Hassan kashavarz
61 subscribers
2.89K photos
86 videos
3.57K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا

جان و دل پر درد دارم هم تو در من می نگر
چون تو پیدا کرده ای این راز پنهان مرا

ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا

گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق
پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا

گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم
تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا

چون تو می دانی که درمان من سرگشته چیست
دردم از حد شد چه می سازی تو درمان مرا

جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو
جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا

📚 #عطار - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

گر چه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدنها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

📚 #فاضل نظری - گزیده اشعار - آینه

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تا قبله ابروی تو ای یار کج است
محراب دل و قبله احرار کج است

ما جانب قبله دگر رو نکنیم
آن قبله مراست گر چه بسیار کج است

📚 #فروغی_بسطامی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دل از سنگ باید که از درد عشق، ننالد خدایا دلم سنگ نیست

مرا عشق او چنگ اندوه ساخت، که جز غم در این چنگ آهنگ نیست

به لب جز سرود امیدم نبود، مرا بانگ این چنگ خاموش کرد

چنان دل به آهنگ او خو گرفت، که آهنگ خود را فراموش کرد

نمی دانم این چنگی سرنوشت، چه می خواهد از جان فرسوده ام

کجا می کشانندم این نغمه ها، که یکدم نخواهند آسوده ام

دل از این جهان بر گرفتم دریغ، هنوزم به جان آتش عشق اوست

در این واپسین لحظه زندگی، هنوزم در این سینه یک آرزوست

دلم کرده امشب هوای شراب، شرابی که از جان برآرد خروش

شرابی که بینم در آن رقص مرگ، شرابی که هرگز نیابم بهوش

مگر وارهم از غم عشق او، مگر نشنوم بانگ این چنگ را

همه زندگی نغمه ماتم است، نمی خواهم این ناخوش آهنگ را

📚 #فریدون مشیری - گناه دریا - نغمه ها

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دانی ز چه عشق گلرخان مطلوبست
با بهر چه سار و سوزشان مطلوبست

از دوزخ مرهوب و بهشت مرغوب
آگاه شدن درین جهان مطلوبست

📚#فیض کاشانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
Hassan kashavarz
Video
من هنوزم شبیه بچه گیام، داغ بستنی می سوزه تو گلوم
تمومه روزام تابستونه بمه، من هنوز عاشق کیم دوقلوم
من هنوزم شبیه بچه گیام، تو سرم هزارتا قمری می پره
هنوزم وقتی نوشابه می خرم، اونی رو ور میدارم که پر تره
کله زده با ماشین چاهار، زانو های همیشه پر از خراش
دنباله دوشاخه واسه ساختن، تیر کمونایی بادقت کلاش
ازم عکسی اگه باقی مونده یا کنار نخله یا تو کوچه هاش
هیچکی واسه من تولد نگرفت، توی اون شهری که قنادی نداشت
ولی تو یه بچه شهری بودی، مهد کودکت ماکارونی می داد
بستنی واست یه آرزو نبود، مداد نوکید گرون بوده زیاد
گل سرهای گرون و رنگا رنگ، بعد یه هفته واست تکراری بود
کمدت_ اونی که روش باربی بود
یه کلکسیون جوراب شلواری بود
توی تخت صورتیت خوابیدی، نوار قصه هاتو گوش کردی
طبق آماری که عکسا میدن، بیست و چنتا کیکو خاموش کردی
اسکی توی پیستای قرق شده، دلخوشیه روزای تعطیلته
لواشک هاتو کیلویی میخری، ماهی یه تومن پول پاستیلته
من با کاسه ای که زنجیر بهش بود، تشنگیم تلف شده اما تو
نشده یدفعه امتحان کنی، لیوان لب زده باباتو
نمیخوام ساده قضاوتت کنم، نمی خوام بگم که من خوب تو بدی
شب به شب تو آینه به خودم میگم
ای پسر! کجا بدنیا اومدی؟!
من و تو به درد هم نمی خوریم، بزار زندگیت بازم لطیف بشه
من دهاتیم به زندگیت برس، حیفه که شناسنامت کثیف بشه...

📚 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

یک سرنوشت سه حرفی، خالی ست در کنج جدول
فکر مرا کرده مشغول این راز از روز اول

آنجا زنی گریه می کرد با کودکان گرسنه
در دود و خاکستر اینجا مردی ست بر پای منقل

سر درد داریم و گیجیم این را نباید بگوییم
این چیزها مشکلی نیست بعدا خودش می شود حل!

این گرگهای گرسنه عادی ست ولگرد باشند
ما انتظاری نداریم از وضع قانون جنگل

باید فداکار باشم دارد قطاری می آید
پیراهنم را بسوزان باید بسازیم مشعل

این شعر را بعد خواندن یک جای خلوت بسوزان
یک گوشه، شومینه گرم در یک اتاق مجلل

من می روم تا پس از این آماده ی مرگ باشم
ها! راستی "مرگ" دیگر حل شد معمای جدول

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

سپیداران خاک آلود
بی خم کردن اندام
پا در جوی می شویند
و خورشید هوسران ، از میان شاخساران
ساق مرمرفامشان را گرم می بوسد
و انبوه عظیم ریشه ها
از حسرت سوزان خود
در خاک می پوسد
و باد از باغ ها می آورد بوی بهاران را
هلا ، ای باد آرام سحرگاهی
کنون وقت است تا از برگ های حسرت دیرین بپیرایی
چمنزار فراخ و دلگشای یادگاران را
کنون هنگام آن است ای ترنج قرمز خورشید
که عکس خویش در آیینه های آب بنمایی
و برق زندگی بخشی نگاه چشمه ساران را

📚 #نادر_نادرپور - گیاه و سنگ نه، آتش - بهار نزدیک

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ستاره ها که طلوعی دو باره را دیدند
پر از بهار شدندو به شهر باریدند

درست مثل زلال نگاهشان پر نور
برای روشنی کوچه ها درخشیدند

وجودشان همه روشن ز اعتقادی سبز
درون حنجره ها عاشقانه پیچیدند

در امتداد نفس ها دوباره گل دادند
و عشق را به تن سرد جاده بخشیدند

شکفت بر دلشان زخمی از شقاوت ظلم
ستاره ها همه در خون خویش غلطیدند

📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - ستاره ها

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

با آنکه دو چشم شوخ او عربده جوست
در شوخی و دلبری خم ابروی اوست

بالای تو چشم است که می یارد گفت
با دوست که بالای دو چشمت ابروست

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای دل یارت که سر به سر کبر و منیست
بازیچه غمزه اش پیمان شکنیست

سودای لب چنین کسی نتوان پخت
با خویشتن آی این چه بی خویشتنیست

📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۶۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

مستست بتا چشم تو و #تیر به دست
بس کس که به #تیر چشم مست تو بخست

گر پوشد عارضت زره عذرش هست
از #تیر بترسد همه کس خاصه ز مست

📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

شود میسر و گویی که در جهان بینم؟
که باز با تو دمی شادمانه بنشینم؟

به گوش دل سخن دلگشای تو شنوم؟
به چشم جان رخ راحت فزای تو بینم؟

اگر چه در خور تو نیستم، قبولم کن
اگر بدم و اگر نیک، چون کنم؟ اینم

به سوی من گذری کن، که سخت مشتاقم
به حال من نظری کن که، سخت مسکینم

ز بود من اثری در جهان نبودی، گر
امید وصل ندادی همیشه تسکینم

بدان خوشم که مرا جان به لب رسید، آری
ازان سبب دو لب توست جان شیرینم

📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۸۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

شمه ای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کرده اند

هیچ مژگان دراز و عشوه جادو نکرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کرده اند

ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبود آنچه تعیین کرده اند

در سفالین کاسه رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهان بین کرده اند

نکهت جانبخش دارد خاک کوی دلبران
عارفان آنجا مشام عقل مشکین کرده اند

ساقیا دیوانه ای چون من کجا دربر کشد
دختر رز را که نقد عقل کابین کرده اند

خاکیان بی بهره اند از جرعه کاس الکرام
این تطاول بین که با عشاق مسکین کرده اند

شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست
این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند

📚 #حافظ - قطعات - قطعه شماره ۱۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

از دل رفته نشان می‌آید
بوی آن جان و جهان می‌آید

نعره و غلغله آن مستان
آشکارا و نهان می‌آید

گوهر از هر طرفی می‌تابد
پای کوبان سوی جان می‌آید

از در مشعله داران فلک
آتش دل به دهان می‌آید

جان پروانه میان می‌بندد
شمع روشن به میان می‌آید

آفتابی که ز ما پنهان بود
سوی ما نورفشان می‌آید

تیر از غیب اگر پران نیست
پس چرا بانگ کمان می‌آید

📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۳۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

زمان قرعه ی نو می زند به نام شما
خوشا که جهان می رود به کام شما

درین هوا چه نفس ها پر آتش است و خوش است
که بوی خود دل ماست در مشام شما

تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید
کز آتش دل ما پخته گشت خام شما

فروغ گوهری از گنج خانه ی دل ماست
چراغ صبح که بر می دمد ز بام شما

ز صدق آینه کردار صبح خیزان بود
که نقش طلعت خورشید یافت شام شما

زمان به دست شما می دهد زمام مراد
از آن که هست به دست خرد زمام شما

همای اوج سعادت که می گریخت ز خاک
شد از امان زمین دانه چین دام شما

به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد
که چون سمند زمین شد سپهر رام شما

به شعر سایه در آن بزمگاه آزادی
طرب کنید که پر نوش باد جام شما

📚 #سایه - سیاه مشق - غزل - به نام شما

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

در دايره جنون به خط كرد مرا
انداخت به مركز غم و درد مرا

محشر شد و جاي من تو بودي ديدم
جوري كه خدا به جا نياورد مرا

📚 #احمد_پروين

🆔https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

زلفت سیمست و مشک را کان گشتی
از بسکه بجستی تو همه آن گشتی

ای آتش تا سرد بدی سوختیم
ای وای از آنروز که سوزان گشتی

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۳۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
عقل در دمدمه خلق جهان اندازم

نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم
نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم

تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم
تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم

دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم
خویشتن را به طفیلی به میان اندازم

تا نه هر بی‌خبری وصف جمالت گوید
سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم

گر به میدان محاکای تو جولان یابم
گوی دل در خم چوگان زبان اندازم

گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست
چون قلم هستی خود را سر از آن اندازم

یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین
حق علیمست که لبیک زنان اندازم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih