📃 دربارهی اخلاق و جهان اخلاقی
✍️ #احسام_سلطانی
۱. آیا مجازم (در مواجهه با تو یا هر انسان دیگری یا طبیعت و حیوانات) که به فلان شکل عمل کنم؟
۲. چگونه باید کار را انجام دهم؟
پرسش نخست پرسش کسی است که در جهانی اخلاقی بسر میبرد و پرسش، پرسشی اخلاقی است و دومی نه. این پرسش (پرسش نخست) در واقع پرسش بسیاری از شخصیتهای داستایوفسکی است که همواره در مواجهه با دیگری دچار تردید هستند و مدام با خود کلنجار میروند و میپرسند: آیا باید چنین کنم؟ آیا مجازم؟
این پرسش همان پرسش شخصیت اصلی فیلم A hidden life هم هست. او هر لحظه با وسواسی عجیب از خود سوال میکند: آیا مجازم یا نه که به فلان شکل عمل کنم؟
این وسواس و تردید عمیق در اغلب شخصیتهای رمانهای داستایوفسکی دیده میشود که گاه حتی به شکل بیمارگونهای خود را نشان میدهد و تردید در تمام لحظهها رخنه میکند و لحظهای شخصیتهای داستان را رها نمیکند.
حال به پرسش دوم بنگرید. در این پرسش تردید نیست، وسواس نیست، مسئولیتپذیری نسبت به دیگری و نگرانی از درست و غلط بودن کار در میان نیست. در یک کلام اساساً در این پرسش دیگری غایب است، برعکس پرسش نخست که پرسشی است مبتنی بر حضور دیگری. پرسش نخست مدام مرا درگیر حد و مرزهای خودم میکند، درگیر فهم و تلاشی مسئولانه برای پذیرش «تو»، درگیر جهانی اخلاقی. پرسش دوم نه. در پرسش دوم «تو» غایب است و بر پا کنندهی جهانی است مبتنی بر یک صدا و این جهانی است که حال در آن بسر میبریم، جهانی در غیاب صدای دیگری.
اگر هر بازجو یا شکنجهگری در مواجهه با دیگری از خود سوال کند که آیا مجازم که چنین رفتار کنم؟ آیا همچنان میتواند در نقش خود باقی بماند؟ یا بسیاری از نازیها که میلیونها نفر را دود کردند و به هوا رفتند، اگر از خود سوال نخست را میپرسیدند آیا ادامهی کار برایشان ممکن بود؟ آیا با وجود چنین پرسشی در وجود شخص به راحتی میتوان کسی را کشت یا شکنجه کرد؟
میتوان گفت آنچه در سر شکنجهگران و متجاوزان است نه سوال اول بلکه سوال دوم است: چگونه باید کار را انجام دهم؟
این پرسش فردی شخصیتزداییشده است، پرسش کارمندی وظیفهشناس که صرفاً به سیستم خدمت میکند و نه انسانها. او توان دیدن انسانها را ندارد و فقط قوانین و مقررات و قواعد را میبیند و از جهان اخلاقی جدا شده است و ساکن جهانی بیروح و اداری شده است، جهانی مبتنی بر قوانین و اصول و مقررات.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #احسام_سلطانی
۱. آیا مجازم (در مواجهه با تو یا هر انسان دیگری یا طبیعت و حیوانات) که به فلان شکل عمل کنم؟
۲. چگونه باید کار را انجام دهم؟
پرسش نخست پرسش کسی است که در جهانی اخلاقی بسر میبرد و پرسش، پرسشی اخلاقی است و دومی نه. این پرسش (پرسش نخست) در واقع پرسش بسیاری از شخصیتهای داستایوفسکی است که همواره در مواجهه با دیگری دچار تردید هستند و مدام با خود کلنجار میروند و میپرسند: آیا باید چنین کنم؟ آیا مجازم؟
این پرسش همان پرسش شخصیت اصلی فیلم A hidden life هم هست. او هر لحظه با وسواسی عجیب از خود سوال میکند: آیا مجازم یا نه که به فلان شکل عمل کنم؟
این وسواس و تردید عمیق در اغلب شخصیتهای رمانهای داستایوفسکی دیده میشود که گاه حتی به شکل بیمارگونهای خود را نشان میدهد و تردید در تمام لحظهها رخنه میکند و لحظهای شخصیتهای داستان را رها نمیکند.
حال به پرسش دوم بنگرید. در این پرسش تردید نیست، وسواس نیست، مسئولیتپذیری نسبت به دیگری و نگرانی از درست و غلط بودن کار در میان نیست. در یک کلام اساساً در این پرسش دیگری غایب است، برعکس پرسش نخست که پرسشی است مبتنی بر حضور دیگری. پرسش نخست مدام مرا درگیر حد و مرزهای خودم میکند، درگیر فهم و تلاشی مسئولانه برای پذیرش «تو»، درگیر جهانی اخلاقی. پرسش دوم نه. در پرسش دوم «تو» غایب است و بر پا کنندهی جهانی است مبتنی بر یک صدا و این جهانی است که حال در آن بسر میبریم، جهانی در غیاب صدای دیگری.
اگر هر بازجو یا شکنجهگری در مواجهه با دیگری از خود سوال کند که آیا مجازم که چنین رفتار کنم؟ آیا همچنان میتواند در نقش خود باقی بماند؟ یا بسیاری از نازیها که میلیونها نفر را دود کردند و به هوا رفتند، اگر از خود سوال نخست را میپرسیدند آیا ادامهی کار برایشان ممکن بود؟ آیا با وجود چنین پرسشی در وجود شخص به راحتی میتوان کسی را کشت یا شکنجه کرد؟
میتوان گفت آنچه در سر شکنجهگران و متجاوزان است نه سوال اول بلکه سوال دوم است: چگونه باید کار را انجام دهم؟
این پرسش فردی شخصیتزداییشده است، پرسش کارمندی وظیفهشناس که صرفاً به سیستم خدمت میکند و نه انسانها. او توان دیدن انسانها را ندارد و فقط قوانین و مقررات و قواعد را میبیند و از جهان اخلاقی جدا شده است و ساکن جهانی بیروح و اداری شده است، جهانی مبتنی بر قوانین و اصول و مقررات.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نقطهی مشترکی که در میان کمونیسم و فاشیسم وجود داشت، این بود که هر دو به لحاظ سیاسی از دموکراسی مدرن دور بودند. این دو نوع رژیم تمامیتخواه معروف، هر دو تلاش میکردند نقش اصلی در ادارهی امور مردم را به تصمیمات نظام سیاسی محول کنند و به همین جهت تودهها را در یک حزب واحد ادغام کردند و همزمان ادعا کردند حزبشان به لحاظ مکتبی بسیار درستپندار است. هر دو مکتب همیشه ادعا میکردند به طور بنیادین با یکدیگر در تعارض هستند، ولی واقعیت این است که با همین دشمنی یکدیگر را تقویت میکردند. کمونیسم ایمان اصلی خود را با ضدیت با فاشیسم تغذیه میکرد و فاشیسم همین کار را با کمونیسم میکرد. هر دو نیز با یک دشمن، یعنی دموکراسی بورژوازی مبارزه میکردند. کمونیستها معتقد بودند دموکراسی بورژوا پرورشگاه فاشیسم است و فاشیستها معتقد بودند دموکراسی مقدمهی بلشویسم است، و هر دو برای نابودی آن مبارزه میکردند.
فاشیسم و کمونیسم
فرانسوا فوره
ترجمهی حمید هاشمیکهندانی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
فاشیسم و کمونیسم
فرانسوا فوره
ترجمهی حمید هاشمیکهندانی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📈21 ميليون نفر در جهان در وضعيت پناهندگی/ایران در رتبه نهم میزبانی
🔹21 ميليون و 326 هزار و 909 نفر در جهان در وضعيت پناهندگی به سر میبرند.
🔹كشورهای سوريه، افغانستان و سودان جنوبی بيشترين تعداد افراد در وضعيت پناهندگی در جهان را به خود اختصاص داده است.
🔹كشورهای تركيه، اوگاندا و پاكستان ميزبان بيشترين تعداد افراد در وضعيت پناهندگی در جهان هستند.
🔹در ميان ۱۰ كشور اصلی ميزبان پناهندگان در جهان، كشور ايران با ميزبانی از 798 هزار و 343 نفر در جايگاه نهم قرار دارد.
🔹اتباع كشورهای ونزوئلا، افغانستان و عراق بالاترين سهم افراد در وضعيت پناهجويی را در جهان به خود اختصاص دادهاند.
🔹كشورهای ايالات متحده آمريكا، پرو و تركيه نيز به عنوان كشور ميزبان پناهجويان، بالاترين سهم ميزبانی از افراد در وضعيت پناهجويی در جهان به خود اختصاص دادهاند.
🔹بر اساس آمار يورواستات در سال 2021 ميلادی، 536 هزار و 50 نفر براي اولين بار درخواست پناهجويب خود را در کشورهای EU 27 و EFTA ثبت كردند.
🔹كشورهای آلمان، فرانسه و اسپانيا به عنوان مقاصد اصلی پناهجويان جديد هستند./ رصدخانه مهاجرت ایران
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔹21 ميليون و 326 هزار و 909 نفر در جهان در وضعيت پناهندگی به سر میبرند.
🔹كشورهای سوريه، افغانستان و سودان جنوبی بيشترين تعداد افراد در وضعيت پناهندگی در جهان را به خود اختصاص داده است.
🔹كشورهای تركيه، اوگاندا و پاكستان ميزبان بيشترين تعداد افراد در وضعيت پناهندگی در جهان هستند.
🔹در ميان ۱۰ كشور اصلی ميزبان پناهندگان در جهان، كشور ايران با ميزبانی از 798 هزار و 343 نفر در جايگاه نهم قرار دارد.
🔹اتباع كشورهای ونزوئلا، افغانستان و عراق بالاترين سهم افراد در وضعيت پناهجويی را در جهان به خود اختصاص دادهاند.
🔹كشورهای ايالات متحده آمريكا، پرو و تركيه نيز به عنوان كشور ميزبان پناهجويان، بالاترين سهم ميزبانی از افراد در وضعيت پناهجويی در جهان به خود اختصاص دادهاند.
🔹بر اساس آمار يورواستات در سال 2021 ميلادی، 536 هزار و 50 نفر براي اولين بار درخواست پناهجويب خود را در کشورهای EU 27 و EFTA ثبت كردند.
🔹كشورهای آلمان، فرانسه و اسپانيا به عنوان مقاصد اصلی پناهجويان جديد هستند./ رصدخانه مهاجرت ایران
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃تربیت متفکران ایدئولوگ
✍ #علی_حاتم
یکی از شخصیت های فرعی ولی مهم رمان " تربیت احساسات " اثر گوستاو فلوبر _ که داستان آن در نیمه اول سده نوزدهم در پاریس می گذرد _ فردی است به نام هوسونه؛ جوانی از طبقه متوسط که به هنر و ادبیات علاقه دارد و سالها تلاش می کند تا در این عرصه به موفقیت و شهرت دست یابد اما شکست می خورد. سپس دست به انتشار روزنامه می زند ولی باز هم ره به جایی نمی برد. هوسونه که در رسیدن به آمال و آرزوهای خویش ناکام مانده به مرور تبدیل به آدمی می شود که با تمام قوا به هنرمندان و نویسندگان موفق حمله می کند.
اما خطرناک ترین دگردیسی در شخصیت وی آن گاه رخ می دهد که حاضر می شود برای تثبیت جایگاه خود در میان طبقه بورژوا در راستای سیاست های فرهنگی حکومت حرکت کند. هوسونه مدارج ترقی را در نظام حاکم به سرعت می پیماید و سرانجام به مرتبه ای می رسد که تمام نشریات و فعالیت های ادبی و هنری تحت نظارت و کنترل او قرار می گیرد.
پی یر بوردیو ، رمان هایی مانند تربیت احساسات فلوبر را حاوی نگرش های عمیق سیاسی و جامعه شناختی می دانست. در تحلیل این رمان، بوردیو شخصیتی مثل هوسونه را جزو متفکران دون پایه ای قرار می دهد که در تقویت دستگاه سانسور و سرکوب نقش مهمی ایفا می کنند.
نظام های اقتدار گرا به چنین افرادی نیاز دارند و حتی برای تربیت متفکرانی از این دست، مراکز آموزشی و دانشگاه هایی ویژه تاسیس می کنند تا ایدئولوگ هایی را پرورش دهند که احساسات و اندیشه های هنرمندان و متفکران نخبه را سرکوب و خود آنها را از صفحه روزگار حذف نمایند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍ #علی_حاتم
یکی از شخصیت های فرعی ولی مهم رمان " تربیت احساسات " اثر گوستاو فلوبر _ که داستان آن در نیمه اول سده نوزدهم در پاریس می گذرد _ فردی است به نام هوسونه؛ جوانی از طبقه متوسط که به هنر و ادبیات علاقه دارد و سالها تلاش می کند تا در این عرصه به موفقیت و شهرت دست یابد اما شکست می خورد. سپس دست به انتشار روزنامه می زند ولی باز هم ره به جایی نمی برد. هوسونه که در رسیدن به آمال و آرزوهای خویش ناکام مانده به مرور تبدیل به آدمی می شود که با تمام قوا به هنرمندان و نویسندگان موفق حمله می کند.
اما خطرناک ترین دگردیسی در شخصیت وی آن گاه رخ می دهد که حاضر می شود برای تثبیت جایگاه خود در میان طبقه بورژوا در راستای سیاست های فرهنگی حکومت حرکت کند. هوسونه مدارج ترقی را در نظام حاکم به سرعت می پیماید و سرانجام به مرتبه ای می رسد که تمام نشریات و فعالیت های ادبی و هنری تحت نظارت و کنترل او قرار می گیرد.
پی یر بوردیو ، رمان هایی مانند تربیت احساسات فلوبر را حاوی نگرش های عمیق سیاسی و جامعه شناختی می دانست. در تحلیل این رمان، بوردیو شخصیتی مثل هوسونه را جزو متفکران دون پایه ای قرار می دهد که در تقویت دستگاه سانسور و سرکوب نقش مهمی ایفا می کنند.
نظام های اقتدار گرا به چنین افرادی نیاز دارند و حتی برای تربیت متفکرانی از این دست، مراکز آموزشی و دانشگاه هایی ویژه تاسیس می کنند تا ایدئولوگ هایی را پرورش دهند که احساسات و اندیشه های هنرمندان و متفکران نخبه را سرکوب و خود آنها را از صفحه روزگار حذف نمایند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هرگونه نتیجهگیری دربارهی سرنوشت جنبش #زن_زندگی_آزادی و آنچه اعتراضات سال 1401 مینامیم شتابزده و عجولانه خواهد بود. نباید اجازه داد مفاهیم و پیشفرضها و تحلیلها از آنچه در خیابان و جامعه میگذرد جلو بزنند و درک آنچه رخ میدهد را منحرف کنند. آنچه از آغاز اعتراضات سال گذشته تاکنون (بهرغم فروکش کردن اعتراضات میدانی) در جریان است، تنازع میان مطالبات معترضان و پافشاری حاکمیت بر تداوم سیاستهایش است.
زنان و دختران بهعنوان سوژههای کانونی اعتراضات همچنان مقاومتهای خرد و روزمرهی خود را در قالب سرپیچی از خواست نظام سیاسی تداوم میبخشند و از سویی حاکمیت راههای مختلف از برخوردهای نرم تا وضع قوانین تازه برای برخوردهای سخت در خیابان را میآزماید. این کشمکش ادامه خواهد داشت. این کشمکش تنها به نحوهی پوشش و مسئلهی حجاب نیز خلاصه نمیشود. این تنازعها مرحلهای از مراحل مختلف رویدادهای چند دههی اخیرند. هیچ نتیجهگیری و تحلیل درستی نمیتوان از آنچه در جریان است ارائه داد و فقط میتوان گفت این کشمکشی نیست که در آن هیچیک از طرفین بهراحتی بتوانند بر دیگری فائق آیند. خاصیت امر اجتماعی چنین نیست که امروز باشد و فردا نباشد.
زنان در ایران پس از بیش از چهار دهه نسبت به حقوق از دست رفتهی خویش آگاه شدند و خواستار تغییراتی هستند که عقبنشینی حاکمیت در قبالشان حیات حاکمیت را تهدید میکند. اما عاملیت و کنشگران تحرکات اخیر حتی صرفاً زنان نیستند و میتوان گفت در طول زمان اپیزودهای مختلفی از مطالبات را شاهدیم که رفتهرفته کلیت جامعه در ابعاد و مقیاسها و گروههای مختلف را شامل میشود. در مقابل اما نظام سیاسی نیز دستبهکار است؛ همانطور که نظام سیاسی انواع راهها را برای مقابله با این عاملیت و خیزش میآزماید، کنشگران نیز به صورت خرد و پراکنده بر انتظارات خود از تغییر پافشاری میکنند و راههای مختلفی را پیش میگیرند.
جامعهی ایران در محاصرهی انبوهی از بحرانها تحرکاتی از خود نشان داد و آنچه پیداست غیرمقطعی بودن تحرکات اجتماعی است. نمیتوان مطلقاً خوشبین یا بدبین بود، تنها میتوان درک کرد که رخدادهای یکسال اخیر بخشی از تحرکات تاریخی کشوری است که بیش از یکصد سال از مشروطه تاکنون مسیر تجدد را میپیماید و چالشها و بنبستهای زیادی در پیش دارد. نقاط قوت و ضعف هریک از طرفین زمانی آشکار میشود که از آنچه درحال رخ دادن است فاصله بگیریم، چراکه ارجحیت داشتن خواستها و مطالبات هریک از طرفین در طول زمان معنادار میشود و نهادینه شدن مطالبات در آرامش و به دور از جنجالها و کشمکشهاست که معنای پیروزی و دستاورد را دارد. تا اطلاع ثانوی نمیتوان گفت کدامیک پیروز ماجراست، بلکه شواهد هر روزه تأیید میکند که این کشمکش و تضاد و نزاع به این زودی و بهراحتی پایانپذیر نیستند. و از آنجا که امر و ساحت اجتماعی برسازندهی امر و ساحت سیاسی است و چون چیزی درون جامعه در حرکت است که سر ایستادن ندارد، میتوان گفت فرازو نشیبها و رخدادها در معمای آینده و فاصلهگیری از گذشته نهفتهاند.
✍️ #احسان_عزیزی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
زنان و دختران بهعنوان سوژههای کانونی اعتراضات همچنان مقاومتهای خرد و روزمرهی خود را در قالب سرپیچی از خواست نظام سیاسی تداوم میبخشند و از سویی حاکمیت راههای مختلف از برخوردهای نرم تا وضع قوانین تازه برای برخوردهای سخت در خیابان را میآزماید. این کشمکش ادامه خواهد داشت. این کشمکش تنها به نحوهی پوشش و مسئلهی حجاب نیز خلاصه نمیشود. این تنازعها مرحلهای از مراحل مختلف رویدادهای چند دههی اخیرند. هیچ نتیجهگیری و تحلیل درستی نمیتوان از آنچه در جریان است ارائه داد و فقط میتوان گفت این کشمکشی نیست که در آن هیچیک از طرفین بهراحتی بتوانند بر دیگری فائق آیند. خاصیت امر اجتماعی چنین نیست که امروز باشد و فردا نباشد.
زنان در ایران پس از بیش از چهار دهه نسبت به حقوق از دست رفتهی خویش آگاه شدند و خواستار تغییراتی هستند که عقبنشینی حاکمیت در قبالشان حیات حاکمیت را تهدید میکند. اما عاملیت و کنشگران تحرکات اخیر حتی صرفاً زنان نیستند و میتوان گفت در طول زمان اپیزودهای مختلفی از مطالبات را شاهدیم که رفتهرفته کلیت جامعه در ابعاد و مقیاسها و گروههای مختلف را شامل میشود. در مقابل اما نظام سیاسی نیز دستبهکار است؛ همانطور که نظام سیاسی انواع راهها را برای مقابله با این عاملیت و خیزش میآزماید، کنشگران نیز به صورت خرد و پراکنده بر انتظارات خود از تغییر پافشاری میکنند و راههای مختلفی را پیش میگیرند.
جامعهی ایران در محاصرهی انبوهی از بحرانها تحرکاتی از خود نشان داد و آنچه پیداست غیرمقطعی بودن تحرکات اجتماعی است. نمیتوان مطلقاً خوشبین یا بدبین بود، تنها میتوان درک کرد که رخدادهای یکسال اخیر بخشی از تحرکات تاریخی کشوری است که بیش از یکصد سال از مشروطه تاکنون مسیر تجدد را میپیماید و چالشها و بنبستهای زیادی در پیش دارد. نقاط قوت و ضعف هریک از طرفین زمانی آشکار میشود که از آنچه درحال رخ دادن است فاصله بگیریم، چراکه ارجحیت داشتن خواستها و مطالبات هریک از طرفین در طول زمان معنادار میشود و نهادینه شدن مطالبات در آرامش و به دور از جنجالها و کشمکشهاست که معنای پیروزی و دستاورد را دارد. تا اطلاع ثانوی نمیتوان گفت کدامیک پیروز ماجراست، بلکه شواهد هر روزه تأیید میکند که این کشمکش و تضاد و نزاع به این زودی و بهراحتی پایانپذیر نیستند. و از آنجا که امر و ساحت اجتماعی برسازندهی امر و ساحت سیاسی است و چون چیزی درون جامعه در حرکت است که سر ایستادن ندارد، میتوان گفت فرازو نشیبها و رخدادها در معمای آینده و فاصلهگیری از گذشته نهفتهاند.
✍️ #احسان_عزیزی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃بله، شستن لباسهای چرک؛ مسأله این است
✍️ #فردین_علیخواه
ژان کلود کافمن استاد دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1998 کتاب پرفروش" لباسهای چرک: زوجها و ماشین لباسشوئیشان" را منتشر کرد. این کتاب حاصل مصاحبههای فراوان این جامعهشناس با زوجهای فرانسوی بود. کافمن معتقد است اینکه دو نفر تصمیم میگیرند تا «ماشین لباسشوئی» بخرند بیانگر تحول مهمی در زندگیشان است و نشان میدهد که ارتباطشان وارد مرحلهای جدید و جدّی شده است.
خرید ماشین لباسشوئی به معنای شکلگیری پیوند خانوادگی بین دو نفر است. در آن سالها معمولاً مردان مجرد فرانسوی لباسهای کثیفشان را یا در ماشینهای لباسشوئی عمومی (در ساختمانهای بزرگ) میشستند و یا به خانه مادرشان میبردند تا شسته شود. با توجه به سبک زندگی جامعه اروپائی، کافمن معتقد است گفتنِ " بلۀ " هنگام مراسم عروسی چیزی را در دو نفر تغییر نمیدهد چون معمولاً زوجها زندگی زیر یک سقف را قبل از این مراسم تجربه کردهاند. آنچه مهم است خرید یک ماشین لباسشوئی است که مانند حلقه ازدواج، کارکردی سمبلیک دارد: "یک ماشین لباسشوئی برای دو نفر". این امر گامی مثبت در پیوند زناشوئی است ولی مسأله اساسی آن است که پس از خرید ماشین، چه کسی لباسهای چرک را خواهد شست؟
کافمن در جایی میگوید که در هر مجلسی؛ چه بین عموم مردم و چه بین فرهیختگان، وقتی میخواهد درباره موضوع کتابش یعنی انجام کارهای خانه سخنرانی کند، هر ده دقیقه یکی از حاضرین بلند میشود و از وخامت اوضاع در خانهاش میگوید؛ اینکه چه کسی باید چه کاری را انجام دهد. لذا کتاب کافمن از این نظر اهمیت دارد که نشان میدهد بسیاری از داد و بیدادها و اختلافهای زوجهای امروزی نه بر سر عشق رمانتیک بلکه درباره انجام برخی از امور خانه است. ممکن است که این مسائل به چشم نیایند و یا حرف زدن درباره آنها سطحی جلوه کند ولی برعکس، بسیار اهمیت دارند و گاهی اوقات موجب جدایی میشوند.
از نظر کافمن این امور نشان میدهند که زوجهای امروزی چطور در خصوص مسائلِ شاید به ظاهر ساده و به ظاهر پیش پا افتاده مدام در حال کشمکش اند:
بچهها را به مهد می رسونی؟ / برنج نداریم، برنج میخری؟ / حالا که سرپا هستی یه چای میریزی بخوریم؟ / سطل آشغال پر شده و بوی گند میده، کی میبریش؟ / برو چای دم کن، من کتری رو گذاشتم تو هم برو چای دم کن / بچه پیپی کرده بوی گند میده بیا نگهش دار بشورمش، / ماشین رو این دفه تو میبری تعویض روغنی دیگه، آخه دفعه قبل من بردم / سر رات داری میای نون میگیری؟ و....
با مثال ماشین لباسشوئی، کافمن میگوید که زندگی آنقدرها هم که فکر میکنیم ساده نیست. گاهی اوقات لباسهای چرک، ظرفهای نشسته، خانه بههمریخته، و سطل آشغال پر شده تبدیل به مسائل جدی زندگی میشوند. بله، شستن لباسهای چرک، مسأله این است. شستن لباسهای چرک (نحوه تقسیم کار در خانه) از آن جهت اهمیت دارد که جزئیاتی از رفتارها و نگرشها را برملا میکند. مثلاً با دعواهایی که بر سر کارهای خانه به وجود میآید گاهی اوقات فکر میکنیم که قبل از ازدواج چقدر درباره زندگی مشترک اشتباه فکر کردهایم. عشق و عاشقی جای خودش، ولی بالاخره لباسهای کثیف را چه کسی خواهد شست؟ از نظر کافمن ارتباط زوجها با لباسهای کثیف (نحوه تقسیم کار در خانه) خیلی چیزها را نشان میدهد.
او تمیز کردن خانه را به رقص تشبیه میکند. رقصی که پایان ندارد. هر روز صبح آغاز میشود و تا پاسی از شب ادامه دارد. معمولاً چهرهها در آن ثابتاند ولی گامها فرق میکنند. منظور کافمن آن است که عموماً این زنان هستند که باید فکری به حال لباسهای چرک بکنند و او این موضوع را در جامعه فرانسه به نقد میکشد. او سبکهای مختلفی از مشارکت در کارهای خانه را در بین خانوادهها نشان میدهد. مثلاً نشان میدهد که بسیاری از مردان اگر در شستن لباسهای چرک یا تمیز کردن خانه مشارکت کنند، احساس دانشآموزی را دارند که توسط خانم معلم در حال تنبیه شدن است! در ضمن اغلب این مردان پس از یک دعوای شدید و اعتراض زن در خصوص طاقتفرسا بودن کارهای خانه، حاضر شدهاند در این نوع امور مشارکت کنند.
ماشین لباسشوئی یک مثال است. به راستی ما مردان چقدر به لباسهای چرک تلنبار شده در گوشه حمام فکر میکنیم؟
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #فردین_علیخواه
ژان کلود کافمن استاد دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1998 کتاب پرفروش" لباسهای چرک: زوجها و ماشین لباسشوئیشان" را منتشر کرد. این کتاب حاصل مصاحبههای فراوان این جامعهشناس با زوجهای فرانسوی بود. کافمن معتقد است اینکه دو نفر تصمیم میگیرند تا «ماشین لباسشوئی» بخرند بیانگر تحول مهمی در زندگیشان است و نشان میدهد که ارتباطشان وارد مرحلهای جدید و جدّی شده است.
خرید ماشین لباسشوئی به معنای شکلگیری پیوند خانوادگی بین دو نفر است. در آن سالها معمولاً مردان مجرد فرانسوی لباسهای کثیفشان را یا در ماشینهای لباسشوئی عمومی (در ساختمانهای بزرگ) میشستند و یا به خانه مادرشان میبردند تا شسته شود. با توجه به سبک زندگی جامعه اروپائی، کافمن معتقد است گفتنِ " بلۀ " هنگام مراسم عروسی چیزی را در دو نفر تغییر نمیدهد چون معمولاً زوجها زندگی زیر یک سقف را قبل از این مراسم تجربه کردهاند. آنچه مهم است خرید یک ماشین لباسشوئی است که مانند حلقه ازدواج، کارکردی سمبلیک دارد: "یک ماشین لباسشوئی برای دو نفر". این امر گامی مثبت در پیوند زناشوئی است ولی مسأله اساسی آن است که پس از خرید ماشین، چه کسی لباسهای چرک را خواهد شست؟
کافمن در جایی میگوید که در هر مجلسی؛ چه بین عموم مردم و چه بین فرهیختگان، وقتی میخواهد درباره موضوع کتابش یعنی انجام کارهای خانه سخنرانی کند، هر ده دقیقه یکی از حاضرین بلند میشود و از وخامت اوضاع در خانهاش میگوید؛ اینکه چه کسی باید چه کاری را انجام دهد. لذا کتاب کافمن از این نظر اهمیت دارد که نشان میدهد بسیاری از داد و بیدادها و اختلافهای زوجهای امروزی نه بر سر عشق رمانتیک بلکه درباره انجام برخی از امور خانه است. ممکن است که این مسائل به چشم نیایند و یا حرف زدن درباره آنها سطحی جلوه کند ولی برعکس، بسیار اهمیت دارند و گاهی اوقات موجب جدایی میشوند.
از نظر کافمن این امور نشان میدهند که زوجهای امروزی چطور در خصوص مسائلِ شاید به ظاهر ساده و به ظاهر پیش پا افتاده مدام در حال کشمکش اند:
بچهها را به مهد می رسونی؟ / برنج نداریم، برنج میخری؟ / حالا که سرپا هستی یه چای میریزی بخوریم؟ / سطل آشغال پر شده و بوی گند میده، کی میبریش؟ / برو چای دم کن، من کتری رو گذاشتم تو هم برو چای دم کن / بچه پیپی کرده بوی گند میده بیا نگهش دار بشورمش، / ماشین رو این دفه تو میبری تعویض روغنی دیگه، آخه دفعه قبل من بردم / سر رات داری میای نون میگیری؟ و....
با مثال ماشین لباسشوئی، کافمن میگوید که زندگی آنقدرها هم که فکر میکنیم ساده نیست. گاهی اوقات لباسهای چرک، ظرفهای نشسته، خانه بههمریخته، و سطل آشغال پر شده تبدیل به مسائل جدی زندگی میشوند. بله، شستن لباسهای چرک، مسأله این است. شستن لباسهای چرک (نحوه تقسیم کار در خانه) از آن جهت اهمیت دارد که جزئیاتی از رفتارها و نگرشها را برملا میکند. مثلاً با دعواهایی که بر سر کارهای خانه به وجود میآید گاهی اوقات فکر میکنیم که قبل از ازدواج چقدر درباره زندگی مشترک اشتباه فکر کردهایم. عشق و عاشقی جای خودش، ولی بالاخره لباسهای کثیف را چه کسی خواهد شست؟ از نظر کافمن ارتباط زوجها با لباسهای کثیف (نحوه تقسیم کار در خانه) خیلی چیزها را نشان میدهد.
او تمیز کردن خانه را به رقص تشبیه میکند. رقصی که پایان ندارد. هر روز صبح آغاز میشود و تا پاسی از شب ادامه دارد. معمولاً چهرهها در آن ثابتاند ولی گامها فرق میکنند. منظور کافمن آن است که عموماً این زنان هستند که باید فکری به حال لباسهای چرک بکنند و او این موضوع را در جامعه فرانسه به نقد میکشد. او سبکهای مختلفی از مشارکت در کارهای خانه را در بین خانوادهها نشان میدهد. مثلاً نشان میدهد که بسیاری از مردان اگر در شستن لباسهای چرک یا تمیز کردن خانه مشارکت کنند، احساس دانشآموزی را دارند که توسط خانم معلم در حال تنبیه شدن است! در ضمن اغلب این مردان پس از یک دعوای شدید و اعتراض زن در خصوص طاقتفرسا بودن کارهای خانه، حاضر شدهاند در این نوع امور مشارکت کنند.
ماشین لباسشوئی یک مثال است. به راستی ما مردان چقدر به لباسهای چرک تلنبار شده در گوشه حمام فکر میکنیم؟
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
"توده" هر چیزی را که غیر از سایر چیزها باشد، هر چیزی را که برتر از سایر چیزها باشد، هر که تشخص داشته باشد، استعداد شخصی داشته باشد، منتخب باشد، نابود میکند. هر که مانند دیگران نیست، هر که مانند دیگران فکر نکند در مخاطرهء طرد شدن قرار میگیرد.
اورتگا گاست
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
اورتگا گاست
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃علم و شبهعلم در اقتصاد ایران
✍🏻 #علی_میرزاخانی
◻️جهش ارزی باعث تورم میشود یا رشد نقدینگی؟ اگر رشد نقدینگی علت تورم است پس چرا جهش تورمی همواره در پی شوک ارزی اتفاق میافتد؟ ارزش پول ملی را افزایش نرخ دلار تضعیف میکند یا سیاستگذاران پولی؟
◻️اقتصاد آزاد ساخته و پرداخته سرمایهداران است یا اینکه سرمایهداران گرایش به اقتصاد رفاقتی دارند؟ دست نامرئی بازار در ایران کار میکند یا نمیکند؟ عدالت مقدم است یا رشد اقتصادی؟ توسعه سیاسی مقدم است یا توسعه اقتصادی؟
◻️ قیمتگذاری دستوری کالاها به نفع مردم تمام میشود یا به نفع انحصارگران؟ همپیمانان رانتخواران چه کسانی هستند؟ آدرس کسانی که اقتصاد ایران را درگیر شوکهای بیامان کردهاند، کجاست؟
◻️گروههای فشار در اقتصاد چه ویژگیهایی دارند؟ تجارت از سیاست جداست یا اینکه سیاستمدار و سیاستگذار هم میتوانند بنگاهداری کنند؟ مشکلات اقتصاد ایران ریشه در بحران مدیریتی دارد یا بحران فکری؟
◻️مناظرههای اخیر نشان داد که پاسخ نادرست به این پرسشها در اقتصاد ایران رواج بیشتری از پاسخ درست به ویژه در بین سیاستگذاران و مشاوران آنان دارد. پرسشهای مهم هم پاسخ علمی دارند هم پاسخ غیرعلمی. اما مشکل آنجاست که پاسخ غیرعلمی همواره رنگ و لعابی علمی دارد و به سادگی از پاسخ علمی قابل تشخیص نیست. منبع اصلی این نوع پاسخها را باید در ایدئولوژی و شبهعلم جستوجو کرد.
◻️مصیبت شبهعلم صرفا محدود به این نیست که تاج کشف حقیقت را بر سر ایدئولوژی میگذارد بلکه پیامد مخرب آن در نسخههای استخراج شده از پاسخهای غلط ظهور میکند که برای مشکلات اقتصادی تجویز میشود و مشکلات مضاعف و تسلسلواری را بر سر مردم آوار میکند.
◻️ایدئولوژی همان «آگاهی کاذب» است که تفاوت معناداری با شناخت علمی دارد. شناخت علمی همواره در مسیر اصلاح و تکامل است چرا که مبنای شناخت علمی، استدلال عقلی است و استدلالهای ضعیفتر در مقابل استدلالهای قویتر به تدریج و در طول زمان رنگ میبازند تا مرزهای علم وسیعتر شود. اما ایدئولوژی، شناختهای کاذب و ناقص را در بستههای کشف حقیقت عرضه میکند که هیچ نقدی را برنمیتابد و به جای استدلال در مقابل نقدهای وارده، انگیزه و نیت ناقدان را زیر سؤال میبرد.
◻️پاسخهای شبهعلمی به مسائل مهم اقتصادی همراه با نسخههای شبهعلمی باعث غلطیدن اقتصاد ایران در چرخهای مخرب شده است که تنها راه خروج از این چرخه باطل را باید در پاسخهای علمی جستوجو کرد. «فردای اقتصاد» تصمیم دارد هر هفته پاسخهای علمی و شبهعلمی برای یک یا دو مورد از پرسشهای مهم اقتصاد ایران را شفافسازی کند با این امید که راه عبور از چرخه مخرب شبهعلم گشوده شود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍🏻 #علی_میرزاخانی
◻️جهش ارزی باعث تورم میشود یا رشد نقدینگی؟ اگر رشد نقدینگی علت تورم است پس چرا جهش تورمی همواره در پی شوک ارزی اتفاق میافتد؟ ارزش پول ملی را افزایش نرخ دلار تضعیف میکند یا سیاستگذاران پولی؟
◻️اقتصاد آزاد ساخته و پرداخته سرمایهداران است یا اینکه سرمایهداران گرایش به اقتصاد رفاقتی دارند؟ دست نامرئی بازار در ایران کار میکند یا نمیکند؟ عدالت مقدم است یا رشد اقتصادی؟ توسعه سیاسی مقدم است یا توسعه اقتصادی؟
◻️ قیمتگذاری دستوری کالاها به نفع مردم تمام میشود یا به نفع انحصارگران؟ همپیمانان رانتخواران چه کسانی هستند؟ آدرس کسانی که اقتصاد ایران را درگیر شوکهای بیامان کردهاند، کجاست؟
◻️گروههای فشار در اقتصاد چه ویژگیهایی دارند؟ تجارت از سیاست جداست یا اینکه سیاستمدار و سیاستگذار هم میتوانند بنگاهداری کنند؟ مشکلات اقتصاد ایران ریشه در بحران مدیریتی دارد یا بحران فکری؟
◻️مناظرههای اخیر نشان داد که پاسخ نادرست به این پرسشها در اقتصاد ایران رواج بیشتری از پاسخ درست به ویژه در بین سیاستگذاران و مشاوران آنان دارد. پرسشهای مهم هم پاسخ علمی دارند هم پاسخ غیرعلمی. اما مشکل آنجاست که پاسخ غیرعلمی همواره رنگ و لعابی علمی دارد و به سادگی از پاسخ علمی قابل تشخیص نیست. منبع اصلی این نوع پاسخها را باید در ایدئولوژی و شبهعلم جستوجو کرد.
◻️مصیبت شبهعلم صرفا محدود به این نیست که تاج کشف حقیقت را بر سر ایدئولوژی میگذارد بلکه پیامد مخرب آن در نسخههای استخراج شده از پاسخهای غلط ظهور میکند که برای مشکلات اقتصادی تجویز میشود و مشکلات مضاعف و تسلسلواری را بر سر مردم آوار میکند.
◻️ایدئولوژی همان «آگاهی کاذب» است که تفاوت معناداری با شناخت علمی دارد. شناخت علمی همواره در مسیر اصلاح و تکامل است چرا که مبنای شناخت علمی، استدلال عقلی است و استدلالهای ضعیفتر در مقابل استدلالهای قویتر به تدریج و در طول زمان رنگ میبازند تا مرزهای علم وسیعتر شود. اما ایدئولوژی، شناختهای کاذب و ناقص را در بستههای کشف حقیقت عرضه میکند که هیچ نقدی را برنمیتابد و به جای استدلال در مقابل نقدهای وارده، انگیزه و نیت ناقدان را زیر سؤال میبرد.
◻️پاسخهای شبهعلمی به مسائل مهم اقتصادی همراه با نسخههای شبهعلمی باعث غلطیدن اقتصاد ایران در چرخهای مخرب شده است که تنها راه خروج از این چرخه باطل را باید در پاسخهای علمی جستوجو کرد. «فردای اقتصاد» تصمیم دارد هر هفته پاسخهای علمی و شبهعلمی برای یک یا دو مورد از پرسشهای مهم اقتصاد ایران را شفافسازی کند با این امید که راه عبور از چرخه مخرب شبهعلم گشوده شود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ما اهالی ایران شاه لازم داریم، عینالدوله لازم داریم...ملا و غیرملا، سید و غیرسید، باید در اطاعت حاکم و شاه باشند. برای یک نفر آخوند که چوب خورده است، نمیتوان مملکتی را بهم انداخت.
شیخ فضلالله نوری
تاریخ بیداری ایرانیان-۳۲۲
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
شیخ فضلالله نوری
تاریخ بیداری ایرانیان-۳۲۲
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📕 دروغها، شورها، توهمات: تخیل دموکراتیک در قرن بیستم
نویسنده: فرانسوا فوره
مترجم: کاوه حسین زاده راد
فرانسوا فوره که از مورخان برجستهی انقلاب فرانسه است، پس از مرگش از جانب مجلهی نیویورک ریویو آو بوکز بهعنوان «یکی از تأثیرگذارترین افراد در فرانسهی معاصر» مورد ستایش قرار گرفت. دروغها، شورها، توهمات حاصل تأملات منسجم فوره در اواخر دوران حرفهای خود است که از گفتگوی مفصل، اما ناتمام، میان فوره و پل ریکور فیلسوف استخراج شده است. این اثر گفتگویی است با منتقدان، با خودش، و با آن دسته از متفکران اصلی - از توکویل تا هانا آرنت - که ایدههایشان درک ما را از داستانهای تراژیک و تحولات دوران مدرن شکل داده است.
این کتاب اثری است موجز، فشرده و سرشار از بصیرتهایی که بهطور کامل توسعه نیافتهاند. فوره خاطرنشان میکند که «دروغ» نظاممند کمونیسم را باید در پرتو «توهمی» عمیقتر درک کرد. توهم، در این برداشت، مقدم بر دروغ یا دروغهای کمونیسم است. دروغ در خدمت فریب است و به نفع توهم، اما بهخودیخود توهم ایجاد نمیکند. دروغهای ریشهدار، نظاممند و تقریباً مضحک اتحاد جماهیر شوروی نشان نمیدهد که رهبران این توهم را باور نکردهاند، بلکه صرفاً نشان میدهد این توهم آنقدر قدرتمند بود که کمونیستهای واقعی مجبور بودند برای بیان «حقیقت» دروغ بگویند. بنابراین، دروغ، سلاح اصلی گفتن حقیقت برای کسانی است که در توهم مأوا گزیدهاند.
لینک کتاب
#معرفی_کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نویسنده: فرانسوا فوره
مترجم: کاوه حسین زاده راد
فرانسوا فوره که از مورخان برجستهی انقلاب فرانسه است، پس از مرگش از جانب مجلهی نیویورک ریویو آو بوکز بهعنوان «یکی از تأثیرگذارترین افراد در فرانسهی معاصر» مورد ستایش قرار گرفت. دروغها، شورها، توهمات حاصل تأملات منسجم فوره در اواخر دوران حرفهای خود است که از گفتگوی مفصل، اما ناتمام، میان فوره و پل ریکور فیلسوف استخراج شده است. این اثر گفتگویی است با منتقدان، با خودش، و با آن دسته از متفکران اصلی - از توکویل تا هانا آرنت - که ایدههایشان درک ما را از داستانهای تراژیک و تحولات دوران مدرن شکل داده است.
این کتاب اثری است موجز، فشرده و سرشار از بصیرتهایی که بهطور کامل توسعه نیافتهاند. فوره خاطرنشان میکند که «دروغ» نظاممند کمونیسم را باید در پرتو «توهمی» عمیقتر درک کرد. توهم، در این برداشت، مقدم بر دروغ یا دروغهای کمونیسم است. دروغ در خدمت فریب است و به نفع توهم، اما بهخودیخود توهم ایجاد نمیکند. دروغهای ریشهدار، نظاممند و تقریباً مضحک اتحاد جماهیر شوروی نشان نمیدهد که رهبران این توهم را باور نکردهاند، بلکه صرفاً نشان میدهد این توهم آنقدر قدرتمند بود که کمونیستهای واقعی مجبور بودند برای بیان «حقیقت» دروغ بگویند. بنابراین، دروغ، سلاح اصلی گفتن حقیقت برای کسانی است که در توهم مأوا گزیدهاند.
لینک کتاب
#معرفی_کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃برساخت اجتماعی تهران خطرناک
✍ حسن محدثیی گیلوایی
در درس نظریههای جامعهشناسی هر گاه که به بحث برساختگراییی اجتماعی میرسیدیم، چشمان دانشجویان نشان از دشوارفهمیی این نظریه میداد. آنوقت مثالهای متعدد به کمک ما میآمد. اکنون هم یک نمونهی جالب اتفاق افتاده که برای این بحث خیلی مناسب است.
من همیشه به این نظریه علاقهی خاصی داشته ام. در رسالهی دکتری که در بارهی جنبشهای هزارهایی ایران بود، نظریهی برساخت اجتماعیی آخرالزمان در بستر فاجعهبار را ساختم.
برساخت اجتماعیی تهران خطرناک بهخوبی میتواند به کمک ما برای فهم این نظريه بیاید. برخی افراد چندین دهه یا حتا همهی عمرشان را در تهران زندهگی کرده اند اما با تهران خطرناک مواجه نشده اند. در چند روز اخیر اما تهران خطرناک برساخت شده است.
در تاکسی شاهد بودم که زنی تمام چهرهی خود را بهنحو نامتعارفی پوشانده بود تا نور به پوستاش اصابت نکند. امروز ناخودآگاه احساس میکردیم که آفتاب خطرناک است. خورشیدی که همیشه دوستاش داشتیم، امروز نگرانکننده بود. رسانهها چند روز متوالی پمپاژ کرده بودند که اشعهی فرابنفش نور خطرناک است. من در تاکسی ناخودآگاه میخواستم تمام سر و صورت خور را در کلاهام فرو کنم!
رسانهها در چند روز متوالی از گرمای خطرناک تهران (گرمای حدود ۴۰ درجه) سخن گفته بودند و ما امروز بسیار احساس گرما میکردیم. خوزستانیها این روزها حسابی به ما خندیدند و پرسیدند چرا گرمای بالای پنجاه درجهی خوزستان در تمام این سالها خطرناک نبوده است. از صبح در شبکههای اجتماعی بهطور مکرر خواندم که چه کاسهای زیر نیم کاسه است. شایعه شد که تعطیلی بهخاطر مشکل برق است.
با همهی تردیدها، در این چند روز به کمک رسانهها تهران خطرناک برساخت شد. در سالهای گذشته تهران همیشه به خاطر زلزلهی احتمالی خطرناک تلقی میشد، اما عملا کسی به چیز اش (مثلا به مویش) نگرفت و چنین خطری را بهحساب نیاورد.
این بار اما داستان خیلی فرق میکرد. برساخت اجتماعی بر اساس دو ساز و کار اقناع و اعمال قدرت کار میکند و تحقق مییابد. رسانهها با پمپاژ خطرناک بودن تهران در طیی چند روز متوالی، ایفای این نقش را بهعهده گرفتند. اعلام تعطیلیی دو روز نیز اعمال قدرت را برای این برساخت اجتماعی نمایان ساخت.
اما برساخت اجتماعیی موفق واقعیت، برساختی است که برای همه مسلم گرفته شود. باید دید که چند درصد از مردم این برساخت اجتماعیی واقعیت (تهران خطرناک) را مسلم گرفته اند و خود را از نور و هوای تهران دور نگه داشتند یا با ترس و لرز در سطح شهر رفت و آمد کرده اند. خبرگزاریی تسنیم احتمال تعطیلیی شنبه را هم داد؛ یعنی اینکه تهران ممکن است همچنان خطرناک بماند.
من که امروز کلاه و ماسک خود ام را جدی گرفتم. واقعا داشتم باور میکردم که تهران خطرناک است، اما این شبکههای اجتماعیی پدرسوخته نگذاشتند کاملا باور اش بکنم. در هر حال، سفر ام را به تهران لغو نکردم. حالا روشن شد برساخت اجتماعیی واقعیت یعنی چه؟
ولی از همهی این حرفها گذشته، تهران جای زندهگی نیست.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍ حسن محدثیی گیلوایی
در درس نظریههای جامعهشناسی هر گاه که به بحث برساختگراییی اجتماعی میرسیدیم، چشمان دانشجویان نشان از دشوارفهمیی این نظریه میداد. آنوقت مثالهای متعدد به کمک ما میآمد. اکنون هم یک نمونهی جالب اتفاق افتاده که برای این بحث خیلی مناسب است.
من همیشه به این نظریه علاقهی خاصی داشته ام. در رسالهی دکتری که در بارهی جنبشهای هزارهایی ایران بود، نظریهی برساخت اجتماعیی آخرالزمان در بستر فاجعهبار را ساختم.
برساخت اجتماعیی تهران خطرناک بهخوبی میتواند به کمک ما برای فهم این نظريه بیاید. برخی افراد چندین دهه یا حتا همهی عمرشان را در تهران زندهگی کرده اند اما با تهران خطرناک مواجه نشده اند. در چند روز اخیر اما تهران خطرناک برساخت شده است.
در تاکسی شاهد بودم که زنی تمام چهرهی خود را بهنحو نامتعارفی پوشانده بود تا نور به پوستاش اصابت نکند. امروز ناخودآگاه احساس میکردیم که آفتاب خطرناک است. خورشیدی که همیشه دوستاش داشتیم، امروز نگرانکننده بود. رسانهها چند روز متوالی پمپاژ کرده بودند که اشعهی فرابنفش نور خطرناک است. من در تاکسی ناخودآگاه میخواستم تمام سر و صورت خور را در کلاهام فرو کنم!
رسانهها در چند روز متوالی از گرمای خطرناک تهران (گرمای حدود ۴۰ درجه) سخن گفته بودند و ما امروز بسیار احساس گرما میکردیم. خوزستانیها این روزها حسابی به ما خندیدند و پرسیدند چرا گرمای بالای پنجاه درجهی خوزستان در تمام این سالها خطرناک نبوده است. از صبح در شبکههای اجتماعی بهطور مکرر خواندم که چه کاسهای زیر نیم کاسه است. شایعه شد که تعطیلی بهخاطر مشکل برق است.
با همهی تردیدها، در این چند روز به کمک رسانهها تهران خطرناک برساخت شد. در سالهای گذشته تهران همیشه به خاطر زلزلهی احتمالی خطرناک تلقی میشد، اما عملا کسی به چیز اش (مثلا به مویش) نگرفت و چنین خطری را بهحساب نیاورد.
این بار اما داستان خیلی فرق میکرد. برساخت اجتماعی بر اساس دو ساز و کار اقناع و اعمال قدرت کار میکند و تحقق مییابد. رسانهها با پمپاژ خطرناک بودن تهران در طیی چند روز متوالی، ایفای این نقش را بهعهده گرفتند. اعلام تعطیلیی دو روز نیز اعمال قدرت را برای این برساخت اجتماعی نمایان ساخت.
اما برساخت اجتماعیی موفق واقعیت، برساختی است که برای همه مسلم گرفته شود. باید دید که چند درصد از مردم این برساخت اجتماعیی واقعیت (تهران خطرناک) را مسلم گرفته اند و خود را از نور و هوای تهران دور نگه داشتند یا با ترس و لرز در سطح شهر رفت و آمد کرده اند. خبرگزاریی تسنیم احتمال تعطیلیی شنبه را هم داد؛ یعنی اینکه تهران ممکن است همچنان خطرناک بماند.
من که امروز کلاه و ماسک خود ام را جدی گرفتم. واقعا داشتم باور میکردم که تهران خطرناک است، اما این شبکههای اجتماعیی پدرسوخته نگذاشتند کاملا باور اش بکنم. در هر حال، سفر ام را به تهران لغو نکردم. حالا روشن شد برساخت اجتماعیی واقعیت یعنی چه؟
ولی از همهی این حرفها گذشته، تهران جای زندهگی نیست.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
همه انقلابها، بیشتر کارایی حکومت را بالا بردند تا "حق" فرد را به داشتنِ این آزادیِ رمانتیک، که خودش باشد.
کرین برینتون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
کرین برینتون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃مشروطه و مشروطهخواهی
✍️ #احسان_عزیزی
بیانیهای از سوی جمعی از فعالان و زندانیان سیاسی مشروطهخواه در مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت در برخی رسانهها منتشر شده است که نکاتی را در پی دارد:
1. چندیست که مشروطیت و مشروطهخواهی مفاهیم وگرایشهایی تلقی میشوند که در نهایت در پی احیای نظام سلطنت پادشاهی مشروطه است، میتوان گفت لباس جدیدی که سلطنتطلبان بر تن کردهاند. چنانچه در همین بیانیه نیز به نحوی تماماً ستایشآمیز سخن از «پادشاهی رضاشاه بزرگ» به میان آمده است و دوران حاکمیت پهلوی در ایران را «تداوم و تکمیل جنبش مشروطیت» خواندهاند و آن را دورانی دانستهاند که «روح مشروطیت با جسمی که میبایست درآن تجسد یابد قرین شد»! مشروطه و مشروطیت اما پیچیدگی مفهومی و تاریخی فراتر از چنین تقلیلهای سیاسی دارند. به یک معنا کاربردهای سیاسی اینچنینی از جنبش مشروطه و دستاویز قراردادن آن برای ستایش مطلق حکومت پهلوی و آلترناتیو حاکمیت سیاسی ایران برای آینده به شکلی خیانت به همانآرمانهای مشروطیت است.
2. اینکه سطلنت دوران پهلوی چه دستاوردهایی برای ایران داشته است، رضاشاه و پسرش چه خدمتهایی به ایران و ایرانیان کردهاند و کدامین خطاها را، محل بحث کنونی نیست و مجال دیگری میطلبد، اما آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری لازم است، کنار نهادن دوگانههای سیاه و سفید، دیو و فرشته، و قضاوتهای تند و یکبام دوهوایی دربارهی تاریخ معاصر ایران است. باید از نگاهها و قضاوتهای مطلقگرایانه دربارهی شخصیتها و احزاب پرهیز کرد. از طرفی قضاوت ما دربارهی دوران پهلوی تحتتأثیر حاکمیت پس از آن قرار گرفته و این کار را دوچندان دشوار کرده است. برای مثال ممکن است عملکردهای بد پهلوی به دلیل عملکردهای بدتر حکومت پس از آن خوب تلقی شود و بلعکس. ازطرفی میتوان از دستاوردها و سیاستهای مفید و کارنامههای سازندهی دوران پهلوی سخن گفت بیآنکه طرفدار سلطنت و بازگشت نهاد پادشاهی باشیم. میتوان اشتباهات و تصمیمهای غلط رجل سیاسی از شخص شاه تا نخستوزیران و کابینه و مجلس و غیره را نقد کرد بیآنکه تماماً علیه آن دوران و حاکمیتهایش باشیم. ما امروز بیش از هر زمان دیگری برای ترسیم آیندهی سیاسی و اجتماعی ایران نیازمند خاکستری دیدن تاریخ معاصرمان هستیم.
3. مشروطه و مشروطیت سرآغاز تحول ایرانیان در مواجهه با جهان مدرن است، مطالبات و نیازهایی که بهشکلی امروز جامعهی ایران را رقم زد و فهم و توضیح آن برای ترسیم آیندهی ایران نیازمند کوششها و تأملهایی است فراتر از آنچه تاکنون شده؛ بخصوص با برچیده شدن نهاد سلطنت در ایران و رخت بر بستن نظام پادشاهی، سادهلوحانه و بهنوعی فریب سیاسی است که مشروطهخواهی و مشروطیت را بهانهای برای بازگشت به گذشته و بازگشت سلطنت قرار دهیم. شاید مهمترین عنصری که امروز باید از مشروطیت الهام بگیریم و مهمترین معنایی که از مشروطه میتوان ارائه داد حاکمیت مطلق قانون است؛ نه حتی محدود کردن حاکم، شاه، ولی، یا هر «دیگری» بزرگی که حاصل برساخت تاریخی از روایتهای ناسیونالیستی یا مذهبی است. انسداد سیاسی در ایران خصوصاً پس از انقلاب و سرکوب صداهای مختلف از یکسو، و آدرس غلط دادن روشنفکران ایرانی در این سالها(خصوصاً نفوذ شدید اندیشههای کمونیستی و سوسیالیستی در ایران) از سوی دیگر امروز موجب شده است که نه در تاریخ ایران و نه در حافظهی جمعی ما ایرانیان تجربهای از حاکمیت مطلق قانون و دموکراسی وجود نداشته باشد؛ اکنون نیز در سطح احزاب و جریانهای سیاسی نیز(چه در داخل و چه خارج از ایران) اپوزیسیون سیاسی و نیرو و جریانی که دستکم نشانهها و خصلتهای جدی و صادقانهای از دموکراسی و حکومت قانون را دارا باشد وجود ندارد. آنچه در افق کنونی ایران میتوان و باید از مشروطیت الهام گرفت تا به ما برای ترسیم آیندهی ایران و مطالبات کنونی یاری کند و روشنی بخش مسیر باشد حاکمیت قانون است. میتوان گفت جنبش مشروطیت و مشروطهی ایرانی اکنون برای ما ایرانیان پس از یکسده تنها یک کلیدواژه دارد: حاکمیت قانون. تعمیم مطالبات جنبش مشروطیت و تلقی کردن یک معنای ثابت از مشروطهخواهی که بیش از یکسده از آن میگذرد نه تنها دستاوردی نخواهد داشت که خیانت به آرمانهای اصلی و کانونی این جنبش یعنی آزادی، حاکمیت قانون و دموکراسی است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #احسان_عزیزی
بیانیهای از سوی جمعی از فعالان و زندانیان سیاسی مشروطهخواه در مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت در برخی رسانهها منتشر شده است که نکاتی را در پی دارد:
1. چندیست که مشروطیت و مشروطهخواهی مفاهیم وگرایشهایی تلقی میشوند که در نهایت در پی احیای نظام سلطنت پادشاهی مشروطه است، میتوان گفت لباس جدیدی که سلطنتطلبان بر تن کردهاند. چنانچه در همین بیانیه نیز به نحوی تماماً ستایشآمیز سخن از «پادشاهی رضاشاه بزرگ» به میان آمده است و دوران حاکمیت پهلوی در ایران را «تداوم و تکمیل جنبش مشروطیت» خواندهاند و آن را دورانی دانستهاند که «روح مشروطیت با جسمی که میبایست درآن تجسد یابد قرین شد»! مشروطه و مشروطیت اما پیچیدگی مفهومی و تاریخی فراتر از چنین تقلیلهای سیاسی دارند. به یک معنا کاربردهای سیاسی اینچنینی از جنبش مشروطه و دستاویز قراردادن آن برای ستایش مطلق حکومت پهلوی و آلترناتیو حاکمیت سیاسی ایران برای آینده به شکلی خیانت به همانآرمانهای مشروطیت است.
2. اینکه سطلنت دوران پهلوی چه دستاوردهایی برای ایران داشته است، رضاشاه و پسرش چه خدمتهایی به ایران و ایرانیان کردهاند و کدامین خطاها را، محل بحث کنونی نیست و مجال دیگری میطلبد، اما آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری لازم است، کنار نهادن دوگانههای سیاه و سفید، دیو و فرشته، و قضاوتهای تند و یکبام دوهوایی دربارهی تاریخ معاصر ایران است. باید از نگاهها و قضاوتهای مطلقگرایانه دربارهی شخصیتها و احزاب پرهیز کرد. از طرفی قضاوت ما دربارهی دوران پهلوی تحتتأثیر حاکمیت پس از آن قرار گرفته و این کار را دوچندان دشوار کرده است. برای مثال ممکن است عملکردهای بد پهلوی به دلیل عملکردهای بدتر حکومت پس از آن خوب تلقی شود و بلعکس. ازطرفی میتوان از دستاوردها و سیاستهای مفید و کارنامههای سازندهی دوران پهلوی سخن گفت بیآنکه طرفدار سلطنت و بازگشت نهاد پادشاهی باشیم. میتوان اشتباهات و تصمیمهای غلط رجل سیاسی از شخص شاه تا نخستوزیران و کابینه و مجلس و غیره را نقد کرد بیآنکه تماماً علیه آن دوران و حاکمیتهایش باشیم. ما امروز بیش از هر زمان دیگری برای ترسیم آیندهی سیاسی و اجتماعی ایران نیازمند خاکستری دیدن تاریخ معاصرمان هستیم.
3. مشروطه و مشروطیت سرآغاز تحول ایرانیان در مواجهه با جهان مدرن است، مطالبات و نیازهایی که بهشکلی امروز جامعهی ایران را رقم زد و فهم و توضیح آن برای ترسیم آیندهی ایران نیازمند کوششها و تأملهایی است فراتر از آنچه تاکنون شده؛ بخصوص با برچیده شدن نهاد سلطنت در ایران و رخت بر بستن نظام پادشاهی، سادهلوحانه و بهنوعی فریب سیاسی است که مشروطهخواهی و مشروطیت را بهانهای برای بازگشت به گذشته و بازگشت سلطنت قرار دهیم. شاید مهمترین عنصری که امروز باید از مشروطیت الهام بگیریم و مهمترین معنایی که از مشروطه میتوان ارائه داد حاکمیت مطلق قانون است؛ نه حتی محدود کردن حاکم، شاه، ولی، یا هر «دیگری» بزرگی که حاصل برساخت تاریخی از روایتهای ناسیونالیستی یا مذهبی است. انسداد سیاسی در ایران خصوصاً پس از انقلاب و سرکوب صداهای مختلف از یکسو، و آدرس غلط دادن روشنفکران ایرانی در این سالها(خصوصاً نفوذ شدید اندیشههای کمونیستی و سوسیالیستی در ایران) از سوی دیگر امروز موجب شده است که نه در تاریخ ایران و نه در حافظهی جمعی ما ایرانیان تجربهای از حاکمیت مطلق قانون و دموکراسی وجود نداشته باشد؛ اکنون نیز در سطح احزاب و جریانهای سیاسی نیز(چه در داخل و چه خارج از ایران) اپوزیسیون سیاسی و نیرو و جریانی که دستکم نشانهها و خصلتهای جدی و صادقانهای از دموکراسی و حکومت قانون را دارا باشد وجود ندارد. آنچه در افق کنونی ایران میتوان و باید از مشروطیت الهام گرفت تا به ما برای ترسیم آیندهی ایران و مطالبات کنونی یاری کند و روشنی بخش مسیر باشد حاکمیت قانون است. میتوان گفت جنبش مشروطیت و مشروطهی ایرانی اکنون برای ما ایرانیان پس از یکسده تنها یک کلیدواژه دارد: حاکمیت قانون. تعمیم مطالبات جنبش مشروطیت و تلقی کردن یک معنای ثابت از مشروطهخواهی که بیش از یکسده از آن میگذرد نه تنها دستاوردی نخواهد داشت که خیانت به آرمانهای اصلی و کانونی این جنبش یعنی آزادی، حاکمیت قانون و دموکراسی است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from مسعود ریاحی | masoud.riyahi (Masoud)
کارگاه نویسندگی(آنلاین)
با تاکید بر«تجربه زیسته» و «نسبت نوشتن با دستگاه روان»
تابستان ١۴٠٢
در دو سطح برگزار میشود
ترم ١:
شرکت در این ترم، پیشنیاز نویسندگی لازم ندارد
در این دوره علاوه بر طرح مباحث مبانی و عناصر دراماتیک داستان، تلاش خواهد شد تا هنرجو با توجه به«تجربه زیسته» خودش، توان و امکان اندیشیدن و نوشتن را پیدا کند. مباحث و تمرینهای کارگاه پیوند مستقیمی با مباحث روانشناختی خواهد داشت. برای فهم و توضیح نحوه کار«روان» و تجارب گذشته و اکنون از رویکردهایی چون روانکاوی و مایندفولنس(Mindfulness)یاری خواهیم گرفت.
ترم ٢:
این ترم مناسب کسانیاست که سابقه نوشتن دارند(دو نمونه اثر داستانی جهت بررسی ارسال کنید)
طول دوره: ١٠جلسه، ٢ساعته؛ هفتهای ١جلسه
برای ثبتنام یا کسب اطلاعات به این شماره در واتساپ پیام دهید(فایل صوتی توضیحات تکمیلی برایتان ارسال میشود)
٠٩٩٢٣٢۴٢٢٨٢
یا تلگرام :
@kargahnevisandegi
جلسات در«googlemeet» برگزار خواهند شد
ساعت و روز با توافق اعضاست ولی روزهای پیشنهادی اینهاست:
شنبه و یکشنبه و دوشنبه
15-17
16-18
20-22
شروع از هفته چهارم مرداد
http://Telegram.me/masoudriyahii
با تاکید بر«تجربه زیسته» و «نسبت نوشتن با دستگاه روان»
تابستان ١۴٠٢
در دو سطح برگزار میشود
ترم ١:
شرکت در این ترم، پیشنیاز نویسندگی لازم ندارد
در این دوره علاوه بر طرح مباحث مبانی و عناصر دراماتیک داستان، تلاش خواهد شد تا هنرجو با توجه به«تجربه زیسته» خودش، توان و امکان اندیشیدن و نوشتن را پیدا کند. مباحث و تمرینهای کارگاه پیوند مستقیمی با مباحث روانشناختی خواهد داشت. برای فهم و توضیح نحوه کار«روان» و تجارب گذشته و اکنون از رویکردهایی چون روانکاوی و مایندفولنس(Mindfulness)یاری خواهیم گرفت.
ترم ٢:
این ترم مناسب کسانیاست که سابقه نوشتن دارند(دو نمونه اثر داستانی جهت بررسی ارسال کنید)
طول دوره: ١٠جلسه، ٢ساعته؛ هفتهای ١جلسه
برای ثبتنام یا کسب اطلاعات به این شماره در واتساپ پیام دهید(فایل صوتی توضیحات تکمیلی برایتان ارسال میشود)
٠٩٩٢٣٢۴٢٢٨٢
یا تلگرام :
@kargahnevisandegi
جلسات در«googlemeet» برگزار خواهند شد
ساعت و روز با توافق اعضاست ولی روزهای پیشنهادی اینهاست:
شنبه و یکشنبه و دوشنبه
15-17
16-18
20-22
شروع از هفته چهارم مرداد
http://Telegram.me/masoudriyahii
با «انقلاب» مشروطیت، مقدمات حقوقی ـ قانونی دگرگونیهایی در ایران آغاز شد که ناظر بر نوآئین کردن بنیادهای همه وجوه زندگی، درکشور به بنبست کشیده شده ایران در دوره قاجار بود و بر خلاف آنچه با ابهام زیاد گفته شده، هدف جنبش مشروطهخواهی ایرانیان، تنها دریافتی سطحی از عبارت «محدود کردن قدرت» و یا خیالبافی دستیابی به دموکراسیهای امروز، آن هم در سالهای نخستین قرن بیستم، نبود. هدف اساسی مشروطیت، «حکومت قانون» در معنای وسیع آن بود. یکی از اهداف نخستین این دگرگونی، قانونمند کردن خود دستگاه «قدرت دولتی» بود، که به ضرورت میبایست برمبنای «نظام حقوقی جدید» که منشا آن انسانی و برخاسته از اراده مردم توسط «نمایندگان» میبود، تحقق یابد.
منصور هدایتی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
منصور هدایتی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دولت یا استبدادی است یا مشروطه. استبدادی آن است که صاحبان قدرت خودسر و مختار مطلق باشند و اعمال ایشان مقید به قید قانون نبوده و در تحت نظارت کسی نباشد.
مشروطه آن است که اعمال صاحبان قدرت مقید به قید قانون باشد و جماعتی بر ایشان ناظر باشند و قدرت ایشان را تعدیل کنند.
ترتیب صحیح این است که جماعتی که ناظر اعمال دولت میشوند، وکیل و نماینده ملت باشند، لهذا ترتیب مشروطیت را ترتیب نمایندگی هم میگویند؛ دولت اگر استبدادی باشد، اساس نخواهد داشت. بنابراین دولت مشروطه با دولت با اساس مرادف است.
🔸بنیان مشروطیت دولت بر دو اصل است: یکی سلطنت ملی، دیگری انفصال اختیارات دولت.
حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول (1286 خورشیدی)، محمدعلی فروغی به اهتمام علیاصغر حقدار
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
مشروطه آن است که اعمال صاحبان قدرت مقید به قید قانون باشد و جماعتی بر ایشان ناظر باشند و قدرت ایشان را تعدیل کنند.
ترتیب صحیح این است که جماعتی که ناظر اعمال دولت میشوند، وکیل و نماینده ملت باشند، لهذا ترتیب مشروطیت را ترتیب نمایندگی هم میگویند؛ دولت اگر استبدادی باشد، اساس نخواهد داشت. بنابراین دولت مشروطه با دولت با اساس مرادف است.
🔸بنیان مشروطیت دولت بر دو اصل است: یکی سلطنت ملی، دیگری انفصال اختیارات دولت.
حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول (1286 خورشیدی)، محمدعلی فروغی به اهتمام علیاصغر حقدار
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
"انقلاب" ملایم شروع میشود، به تندروی میکشد و بزودی جهت خود را تغییر داده به نظم قدیم برمیگردد.
اورتگا گاست
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
اورتگا گاست
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃اگر من از دنیا بروم، دنیا هم باید با من از بین برود
✍ #بیژن_اشتری
دیکتاتورها از مردم متنفرند و هر چه به پایان عمرشان نزدیک میشوند بر این نفرت افزوده میشود و به قول میخاییل شیشکین،روشنفکر مخالف پوتین، ذهنیتشان این است که «اگر من از دنیا بروم،دنیا هم باید با من از بین برود.»
نمونههای تاریخی فراوان است.مائوتسهتونگ رهبر چین کمونیست ،به قول جان هالیدی زندگینامهنویسش، «سر سوزنی به آنچه پس از مرگش رخ میداد اهمیتی نمیداد.او که مرگش را نزدیک میدید به سران رژیم خودش گفت:«پس از مرگ من،آشوبی بزرگ برپا خواهد شد،بارانهای خون باریدن خواهد گرفت،فضا بوی خون خواهد گرفت ...و چه اتفاقی برای شما خواهد افتاد فقط خدا میداند...در غیاب من ،شما همچون بچهگربههای کور، زیر پای مردم له خواهید شد.» مائو با اینکه از مرگ قریبالوقوع خود آگاه بود و فرصت کافی برای معرفی جانشینش داشت اما هرگز این کار را نکرد،تو گویی برایش مهم نبود بعد از مردنش چه به بر سر مردم و کشورش میآید.
هیتلر،دیکتاتور آلمان،بنا به نوشته جان تولند ،در روزهای پایانی عمرش در پناهگاه زیرزمینی خود در برلین،موقعی که از شکست قطعی ارتش آلمان و پیروزی نیروهای متفقین در جنگ اطمینان پیدا کرد،به وزیر تسلیحاتش،
شیپر،دستور داد که سیاست «زمین سوخته» را فورا اجرا کند.شیپر با این دستور هیتلر مخالف کرد و در نامهای به او نوشت:«سیاست ویران کردن پلها، سدها،کارخانهها،با این استدلال که مبادا به دست دشمن بیفتد سیاست درستی نیست.» هیتلر پس از خواندن این نامه ،شیپر را احضار کرد و با لحنی سرد به او گفت:«اگر جنگ را ببازیم،مردم را هم باختهایم.هیچ لازم نیست شما نگران نیازهای اولیه مردم آلمان باشید.بر عکس، بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که حتی همین چیزها (پلها،کارخانهها،سدها)را هم نابود کنیم زیرا این ملت ثابت کرده که ضعیفترین است و لیاقت هیچ چیزی را ندارد.خوبان این ملت تاکنون کشته شدهاند و آنهایی که زنده ماندهاند،جملگی موجوداتی پست هستند.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍ #بیژن_اشتری
دیکتاتورها از مردم متنفرند و هر چه به پایان عمرشان نزدیک میشوند بر این نفرت افزوده میشود و به قول میخاییل شیشکین،روشنفکر مخالف پوتین، ذهنیتشان این است که «اگر من از دنیا بروم،دنیا هم باید با من از بین برود.»
نمونههای تاریخی فراوان است.مائوتسهتونگ رهبر چین کمونیست ،به قول جان هالیدی زندگینامهنویسش، «سر سوزنی به آنچه پس از مرگش رخ میداد اهمیتی نمیداد.او که مرگش را نزدیک میدید به سران رژیم خودش گفت:«پس از مرگ من،آشوبی بزرگ برپا خواهد شد،بارانهای خون باریدن خواهد گرفت،فضا بوی خون خواهد گرفت ...و چه اتفاقی برای شما خواهد افتاد فقط خدا میداند...در غیاب من ،شما همچون بچهگربههای کور، زیر پای مردم له خواهید شد.» مائو با اینکه از مرگ قریبالوقوع خود آگاه بود و فرصت کافی برای معرفی جانشینش داشت اما هرگز این کار را نکرد،تو گویی برایش مهم نبود بعد از مردنش چه به بر سر مردم و کشورش میآید.
هیتلر،دیکتاتور آلمان،بنا به نوشته جان تولند ،در روزهای پایانی عمرش در پناهگاه زیرزمینی خود در برلین،موقعی که از شکست قطعی ارتش آلمان و پیروزی نیروهای متفقین در جنگ اطمینان پیدا کرد،به وزیر تسلیحاتش،
شیپر،دستور داد که سیاست «زمین سوخته» را فورا اجرا کند.شیپر با این دستور هیتلر مخالف کرد و در نامهای به او نوشت:«سیاست ویران کردن پلها، سدها،کارخانهها،با این استدلال که مبادا به دست دشمن بیفتد سیاست درستی نیست.» هیتلر پس از خواندن این نامه ،شیپر را احضار کرد و با لحنی سرد به او گفت:«اگر جنگ را ببازیم،مردم را هم باختهایم.هیچ لازم نیست شما نگران نیازهای اولیه مردم آلمان باشید.بر عکس، بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که حتی همین چیزها (پلها،کارخانهها،سدها)را هم نابود کنیم زیرا این ملت ثابت کرده که ضعیفترین است و لیاقت هیچ چیزی را ندارد.خوبان این ملت تاکنون کشته شدهاند و آنهایی که زنده ماندهاند،جملگی موجوداتی پست هستند.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from نشستهای گفتار و انديشه
نشستهای گفتار و اندیشه | جلسه ۶۸
معرفی و بررسی کتاب تاریخ مختصر برابری
با حضور:
دکتر آرش موسوی (مترجم کتاب)
دکتر احمد قناعتی
دوشنبه ۲۳ مرداد ، ساعت ۱۸
شیراز، میدان معلم، خیابان همت (ایمان) جنوبی، کوچه ۱۷، نبش فرعی ۱۷/۲
@goftar_andisheh
معرفی و بررسی کتاب تاریخ مختصر برابری
با حضور:
دکتر آرش موسوی (مترجم کتاب)
دکتر احمد قناعتی
دوشنبه ۲۳ مرداد ، ساعت ۱۸
شیراز، میدان معلم، خیابان همت (ایمان) جنوبی، کوچه ۱۷، نبش فرعی ۱۷/۲
@goftar_andisheh
🔴 سرمقاله مشترک مجلات پزشکی جهان: هرچهزودتر تمام سلاحهای هستهای را نابود کنید
▫️سردبیرهای مجلات معتبر پزشکی در سراسر جهان هشدار دادند که در صورت نابود نشدن تمامی سلاحهای هستهای در سراسر جهان، در آیندهای نزدیک جان و سلامت بیش از دو میلیارد شهروند به خطر میافتد
🔻در این گزارش آمده است که خطر فاجعه هستهای، «بسیار بزرگ و رو به رشد» است و از متخصصان پزشکی و حوزه بهداشت خواسته شده تا شهروندان و رهبران سیاسی جهان را درباره مضرات و خطراتی که سلاحهای هستهای برای سلامت عمومی مردم جهان دارند، آگاه کنند.
🔻این درخواست و هشدار درحالی بیان شده است که مقامهای دولت روسیه بهتازگی اوکراینیها را به استفاده از سلاح اتمی در جنگ با این کشور تهدید کردهاند و از طرفی کره شمالی نیز همچنان موشکهایی که قابلیت حمل کلاهک هستهای دارند را بهصورت آزمایشی پرتاب میکند.
🔻در این سرمقاله که سردبیران ۱۱ مجله برجسته و معتبر پزشکی در جهان آن را نوشتهاند، آمده است: «از کشورهای مسلح به موشکهای هستهای میخواهیم تا قبل از اینکه ما را از بین ببرند، زرادخانه هستهای خود را از بین ببرند.»
🔻کریس زیلینسکی، از انجمن جهانی ویراستاران پزشکی، در بیانیهای گفت: «اینکه همه این مجلات برجسته با انتشار سرمقاله مشابه موافقت کردهاند، بر فوریت شدید حل بحران هستهای کنونی تاکید میکند.»
🔻در این سرمقاله هشدار داده شد که هرگونه استفاده از سلاحهای هستهای «برای بشریت فاجعهبار خواهد بود» و سپس با استناد به تحقیقات انجامشده افزود: «حتی یک جنگ هستهای محدود که تنها شامل استفاده از ۲۵۰ سلاح هستهای از ۱۳ هزار سلاح هستهای موجود در جهان باشد، میتواند ۱۲۰ میلیون نفر را بهطور کامل بکشد و باعث اختلال در آبوهوای جهانی شود که در ادامه قحطی هستهای را درپی خواهد داشت و جان دو میلیارد نفر را در معرض خطر قرار میدهد.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
▫️سردبیرهای مجلات معتبر پزشکی در سراسر جهان هشدار دادند که در صورت نابود نشدن تمامی سلاحهای هستهای در سراسر جهان، در آیندهای نزدیک جان و سلامت بیش از دو میلیارد شهروند به خطر میافتد
🔻در این گزارش آمده است که خطر فاجعه هستهای، «بسیار بزرگ و رو به رشد» است و از متخصصان پزشکی و حوزه بهداشت خواسته شده تا شهروندان و رهبران سیاسی جهان را درباره مضرات و خطراتی که سلاحهای هستهای برای سلامت عمومی مردم جهان دارند، آگاه کنند.
🔻این درخواست و هشدار درحالی بیان شده است که مقامهای دولت روسیه بهتازگی اوکراینیها را به استفاده از سلاح اتمی در جنگ با این کشور تهدید کردهاند و از طرفی کره شمالی نیز همچنان موشکهایی که قابلیت حمل کلاهک هستهای دارند را بهصورت آزمایشی پرتاب میکند.
🔻در این سرمقاله که سردبیران ۱۱ مجله برجسته و معتبر پزشکی در جهان آن را نوشتهاند، آمده است: «از کشورهای مسلح به موشکهای هستهای میخواهیم تا قبل از اینکه ما را از بین ببرند، زرادخانه هستهای خود را از بین ببرند.»
🔻کریس زیلینسکی، از انجمن جهانی ویراستاران پزشکی، در بیانیهای گفت: «اینکه همه این مجلات برجسته با انتشار سرمقاله مشابه موافقت کردهاند، بر فوریت شدید حل بحران هستهای کنونی تاکید میکند.»
🔻در این سرمقاله هشدار داده شد که هرگونه استفاده از سلاحهای هستهای «برای بشریت فاجعهبار خواهد بود» و سپس با استناد به تحقیقات انجامشده افزود: «حتی یک جنگ هستهای محدود که تنها شامل استفاده از ۲۵۰ سلاح هستهای از ۱۳ هزار سلاح هستهای موجود در جهان باشد، میتواند ۱۲۰ میلیون نفر را بهطور کامل بکشد و باعث اختلال در آبوهوای جهانی شود که در ادامه قحطی هستهای را درپی خواهد داشت و جان دو میلیارد نفر را در معرض خطر قرار میدهد.»
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY