Hassan kashavarz
63 subscribers
2.89K photos
86 videos
3.57K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

دلم از بس که دنبال تو گشته
دل خون گشته پامال تو گشته

مگر در وقت مردن خون فایز
ترشح کرده و خال تو گشته

📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۱۰۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دوباره تش زده بر قلب نازک سیگار
هوای سرد و تو و فندک و پک سیگار

تو طبق عادت هر روز می نویسی باز
به روی صندلیت "عشق" با نوک سیگار

و سرفه می کنی و یاد حرفهای منی
که گفته بودم انگار با تو که سیگار،

برای حنجره ات خوب نیست دست بکش
و دست می کشی از آخرین پک سیگار

نه! جای پای کسی نیست جز خودت اینجا
فقط زمین و تن بی تحرک سیگار

کسی نمی رسد از راه، سخت می رنجی
و می روی که ببینی تدارک سیگار

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

از آسمان ، ستاره ی اشکی نمی چکد
زین غم ، نهال های جوان پای در گلند
بار غم بزرگ جهان بر دل من است
اما کبوتران مسافر سبکدلند

هر شاخه ، پنجه ای است که از آستین خاک
سر بر زده ست و حاصل او میوه ی غمی است
هر برگ ، چون زبان عطش کرده ی درخت
در آرزوی قطره ی نایاب شبنمی است

ین چشمه ای که در دل من جوش می زند
گم باد و نیست باد که خون است و آب نیست
گر آب بود ، خود رگ خود می گسیختم
تا تشنه را نوید دهد کاین سراب نیست

افسوس ! خون گرم ، عطش رانمی کشد
افسوس ! چشمه نیز نمی جوشد از سراب
من تشنه ام ، زمین و زمان نیز تشنه اند
اما درین کویر ، چه بینی جز آفتاب ؟

📚 #نادر_نادرپور - گیاه و سنگ نه، آتش - چشمه

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ریشه می زنم به نور با صدای چشم تو
سبز می شوم شبی در هوای چشم تو

امتداد می کشم سمت آبی خدا
می رسم به آفتاب پا به پای چشم تو

جرعه جرعه می شوم در پیاله ی دلت
ذره ذره می شوم آشنای چشم تو

توسخاوت بهار شاعر امیدو مهر
رقص می کند کلام با نوای چشم تو

بیت بیت لحظه ها با تو زنده می شود
جان تازه می دهدآیه های چشم تو

ای نجابت سپید سبز و تازه می شوم
می رسم به اوج عشق بادعای چشم تو

📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - چشم تو

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
در طیره ام از باد که آمد سویت
وز شانه که دست می زند در مویت

خود سایه که باشد که فتد در پیشت؟
خورشید که باشد که جهد در کویت؟

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۶

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
چون حسن تو رنج من به عالم سمرست
کارم چو سر زلف تو زیر و زبرست

دیدم ز غمت بسی جفاها لیکن
نادیدن تو ز هرچه دیدم بترست

📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۵۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای مانده زمان بنده اندر یادت
دادست ملک ز آفرینش دادت

تو عید منی به عید بینم شادت
ای عید رهی عید مبارک بادت

📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۰

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

نگارا، بی‌تو برگ جان ندارم
سر کفر و غم ایمان ندارم

به امید خیالت می‌دهم جان
وگرنه طاقت هجران ندارم

مرا گفتی که: فردا روز وصل است
امید زیستن چندان ندارم

دلم دربند زلف توست، ورنه
سر سودای بی‌پایان ندارم

نیاید جز خیالت در دل من
بخر یوسف، سر زندان ندارم

غمت هر لحظه جان می‌خواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان ندارم

خیالت با دل من دوش می‌گفت
که: این درد تو را درمان ندارم

لب شیرین تو گفتا: ز من پرس
که من با تو بگویم کان ندارم

وگر لطف خیال تو باشد
عراقی را چنین حیران ندارم

📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

خنده از لطفت حکایت می‌کند
ناله از قهرت شکایت می‌کند

این دو پیغام مخالف در جهان
از یکی دلبر روایت می‌کند

غافلی را لطف بفریبد چنان
قهر نندیشد جنایت می‌کند

وان یکی را قهر نومیدی دهد
یأس کلی را رعایت می‌کند

عشق مانند شفیعی مشفقی
این دو گمره را حمایت می‌کند

شکرها داریم زین عشق ای خدا
لطف‌های بی‌نهایت می‌کند

هر چه ما در شکر تقصیری کنیم
عشق کفران را کفایت می‌کند

کوثر است این عشق یا آب حیات
عمر را بی‌حد و غایت می‌کند

در میان مجرم و حق چون رسول
بس دوادو بس سعایت می‌کند

بس کن آیت آیت این را برمخوان
عشق خود تفسیر آیت می‌کند

📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۲۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

چو نی می نالم از داغ جدایی
دریغا ای نسیم آشنایی

چنان گشتم غبار آلود غربت
که نشناسم که خود بودم کجایی

📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - جدایی


🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

سحر بر من گذشت آن تیرمژگان
گذر کرده به جسم و روح و آن جان

سپر کردم تن و جانم که ناگاه
اسارت برده دلبر ، دل شتابان

📚 #حیدر_حاجیان

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دستم بلند بوده به سوداي چيدنت
آمد فرود بر سر من از نديدنت

نجواي آسماني و بيخود زمين زدم
سر را براي سرخوشي ام از شنيدنت

بر دست در قنوت من اي ابر بادپا
اشكم چكيد عاقبت از ناچكيدنت

دلخوش نشد به وصل تو حتي افق كه بود
رنگين كمان! فريب قشنگي خميدنت

گفتم چرا نميرسي و گفتي عاقبت
هستم در انتظار به پايان رسيدنت

📚 #احمد_پروين

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دارم صنمی چهره برافروخته‌ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای

او عاشق دیگری و من عاشق او
پروانه صفت سوخته‌ای سوخته‌ای

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۲۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم
طاقت نمی‌دارم ولی افتان و خیزان می‌برم

از دست او جان می‌برم تا افکنم در پای او
تا تو نپنداری که من از دست او جان می‌برم

تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگ دل
هر لحظه از بیداد او سر در گریبان می‌برم

خواهی به لطفم گو بخوان خواهی به قهرم گو بران
طوعا و کرها بنده‌ام ناچار فرمان می‌برم

درمان درد عاشقان صبرست و من دیوانه‌ام
نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم

ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم

ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم
دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می‌برم

گفتم به پایان آورم در عمر خود با او شبی
حالا به عشق روی او روزی به پایان می‌برم

سعدی دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا
از دست آن #ترک خطا یرغو به قاآن می‌برم

من خود ندانم وصف او گفتن سزای قدر او
گل آورند از بوستان من گل به بستان می‌برم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
صبا نسیم سر زلف آن نگار گرفت

بگاه بام دلم در نوای زیر آمد
چو بلبل سحری نالهای زار گرفت

چو آن نگار جفا پیشه دست من نگرفت
بسا که چهره‌ام از خون دل نگار گرفت

سرشک بود که او روی ما نگه می‌داشت
چه اوفتاد که او هم ز ما کنار گرفت

مگیر زلف سیاهش ببوی دانه خال
که بهر مهر نشاید میان مار گرفت

دلم چو بی رخ زیبای او کنار نداشت
قرار در خم آن زلف بیقرار گرفت

ز روزگار نه بس بود جور و غصه مرا
که چشم شوخ تو هم خوی روزگار گرفت

شکنج موی تو آورد ماه را در دام
کمند زلف تو خورشید را شکار گرفت

بخواب نرگس مست تو ناتوان دیدم
ز جام بادهٔ سحرش مگر خمار گرفت

درون خاطر خواجو حریم حضرت تست
بجز تو کس نتواند درو قرار گرفت

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

غم و غصه تن و جانم گرفته
فراق یار دامانم گرفته

به کشتی اجل فایز سوار است
میان آب، طوفانم گرفته

📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۱۰۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دلی که می کشی از آن عذاب بی رحم است
قبول می کنم او بی حساب بی رحم است

خودت از آن دم اول سوال کردی: هست
دلت چگونه؟ و دادم جواب: بی رحم است

تو تشنه سمت دلم آمدی؟ نمی دانی
که شاهزاده ی زیبای آب بی رحم است

و گونه های تو سرخند و سوخته گفتی
که در ولایتتان آفتاب بی رحم است

تو کنج خانه نشستی که اعتراض کنی
به دختری که در این اعتصاب بی رحم است

من این خدای تورا دیده ام، دعایت را
از او نخواه مستجاب، بی رحم است

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای کولی کبود نگاه ستاره چشم
ای با غم غریبی من آشنا هنوز

ای نغمه ساز عشق که با پنجه ی امید
بر می کشی ز چنگ دلم ناله ها هنوز

من بار دیگر از پس دیوار سال ها
سوی تو آمدم
سوی تو آمدم که به یاد تو آورم

آن نغمه را که موج زند در فضا هنوز
همچون صدای ناله ینی از ره دراز

یاد تو شاد می کندم در شب نیاز
هر چند نغمه ای نسرودی ز دیرباز

در گوش من طنین فکند آن صدا هنوز
در خواب های تیره ی اندوهگین خویش

یک شب ترا چو مستی افیون شناختم
تا در نگین مردمک چشم خود نهم

نقشی از آن خیال گریزنده ساختم
نقش تو ماند و ، نام تو در خاطرم نشست

اما تو همچو خواب ز چشمم گریختی
چون سایه ای که پر تو ماه آفریندش

پیوند خود ز ظلمت شب های گسیختی
ای کولی کبود در نگاه ستاره چشم

ای در غروب چشم تو خورشیدها به خواب
ای گیسوان تو
مانند یال اسب ، پر از برق آفتاب

ایا شود که یک شب آری ، نه بیشتر
آغوش آشتی بگشایی برای من ؟

ای کولی کبود نگاه ستاره چشم
ای در غم غریبی من ، آشنای من

📚 #نادر_نادرپور - گیاه و سنگ نه، آتش - از پس دیوار سال ها

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تو در دنیای چشمانت هزاران کهکشان داری
ومی آیی و همراهت بهار نور می آری

غزل باران احساس و دو بیتی های چشمانت
به دشت لحظه های انتظارم می شود جاری

تو خوب و صاف و ساده مهربان و پاک و رویایی
به باغ سینه هامان غنجه غنچه مهر می باری

تبسم می شوی بر روی لب ها می زنی لبخند
میان قلب ها گل بوته های عشق می کاری

تو می آیی زسمت جاده های جلوه ی اعجاز
تو که معنای عشق و آیه های سبزایثاری

تمام زندگی چشم انتظار رویشی زیبا!
تو می آیی و همراهت بهار نور می آری

📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - تو می آیی

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

قسم تو اگر مراد گر حرمان است،
حظ تو اگر درد و اگر درمان است،

از گردش آسمان بباید دانست
کونیز بحال خویش سرگردان است

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih