Hassan kashavarz
65 subscribers
2.9K photos
88 videos
3.59K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

من و دیدن رقیبان هوسناک تو را

رو که تا دم زده ام سوخته ام پاک تو را

#من_که_از_دست_تو_صد_تیغ_به_دل_خواهم_زد

#به_که_بیرون_فکنم_از_دل_صد_چاک_تو_را

تا به غایت من گمراه نمیدانستنم

اینقدر کم حذر و خود سر و بی باک تو را

#ترک_چشمت_که_دم_از_شیر_شکاری_میزد

#این_چه_سر_بود_که_بربست_به_فتراک_تو_را

قلب ما صاف کن ای شعله اکسیر اثر

چه شود نقد بجز دود ز خاشاک تو را

هیچت ای چشم سیه روی ازو سیری نیست

در تو گور مگر سیر کند خاک تو را

محتشم آنچه تو دیدی و تو فهمیدی از او

کور بهتر پر ازین دیده ادراک تو را

کلامم می کشد ناگه به جائی

که آرد بر سر نطقم بلائی


📚 #محتشم کاشانی - دیوان اشعار - غزلیات از رساله جلالیه

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

گره ای از خم آن زلف چلیپا وا شد

هر کجا بود، دل گمشده ای پیدا شد

گر به آهوی ختا، نسبت چشمت دادیم

گنه از جانب او نیست، خطا از ما شد

#گندم_خال_تو_در_خلد_ره_آدم_زد

#زلف_شیطان_صفتت_راهزن_حوا_شد

#ترک_چشمان_تو_مستند_و_دو_شمشیر_به_دست

#از_دو_بد_مست_یکی_شهر_پر_از_غوغا_شد

سخن از لعل تو، هر جا که روم می شنوم

این چه سریست که در دوره ما پیدا شد؟

#یا_رب_این_خرمن_گل_چیست_که_از_نکهت_او

#آتشی_حاصل_و_جانسوز_من_شیدا_شد

ارنی گفت دلم بهر تماشای رخش

لن ترانی به جواب، از دو لبش گویا شد

بی سبب رهزن میخانه صبوحی گشته

رهزن دین و دلم آن صنم ترسا شد


📚 #شاطرعباس صبوحی - غزلیات - دل گمشده

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#ترک_من_چون_حلقۀ_مشکین_کاکل_بشکند

#لاله_را_دلخون_کند_بازار_سنبل_بشکند

ور خرامان سرو گلنارش کند میل چمن

سرو را از پا در اندازد، دل گل بشکند

تا هلال ابروی جانان ز چشمم دور شد

اندر این ره، سیل ها باشد که صد پل بشکند

چون نسیم صبحگاهی پردۀ گل بردرد

خار غم اندر دل مجروح بلبل، بشکند

ای صبوحی سر و حدت را، ز دست خود مده

تا خیال زهد و تقوا را توکل بشکند


📚 #شاطرعباس صبوحی - غزلیات - بازار سنبل

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#دیده_از_دیدار_خوبان_برگرفتن_مشکلست

#هر_که_ما_را_این_نصیحت_می_کند_بی_حاصلست

#یار_زیبا_گر_هزارت_وحشت_از_وی_در_دلست

#بامدادان_روی_او_دیدن_صباح_مقبلست

آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان

چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست

پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی

باز می گویم که هر دعوی که کردم باطلست

#زهر_نزدیک_خردمندان_اگر_چه_قاتلست

#چون_ز_دست_دوست_می_گیری_شفای_عاجلست

#من_قدم_بیرون_نمی_یارم_نهاد_از_کوی_دوست

#دوستان_معذور_داریدم_که_پایم_در_گلست

#باش_تا_دیوانه_گویندم_همه_فرزانگان

#ترک_جان_نتوان_گرفتن_تا_تو_گویی_عاقلست

آن که می گوید نظر در صورت خوبان خطاست

او همین صورت همی بیند ز معنی غافلست

ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست

چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست

#گر_به_صد_منزل_فراق_افتد_میان_ما_و_دوست

#همچنانش_در_میان_جان_شیرین_منزلست

سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی

لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست


📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۷۳

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#وقت_آن_شد_که_سر_خویش_من_از_غم_شکنم

#آهی_از_دل_کشم_و_حلقۀ_ماتم_شکنم

#گر_مراد_دل_من_را_ندهد_این_گردون

#همه_اوضاع_جهان_یکسره_در_هم_شکنم

باده از کاس سفالین خورم و از مستی

به یقین جام جهان بین به سر جم شکنم

#گر_شود_رام_دمی_ساقی_و_می_گیرم_از_او

#ترک_عقبی_کنم_و_توبه_دمادم_شکنم

شرحی از یوسف گمگشته خود گر بدهم

شهرت گریه یعقوب، مسلم شکنم

سر شوریدۀ خود، گر بنهم بر زانو

صبر ایوب، از این شهره به عالم شکنم

بارها یار بدیدم به صبوحی می گفت

#عزم_دارم_که_ز_هجرم_قدت_از_غم_شکنم


📚 #شاطرعباس صبوحی - غزلیات - جام جهان بین

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#کی_ببینم_چهره_زیبای_دوست؟

#کی_ببویم_لعل_شکرخای_دوست؟

#کی_درآویزم_به_دام_زلف_یار؟

#کی_نهم_یک_لحظه_سر_بر_پای_دوست؟

کی برافشانم به روی دوست جان؟

#کی_بگیرم_زلف_مشک_آسای_دوست؟

#این_چنین_پیدا، #ز_ما_پنهان_چراست؟

طلعت خوب جهان پیمای دوست

#همچو_چشم_دوست_بیمارم،#کجاست

شکری زان لعل جان افزای دوست؟

در دل تنگم نمی گنجد جهان

خود نگنجد دشمن اندر جای دوست

#دشمنم_گوید_که: #ترک_دوست_گیر

#من_به_رغم_دشمنان_جویای_دوست

چون عراقی، واله و شیدا شدی

دشمن ار دیدی رخ زیبای دوست


📚 #عراقی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۳۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

#دلبرا_بر_روی_ماهت_این_پریشان_مو_است_داری
سُنبل تر، یا سمن، یا زلف عنبر بو است داری
قامت است این، یا بود شمشاد، یا باشد صنوبر
یا که سرو بوستانی، یا قد دلجوست داری
این هلال ماه گردون است، یا شمشیر برّان
یا خط قوس قزح، یا قبلهٔ ابروست داری
این دو #ترک مست خونریز است یا آهوی وحشی
یا دو بادام سیه، یا نرگس جادوست داری
این مرا اقبال باشد، یا تو را بر گشته مژگان
یا سنان گیسوان، یا خنجر برزوست داری
#افعی_زلفت_فکنده_مهره‌ای_در_گوشه_لب
خال مشکین یا لب آب بقا هندوست داری
حقّهٔ یاقوت، یا قوت روان، یا شهد و شکّر
غنچه بشکفت از لبت، یا این گل شب بوست داری
ای صبوحی می‌چکد از خامه ات دُر یا که لؤلؤ
یا به وصف خوبرویان طبع افسون گوست داری

📚#شاطرعباس صبوحی - غزلیات - گل شب‌بو

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

آن #ترک_پریچهره مگر لعبت چینست
یا ماه شب چارده بر روی زمینست

در ابر سیه شعشهٔ بدر منیرست
یا در شکن کاکل او نور جبینست

آن ماه تمامست که برگوشه بامست
یا شاه سپهرست که بر چرخ برینست

گویند که زیباست بغایت مه نخشب
لیکن نتوان گفت که زیباتر از اینست

آن لعل گهر پوش مگر چشمهٔ نوشست
یا درج عقیقست که بر در ثمینست

هر چند نمک چون شکرت شور جهانیست
لیکن لب لعلت نمکی بس شکرینست

این نکهت مشکین نفس باد بهارست
یا چین سر زلف تو یا نافهٔ چینست

بالای بلندت که ازو کارتو بالاست
بالاش نگویم که بلای دل و دینست

خواجو اگرش تیغ زنی روی نپیچد
زیرا که تو سلطانی و او ملک یمینست

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

روزگاریست که سودازده روی توام
خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام

به دو چشم تو که شوریده‌تر از بخت منست
که به روی تو من آشفته‌تر از موی توام

نقد هر عقل که در کیسه پندارم بود
کمتر از هیچ برآمد به ترازوی توام

همدمی نیست که گوید سخنی پیش منت
محرمی نیست که آرد خبری سوی توام

چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی
لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام

زین سبب خلق جهانند مرید سخنم
که ریاضت کش محراب دو ابروی توام

دست موتم نکند میخ سراپرده عمر
گر سعادت بزند خیمه به پهلوی توام

تو مپندار کز این در به ملامت بروم
که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام

سعدی از پرده عشاق چه خوش می‌گوید
#ترک_من پرده برانداز که هندوی توام

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۶۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم

ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم

نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم

نه اگر همی‌نشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همی‌گریزم دگری پناه دارم

بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی
چو به #ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم

تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم

چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروتست اگر من نظر تباه دارم

چه شبست یا رب امشب که ستاره‌ای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم

مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم

که نه روی خوب دیدن گنهست پیش سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم
طاقت نمی‌دارم ولی افتان و خیزان می‌برم

از دست او جان می‌برم تا افکنم در پای او
تا تو نپنداری که من از دست او جان می‌برم

تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگ دل
هر لحظه از بیداد او سر در گریبان می‌برم

خواهی به لطفم گو بخوان خواهی به قهرم گو بران
طوعا و کرها بنده‌ام ناچار فرمان می‌برم

درمان درد عاشقان صبرست و من دیوانه‌ام
نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم

ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم

ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم
دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می‌برم

گفتم به پایان آورم در عمر خود با او شبی
حالا به عشق روی او روزی به پایان می‌برم

سعدی دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا
از دست آن #ترک خطا یرغو به قاآن می‌برم

من خود ندانم وصف او گفتن سزای قدر او
گل آورند از بوستان من گل به بستان می‌برم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih