عاشقانه های فاطیما
816 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
January 22, 2017
May 31, 2017
July 22, 2017
April 11, 2018
June 30, 2018
July 16, 2018
October 28, 2018
□عشق همه چیز نیست


عشق همه چیز نیست: نه آب است، نه نان،
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابر باران؛
نه حتا تخته‌ای شناور برای مردانی که زیر آب می‌روند،
سر برمی‌آورند، زیر آب می‌روند، دوباره سر برمی‌آورند، زیر آب می‌روند؛
عشق نمی‌تواند ریه‌ای آب آورده را غرق نفس کند،
نمی‌تواند خون را تمیز کند، نمی‌تواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
با این وجود چه بسیارند آدم‌هایی که با مرگ دست دوستی می‌دهند
به همان سان که می‌گویم، تنها برای نبود عشق.
شاید که در زمانی دشوار،
به زانو در آمده از درد، ناله‌کنان برای رهایی،
آزار دیده از خواستی در ماوراء قدرت تصمیم،
من هم ناگزیر باشم که عشق‌ات را بفروشم به آرامش،
یا یاد این شب را سودا کنم با غذا.
شاید. اما فکر نمی‌کنم که چنین کنم.


○■شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی| آمریکا، ۱۸۹۲--۱۹۵۰ | Edna St. Vincent Millay |

○■برگردان: #کامیار_محسنین

@asheghanehaye_fatima
March 14, 2019
@asheghanehaye_fatima

تو، سکوت غم‌گین من،
غم‌گینی ستارگان کوچک،
تو را جستجو می‌کنم، به پیش می‌خوانم،
در آغوش‌ات می‌گیرم.
چطور آن جسم سخت
بدل می‌گردد در دستان‌ام
به شن یا رس
هر کدام‌شان در آرزوی گناه.
چطور هر گلی که نوازش می‌کنم
سیاه می‌شود
خِش‌خِشِ درختان گنگ می‌شود
ابرهای بالای سرم به توفان مبدل می‌شود.
چطور نادیده در می‌گذرم
بی‌ارج و قرب برای خودم،
و پیش از آن‌که تندیسی بسازم،
مرمر را از هراس پر می‌کنم.
چطور گوش فرا می‌دهم
به تندری در بهشت هراس،
خدا را می‌خوانم
برای هر کردارم؟
پس من، تراشه‌ای کوچک
از درخت تنومند عدالت،
غریبه‌ای هستم در نظر خودم،
بیگانه‌ای در نظر خدای‌ام.
پس من خودم می‌شنوم
خاکستر می‌شوم، فرومی‌ریزم.
هر چقدر جسم‌ام تحلیل می‌رود،
بیش‌تر به روح‌ام ایمان می‌آورم.

■●شاعر: #کریستف_کامیل_باتچینسکی | Krzysztof Kamil Baczyński | لهستان |

■●برگردان: #کامیار_محسنین
October 11, 2019
October 15, 2019
November 12, 2019
December 15, 2019
January 6, 2020
January 7, 2020
April 7, 2020
April 26, 2020
May 6, 2020
آیا تو عشق می‌ورزی به کلمات
مثل شعبده بازی خجالتی که عشق می‌ورزد به لحظۀ سکوت
بعد از آنکه ترک می‌کند صحنه را،
تنها در رختکنی که شمعی زرد می‌سوزد
با شعله ای چرک و سیاه؟

کدامین میل بر می‌انگیزد تو را
که به پیش برانی دروازه سنگین را،
حس کنی
بار دیگر رایحۀ آن جنگل را
و بوی نای آب چاهی قدیمی‌ را،
باز ببینی درخت بلند گلابی را،
زن شوهردار غره‌ای که می‌بخشیدمان
میوه‌های رسیده‌اش را
با اشرافیتی تمام در هر خزان
و بعد فرو می‌افتاد
به انتظاری خاموش برای مرض‌های زمستان؟

در همسایگی، از دودکشِ بی احساسِ کارخانه‌ای
دود بر می‌خیزد و شهرِ زشت آرام می‌ماند،
اما خاکِ خستگی ناپذیر
به کار خود مشغول در زیرِ خشت‌ها در باغ‌ها،
خاطرۀ سیاهِ ما و نوشگاهِ درندشتِ مرده‌ها، خاکِ خوب.

کدامین شهامت را می‌طلبد
تکانی به دروازه سنگین دادن،
کدامین شهامت را باز دمی ‌نظری به ما انداختن،
– گرد هم در اتاقی کوچک به زیر چراغی گوتیک
مادر نگاهی به روزنامه می‌اندازد،
شاپرک‌ها به شیشه‌های پنجره می‌خورند،
هیچ اتفاقی نمی‌افتد،
هیچ، فقط غروب، دعا، ما در انتظار…

ما فقط یک بار زندگی کردیم.

#آدام_زاگایفسکی
#شاعر_لهستان
ترجمه:
#کامیار_محسنین
@asheghanehaye_fatima
March 5, 2022
شکیبایی، شکنجه‌ی من است
نیازی مبرم دارم به تو، ای پرنده‌ی عشق
به مهرِ تابناکت بر روزِ یخ‌زده‌ام
به دستِ یاری‌دهنده‌ات بر زخم‌هایم
که راوی‌شان هستم

آه، نیاز، درد، اشتیاق
بوسه‌های پر دوام‌ات، مایه‌ی حیات من
ناکام‌ام بگذار تا بمیرم با بهار

■شاعر: #میگوئل_هرناندز [ اسپانیا، ۱۹۴۲-۱۹۱۰ ]

■برگردان: #کامیار_محسنین | √●بخشی از یک شعر

@asheghanehaye_fatima
May 7, 2022
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من شادترین خواهم بود
به زیرِ خورشید!
صد گل را لمس خواهم کرد
و یکی نخواهم چید.

با چشمانِ خاموش خواهم نگریست
به ابرها و صخره‌ها،
می‌بینم باد کمرِ سبزه‌ها را خم می‌کند
و باز سر بلند می‌کنند سبزه‌ها.

و وقتی چراغ‌های شهر
آغاز می‌کنند به روشن شدن،
نشان می‌کنم که کدام یک از آن من است
و شروع می‌کنم به پایین آمدن!

■شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی
■برگردان: #کامیار_محسنین

@asheghanehaye_fatima
May 30, 2022