📝 همه جا حاضر بودن قدرت از آن رو نیست که قدرت این امتیاز را دارد که همه چیز را در زیر یک پارچگی تزلزل ناپذیرش گردآورد، بلکه از آن روست که قدرت در هر لحظه و در هر نقطه، یا به عبارت بهتر، در هر رابطه ای میان نقطه ای با نقطه ی دیگر تولید می شود. قدرت همه جا هست، نه به این معنا که قدرت همه چیز را در بر می گیرد، بلکه به این معنا که قدرت از همه جا می آید. "قدرت" با دائمی، مکرر، ساکن و خود بازتولیدگربودن اش، فقط اثری کلی است که از همه ی این تحرک ها ناشی می شود، زنجیره ای که بر هر یک از این تحرک ها اتکا می کند و به نوبه خود در پی آن است که آن ها را از تحرک بازدارد. بی شک باید نام گرا بود: قدرت نهاد نیست، ساختار نیست، نوعی قدرت مندی نیست که برخی از آن برخوردار باشند؛ قدرت نامی است که به یک موقعیت استراتژیکِ پیچیده در جامعه ای اطلاق می شود...
قدرتی وجود ندارد که بدون مجموعه ای از مقاصد و اهداف اعمال شود. اما این بدین معنا نیست که قدرت نتیجه ی انتخاب یا تصمیم گیری سوژه ای فردی است؛ نباید در جست و جوی ستادِ اداره کننده ی عقلانیت قدرت باشیم؛ نه طبقه ای که حکومت می کند، نه گروه هایی که دستگاه های دولتی را اداره می کنند و نه گروه هایی که مهم ترین تصمیم های اقتصادی را اتخاذ می کنند، هیچ یک اداره کننده ی مجموعه ی قدرتی نیست که در جامعه عمل می کند(و جامعه را به کار می اندازد)؛ عقلانیت قدرت عقلانیتِ تاکتیک هایی است که در سطح محدودی که در آن عمل می کنند، اغلب کاملا صریح اند-کلبی مسلکی موضعی قدرت-، و از آن جا که این تاکتیک ها زنجیروار به یکدیگر مرتبط اند و یکدیگر را ایجاب می کنند و تکثیر می دهند و در عین حال تکیه گاه و شرط شان جای دیگری است...
#میشل_فوکو / اراده به دانستن / نشر نی / ص 108-109
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
.
قدرتی وجود ندارد که بدون مجموعه ای از مقاصد و اهداف اعمال شود. اما این بدین معنا نیست که قدرت نتیجه ی انتخاب یا تصمیم گیری سوژه ای فردی است؛ نباید در جست و جوی ستادِ اداره کننده ی عقلانیت قدرت باشیم؛ نه طبقه ای که حکومت می کند، نه گروه هایی که دستگاه های دولتی را اداره می کنند و نه گروه هایی که مهم ترین تصمیم های اقتصادی را اتخاذ می کنند، هیچ یک اداره کننده ی مجموعه ی قدرتی نیست که در جامعه عمل می کند(و جامعه را به کار می اندازد)؛ عقلانیت قدرت عقلانیتِ تاکتیک هایی است که در سطح محدودی که در آن عمل می کنند، اغلب کاملا صریح اند-کلبی مسلکی موضعی قدرت-، و از آن جا که این تاکتیک ها زنجیروار به یکدیگر مرتبط اند و یکدیگر را ایجاب می کنند و تکثیر می دهند و در عین حال تکیه گاه و شرط شان جای دیگری است...
#میشل_فوکو / اراده به دانستن / نشر نی / ص 108-109
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
.
📝حقوق دانان قرن هفده و به ویژه قرن هجده این پرسش مربوط به حق زندگی و مرگ را مطرح می کردند. آن ها می پرسیدند: افراد در قرارداد اجتماعی چرا دور هم جمع می شوند تا حاکمی را تعیین و قدرت مطلق را به او تفویض کنند؟ آن ها یا به علت خطر تهدید یا بر اثر نیاز مجبورند چنین کنند. بنابراین، افراد برای حفظ زندگی شان تن به این قرارداد می دهند. برای زندگی است که افراد حاکمی را تعیین می کنند. وقتی این طور است، آیا زندگی واقعاً می تواند یکی از حقوق حاکم باشد؟ آیا زندگی بنیان حق حاکم نیست، و آیا حاکم می تواند واقعاً بخواهد که اتباعش حق اِعمالِ قدرت زندگی و مرگ بر خودشان، یا به عبارت دیگر، به سادگی قدرت کشتن خودشان را به او بدهند؟ آیا زندگی که خود مبنای اولیه، اصلی و بنیادینِ خود قرارداد است، نباید بیرون از قراداد باقی بماند؟ این مبحثی در چهارچوب فلسفه ی سیاسی است... به وضوح نشان می دهد که زندگی چگونه در میدان اندیشه ی سیاسی و تحلیل قدرت سیاسی به مسئله تبدیل شده است.
#میشل_فوکو / باید از #جامعه دفاع کرد
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IranSociology
.
#میشل_فوکو / باید از #جامعه دفاع کرد
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IranSociology
.
آنانی که در مسند #قدرت قرار دارند، می توانند تعیین کنند که در ابعاد گوناگون چه چیزی بهنجار و چه چیزی نابهنجار است.
#میشل_فوکو✍
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو✍
✅کانال جامعه شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
اراده نکردن به شناخت همچنان نوعی اراده به حقیقت است.
#میشل_فوکو / اراده به دانستن ص 66
✅جامعه شناسی👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPvdHmUPzAjh-jg
#میشل_فوکو / اراده به دانستن ص 66
✅جامعه شناسی👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPvdHmUPzAjh-jg
در دریا هرکس به تقدیر خویش سپرده میشود، هربار نشستن در کشتی بالقوه آخرین بار است. دیوانه سوار بر قایق سرگشته و شوریده به سوی دنیای دیگر میرود...
تاریخ جنون | #میشل_فوکو
🆔 @IRANSOCIOLOGY
تاریخ جنون | #میشل_فوکو
🆔 @IRANSOCIOLOGY
این قانون تاریخ است: هرچه خواست ملتی سادهتر باشد، کار سیاستمداران دشوارتر میشود؛ شاید به این دلیل که سیاست آن چیزی نیست که وانمود میکند، یعنی تجلی یک خواست جمعی نیست، بلکه سیاست در جایی میتواند نفس بکشد که این خواست چند پاره، مردد، سردرگم و حتی در چشم خودش هم نا روشن باشد.
#ایرانیها_چه_رویایی_در_سر_دارند؟
#میشل_فوکو
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
#ایرانیها_چه_رویایی_در_سر_دارند؟
#میشل_فوکو
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
چرا مینویسیم؟
«آیا لذتی در نوشتن وجود دارد؟ نمیدانم. یکچیز مسلم است، فکر میکنم یک الزام قوی برای نوشتن وجود دارد. نمیدانم این الزام برای نوشتن از کجا میآید. میتوان به گونههایی مختلف از آن آگاه شد. به عنوان مثال، با این واقعیت که وقتی صفحهای در یک روز ننوشتهاید به شدت نگران و مضطرب میشوید. با نوشتن صفحهی روزانهی خود، به خود و وجود خود یک نوع آرامش میبخشید. چگونه ممکن است که تظاهر که اینقدر سطحی، غیرواقعی، و ناشی از خودشیفتگی است این تاثیر و آرامش را برای باقی ماندهی روز شخص به بار آورد؟
ما مینویسیم تا بتوانیم دنیای اطراف و بیرون از ما که بسیار دورتر از کاغذی است که در دست داریم، زندگیای که خیلی هم مفرح نیست بلکه آزاردهنده و پر از اضطراب است و برای دیگران نمایان است را بروی مستطیل کوچک (کاغذ) پیش روی خود ذوب کنیم، ولی زندگی متلاطم انسان هرگز جذب واژگان بیحرکت نمیشود.»
#میشل_فوکو
🌐جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Michel Foucault, (2004) [1969] Michel Foucault à Claude Bonnefoy – Entretien Interprété par Éric Ruf et Pierre Lamandé, Paris: Gallimard
-----------------------------------------------------------------
Pic: Vecchia Donna Legge" (o anche La Profetessa Anna) di Rembrandt van Rijn (Olanda 1606 - 1669
http://s8.picofile.com/file/8276950950/IMG_20161202_194502.jpg
«آیا لذتی در نوشتن وجود دارد؟ نمیدانم. یکچیز مسلم است، فکر میکنم یک الزام قوی برای نوشتن وجود دارد. نمیدانم این الزام برای نوشتن از کجا میآید. میتوان به گونههایی مختلف از آن آگاه شد. به عنوان مثال، با این واقعیت که وقتی صفحهای در یک روز ننوشتهاید به شدت نگران و مضطرب میشوید. با نوشتن صفحهی روزانهی خود، به خود و وجود خود یک نوع آرامش میبخشید. چگونه ممکن است که تظاهر که اینقدر سطحی، غیرواقعی، و ناشی از خودشیفتگی است این تاثیر و آرامش را برای باقی ماندهی روز شخص به بار آورد؟
ما مینویسیم تا بتوانیم دنیای اطراف و بیرون از ما که بسیار دورتر از کاغذی است که در دست داریم، زندگیای که خیلی هم مفرح نیست بلکه آزاردهنده و پر از اضطراب است و برای دیگران نمایان است را بروی مستطیل کوچک (کاغذ) پیش روی خود ذوب کنیم، ولی زندگی متلاطم انسان هرگز جذب واژگان بیحرکت نمیشود.»
#میشل_فوکو
🌐جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Michel Foucault, (2004) [1969] Michel Foucault à Claude Bonnefoy – Entretien Interprété par Éric Ruf et Pierre Lamandé, Paris: Gallimard
-----------------------------------------------------------------
Pic: Vecchia Donna Legge" (o anche La Profetessa Anna) di Rembrandt van Rijn (Olanda 1606 - 1669
http://s8.picofile.com/file/8276950950/IMG_20161202_194502.jpg
چیزی که مرا شگفت زده می کند این واقعیت است که در جامعه ما هنر به چیزی تبدیل شده که تنها بااشیاء ارتباط دارد و نه با انسان ها و زندگی.
#میشل_فوکو
🌐 جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو
🌐 جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«تنها اموری که تاریخ ندارند تعریف پذیر هستند.»
نیچه: تبار شناسی اخلاق ر.ک. ص ۱۱۳.
کوتاه نوشت درباره گزاره فوق
🖌یوسف محمدی
گزاره مهمی است که در این صفحه آمده است. مراد نیچه از این جمله چیست؟ او می خواهد به ما بگوید، (البته با شدتی کمتر از آنچه در غروب بت ها شاهد هستیم، پُتک نیست.) که هر چه تاریخ دارد در قالب یک تعریف واحد قرار نمی گیرد. در واقع، هر آنچه هست برساخت شده است و حقیقت استعلایی وجود ندارد. در غروب بت ها هم باز به همین نکته اشاره می کند
«تاریخ دروغ می گوید، فریب میدهد، هر آنچه (تاریخ) به گواهی حس ها بی انجامد ، دروغ است. در واقع حس ها دروغ نمی گویند آن چیزی که در آنها قرار می دهیم به عنوان حقیقت دروغ است.»
این رویکرد درسی است که #نیچه از اسپینوزا گرفته است. #اسپینوزا هم به تاریخ و عهد عتیق باور نداشت و آن را ساخت و پرداخته کنیسه می دانست، در واقع، کار آخر اسپینوزا بر روی تبار شناسی داستان های عهد عتیق بود که مرگ امان نداد تا این کار شگرف را به انجام برساند.
بعد ها نیچه به سبب اینکه پیوند نزدیکی در عنفوان جوانی و نوجوانی با مذهب داشته است به اندیشه اسپینوزا راه می برد، در خدمت در ارتش این موضوع بیشتر ذهن او را درگیر می کند. البته سوی دیگر نیچه #دومونتنی و #اپیکور را هم تنها به سبب آری گفتن به زندگی و حال و نقد یک حقیقت حک شده، چیزی که پیشتر و پیشترها بوده است، و تنها همین بودن، کفایتِ شدنْ می کند، مورد ستایش قرار می دهد. کسانی که( دو مونتنی و اپیکور) ساده و بی آلایش به دنبال این بودند که عمیق ترین درجه خِرد از احترام به غرایز و شورها بدست می آید.
پ.ن.
در اندیشمندان معاصر #میشل_فوکو شارحِ با اطمینانی برای بسط رویکرد نیچه است، او از همان نخست، به نقش گفتمان و بعد ها قدرت در سامانه مندی حقیقت و ایجاد آن پی برد. از درون این منظومه، بزنگاه های تاریخی که منجر به عمل اجتماعی شدند، اهمیت یافت.
در نتیجه پر بیراه نیست اگراسپینوزا، نیچه و فوکو را در یک سوی قرار دهیم تبار شناسانی که تاریخ را پس زدند و از سوی دیگر آن را پیش کشیدند.
🌐 جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نیچه: تبار شناسی اخلاق ر.ک. ص ۱۱۳.
کوتاه نوشت درباره گزاره فوق
🖌یوسف محمدی
گزاره مهمی است که در این صفحه آمده است. مراد نیچه از این جمله چیست؟ او می خواهد به ما بگوید، (البته با شدتی کمتر از آنچه در غروب بت ها شاهد هستیم، پُتک نیست.) که هر چه تاریخ دارد در قالب یک تعریف واحد قرار نمی گیرد. در واقع، هر آنچه هست برساخت شده است و حقیقت استعلایی وجود ندارد. در غروب بت ها هم باز به همین نکته اشاره می کند
«تاریخ دروغ می گوید، فریب میدهد، هر آنچه (تاریخ) به گواهی حس ها بی انجامد ، دروغ است. در واقع حس ها دروغ نمی گویند آن چیزی که در آنها قرار می دهیم به عنوان حقیقت دروغ است.»
این رویکرد درسی است که #نیچه از اسپینوزا گرفته است. #اسپینوزا هم به تاریخ و عهد عتیق باور نداشت و آن را ساخت و پرداخته کنیسه می دانست، در واقع، کار آخر اسپینوزا بر روی تبار شناسی داستان های عهد عتیق بود که مرگ امان نداد تا این کار شگرف را به انجام برساند.
بعد ها نیچه به سبب اینکه پیوند نزدیکی در عنفوان جوانی و نوجوانی با مذهب داشته است به اندیشه اسپینوزا راه می برد، در خدمت در ارتش این موضوع بیشتر ذهن او را درگیر می کند. البته سوی دیگر نیچه #دومونتنی و #اپیکور را هم تنها به سبب آری گفتن به زندگی و حال و نقد یک حقیقت حک شده، چیزی که پیشتر و پیشترها بوده است، و تنها همین بودن، کفایتِ شدنْ می کند، مورد ستایش قرار می دهد. کسانی که( دو مونتنی و اپیکور) ساده و بی آلایش به دنبال این بودند که عمیق ترین درجه خِرد از احترام به غرایز و شورها بدست می آید.
پ.ن.
در اندیشمندان معاصر #میشل_فوکو شارحِ با اطمینانی برای بسط رویکرد نیچه است، او از همان نخست، به نقش گفتمان و بعد ها قدرت در سامانه مندی حقیقت و ایجاد آن پی برد. از درون این منظومه، بزنگاه های تاریخی که منجر به عمل اجتماعی شدند، اهمیت یافت.
در نتیجه پر بیراه نیست اگراسپینوزا، نیچه و فوکو را در یک سوی قرار دهیم تبار شناسانی که تاریخ را پس زدند و از سوی دیگر آن را پیش کشیدند.
🌐 جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
مسأله سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و فلسفی روزگار ما این نیست که بکوشیم فرد را از دست دولت و نهادهای دولتی رها سازیم بلکه این است که خود را هم از دست دولت و هم از قید آن نوعی از منفرد سازی که با دولت پیوند دارد، رهایی بخشیم. ما باید اشکال جدیدی از سوژگی را از طریق نفی این نوع از فردیت که قرنها بر ما تحمیل شده پرورش دهیم.
#میشل_فوکو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
از من نپرسید که چه کسی هستم و از من نخواهید تا همیشه همان باشم که هستم.
| #میشل_فوکو |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
| #میشل_فوکو |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#تاریخ همچنین خندیدن به شکوهِ خاستگاه را یاد می دهد. خاستگاهِ رفیع «مصداقی متافیزیکی است که از نو در این باور آشکار می شود که در آغازِ همه ی چیزها، آن چه گرانبهاترین و اساسی ترین است، یافت می شود»: دوست داریم تصور کنیم که چیزها در آغازشان کامل بوده اند؛ و از دستانِ خالق در روشنایی بی سایه ی نخستین بامداد، درخشان بیرون آمده اند. خاستگاه همواره پیش از هبوط، پیش از بدن، پیش از جهان و زمان است؛ خاستگاه در کنار خدایان است، و برای حکایت کردنِ آن، همواره حکایتِ پیدایش خدایان خوانده می شود. اما آغازِ تاریخی فرودست است. نه در معنای فروتنانه یا محتاطانه، همچون قدم های کبوتر، بلکه در معنای مضحک و مطایبه گون و مناسب برای شکستن تمام خودپسندی ها: « با نشان دادن تولد الهی انسان، در صدد بودیم احساس فرمانروایی انسان را برانگیزیم: این راه اکنون منع شده است؛ چون در دروازه ی آن میمون ایستاده است. » انسان با در آوردن شکلکِ آنچه بعدا می شد، آغاز کرد؛ زرتشت هم میمونی دارد که در پس او می جهد و دامن ردایش را می کشد.
#میشل_فوکو، مقاله نیچه، تبارشناسی، تاریخ، ترجمه عبدالکریم رشیدیان
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو، مقاله نیچه، تبارشناسی، تاریخ، ترجمه عبدالکریم رشیدیان
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
میخواستم وضع حقیقی این رژیم را که سانسور، شدتش را پنهان میکند بشناسم. در تهران با اعتصابیهای «مرفه» دیدار کردم، با کارکنان هواپیمایی ملی ایران: آپارتمانهای شیک،مبلمان چوبی،مجلات آمریکایی؛ و هزار کیلومتر دورتر در جنوب با اعتصابیهای «سرسخت»،با کارگران صنعت نفت. کدام اروپاییی است که به آبادان فکر نکرده باشد،به روزی شش میلیون بشکه نفت که تولید می شود،و به بزرگترین پالایشگاه جهان؟... میان اعتصابگران هواپیمایی ملی ایران که از شما در سالن خانه شان پذیرایی میکنند و اعتصابگران آبادانی،که باید محرمانه و بعد از قرارهای مبهم با آنها ملاقات کرد،شباهتهای حیرت انگیزی هست. حتی اگر شباهتشان جز این یکی نباشد: اول باری است که اعتصاب میکنند؛ اولیها به این دلیل که تا کنون علاقهای به این کار نداشتهاند و دومیها به این دلیل که حق آن را نداشتهاند. از سوی دیگر همۀ این اعتصابها مستقیماً انگیزههای سیاسی را به خواستهای اقتصادی پیوند میزند...
"ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟" نوشته #میشل_فوکو
تصویر: فوکو در فرودگاه مهرآباد
۱۵ سپتامبر ۱۹۷۸
عکس: میشل سبتون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
"ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟" نوشته #میشل_فوکو
تصویر: فوکو در فرودگاه مهرآباد
۱۵ سپتامبر ۱۹۷۸
عکس: میشل سبتون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
حماقت تماشا می شود: نگاه را در آن غوطه ور میکنیم، میگذاریم مجذوبش شویم، حماقت شما را با ملایمت حمل میکند، با سپردن خود به دست آن، از آن تقلید میکنیم بر سیالیت بیشکل آن تکیه میکنیم؛ مترصد نخستین جهش ناگهانی تفاوت نامحسوس میمانیم، و نگاه تهی را بیتب و تاب مترصد بازگشت بارقه میکنیم. به خطا نه میگوییم و آن را قلم میگیریم؛ به حماقت آری میگوییم، آن را میبینیم، آن را تکرار میکنیم و به آرامی غوطهوری تمام و کمال را طلب میکنیم.
#میشل_فوکو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#سکس آن بخشی از بدن نیست که #بورژوازی باید آن را بی اعتبار یا ابطال کند تا دیگرانی را که تحت حاکمیت اش اند، به کار وادارد. سکس آن عنصری از خود بورژوازی است که بیش از هرچیز دیگری مایه نگرانی و دلمشغولی بورژوازی بوده است و توجه و مراقبت بورژوازی را طلب می کند و دریافت می کند و بورژوازی آن را آمیزه ای از هراس، کنجکاوی، لذت و هیجان پرورده است. بورژوازی سکس را با بدن اش این همانی کرد و یا دست کم بدن اش را تابع سکس کرد، و قدرتی راز آمیز و نامعین را به سکس نسبت داد که بر بدن اش اعمال می کند؛ بورژوازی حیات و مرگ اش را به سکس وصل کرد و سکس را مسئول سلامت آتی اش کرد؛ بورژوازی آینده اش را در سکس سرمایه گذاری کرد، با این فرض که سکس اثرهایی اجتناب ناپذیر بر اخلاف اش دارد؛ بورژوازی روح اش را تابع سکس کرد، با این داعا که سکس مخفی ترین و تعیین کننده ترین عنصر روح اش است. نباید تصور کنیم که بورژوازی به گونه ای نمادین خود را عقیم کرد تا بهتر بتواند حق برخورداری از سکس و استفاده از آن به میلِ شخصی را از دیگران سلب کند. بلکه باید این طور دید که از میانه سده هجدهم، بورژوازی همّ خود را صرف آن کرد که از سکسوالیته ای برخوردار شود که بر مبنای آن بدنی خاص بسازد، بدنی «طبقاتی» با سلامت، بهداشت، اخلاف و نژاد: خود سکسینه کردن بدن اش، تجسم سکس در بدن اش، و وصلت درونی سکس و بدن....
📚 #میشل_فوکو / تاریخ جنسیت (اراده به دانستن) / ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهان دیده / نشر نی ص 144
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📚 #میشل_فوکو / تاریخ جنسیت (اراده به دانستن) / ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهان دیده / نشر نی ص 144
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
عدالت و بیعدالتی نقطهٔ حساس هر انقلابی است: از این نقطه است که انقلابها زاده میشوند، از همین نقطه هم هست که راهشان را گم میکنند و میمیرند.
#میشل_فوکو در نامه سرگشاده به مهدی بازرگان [نخستوزیر وقت ایران] در آوریل ۱۹۷۹ (حوالی اردیبهشت ۱۳۵۸)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو در نامه سرگشاده به مهدی بازرگان [نخستوزیر وقت ایران] در آوریل ۱۹۷۹ (حوالی اردیبهشت ۱۳۵۸)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ما فقط آن چیزی را میدانیم که ساختار فکری یک عصر اجازهی فکر کردنش را به ما میدهد.
#میشل_فوکو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
عدالت و بیعدالتی نقطهٔ حساس هر انقلابی است; از همان نقطهای که انقلابها زاده میشوند، از همان نقطه هم هست که راهشان را گم میکنند و میمیرند!
#میشل_فوکو در نامه سرگشاده به مهندس مهدی بازرگان
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#میشل_فوکو در نامه سرگشاده به مهندس مهدی بازرگان
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
میخواستم وضع حقیقی این رژیم را که سانسور، شدتش را پنهان میکند بشناسم. در تهران با اعتصابیهای «مرفه» دیدار کردم، با کارکنان هواپیمایی ملی ایران: آپارتمانهای شیک،مبلمان چوبی،مجلات آمریکایی؛ و هزار کیلومتر دورتر در جنوب با اعتصابیهای «سرسخت»،با کارگران صنعت نفت. کدام اروپاییی است که به آبادان فکر نکرده باشد،به روزی شش میلیون بشکه نفت که تولید می شود،و به بزرگترین پالایشگاه جهان؟... میان اعتصابگران هواپیمایی ملی ایران که از شما در سالن خانه شان پذیرایی میکنند و اعتصابگران آبادانی،که باید محرمانه و بعد از قرارهای مبهم با آنها ملاقات کرد،شباهتهای حیرت انگیزی هست. حتی اگر شباهتشان جز این یکی نباشد: اول باری است که اعتصاب میکنند؛ اولیها به این دلیل که تا کنون علاقهای به این کار نداشتهاند و دومیها به این دلیل که حق آن را نداشتهاند. از سوی دیگر همۀ این اعتصابها مستقیماً انگیزههای سیاسی را به خواستهای اقتصادی پیوند میزند...
"ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟" نوشته #میشل_فوکو
تصویر: فوکو در فرودگاه مهرآباد تهران
۱۵ سپتامبر ۱۹۷۸
عکس: میشل سبتون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
"ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟" نوشته #میشل_فوکو
تصویر: فوکو در فرودگاه مهرآباد تهران
۱۵ سپتامبر ۱۹۷۸
عکس: میشل سبتون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY