@asheghanehaye_fatima
دنیای مرا تماشا کن!💫
آنگاه
که خاک و سنگ جاده ها
در پی تو
از فصل انگورها گذشتند
من تو را
از سبوی چشمانم
قطره قطره چشیدم!
اینجا
هر روز کبوتران
از آسمان گرسنه
شعری به یاد تو را
از لبانم
می ربایند!
دنیای مرا تماشا کن!
آنگاه
که در لغزش نگاهت
تنم را
با رویای تو می شستم....
زنی خوش اندام
با چمدانی از رختهای تیره ی تقدیرش
به عروسی گنجشک ها
لبخند میزد!
دنیای مرا خوب تماشا کن!
#مستانه_دادگر
#ماهور
دنیای مرا تماشا کن!💫
آنگاه
که خاک و سنگ جاده ها
در پی تو
از فصل انگورها گذشتند
من تو را
از سبوی چشمانم
قطره قطره چشیدم!
اینجا
هر روز کبوتران
از آسمان گرسنه
شعری به یاد تو را
از لبانم
می ربایند!
دنیای مرا تماشا کن!
آنگاه
که در لغزش نگاهت
تنم را
با رویای تو می شستم....
زنی خوش اندام
با چمدانی از رختهای تیره ی تقدیرش
به عروسی گنجشک ها
لبخند میزد!
دنیای مرا خوب تماشا کن!
#مستانه_دادگر
#ماهور
@asheghanehaye_fatima
به دستی که هرگز💫
در آغوش تو
نوازش نشد
وداعی عاشقانه ببخش!
به دستی که
با موجهای سیاه
آشنا بود
جرعه ای فانوس ببخش!
اینجا
مردمان شهرم
مبدا تمام پروازها را میدانند
به دستی که
بر خطوطش
خوف سفر دارد
پروازی ابدی را
ببخش!
#مستانه_دادگر
به دستی که هرگز💫
در آغوش تو
نوازش نشد
وداعی عاشقانه ببخش!
به دستی که
با موجهای سیاه
آشنا بود
جرعه ای فانوس ببخش!
اینجا
مردمان شهرم
مبدا تمام پروازها را میدانند
به دستی که
بر خطوطش
خوف سفر دارد
پروازی ابدی را
ببخش!
#مستانه_دادگر
@asheghanehaye_fatima
"
از آن تو نیستم"
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
برگردان #مستانه_پور_مقدم
"
از آن تو نیستم"
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
برگردان #مستانه_پور_مقدم
از سفر برایم بگو
از شاعرترین جاده
که مرا
لبریز میکند ....
از باغهای دوردست تا آسمان سبز
که میان خلوت زمینو هوا
عشوه گری میکنند
از سفر برایم بگو
از اولین بوسه
در دروازه های بی هراس سپیده
بر روح خسته ی من....
از سفر برایم بگو
شبهای خاموش من
به لبهای روشن تو
عادت کرده اند.....
#مستانه_دادگر
@asheghanehaye_fatima
از شاعرترین جاده
که مرا
لبریز میکند ....
از باغهای دوردست تا آسمان سبز
که میان خلوت زمینو هوا
عشوه گری میکنند
از سفر برایم بگو
از اولین بوسه
در دروازه های بی هراس سپیده
بر روح خسته ی من....
از سفر برایم بگو
شبهای خاموش من
به لبهای روشن تو
عادت کرده اند.....
#مستانه_دادگر
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
از سنگهای شانه ات
جزیره ای بساز
بسان خاک بهشت
بر اقیانوس اندوهم!
دو بازو
دو هلال
بر گرداگرد کمرگاهم
بر بادبان فرو افتاده ی پنهانم!
از سنگهای شانه ات
نخستین جوانه ی صلح باش
تولد «مسیح»
بر خاک نابارور «بیت لحمم»
بر «خاورمیانه » ای که
جاگذاشتی
بر سینه ام.....
از سنگهای شانه ات......
#مستانه_دادگر
از سنگهای شانه ات
جزیره ای بساز
بسان خاک بهشت
بر اقیانوس اندوهم!
دو بازو
دو هلال
بر گرداگرد کمرگاهم
بر بادبان فرو افتاده ی پنهانم!
از سنگهای شانه ات
نخستین جوانه ی صلح باش
تولد «مسیح»
بر خاک نابارور «بیت لحمم»
بر «خاورمیانه » ای که
جاگذاشتی
بر سینه ام.....
از سنگهای شانه ات......
#مستانه_دادگر
هر صبح
چیزی قبل از خورشید
در من طلوع میکند
میدانم هنوز
تکه ای از یاد تو
عطر تو
در من باقیست !
#مستانه_دادگر
@asheghanehaye_fatima
چیزی قبل از خورشید
در من طلوع میکند
میدانم هنوز
تکه ای از یاد تو
عطر تو
در من باقیست !
#مستانه_دادگر
@asheghanehaye_fatima
عشق من در تنپوشی سپید
میان درختان سیب،
آنجا که بادهای مسرور
بزرگترین آرزویشان
درهمپیچیدن است.
آنجا که بادهای مسرور عشقبازی میکنند
با برگهای شادابِ افتان،
عشق من آرام
سایهاش را رو به چمنزار میگسترد؛
و آنجا که آسماناش
چون جام آبی کمنور است
بر فراز سرزمین خرّم
عشق من با جامهای
که در دستان ظریف و زیبایاش گرفته
آرام، رهسپار میشود.
■●شاعر: #جیمز_جویس | James Joyce | ایرلند، ۱۹۴۱-۱۸۸۲ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
میان درختان سیب،
آنجا که بادهای مسرور
بزرگترین آرزویشان
درهمپیچیدن است.
آنجا که بادهای مسرور عشقبازی میکنند
با برگهای شادابِ افتان،
عشق من آرام
سایهاش را رو به چمنزار میگسترد؛
و آنجا که آسماناش
چون جام آبی کمنور است
بر فراز سرزمین خرّم
عشق من با جامهای
که در دستان ظریف و زیبایاش گرفته
آرام، رهسپار میشود.
■●شاعر: #جیمز_جویس | James Joyce | ایرلند، ۱۹۴۱-۱۸۸۲ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
〇🍂
دوستات داشتم!
گویی هنوز هم دوستات میدارم
و این احساس مدتی پابرجاست
اما بگذار عشقام بیش از این تو را نیازارد
آرزویام این نیست که سبب درد و رنج تو باشم
دوستات داشتم و با تو شناختم نومیدی را
رشک و شرم را، اگرچه بیهوده
در جستوجوی عشقی لطیفتر و حقیقیتر از عشق من باش
چرا که خدا به تو بخشیده
فرصت دوباره عاشق شدن را.
■●شاعر: #الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
دوستات داشتم!
گویی هنوز هم دوستات میدارم
و این احساس مدتی پابرجاست
اما بگذار عشقام بیش از این تو را نیازارد
آرزویام این نیست که سبب درد و رنج تو باشم
دوستات داشتم و با تو شناختم نومیدی را
رشک و شرم را، اگرچه بیهوده
در جستوجوی عشقی لطیفتر و حقیقیتر از عشق من باش
چرا که خدا به تو بخشیده
فرصت دوباره عاشق شدن را.
■●شاعر: #الکساندر_پوشکین | Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
صدایام را سوی ستارگان میافکنم
شاید پژواکِ واژههایم برای تو
در ابرها با سپیدهدم نوشته شود
و اینک تمامِ آنچه که میخواهم بگویمات:
تو را در میانِ تاریکی دوست میدارم.
■●شاعر: #کریستوفر_پویندکستر | Christopher Poindexter |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
صدایام را سوی ستارگان میافکنم
شاید پژواکِ واژههایم برای تو
در ابرها با سپیدهدم نوشته شود
و اینک تمامِ آنچه که میخواهم بگویمات:
تو را در میانِ تاریکی دوست میدارم.
■●شاعر: #کریستوفر_پویندکستر | Christopher Poindexter |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
دگربار باز خواهم گشت؛
بهخاطر لبخند و عشق باز خواهم گشت
و با چشمان حیران خویش
به نیمروز زرّین و جنگل سوخته مینگرم،
و دود سیاه نیلگونی که به آسمان کبود برمیخیزد.
سلانه باز میگردم همراه با جویبارانی
که برگهای سوختهی علفزاران خمیده را میشوید.
و یکبار دیگر به هزار رؤیای خویش از آبهایی میاندیشم
که شتابان از کوهها فرو میریزند.
باز خواهم گشت برای شنیدن آوای فلوت و ویولن
در پایکوبیهای دهکده،
نغمههای محبوب دلنواز
که ژرفای نهان حیات بومی را برمیانگیزند،
و نواهای سرگشتهی مبهم که یادآور سحر و افسوناند.
باز خواهم گشت، دگربار باز خواهم گشت،
برای رهایی اندیشهام از سالهای طولانی پر درد.
■●شاعر: #کلود_مک_کی | Claude" McKay | جاماییکا، ۱۹۴۸-۱۸۸۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
دگربار باز خواهم گشت؛
بهخاطر لبخند و عشق باز خواهم گشت
و با چشمان حیران خویش
به نیمروز زرّین و جنگل سوخته مینگرم،
و دود سیاه نیلگونی که به آسمان کبود برمیخیزد.
سلانه باز میگردم همراه با جویبارانی
که برگهای سوختهی علفزاران خمیده را میشوید.
و یکبار دیگر به هزار رؤیای خویش از آبهایی میاندیشم
که شتابان از کوهها فرو میریزند.
باز خواهم گشت برای شنیدن آوای فلوت و ویولن
در پایکوبیهای دهکده،
نغمههای محبوب دلنواز
که ژرفای نهان حیات بومی را برمیانگیزند،
و نواهای سرگشتهی مبهم که یادآور سحر و افسوناند.
باز خواهم گشت، دگربار باز خواهم گشت،
برای رهایی اندیشهام از سالهای طولانی پر درد.
■●شاعر: #کلود_مک_کی | Claude" McKay | جاماییکا، ۱۹۴۸-۱۸۸۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
بگذار اقرار کنم؛
حق با تو بود که پنداشتی
زندگانیام رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال، چه در هیچ
امید رخت بربندد
پنداری که چیز کمی از دست دادهایم
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست
در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستادهام
دانههای زرین شن در دستانام
چه حقیر
از میان انگشتانام سر میخورند
خدایا! مرا توان آن نیست که محکمتر در دست گیرمشان؟
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم؟
آیا سراسر زندگانی
تنها یک رویاست؟
■●شاعر: #ادگار_آلنپو | Edgar Allan Poe | آمریکا، ۱۸۴۹-۱۸۰۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
بگذار اقرار کنم؛
حق با تو بود که پنداشتی
زندگانیام رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال، چه در هیچ
امید رخت بربندد
پنداری که چیز کمی از دست دادهایم
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست
در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستادهام
دانههای زرین شن در دستانام
چه حقیر
از میان انگشتانام سر میخورند
خدایا! مرا توان آن نیست که محکمتر در دست گیرمشان؟
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم؟
آیا سراسر زندگانی
تنها یک رویاست؟
■●شاعر: #ادگار_آلنپو | Edgar Allan Poe | آمریکا، ۱۸۴۹-۱۸۰۹ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
فرصتی برای نفرت نبود
چرا که مرگ مرا بازمیداشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود
که پایان دهم به نفرت خویش.
برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آنجا که کوششی میبایست
پنداشتم، اندک رنجی از عشق
مرا کافیست.
#امیلی_دیکنسون | Emily Dickinson | آمریکا، ۱۸۸۶-۱۸۳۰ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
فرصتی برای نفرت نبود
چرا که مرگ مرا بازمیداشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود
که پایان دهم به نفرت خویش.
برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آنجا که کوششی میبایست
پنداشتم، اندک رنجی از عشق
مرا کافیست.
#امیلی_دیکنسون | Emily Dickinson | آمریکا، ۱۸۸۶-۱۸۳۰ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
عشق من در تنپوشی سپید
میان درختان سیب،
آنجا که بادهای مسرور
بزرگترین آرزویشان
درهمپیچیدن است.
آنجا که بادهای مسرور عشقبازی میکنند
با برگهای شادابِ افتان،
عشق من آرام
سایهاش را رو به چمنزار میگسترد؛
و آنجا که آسماناش
چون جام آبی کمنور است
بر فراز سرزمین خرّم
عشق من با جامهای
که در دستان ظریف و زیبایاش گرفته
آرام، رهسپار میشود.
#جیمز_جویس | James Joyce | ایرلند، ۱۹۴۱-۱۸۸۲ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
عشق من در تنپوشی سپید
میان درختان سیب،
آنجا که بادهای مسرور
بزرگترین آرزویشان
درهمپیچیدن است.
آنجا که بادهای مسرور عشقبازی میکنند
با برگهای شادابِ افتان،
عشق من آرام
سایهاش را رو به چمنزار میگسترد؛
و آنجا که آسماناش
چون جام آبی کمنور است
بر فراز سرزمین خرّم
عشق من با جامهای
که در دستان ظریف و زیبایاش گرفته
آرام، رهسپار میشود.
#جیمز_جویس | James Joyce | ایرلند، ۱۹۴۱-۱۸۸۲ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
بوسهای شیرین و طولانی لبانام را فشرد
تپشهای کوبندهی قلبات لحظهای آرام شد
هنگامهی جدایی ما از راه رسید
و همه چیز تمام شد.
با حرکت ناگاه قطار
جهان یکباره تاریک گشت
گرچه خورشید همچنان میدرخشید
واپسین نگاه مبهم من با چشمان گریان اندوهناک
و عزیمت تو.
#ورا_بریتین | Vera Brittain | انگلستان، ۱۹۷۰-۱۸۹۳ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
تپشهای کوبندهی قلبات لحظهای آرام شد
هنگامهی جدایی ما از راه رسید
و همه چیز تمام شد.
با حرکت ناگاه قطار
جهان یکباره تاریک گشت
گرچه خورشید همچنان میدرخشید
واپسین نگاه مبهم من با چشمان گریان اندوهناک
و عزیمت تو.
#ورا_بریتین | Vera Brittain | انگلستان، ۱۹۷۰-۱۸۹۳ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
Banooye Royahaye Man
Mastane Homay
بانوی رویاهای من
خورشید من دنیای من
امید فردای من
تاکی تمنایت کنم...
بانوی رویاهای من
#مستانه_همای
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima
خورشید من دنیای من
امید فردای من
تاکی تمنایت کنم...
بانوی رویاهای من
#مستانه_همای
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■مرثیهی بیموسیقی
هرگز تن به این تقدیر نمیسپارم که قلبهای عاشق درون خاک بیرحم جای گیرند.
اما از کهنترین روزگاران چنین بوده، هست و خواهد بود:
که فرزانگان و عاشقان رهسپار تاریکی شوند.
با تاجی از سوسنهای سپید و برگهای رخشان؛
اما تن به این تقدیر نمیسپارم
و لختی نمیآرامم.
چه بسیار عاشقان و اندیشمندانی که در خاک همراه شمایند.
با خاک تیره و خودسر درآمیزید.
شاید ذرهای از احساسات، پندارها، رازها و گفتههاتان بهجا مانده باشد
اما بهترین چیز از دست رفته.
حاضرجوابیها، نگاههای صادقانه، خندهها، عشقها
برای همیشه رفتهاند.
رفتهاند تا گلهای سرخ را جانی تازه بخشند.
شکوفه، زیبا و دلرباست.
عطرآگین است.
نیک میدانم.
با این همه از سر تسلیم و عجز، تن به این تقدیر نمیسپارم.
فروغی که در دیدگانتان میدرخشید از تمامی گلهای دنیا گرانبهاتر بود.
فرو میروند،
در قعر تاریکی گور آرام فرو میروند،
زیبارویان، پرمهران، دلنوازان؛
خردمندان، بذلهگویان، دلیران.
نیک میدانم. با اینهمه نمیپذیرم و تن به این تقدیر نمیسپارم.
#ادنا_سنت_وینست_میلی | Edna St Vincent Millay | آمریکا، ۱۹۵۰-۱۸۹۲ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
■مرثیهی بیموسیقی
هرگز تن به این تقدیر نمیسپارم که قلبهای عاشق درون خاک بیرحم جای گیرند.
اما از کهنترین روزگاران چنین بوده، هست و خواهد بود:
که فرزانگان و عاشقان رهسپار تاریکی شوند.
با تاجی از سوسنهای سپید و برگهای رخشان؛
اما تن به این تقدیر نمیسپارم
و لختی نمیآرامم.
چه بسیار عاشقان و اندیشمندانی که در خاک همراه شمایند.
با خاک تیره و خودسر درآمیزید.
شاید ذرهای از احساسات، پندارها، رازها و گفتههاتان بهجا مانده باشد
اما بهترین چیز از دست رفته.
حاضرجوابیها، نگاههای صادقانه، خندهها، عشقها
برای همیشه رفتهاند.
رفتهاند تا گلهای سرخ را جانی تازه بخشند.
شکوفه، زیبا و دلرباست.
عطرآگین است.
نیک میدانم.
با این همه از سر تسلیم و عجز، تن به این تقدیر نمیسپارم.
فروغی که در دیدگانتان میدرخشید از تمامی گلهای دنیا گرانبهاتر بود.
فرو میروند،
در قعر تاریکی گور آرام فرو میروند،
زیبارویان، پرمهران، دلنوازان؛
خردمندان، بذلهگویان، دلیران.
نیک میدانم. با اینهمه نمیپذیرم و تن به این تقدیر نمیسپارم.
#ادنا_سنت_وینست_میلی | Edna St Vincent Millay | آمریکا، ۱۹۵۰-۱۸۹۲ |
برگردان: #مستانه_پورمقدم
Banooye Royahaye Man
Mastane Homay
بانوی رویاهای من
خورشید من دنیای من
امید فردای من
تاکی تمنایت کنم
#مستانه_همای
بانوی رویاهای من
#عزیز_روزهام ❤️
@asheghanehaye_fatima
خورشید من دنیای من
امید فردای من
تاکی تمنایت کنم
#مستانه_همای
بانوی رویاهای من
#عزیز_روزهام ❤️
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برفریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گمگشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فروبندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم.
■I Am Not Yours
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love - put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind.
#سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برفریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گمگشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فروبندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم.
■I Am Not Yours
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love - put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind.
#سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوه خواننده معروف بانو #مرضیه
به نام #مستانه وی نوه دختری مرضیه است نام مادرش هنگامه و پدرش حسین خرم پسر رحیم خرم صاحب و مالک پارک خرم تهران است
@asheghanehaye_fatima
به نام #مستانه وی نوه دختری مرضیه است نام مادرش هنگامه و پدرش حسین خرم پسر رحیم خرم صاحب و مالک پارک خرم تهران است
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
صدایم را سوی ستارگان میافکنم
شاید پژواکِ واژههایم برای تو
در ابرها با سپیدهدم نوشته شود
و اینک تمامِ آنچه که میخواهم بگویمت:
تو را در میانِ تاریکی دوست میدارم.
I’ll throw
my voice into the stars
And maybe the echo of my words
Will be written for you
in the clouds by sunrise.
All I’m trying to say is,
I will love you through the darkness.
#کریستوفر_پویندکستر
برگردان: #مستانه_پورمقدم
صدایم را سوی ستارگان میافکنم
شاید پژواکِ واژههایم برای تو
در ابرها با سپیدهدم نوشته شود
و اینک تمامِ آنچه که میخواهم بگویمت:
تو را در میانِ تاریکی دوست میدارم.
I’ll throw
my voice into the stars
And maybe the echo of my words
Will be written for you
in the clouds by sunrise.
All I’m trying to say is,
I will love you through the darkness.
#کریستوفر_پویندکستر
برگردان: #مستانه_پورمقدم