درود
بامداد خوش
سپیده سر زد و مرغ سحر خواند
سپهر تیره دامان زرافشاند
شبی گفتی به آغوش توآیم
چه شب ها رفت و آغوشم تهی ماند
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - تنهایی
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
سپیده سر زد و مرغ سحر خواند
سپهر تیره دامان زرافشاند
شبی گفتی به آغوش توآیم
چه شب ها رفت و آغوشم تهی ماند
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - تنهایی
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
كجا به دست خودش باغبان تبر مي داشت
بهانه اي كه بهارم كند اگر مي داشت
قدم به خاك نمي زد از آسمان روحم
اگر از اينكه تويي سنگدل خبر مي داشت
كجا به آتش هجران زمانه تن مي داد
شبي شبيه دلم چشم اگر كه تر مي داشت
نگو كه تاب بياور كه تا به من برسي
نگو كه كاش دلت صبر بيشتر مي داشت
دلم بناست نگيرد بهار را تحويل
و بايد اين قدم او از قديم بر مي داشت
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بهانه اي كه بهارم كند اگر مي داشت
قدم به خاك نمي زد از آسمان روحم
اگر از اينكه تويي سنگدل خبر مي داشت
كجا به آتش هجران زمانه تن مي داد
شبي شبيه دلم چشم اگر كه تر مي داشت
نگو كه تاب بياور كه تا به من برسي
نگو كه كاش دلت صبر بيشتر مي داشت
دلم بناست نگيرد بهار را تحويل
و بايد اين قدم او از قديم بر مي داشت
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
هجران ترا چو گرم شد هنگامه
بر آتش من قطره فشان از خامه
من رفتم و مرغ روح من پیش تو ماند
تا همچو کبوتر از تو آرد نامه
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۱۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
هجران ترا چو گرم شد هنگامه
بر آتش من قطره فشان از خامه
من رفتم و مرغ روح من پیش تو ماند
تا همچو کبوتر از تو آرد نامه
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۱۷
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در دل غم تو کنم خزینه
گر یک دل و گر هزار دارم
این خسته دلم چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم
در آب دو دیده از تو غرقم
و امید لب و کنار دارم
دل بردی و تن زدی همین بود
من با تو بسی شمار دارم
دشنام همیدهی به سعدی
من با دو لب تو کار دارم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۰
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در دل غم تو کنم خزینه
گر یک دل و گر هزار دارم
این خسته دلم چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم
در آب دو دیده از تو غرقم
و امید لب و کنار دارم
دل بردی و تن زدی همین بود
من با تو بسی شمار دارم
دشنام همیدهی به سعدی
من با دو لب تو کار دارم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۰
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
سنبلش برگ ارغوان بگرفت
سبزهاش طرف گلستان بگرفت
برشکر طوطیش نشیمن کرد
بر قمر زاغش آشیان بگرفت
دور از آن روی بوستان افروز
لاله را دل ز بوستان بگرفت
چون شبش گرد ماه خرمن کرد
آه من راه کهکشان بگرفت
هندوی قیرگون او بکمند
قیروان تا بقیروان بگرفت
چون زتنگ شکر شکر میریخت
سخنش تنگ در دهان بگرفت
دل بیمار من بخونخواری
خوی آن چشم ناتوان بگرفت
آتش طبع و آب دیدهٔ من
همچو باد صبا جهان بگرفت
خواجو از جان خسته دل برداشت
زانکه بی او دلش ز جان بگرفت
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
سنبلش برگ ارغوان بگرفت
سبزهاش طرف گلستان بگرفت
برشکر طوطیش نشیمن کرد
بر قمر زاغش آشیان بگرفت
دور از آن روی بوستان افروز
لاله را دل ز بوستان بگرفت
چون شبش گرد ماه خرمن کرد
آه من راه کهکشان بگرفت
هندوی قیرگون او بکمند
قیروان تا بقیروان بگرفت
چون زتنگ شکر شکر میریخت
سخنش تنگ در دهان بگرفت
دل بیمار من بخونخواری
خوی آن چشم ناتوان بگرفت
آتش طبع و آب دیدهٔ من
همچو باد صبا جهان بگرفت
خواجو از جان خسته دل برداشت
زانکه بی او دلش ز جان بگرفت
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۲
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
نسیم آهسته آهسته سحرگاه
روان شو سوی یار از راه و بیراه
بجنبان حلقه زنجیر زلفش
ز حال زار فایز سازش آگاه
📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۱۰۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
نسیم آهسته آهسته سحرگاه
روان شو سوی یار از راه و بیراه
بجنبان حلقه زنجیر زلفش
ز حال زار فایز سازش آگاه
📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۱۰۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت
آنقدر بی اختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت
در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست؟
اینکه در اندام من امروز باریدن گرفت
من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد
رفت زیر سایه ی یک "مرد" و نام "زن" گرفت
روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت
زنده ام تا در تنم هرم نفسهای تو هست
مرگ می داند: فقط باید ترا از من گرفت
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت
آنقدر بی اختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت
در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست؟
اینکه در اندام من امروز باریدن گرفت
من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد
رفت زیر سایه ی یک "مرد" و نام "زن" گرفت
روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت
زنده ام تا در تنم هرم نفسهای تو هست
مرگ می داند: فقط باید ترا از من گرفت
📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
هر روز ، نیمروز
بر پای خود سوارم و از کوچه های شهر
رو می نهم چو باد به سوی سرای خویش
در زیر پای من
سیگارهای له شده ی نیمسوخته
خاموش می شوند
با دود و با غبار همآغوش می شوند
هر روز ، شاتمگاه
با گاری شکسته ی خورشید می روم
از کوچه های عمر به سوی سرای مرگ
در زیر چرخ گاری خورشید ، روزها
این روزهای له شده ی نیمسوخته
خاموش می شوند
با دود و با غبار همآغوش می شوند
📚 #نادر_نادرپور - گیاه و سنگ نه، آتش - سیگارها
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
هر روز ، نیمروز
بر پای خود سوارم و از کوچه های شهر
رو می نهم چو باد به سوی سرای خویش
در زیر پای من
سیگارهای له شده ی نیمسوخته
خاموش می شوند
با دود و با غبار همآغوش می شوند
هر روز ، شاتمگاه
با گاری شکسته ی خورشید می روم
از کوچه های عمر به سوی سرای مرگ
در زیر چرخ گاری خورشید ، روزها
این روزهای له شده ی نیمسوخته
خاموش می شوند
با دود و با غبار همآغوش می شوند
📚 #نادر_نادرپور - گیاه و سنگ نه، آتش - سیگارها
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
باور نمی کنم که مراجا گذاشتی
این جا مرا به حال خودم وا گذاشتی
در وحشت همیشه ی این کوچه ها مرا
باور نمی کنم که تو تنها گذاشتی
دردی غریب بر تن من شعله می زند
آری مرا در آتش غم ها گذاشتی
یعنی به غیر رفتن تو چاره ای نبود؟
رفتی و باز روی دلم پا گذاشتی
امشب به پلک پنجره ها نور می شوم
با حس روشنی که در این جا گذاشتی
باور نمی کنم که تو رفتی و بی خیال
این جا مرا به حال خودم وا گذاشتی
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - دردی غریب)
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
این جا مرا به حال خودم وا گذاشتی
در وحشت همیشه ی این کوچه ها مرا
باور نمی کنم که تو تنها گذاشتی
دردی غریب بر تن من شعله می زند
آری مرا در آتش غم ها گذاشتی
یعنی به غیر رفتن تو چاره ای نبود؟
رفتی و باز روی دلم پا گذاشتی
امشب به پلک پنجره ها نور می شوم
با حس روشنی که در این جا گذاشتی
باور نمی کنم که تو رفتی و بی خیال
این جا مرا به حال خودم وا گذاشتی
📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - دردی غریب)
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
ای ابر بهار خانه پرورده تست
ای خار درون غنچه خون کرده تست
ای غنچه عروس باغ در پرده تست
این باد صبا این همه آورده تست
📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ای ابر بهار خانه پرورده تست
ای خار درون غنچه خون کرده تست
ای غنچه عروس باغ در پرده تست
این باد صبا این همه آورده تست
📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
زلف تو از آن دم که دلم بربودست
از زیر کله روی به کس ننمودست
مانا به حکایت از لبت بشنودست
کز جمله عاشقان چشمت بودست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
زلف تو از آن دم که دلم بربودست
از زیر کله روی به کس ننمودست
مانا به حکایت از لبت بشنودست
کز جمله عاشقان چشمت بودست
📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۸
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
در دوستی ای صنم چو دادم دادت
بر من ز چه روی دشمنی افتادت
دشمن خوانی مرا و خوانم بادت
ای دوست چو من هزار دشمن بادت
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
در دوستی ای صنم چو دادم دادت
بر من ز چه روی دشمنی افتادت
دشمن خوانی مرا و خوانم بادت
ای دوست چو من هزار دشمن بادت
📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۹
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بیروی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
نی فرصت آن تا نفسی با تو برآرم
تا شام درآید، ز غمت، زار بگریم
باشد که به گوش تو رسد نالهٔ زارم
کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقی
ورنه، به خدا، دست به فریاد برآرم
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بیروی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
نی فرصت آن تا نفسی با تو برآرم
تا شام درآید، ز غمت، زار بگریم
باشد که به گوش تو رسد نالهٔ زارم
کم کن تو جفا بر دل مسکین عراقی
ورنه، به خدا، دست به فریاد برآرم
📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
هر چه آن خسرو کند شیرین کند
چون درخت تین که جمله تین کند
هر کجا خطبه بخواند بر دو ضد
همچو شیر و شهدشان کابین کند
با دم او میرود عین الحیات
مرده جان یابد چو او تلقین کند
مرغ جانها با قفسها برپرند
چونک بنده پروری آیین کند
عالمی بخشد به هر بنده جدا
کیست کو اندر دو عالم این کند
گر به قعر چاه نام او بری
قعر چه را صدر علیین کند
من بر آنم که شکرریزی کنم
از شکر گر قسم من تعیین کند
کافری گر لاف عشق او زند
کفر او را جمله نور دین کند
خار عالم در ره عاشق نهاد
تا که جمله خار را نسرین کند
تو نمیدانی که هر که مرغ اوست
از سعادت بیضهها زرین کند
بس کنم زین پس نهان گویم دعا
کی نهان ماند چو شه آمین کند
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۲۰
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
هر چه آن خسرو کند شیرین کند
چون درخت تین که جمله تین کند
هر کجا خطبه بخواند بر دو ضد
همچو شیر و شهدشان کابین کند
با دم او میرود عین الحیات
مرده جان یابد چو او تلقین کند
مرغ جانها با قفسها برپرند
چونک بنده پروری آیین کند
عالمی بخشد به هر بنده جدا
کیست کو اندر دو عالم این کند
گر به قعر چاه نام او بری
قعر چه را صدر علیین کند
من بر آنم که شکرریزی کنم
از شکر گر قسم من تعیین کند
کافری گر لاف عشق او زند
کفر او را جمله نور دین کند
خار عالم در ره عاشق نهاد
تا که جمله خار را نسرین کند
تو نمیدانی که هر که مرغ اوست
از سعادت بیضهها زرین کند
بس کنم زین پس نهان گویم دعا
کی نهان ماند چو شه آمین کند
📚 #مولوی - دیوان شمس - غزل شماره ۸۲۰
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی
مرا آواز دادی، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - پری)
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی
مرا آواز دادی، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی
📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - پری)
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
وقتي سكوت تلخ و لبي پرسخن بد است
گفتن نگفتن از تو در اين انجمن بد است
دلگيرم از غمت كه به من گير ميدهد
ميگويد اينكه زنده اي از دست من بد است
ميسوزم از غم تو پس از مرگ خويش هم
در محشر عاشقي برود با كفن بد است
با رفتنت چگونه بسازم كه گفته اند
روي گسل خرابه خود ساختن بد است
طاهر نبود مثل من عريان كه پيش تو
غير از لباس بوسه بپوشم به تن بد است
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
وقتي سكوت تلخ و لبي پرسخن بد است
گفتن نگفتن از تو در اين انجمن بد است
دلگيرم از غمت كه به من گير ميدهد
ميگويد اينكه زنده اي از دست من بد است
ميسوزم از غم تو پس از مرگ خويش هم
در محشر عاشقي برود با كفن بد است
با رفتنت چگونه بسازم كه گفته اند
روي گسل خرابه خود ساختن بد است
طاهر نبود مثل من عريان كه پيش تو
غير از لباس بوسه بپوشم به تن بد است
📚 #احمد_پروين
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای
تا چند روم دربدر و جای به جای
یا خانه امید مرا در دربند
یا قفل مهمات مرا دربگشای
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۲۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای
تا چند روم دربدر و جای به جای
یا خانه امید مرا در دربند
یا قفل مهمات مرا دربگشای
📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۲۴
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم
بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی
چو به #ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروتست اگر من نظر تباه دارم
چه شبست یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
که نه روی خوب دیدن گنهست پیش سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم
نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم
بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی
چو به #ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروتست اگر من نظر تباه دارم
چه شبست یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
که نه روی خوب دیدن گنهست پیش سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم
📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۹۱
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود
بامداد خوش
بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت
چه خطا رفت که ابروی کژت چین بگرفت
گرد مشکست که گرد گل رویت بدمید
یا بنفشهست که پیرامن نسرین بگرفت
لشکر زنگ ز سرحد ختن بیرون تاخت
بختا برد خط و مملکت چین بگرفت
بسکه در دیدهٔ من کرد خیال تو نزول
راه بر مردمک چشم جهان بین بگرفت
جان شیرین بلب آورد بتلخی فرهاد
نه چو پرویز که کام از لب شیرین بگرفت
آخر ای صبح جگر سوختگان رخ بنمای
که مرا بیتو ملال از مه و پروین بگرفت
همچو خواجو سزد ار ترک دل و دین گیرم
که دلم در غم عشقت ز دل و دین بگرفت
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
بامداد خوش
بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت
چه خطا رفت که ابروی کژت چین بگرفت
گرد مشکست که گرد گل رویت بدمید
یا بنفشهست که پیرامن نسرین بگرفت
لشکر زنگ ز سرحد ختن بیرون تاخت
بختا برد خط و مملکت چین بگرفت
بسکه در دیدهٔ من کرد خیال تو نزول
راه بر مردمک چشم جهان بین بگرفت
جان شیرین بلب آورد بتلخی فرهاد
نه چو پرویز که کام از لب شیرین بگرفت
آخر ای صبح جگر سوختگان رخ بنمای
که مرا بیتو ملال از مه و پروین بگرفت
همچو خواجو سزد ار ترک دل و دین گیرم
که دلم در غم عشقت ز دل و دین بگرفت
📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۳
🆔 https://tttttt.me/manotanhaih