درود
بامداد خوش
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
آیتی در وفا و در بخشش
هر که بخراشدت جگر به جفا
همچو کان کریم زر بخشش
کم مباش از درخت سایه فکن
هر که سنگت زند ثمر بخشش
از صدف یاد دار نکته حلم
هر که برد سرت گهر بخشش
📚 #حافظ - قطعات - قطعه شماره ۱۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
آیتی در وفا و در بخشش
هر که بخراشدت جگر به جفا
همچو کان کریم زر بخشش
کم مباش از درخت سایه فکن
هر که سنگت زند ثمر بخشش
از صدف یاد دار نکته حلم
هر که برد سرت گهر بخشش
📚 #حافظ - قطعات - قطعه شماره ۱۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
گل خندان که نخندد چه کند
علم از مشک نبندد چه کند
نار خندان که دهان بگشادست
چونک در پوست نگنجد چه کند
مه تابان بجز از خوبی و ناز
چه نماید چه پسندد چه کند
آفتاب ار ندهد تابش و نور
پس بدین نادره گنبد چه کند
سایه چون طلعت خورشید بدید
نکند سجده نخنبد چه کند
عاشق از بوی خوش پیرهنت
پیرهن را ندراند چه کند
تن مرده که بر او برگذری
نشود زنده نجنبد چه کند
دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ
نخروشد نترنگد چه کند
شیر حق شاه صلاح الدینست
نکند صید و نغرد چه کند
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۳۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
گل خندان که نخندد چه کند
علم از مشک نبندد چه کند
نار خندان که دهان بگشادست
چونک در پوست نگنجد چه کند
مه تابان بجز از خوبی و ناز
چه نماید چه پسندد چه کند
آفتاب ار ندهد تابش و نور
پس بدین نادره گنبد چه کند
سایه چون طلعت خورشید بدید
نکند سجده نخنبد چه کند
عاشق از بوی خوش پیرهنت
پیرهن را ندراند چه کند
تن مرده که بر او برگذری
نشود زنده نجنبد چه کند
دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ
نخروشد نترنگد چه کند
شیر حق شاه صلاح الدینست
نکند صید و نغرد چه کند
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۳۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش
هر دمم پیش آید و با صد زبان خواند به چشم
وین چنین بگریزد و پرهیز باشد از منش
می تراود بوی جان امروز از طرف چمن
بوسه ای دادی مگر ای باد گل بو بر تنش
همره دل در پی اش افتان و خیزان می روم
وه که گر روزی به چنگ من در افتد دامنش
در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
گر نبودی این همه نامهربانی کردنش
سایه که باشد شبی کان رشک ماه و آفتاب
در شبستان تو تابد شمع روی روشنش
📚 #سایه - سیاه مشق - غزل - نیاز
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش
هر دمم پیش آید و با صد زبان خواند به چشم
وین چنین بگریزد و پرهیز باشد از منش
می تراود بوی جان امروز از طرف چمن
بوسه ای دادی مگر ای باد گل بو بر تنش
همره دل در پی اش افتان و خیزان می روم
وه که گر روزی به چنگ من در افتد دامنش
در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
گر نبودی این همه نامهربانی کردنش
سایه که باشد شبی کان رشک ماه و آفتاب
در شبستان تو تابد شمع روی روشنش
📚 #سایه - سیاه مشق - غزل - نیاز
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
چقدر سنگ بچينم به روي هم در خواب
كه از لب تو بچينم عصاره مهتاب
به تار و مار خيالات من دلت خوش بود
شبيه شادي كودك پس از شكار حباب
كنار من بنشين عاقبت به خير شويم
كه شر به آب نچسبد نميرسد به شراب
دلم شكست و تو گفتي عذاب بدمستي است
نگير از آب گل الود من دليل عذاب
گمان نكن كه بسوزم كسي نمي فهمد
شبي به چشم كسي ميرسد شرار شهاب
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
چقدر سنگ بچينم به روي هم در خواب
كه از لب تو بچينم عصاره مهتاب
به تار و مار خيالات من دلت خوش بود
شبيه شادي كودك پس از شكار حباب
كنار من بنشين عاقبت به خير شويم
كه شر به آب نچسبد نميرسد به شراب
دلم شكست و تو گفتي عذاب بدمستي است
نگير از آب گل الود من دليل عذاب
گمان نكن كه بسوزم كسي نمي فهمد
شبي به چشم كسي ميرسد شرار شهاب
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
در کوی خودم مسکن و ماوا دادی
در بزم وصال خود مرا جادادی
القصه به صد کرشمه و ناز مرا
عاشق کردی و سر به صحرا دادی
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۳۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
در کوی خودم مسکن و ماوا دادی
در بزم وصال خود مرا جادادی
القصه به صد کرشمه و ناز مرا
عاشق کردی و سر به صحرا دادی
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۳۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
وه که در عشق چنان میسوزم
که به یک شعله جهان میسوزم
شمع وش پیش رخ شاهد یار
دم به دم شعله زنان میسوزم
سوختم گر چه نمییارم گفت
که من از عشق فلان میسوزم
رحمتی کن که به سر میگردم
شفقتی بر که به جان میسوزم
با تو یاران همه در ناز و نعیم
من گنه کارم از آن میسوزم
سعدیا ناله مکن گر نکنم
کس نداند که نهان میسوزم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۴۰۰
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
وه که در عشق چنان میسوزم
که به یک شعله جهان میسوزم
شمع وش پیش رخ شاهد یار
دم به دم شعله زنان میسوزم
سوختم گر چه نمییارم گفت
که من از عشق فلان میسوزم
رحمتی کن که به سر میگردم
شفقتی بر که به جان میسوزم
با تو یاران همه در ناز و نعیم
من گنه کارم از آن میسوزم
سعدیا ناله مکن گر نکنم
کس نداند که نهان میسوزم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۴۰۰
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
میانش موئی و شیرین دهان هیچ
ازین موئی می بینم وز آن هیچ
دهانش گوئی از تنگی که هیچست
بدان تنگی ندیدم در جهان هیچ
میانش یک سر مویست و گوئی
ندارد یک سر مو در میان هیچ
دهانش بی گمان همچون دلم تنگ
میانش بی سخن همچون دهان هیچ
بجز وصف دهان نیست هستش
نمیآید حدیثم بر زبان هیچ
میانش چون تنم در بی نشانی
دهانش چون دلم وز وی نشان هیچ
خوشا با دوستان در بوستان عیش
که باشد بوستان بی دوستان هیچ
گل سوری نبینم در بهاران
چو روی دلستان در گلستان هیچ
برون از اشک از چشمم نیابد
کنارسبزه و آب روان هیچ
برو خواجو که باگل درنگیرد
خروش بلبل فریاد خوان هیچ
سحرگه خوش بود گل چیدن از باغ
ولیکن گر نگوید باغبان هیچ
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۳۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
میانش موئی و شیرین دهان هیچ
ازین موئی می بینم وز آن هیچ
دهانش گوئی از تنگی که هیچست
بدان تنگی ندیدم در جهان هیچ
میانش یک سر مویست و گوئی
ندارد یک سر مو در میان هیچ
دهانش بی گمان همچون دلم تنگ
میانش بی سخن همچون دهان هیچ
بجز وصف دهان نیست هستش
نمیآید حدیثم بر زبان هیچ
میانش چون تنم در بی نشانی
دهانش چون دلم وز وی نشان هیچ
خوشا با دوستان در بوستان عیش
که باشد بوستان بی دوستان هیچ
گل سوری نبینم در بهاران
چو روی دلستان در گلستان هیچ
برون از اشک از چشمم نیابد
کنارسبزه و آب روان هیچ
برو خواجو که باگل درنگیرد
خروش بلبل فریاد خوان هیچ
سحرگه خوش بود گل چیدن از باغ
ولیکن گر نگوید باغبان هیچ
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۳۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
دل خسته و بسته مسلسل موییست
خون گشته و کشته بت هندوییست
سودی ندهد نصیحتت، ای واعظ
ای خانه خراب طرفه یک پهلوییست
📚 #رودکی - رباعیات - رباعی شماره ۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
دل خسته و بسته مسلسل موییست
خون گشته و کشته بت هندوییست
سودی ندهد نصیحتت، ای واعظ
ای خانه خراب طرفه یک پهلوییست
📚 #رودکی - رباعیات - رباعی شماره ۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
بی روی تو خورشید جهان سوز مباد
هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
📚 #شیخ بهایی - رباعیات - رباعی شماره ۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
بی روی تو خورشید جهان سوز مباد
هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
📚 #شیخ بهایی - رباعیات - رباعی شماره ۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
سبکباری تجرد مشربم کرد
وداع آرزو لامذهبم کرد
صبور افتاده ی خاکم که خارا
خموشی را گدائی از لبم کرد
📚 #شیون فومنی - فارسی - دو بیتی ها - سبکباری
https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
سبکباری تجرد مشربم کرد
وداع آرزو لامذهبم کرد
صبور افتاده ی خاکم که خارا
خموشی را گدائی از لبم کرد
📚 #شیون فومنی - فارسی - دو بیتی ها - سبکباری
https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
سوختی جانم چه می سازی مرا
بر سر افتادم چه می تازی مرا
در رهت افتاده ام بر بوی آنک
بوک بر گیری و بنوازی مرا
لیک می ترسم که هرگز تا ابد
بر نخیزم گر بیندازی مرا
بنده بیچاره گر می بایدت
آمدم تا چاره ای سازی مرا
چون شدم پروانه شمع رخت
همچو شمعی چند بگدازی مرا
گرچه با جان نیست بازی درپذیر
همچو پروانه به جانبازی مرا
تو تمامی من نمی خواهم وجود
وین نمی باید به انبازی مرا
سر چو شمعم بازبر یکبارگی
تا کی از ننگ سرافرازی مرا
دوش وصلت نیم شب در خواب خوش
کرد هم خلوت به دمسازی مرا
تا که بر هم زد وصالت غمزه ای
کرد صبح آغاز غمازی مرا
چو ز تو آواز می ندهد فرید
تا دهی قرب هم آوازی مرا
📚 #عطار - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
سوختی جانم چه می سازی مرا
بر سر افتادم چه می تازی مرا
در رهت افتاده ام بر بوی آنک
بوک بر گیری و بنوازی مرا
لیک می ترسم که هرگز تا ابد
بر نخیزم گر بیندازی مرا
بنده بیچاره گر می بایدت
آمدم تا چاره ای سازی مرا
چون شدم پروانه شمع رخت
همچو شمعی چند بگدازی مرا
گرچه با جان نیست بازی درپذیر
همچو پروانه به جانبازی مرا
تو تمامی من نمی خواهم وجود
وین نمی باید به انبازی مرا
سر چو شمعم بازبر یکبارگی
تا کی از ننگ سرافرازی مرا
دوش وصلت نیم شب در خواب خوش
کرد هم خلوت به دمسازی مرا
تا که بر هم زد وصالت غمزه ای
کرد صبح آغاز غمازی مرا
چو ز تو آواز می ندهد فرید
تا دهی قرب هم آوازی مرا
📚 #عطار - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۵
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد
📚 #فاضل نظری - گزیده اشعار - زیارت
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد
📚 #فاضل نظری - گزیده اشعار - زیارت
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی
من عاشق توام تو بگو یار کیستی
بستی میان به فتنه کشیدی ز غمزه تیغ
جانها فدات در پی آزار کیستی
دارم دلی ز هجر تو هر دم فگارتر
تا خود تو مرهم دل افگار کیستی
هر شب من و خیال تو و کنج محنتی
تو با که ای و مونس و غمخوار کیستی
تا چند گرد کوی تو گردم گهی بپرس
کاین جا چه می کنی و طلبگار کیستی
جامی مدار چشم خلاصی ز قید عشق
اندیشه کن ببین که گرفتار کیستی
📚 #جامی - دیوان اشعار - فاتحة الشباب - غزلیات شمارهٔ ۹۸۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
من عاشق توام تو بگو یار کیستی
بستی میان به فتنه کشیدی ز غمزه تیغ
جانها فدات در پی آزار کیستی
دارم دلی ز هجر تو هر دم فگارتر
تا خود تو مرهم دل افگار کیستی
هر شب من و خیال تو و کنج محنتی
تو با که ای و مونس و غمخوار کیستی
تا چند گرد کوی تو گردم گهی بپرس
کاین جا چه می کنی و طلبگار کیستی
جامی مدار چشم خلاصی ز قید عشق
اندیشه کن ببین که گرفتار کیستی
📚 #جامی - دیوان اشعار - فاتحة الشباب - غزلیات شمارهٔ ۹۸۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
تا دل به برم هوای دل بر دارد
افسانه عشق دل بر از بر دارد
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری
دل از دل بر چگونه دل بر دارد
📚 #فروغی_بسطامی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
تا دل به برم هوای دل بر دارد
افسانه عشق دل بر از بر دارد
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری
دل از دل بر چگونه دل بر دارد
📚 #فروغی_بسطامی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم؛ عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
📚 #فریدون مشیری - گناه دریا - بعد از من
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم؛ عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
📚 #فریدون مشیری - گناه دریا - بعد از من
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
سر خاک شد و نقش خیال تو نرفت
خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت
هر چند ز هجران تو زنگار گرفت
ز آینه دل عکس جمال تو نرفت
📚 #فیض کاشانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
سر خاک شد و نقش خیال تو نرفت
خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت
هر چند ز هجران تو زنگار گرفت
ز آینه دل عکس جمال تو نرفت
📚 #فیض کاشانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها
می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها
تا چه پیش آید برای من! نمی دانم هنوز...
دوری از تو می شود منجر به خیلی چیزها
غیر معمولی ست رفتار من و شک کرده است
چند روزی می شود - مادر به خیلی چیزها
نامه هایت، عکسهایت، خاطرات کهنه ات
می زنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها
هیچ حرفی نیست، دارم کم کم عادت می کنم
من به این افکار زجر آور... به خیلی چیزها
می روم هرچند بعد از تو برایم هیچ چیز...
بعد من اما تو راحت تر به خیلی چیزها
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۳۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها
می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها
تا چه پیش آید برای من! نمی دانم هنوز...
دوری از تو می شود منجر به خیلی چیزها
غیر معمولی ست رفتار من و شک کرده است
چند روزی می شود - مادر به خیلی چیزها
نامه هایت، عکسهایت، خاطرات کهنه ات
می زنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها
هیچ حرفی نیست، دارم کم کم عادت می کنم
من به این افکار زجر آور... به خیلی چیزها
می روم هرچند بعد از تو برایم هیچ چیز...
بعد من اما تو راحت تر به خیلی چیزها
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۳۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
رفتی! ببین چگونه زمین سوت و کور ماند؟
بی تو هزار جاده ی شب بی عبور ماند
می خواست چشم باز کند آفتاب مهر
چون نشنوید ضرب قدم هات کور ماند!
این جا سراب شد همه ی آرزوی ما
صد التماس تازه ی دیگر که دور ماند
مثل مترسک سر جالیز شد دلم
توی تنم مچاله شدو بی شعور ماند
رفتی و بی تو آینه ها هم ترک زدند
وقتی نفس بدون تو حتی به زور ماند!
بی ماه تاب چشم تو دنیای ما سیاه!
بی تو هزار جاده ی شب بی عبور ماند
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - جاده ی شب
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
رفتی! ببین چگونه زمین سوت و کور ماند؟
بی تو هزار جاده ی شب بی عبور ماند
می خواست چشم باز کند آفتاب مهر
چون نشنوید ضرب قدم هات کور ماند!
این جا سراب شد همه ی آرزوی ما
صد التماس تازه ی دیگر که دور ماند
مثل مترسک سر جالیز شد دلم
توی تنم مچاله شدو بی شعور ماند
رفتی و بی تو آینه ها هم ترک زدند
وقتی نفس بدون تو حتی به زور ماند!
بی ماه تاب چشم تو دنیای ما سیاه!
بی تو هزار جاده ی شب بی عبور ماند
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - جاده ی شب
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
دیشب سر زلف یار بگرفتم مست
کز دست من دلشده چون خواهی رست
گفتا که شب است دست از دستم بدار
تا با تو نگیردم کسی دست به دست
📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
دیشب سر زلف یار بگرفتم مست
کز دست من دلشده چون خواهی رست
گفتا که شب است دست از دستم بدار
تا با تو نگیردم کسی دست به دست
📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۶
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
پای تو اگرچه در وفا محکم نیست
در دست تو یک درد مرا مرهم نیست
با این همه از غمت گزیرم هم نیست
دل بی غم دار کز تو دل بی غم نیست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۷۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
پای تو اگرچه در وفا محکم نیست
در دست تو یک درد مرا مرهم نیست
با این همه از غمت گزیرم هم نیست
دل بی غم دار کز تو دل بی غم نیست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۷۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih