامان کارم کن
که خود را بی تو سامانی نمیبینم نمیبینم
عراقی را به درگاهت رهی بنما، که در عالم
چو او سرگشته حیرانی نمیبینم نمیبینم
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۸۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
مرا جز عشق تو جانی نمیبینم نمیبینم
دلم را جز تو جانانی نمیبینم نمیبینم
ز خود صبری و آرامی نمییابم نمییابم
ز تو لطفی و احسانی نمیبینم نمیبینم
ز روی لطف بنما رو، که دردی را که من دارم
بجز روی تو درمانی نمیبینم نمیبینم
بیا، گر خواهیم دیدن که دور از روی خوب تو
بقای خویش چندانی نمیبینم نمیبینم
بگیر، ای یار، دست من، که در گردابی افتادم
که آن را هیچ پایانی نمیبینم نمیبینم
ز راه لطف و دلداری، بیا، سامان کارم کن
که خود را بی تو سامانی نمیبینم نمیبینم
عراقی را به درگاهت رهی بنما، که در عالم
چو او سرگشته حیرانی نمیبینم نمیبینم
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۸۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو
بیا ای طایر دولت بیاور مژده وصلی
عسی الایام ان یرجعن قوما کالذی کانوا
📚 #حافظ - قطعات - قطعه شماره ۲۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو
بیا ای طایر دولت بیاور مژده وصلی
عسی الایام ان یرجعن قوما کالذی کانوا
📚 #حافظ - قطعات - قطعه شماره ۲۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
گر نخسپی شبکی جان چه شود
ور نکوبی در هجران چه شود
ور بیاری شبکی روز آری
از برای دل یاران چه شود
ور دو دیده ز تو روشن گردد
کوری دیده شیطان چه شود
ور بگیرد ز گل افشانی تو
همه عالم گل و ریحان چه شود
آب حیوان که در آن تاریکیست
پر شود شهر و بیابان چه شود
ور خضروار قلاووز شوی
تا لب چشمه حیوان چه شود
ور ز خوان کرم و نعمت تو
زنده گردد دو سه مهمان چه شود
ور ز دلداری و جان بخشی تو
جان بیابد دو سه بیجان چه شود
ور سواره سوی میدان آیی
تا شود سینه چو میدان چه شود
روی چون ماهت اگر بنمایی
تا رود زهره به میزان چه شود
ور بریزی قدحی مالامال
بر سر وقت خماران چه شود
ور بپوشیم یکی خلعت نو
ما غلامان ز تو سلطان چه شود
ور چو موسی تو بگیری چوبی
تا شود چوب چو ثعبان چه شود
ور برآری ز تک دریا گرد
چو کف موسی عمران چه شود
ور سلیمان بر موران آید
تا شود مور سلیمان چه شود
بس کن و جمع کن و خامش باش
گر نگویی تو پریشان چه شود
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۳۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
گر نخسپی شبکی جان چه شود
ور نکوبی در هجران چه شود
ور بیاری شبکی روز آری
از برای دل یاران چه شود
ور دو دیده ز تو روشن گردد
کوری دیده شیطان چه شود
ور بگیرد ز گل افشانی تو
همه عالم گل و ریحان چه شود
آب حیوان که در آن تاریکیست
پر شود شهر و بیابان چه شود
ور خضروار قلاووز شوی
تا لب چشمه حیوان چه شود
ور ز خوان کرم و نعمت تو
زنده گردد دو سه مهمان چه شود
ور ز دلداری و جان بخشی تو
جان بیابد دو سه بیجان چه شود
ور سواره سوی میدان آیی
تا شود سینه چو میدان چه شود
روی چون ماهت اگر بنمایی
تا رود زهره به میزان چه شود
ور بریزی قدحی مالامال
بر سر وقت خماران چه شود
ور بپوشیم یکی خلعت نو
ما غلامان ز تو سلطان چه شود
ور چو موسی تو بگیری چوبی
تا شود چوب چو ثعبان چه شود
ور برآری ز تک دریا گرد
چو کف موسی عمران چه شود
ور سلیمان بر موران آید
تا شود مور سلیمان چه شود
بس کن و جمع کن و خامش باش
گر نگویی تو پریشان چه شود
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۳۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر این راز چه سازم
گیرم که نهان برکشم این آه جگر سوز
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
تار دل من چشمه ی الحان خدایی ست
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
دو از تو من دل شده آواز چه سازم
📚 #سایه - سیاه مشق - غزل - نی شکسته
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر این راز چه سازم
گیرم که نهان برکشم این آه جگر سوز
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
تار دل من چشمه ی الحان خدایی ست
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
دو از تو من دل شده آواز چه سازم
📚 #سایه - سیاه مشق - غزل - نی شکسته
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
جز بودن بي تو در دل اندوهي نيست
در كالبدم بدون تو روحي نيست
ابرم كه به بوسه زمين محتاجم
افسوس كه در مسير من كوهي نيست
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
جز بودن بي تو در دل اندوهي نيست
در كالبدم بدون تو روحي نيست
ابرم كه به بوسه زمين محتاجم
افسوس كه در مسير من كوهي نيست
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
اول همه جام آشنایی دادی
آخر بستم زهر جدایی دادی
چون کشته شدم بگفتی این کشتهٔ کیست
داد از تو که داد بیوفایی دادی
📚 #ابوسعبد ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۳۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
اول همه جام آشنایی دادی
آخر بستم زهر جدایی دادی
چون کشته شدم بگفتی این کشتهٔ کیست
داد از تو که داد بیوفایی دادی
📚 #ابوسعبد ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۳۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده میبیزم
در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم
با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۴۰۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم
سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده میبیزم
در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم
با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۴۰۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
بنوش لعل مذاب از زمردین اقداح
ببین که جوهر روحست در قدح یا راح
خوشا بروی سمن عارضان سیم اندام
عقیق ناب مروق ز سیمگران اقداح
بریز خون صراحی که در شریعت عشق
شدست خون حریفان سبیل و خمر مباح
بشوی دلق مرقع به آب دیدهٔ جام
که بی قدح نبود در صلاح و تو به صلاح
لب تو باده گساران روح را ساقیست
رخ تو خلوتیان صبوح را مصباح
در تو زمرهٔ ارباب شوق را منزل
غم تو مخزن اسرار عشق را مفتاح
فروغ روی چو ماه تو مشرق الانوار
کمند زلف سیاه تو قابض الارواح
دهد دو دیدهٔ من شرح مجمع البحرین
کند جمال تو تقریر فالق الاصباح
بساز بزم صبوحی کنون که خواجو را
لب تو جام صبوحست و طلعت تو صباح
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۳۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
بنوش لعل مذاب از زمردین اقداح
ببین که جوهر روحست در قدح یا راح
خوشا بروی سمن عارضان سیم اندام
عقیق ناب مروق ز سیمگران اقداح
بریز خون صراحی که در شریعت عشق
شدست خون حریفان سبیل و خمر مباح
بشوی دلق مرقع به آب دیدهٔ جام
که بی قدح نبود در صلاح و تو به صلاح
لب تو باده گساران روح را ساقیست
رخ تو خلوتیان صبوح را مصباح
در تو زمرهٔ ارباب شوق را منزل
غم تو مخزن اسرار عشق را مفتاح
فروغ روی چو ماه تو مشرق الانوار
کمند زلف سیاه تو قابض الارواح
دهد دو دیدهٔ من شرح مجمع البحرین
کند جمال تو تقریر فالق الاصباح
بساز بزم صبوحی کنون که خواجو را
لب تو جام صبوحست و طلعت تو صباح
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۳۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم به زبان حال با خلق بگفت
📚 #رودکی - رباعیات - رباعی شماره ۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم به زبان حال با خلق بگفت
📚 #رودکی - رباعیات - رباعی شماره ۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
❤1
درود
بامداد خوش
آن دل که تواش دیده بدی، خون شد و رفت
و ز دیده خون گرفته، بیرون شد و رفت
روزی، به هوای عشق، سیری می کرد
لیلی صفتی بدید و بیرون شد و رفت
📚 #شیخ بهایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۱۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
آن دل که تواش دیده بدی، خون شد و رفت
و ز دیده خون گرفته، بیرون شد و رفت
روزی، به هوای عشق، سیری می کرد
لیلی صفتی بدید و بیرون شد و رفت
📚 #شیخ بهایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۱۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
تقدیم به دهه شصتیها که امروز تولدشون هست
من هنوزم شبیه بچه گیام، داغ بستنی می سوزه تو گلوم
تمومه روزام تابستونه بمه، من هنوز عاشق کیم دوقلوم
من هنوزم شبیه بچه گیام، تو سرم هزارتا قمری می پره
هنوزم وقتی نوشابه می خرم، اونی رو ور میدارم که پر تره
کله زده با ماشین چاهار، زانو های همیشه پر از خراش
دنباله دوشاخه واسه ساختن، تیر کمونایی بادقت کلاش
ازم عکسی اگه باقی مونده یا کنار نخله یا تو کوچه هاش
هیچکی واسه من تولد نگرفت، توی اون شهری که قنادی نداشت
ولی تو یه بچه شهری بودی، مهد کودکت ماکارونی می داد
بستنی واست یه آرزو نبود، مداد نوکید گرون بوده زیاد
گل سرهای گرون و رنگا رنگ، بعد یه هفته واست تکراری بود
کمدت_ اونی که روش باربی بود
یه کلکسیون جوراب شلواری بود
توی تخت صورتیت خوابیدی، نوار قصه هاتو گوش کردی
طبق آماری که عکسا میدن، بیست و چنتا کیکو خاموش کردی
اسکی توی پیستای قرق شده، دلخوشیه روزای تعطیلته
لواشک هاتو کیلویی میخری، ماهی یه تومن پول پاستیلته
من با کاسه ای که زنجیر بهش بود، تشنگیم تلف شده اما تو
نشده یدفعه امتحان کنی، لیوان لب زده باباتو
نمیخوام ساده قضاوتت کنم، نمی خوام بگم که من خوب تو بدی
شب به شب تو آینه به خودم میگم
ای پسر! کجا بدنیا اومدی؟!
من و تو به درد هم نمی خوریم، بزار زندگیت بازم لطیف بشه
من دهاتیم به زندگیت برس، حیفه که شناسنامت کثیف بشه
📚 #حامد_عسکری
https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
تقدیم به دهه شصتیها که امروز تولدشون هست
من هنوزم شبیه بچه گیام، داغ بستنی می سوزه تو گلوم
تمومه روزام تابستونه بمه، من هنوز عاشق کیم دوقلوم
من هنوزم شبیه بچه گیام، تو سرم هزارتا قمری می پره
هنوزم وقتی نوشابه می خرم، اونی رو ور میدارم که پر تره
کله زده با ماشین چاهار، زانو های همیشه پر از خراش
دنباله دوشاخه واسه ساختن، تیر کمونایی بادقت کلاش
ازم عکسی اگه باقی مونده یا کنار نخله یا تو کوچه هاش
هیچکی واسه من تولد نگرفت، توی اون شهری که قنادی نداشت
ولی تو یه بچه شهری بودی، مهد کودکت ماکارونی می داد
بستنی واست یه آرزو نبود، مداد نوکید گرون بوده زیاد
گل سرهای گرون و رنگا رنگ، بعد یه هفته واست تکراری بود
کمدت_ اونی که روش باربی بود
یه کلکسیون جوراب شلواری بود
توی تخت صورتیت خوابیدی، نوار قصه هاتو گوش کردی
طبق آماری که عکسا میدن، بیست و چنتا کیکو خاموش کردی
اسکی توی پیستای قرق شده، دلخوشیه روزای تعطیلته
لواشک هاتو کیلویی میخری، ماهی یه تومن پول پاستیلته
من با کاسه ای که زنجیر بهش بود، تشنگیم تلف شده اما تو
نشده یدفعه امتحان کنی، لیوان لب زده باباتو
نمیخوام ساده قضاوتت کنم، نمی خوام بگم که من خوب تو بدی
شب به شب تو آینه به خودم میگم
ای پسر! کجا بدنیا اومدی؟!
من و تو به درد هم نمی خوریم، بزار زندگیت بازم لطیف بشه
من دهاتیم به زندگیت برس، حیفه که شناسنامت کثیف بشه
📚 #حامد_عسکری
https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
زبان شمشیر دشمن افکنم شد
ز بی باکی کفن پیراهنم شد
چه پنهان دارم احوال دلم را
دهن زخم نمایان تنم شد
📚 #شیون فومنی - فارسی - دو بیتی ها - چه پنهام دارم
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
زبان شمشیر دشمن افکنم شد
ز بی باکی کفن پیراهنم شد
چه پنهان دارم احوال دلم را
دهن زخم نمایان تنم شد
📚 #شیون فومنی - فارسی - دو بیتی ها - چه پنهام دارم
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
گر سیر نشد تو را دل از ما
یک لحظه مباش غافل از ما
در آتش دل بسر همی گرد
ماننده مرغ بسمل از ما
تر می گردان به خون دیده
هر روز هزار منزل از ما
چون ابر بهاری می گری زار
تا خاک ز خون کنی گل از ما
آخر به چه میل همچو خامان
که گاه بگیردت دل از ما
یا در غم ما تمام پیوند
یا رشته عشق بگسل از ما
مگریز ز ما اگرچه نامد
جز رنج و بلات حاصل از ما
کز هر رنجی گشاده گردد
صد گنج طلسم مشکل از ما
عطار در این مقام چون است
دیوانه عشق و عاقل از ما
📚 #عطار - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
گر سیر نشد تو را دل از ما
یک لحظه مباش غافل از ما
در آتش دل بسر همی گرد
ماننده مرغ بسمل از ما
تر می گردان به خون دیده
هر روز هزار منزل از ما
چون ابر بهاری می گری زار
تا خاک ز خون کنی گل از ما
آخر به چه میل همچو خامان
که گاه بگیردت دل از ما
یا در غم ما تمام پیوند
یا رشته عشق بگسل از ما
مگریز ز ما اگرچه نامد
جز رنج و بلات حاصل از ما
کز هر رنجی گشاده گردد
صد گنج طلسم مشکل از ما
عطار در این مقام چون است
دیوانه عشق و عاقل از ما
📚 #عطار - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!
📚 #فاضل نظری - گزیده اشعار - خداحافظی
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!
📚 #فاضل نظری - گزیده اشعار - خداحافظی
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
زلفین سیه که در بناگوش تواند
سر بر سر هم نهاده بر دوش تواند
سایند سر از ادب به پایت شب و روز
آری دو سیاه حلقه در گوش تواند
📚 #فروغی_بسطامی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
زلفین سیه که در بناگوش تواند
سر بر سر هم نهاده بر دوش تواند
سایند سر از ادب به پایت شب و روز
آری دو سیاه حلقه در گوش تواند
📚 #فروغی_بسطامی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
گرمی آتش خورشید فسرد، مهرگان زد به جهان رنگ دگر
پنجه خسته این چنگی پیر، ره دیگر زد و آهنگ دگر
زندگی مرده به بیراه زمان، کرده افسانه هستی کوتاه
جز به افسوس نمی خندد مهر، جز به اندوه نمی تابد ماه
باز در دیده غمگین سحر، روح بیمار طبیعت پیداست
باز در سردی لبخند غروب، رازها خفته ز ناکامی هاست
شاخه ها مضطرب از جنبش باد، در هم آویخته می پرهیزند
برگ ها سوخته از بوسه مرگ، تک تک از شاخه فرو می ریزند
می کند باد خزانی خاموش، شعله سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند، تا به یغما نبرد بستان را
دلم از نام خزان می لرزد، زان که من زاده تابستانم
شعر من آتش پنهان من است، روز و شب شعله کشد در جانم
می رسد سردی پاییز حیات، تاب این سیل بلاخیزم نیست
غنچه ام نشکفته به کام، طاقت سیلی پاییزم نیست
📚 #فریدون مشیری - گناه دریا - آتش پنهان
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
گرمی آتش خورشید فسرد، مهرگان زد به جهان رنگ دگر
پنجه خسته این چنگی پیر، ره دیگر زد و آهنگ دگر
زندگی مرده به بیراه زمان، کرده افسانه هستی کوتاه
جز به افسوس نمی خندد مهر، جز به اندوه نمی تابد ماه
باز در دیده غمگین سحر، روح بیمار طبیعت پیداست
باز در سردی لبخند غروب، رازها خفته ز ناکامی هاست
شاخه ها مضطرب از جنبش باد، در هم آویخته می پرهیزند
برگ ها سوخته از بوسه مرگ، تک تک از شاخه فرو می ریزند
می کند باد خزانی خاموش، شعله سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند، تا به یغما نبرد بستان را
دلم از نام خزان می لرزد، زان که من زاده تابستانم
شعر من آتش پنهان من است، روز و شب شعله کشد در جانم
می رسد سردی پاییز حیات، تاب این سیل بلاخیزم نیست
غنچه ام نشکفته به کام، طاقت سیلی پاییزم نیست
📚 #فریدون مشیری - گناه دریا - آتش پنهان
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
👍1
درود
بامداد خوش
تن را بگذار تا شوم من جانت
جان در باز تا شوم جانانت
از پای درآی تا بگیرم دستت
با درد بساز تا شوم در مانت
📚 #فیض کاشانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
تن را بگذار تا شوم من جانت
جان در باز تا شوم جانانت
از پای درآی تا بگیرم دستت
با درد بساز تا شوم در مانت
📚 #فیض کاشانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود
باید بگویم اسم دلم دل نمی شود
دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه ی تو است که عاقل نمی شود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیه ای
از آسمان فاصله نازل نمی شود
خط می زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمی شود؟
می خواستم رها شوم از عاشقانه ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی شود
تا نیستی تمام غزلها معلقند
این شعر مدتی ست که کامل نمی شود
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۳۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود
باید بگویم اسم دلم دل نمی شود
دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه ی تو است که عاقل نمی شود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیه ای
از آسمان فاصله نازل نمی شود
خط می زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمی شود؟
می خواستم رها شوم از عاشقانه ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی شود
تا نیستی تمام غزلها معلقند
این شعر مدتی ست که کامل نمی شود
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۳۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
وقتی شبیه شعر تو لبخند می زنی
دل را به باغ عاطفه پیوند می زنی
حتی اگر شکسته دلم! از هجوم درد
با تار های عشق مرا بند می زنی
صد آسمان ستاره شبی در خیالمان
بر قله ی بلند دماوند می زنی
آهنگ چشم های تو آری شنیدنی ست
وقتی برای این دل خرسند می زنی
حس می کنم بهار به قلبم دمیده است
وقتی شبیه شعر تو لبخند می زنی
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - شادی
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
وقتی شبیه شعر تو لبخند می زنی
دل را به باغ عاطفه پیوند می زنی
حتی اگر شکسته دلم! از هجوم درد
با تار های عشق مرا بند می زنی
صد آسمان ستاره شبی در خیالمان
بر قله ی بلند دماوند می زنی
آهنگ چشم های تو آری شنیدنی ست
وقتی برای این دل خرسند می زنی
حس می کنم بهار به قلبم دمیده است
وقتی شبیه شعر تو لبخند می زنی
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - شادی
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih