Hassan kashavarz
65 subscribers
2.91K photos
89 videos
3.59K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه
گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه

هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه
بر دوش تو نهاده شود باری از گناه

گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم....
گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه!

سخت است این که دل بکنم از تو، از خودم
از این نفس کشیدن اجباری، از گناه

بالا گرفته ام سر خود را اگرچه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه

دارند پیله های دلم درد میکشند
باید دوباره زاده شوم - عاری از گناه -

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است - غزل شماره ۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست

بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست

تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست

شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست

من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز این ها نیست

📚 #محمدعلی_بهمنی - شب که آرام تر از پلک تو را می بندم

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
👍1
باور نمی کنم که مراجا گذاشتی
این جا مرا به حال خودم وا گذاشتی

در وحشت همیشه ی این کوچه ها مرا
باور نمی کنم که تو تنها گذاشتی

دردی غریب بر تن من شعله می زند
آری مرا در آتش غم ها گذاشتی

یعنی به غیر رفتن تو چاره ای نبود؟
رفتی و باز روی دلم پا گذاشتی

امشب به پلک پنجره ها نور می شوم
با حس روشنی که در این جا گذاشتی

باور نمی کنم که تو رفتی و بی خیال
این جا مرا به حال خودم وا گذاشتی

📚 #شیوا_فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - دردی غریب

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

آمد سحری ندا ز میخانه ما
کای رند خراباتی دیوانه ما

برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زآن پیش که پر کنند پیمانه ما

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

گفتم که به پایان رسد این درد و عنا
دستی بزند به شادمانی دل ما

دل گفت کدام صبر ما را و چه کام
ور غم سختست شادکامی ز کجا

📚 #انوری - رباعیات - رباعی شماره ۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

عاشق مشوید اگر توانید
تا در غم عاشقی نمانید

این عشق به اختیار نبود
دانم که همین قدر بدانید

هرگز مبرید نام عاشق
تا دفتر عشق بر نخوانید

آب رخ عاشقان مریزید
تا آب ز چشم خود نرانید

معشوقه وفا به کس نجوید
هر چند ز دیده خون چکانید

اینست رضای او که اکنون
بر روی زمین یکی نمانید

اینست سخن که گفته آمد
گر نیست درست بر مخوانید

بسیار جفا کشید آخر
او را به مراد او رسانید

اینست نصیحت سنایی
عاشق مشوید اگر توانید

📚 #سنایی - غزلیات - غزل شماره ۱۵۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام
در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام

یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام
رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام

یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند
من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام

در راه باز مانده‌ام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار مانده‌ام

دستم بگیر، کز غمت افتاده‌ام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار مانده‌ام

وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چه فراق نگونسار مانده‌ام

ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دل‌افگار مانده‌ام

دردت چو می‌دهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار مانده‌ام

بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌ام

مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده‌ام

📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۵۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

آه کان طوطی دل بی‌شکرستان چه کند
آه کان بلبل جان بی‌گل و بستان چه کند

آنک از نقد وصال تو به یک جو نرسید
چو گه عرض بود بر سر میزان چه کند

آنک بحر تو چو خاشاک به یک سوش افکند
چو بجویند از او گوهر ایمان چه کند

نقش گرمابه ز گرمابه چه لذت یابد
در تماشاگه جان صورت بی‌جان چه کند

با بد و نیک بد و نیک مرا کاری نیست
دل تشنه لب من در شب هجران چه کند

دست و پا و پر و بال دل من منتظرند
تا که عشقش چه کند عشق جز احسان چه کند

آنک او دست ندارد چه برد روز نثار
و آنک او پای ندارد گه خیزان چه کند

آنک بر پرده عشاق دلش زنگله نیست
پرده زیر و عراقی و سپاهان چه کند

آنک از باده جان گوش و سرش گرم نشد
سرد و افسرده میان صف مستان چه کند

آنک چون شیر نجست از صفت گرگی خویش
چشم آهوفکن یوسف کنعان چه کند

گر چه فرعون به در ریش مرصع دارد
او حدیث چو در موسی عمران چه کند

آنک او لقمه حرص است به طمع خامی
او دم عیسی و یا حکمت لقمان چه کند

بس کن و جمع شو و بیش پراکنده مگو
بی دل جمع دو سه حرف پریشان چه کند

شمس تبریز تویی صبح شکرریز تویی
عاشق روز به شب قبله پنهان چه کند

📚 #مولوی - غزل شماره ۷۸۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

چو ابرویت نچمیدی به کام گوشه نشینی
برو که چون من و چشمت به گوشه ها بنشینی

چو دل به زلف تو بستم به خود قرار ندیدم
برو که چون سر زلفت به خود قرار نبینی

به جان تو که دگر جان به جای تو نگزینم
که تا تو باشی و غیری به جای من نگزینی

ز باغ عشق تو هرگز گلی به کام نچیدم
به روز گلبن حسنت گلی به کام نچینی

نگین حلقه رندان شدی که تا بدرخشد
کنار حلقه چشمم به هر نگاه نگینی

کسی که دین و دل از کف به باد غارت زلفت
چو من نداده چه داند که غارت دل و دینی

خوشم که شعله آهم به دوزخت کشد اما
چه می کند به تو دوزخ که خود بهشت برینی

خدای را که دگر آسمان بلا نفرستد
تو خود بدین قد و بالا بلای روی زمینی

تو تشنه غزل شهریار و من به که گویم
که شعرتر نتراود برون ز طبع حزینی

📚 #شهریار - غزلیات - غزل شماره ۱۵۵

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

در خودش جز او دلم حتي مرا هم جا نداد
در دلش ياد مرا يك لحظه جا اما نداد

چيزي از احساس باران كم نشد وقتي كه سنگ
بوسه هايش را نفهميد و جوابش را نداد

ابر ميبارد به مردابي كه بي نيلوفر است
آنچه را با التماس تشنه صحرا نداد

از خم پايان گيسويش كه چون قلاب بود
در دل دريايي ام چيزي به ماهي ها نداد

شاهد است اينجا سحر شب خواب را آتش زدم
چون خيالش هم نيامد وعده فردا نداد

📚 #احمد_پروین

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1🥰1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر آدمی به جایی نیاز دارد
برای تازه شدن
برای زنده شدن
برای جان گرفتن
هر آدمی به جایی نیاز دارد
که سنگین برود، سبک برگردد
هر آدمی به جایی نیاز دارد…

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ابریست که خون دیده بارد غم تو
زهریست که تریاق ندارد غم تو

در هر نفسی هزار محنت زده را
بی دل کند و زدین برآرد غم تو

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۵۷۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درستست که من توبه شکستم

گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم

ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود
از بند تو برخاستم و خوش بنشستم

از روی نگارین تو بیزارم اگر من
تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم

زین پیش برآمیختمی با همه مردم
تا یار بدیدم در اغیار ببستم

ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می
من خود ز نظر در قد و بالای تو مستم

شب‌ها گذرد بر من از اندیشه رویت
تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم

حیفست سخن گفتن با هر کس از آن لب
دشنام به من ده که درودت بفرستم

دیریست که سعدی به دل از عشق تو می‌گفت
این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم

بند همه غم‌های جهان بر دل من بود
دربند تو افتادم و از جمله برستم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۶۶

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست
طوطی خوش نغمه را از شکرستان چاره نیست

گر دلم نشکیبد از دیدار مه رویان رواست
ذره را از طلعت خورشید رخشان چاره نیست

صبحدم چون گل بشکر خنده بگشاید دهن
از خروش و نالهٔ مرغ سحرخوان چاره نیست

تا تودر چشمی مرا از گریه خالی نیست چشم
ماه چون در برج آبی شد ز باران چاره نیست

رشتهٔ دندانت از چشمم نمی‌گردد جدا
لؤلؤ شهوار را از بحر عمان چاره نیست

از دل تنگم کجا بیرون توانی رفت از آنک
گنج لطفی گنج را در کنج ویران چاره نیست

دور گردون چون مخالف می‌شود عشاق را
در عراق ار راست گوئی از سپاهان چاره نیست

مردم از اندوه از کرمان نمی‌یابم خلاص
ای عزیزان هر که مرد او را ز کرمان چاره نیست

خواجو ار درظلمت شب باده نوشد گو بنوش
خضر را در تیرگی از آب حیوان چاره نیست

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۰۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

به هرجا بگذرد آن ماه رخسار
گریزد دین ز در، ایمان ز دیوار

دخیل ای یار فایز، رخ بپوشان
ز مردم روی خود پوشیده می دار

📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۷۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم

بی خیال از رنج فریادم تردد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم

با زبان لال خود حس میکنم این روزها
هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم

هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این
این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم

عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای
می کشم خود را و سر فصل خبرها می شوم!

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر همیشه من ثبت می شود
این لحظه ها، عزیزترین یادگار تو

تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو

احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو

آن کوپه تهی منم آری که مانده ام
خالی تر از همیشه و در انتظار تو

این سوت آخر است و غریبانه می رود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو

هر چند مثل آینه هر لحظه فاش تر
هشدار می دهد به خزانم بهار تو

اما در این زمانه عسرت مس مرا
ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو

از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو

📚 #محمدعلی_بهمنی - از هر طرف نرفته به بن بست می رسیم

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

مرا شبیه خودم مثل یک ستاره بکش!
شبیه من که نشد خط بزن دوباره بکش

مرا شبیه خودم در میان آتش و دود
شبیه چشم و دلم غرق صد شراره بکش

و بعد دست بکش بر شراره ام یک شب
بسوز و قلب مرا پاره پاره پاره بکش

و زخم های دلم را ببین و بعد از آن
لباس بر تن این قلب بی قواره بکش

بخند! خنده ی تو شعله می زند بر من
بخند و شعله ی من را به یک اشاره بکش

برای بودن من عشق را نشانه بگیر
و خط رد به تن هرچه استخاره بکش

ببین ستاره شدم با تو ای بهانه ی من
مرا شبیه خودم! مثل یک ستاره بکش!

📚 #شیوا_فرازمند - غزلیات - نقاش)

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

با باد، دلم گفت که بادا بادا
با یار بگو و هر چه بادا بادا

کآن کس که مرا ز صحبتت کرد جدا
شب با غم و رنج روز بادا بادا

📚 #سلمان ساوجی - رباعیات - رباعی شماره ۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih