@asheghanehaye_fatima
#ما_رها_نمیشویم
کسی در من همهچیز را خواب میبیند
و اینها به خوابهایم راه پیدا میکنند.
شاید از خوابهای آیندهام این سطرها را میدُزدم
که در این اتاق که در امروز نمیگنجم.
آنقدر در این جاده در این راه ایستادهام
که دیگر دیده نمیشوم
و همه میپندارند این جاده منم
این راه.
درختانِ این مسیرِ جادویی
زمانِ زندهبودنِ مرا از خویش بالا کشیدهاند
و وقتی از اینجا میگذرم
تپشی مضاعف مرا میگیرد
بالهایی سنگین
رودخانهای در خوابی عمیق.
آیا شنیدنِ صدای یک رودخانه
دنیاهایی دفنشده را از زندهگی
بیرون نمیکشد؟
در همۀ این سالها
چشمهایی ناپیدا میزیست
هر بار که کتابی را میبست
شیطنتِ بازوبستهشدنِ یک در
در تو بیقراری میکرد.
زندهگی جایی پنهان شده است
این را بنویس.
میدانی؟!
در بهیادآوردنِ اینها نیز زمان میگذرد
و همهچیز را دور میکند و درو میکند.
ما رها نمیشویم
چشمهایت را در خودت زندانی کن
و نگذار دریا چیزی از تو بیرون بکشد.
چرا همهچیزِ این سیاره از ما
برای پیوستن به خود میکاهد؟
چرا پیوستن برای پیوستن صورت نمیگیرد؟
میترسم نکند این سیاره سرِ بُریدهای در آسمان باشد
بیصورتیِ این چهره
وحشتم را با شاخوبرگِ درختانش میپوشانَد.
و میدانم دیدنِ اینها همه خوابدیدن است.
همیشه ترسیدهام که از روی این دایره پرت شوم.
چرا هیچکس به ما نگفته است که زمین
مدام چیزی را از ما پسمیگیرد
و ما فکر میکنیم که زمان میگذرد.
شاید زمین آن سیارهای نیست که ما در آن باید میزیستیم
و از این رو، چیزی در ما همیشه پنهان میمانَد
و به این زندهگی برنمیگردد.
از دستهایمان بیرون رفتهایم
از چشمهایمان
و همه چیزِ این خاک را کاویدهایم:
ــ ما به همراهِ آب و باد و خاک و آتش
به این سیاره تبعید شدهایم
و اینجا
زیباترین جا
برای تنهاییست.
کسی در من همهچیز را خواب میبیند.
21 / 10 / 1373
#شهرام_شیدایی
از کتاب #آتشی_برای_آتشی_دیگر
#ما_رها_نمیشویم
کسی در من همهچیز را خواب میبیند
و اینها به خوابهایم راه پیدا میکنند.
شاید از خوابهای آیندهام این سطرها را میدُزدم
که در این اتاق که در امروز نمیگنجم.
آنقدر در این جاده در این راه ایستادهام
که دیگر دیده نمیشوم
و همه میپندارند این جاده منم
این راه.
درختانِ این مسیرِ جادویی
زمانِ زندهبودنِ مرا از خویش بالا کشیدهاند
و وقتی از اینجا میگذرم
تپشی مضاعف مرا میگیرد
بالهایی سنگین
رودخانهای در خوابی عمیق.
آیا شنیدنِ صدای یک رودخانه
دنیاهایی دفنشده را از زندهگی
بیرون نمیکشد؟
در همۀ این سالها
چشمهایی ناپیدا میزیست
هر بار که کتابی را میبست
شیطنتِ بازوبستهشدنِ یک در
در تو بیقراری میکرد.
زندهگی جایی پنهان شده است
این را بنویس.
میدانی؟!
در بهیادآوردنِ اینها نیز زمان میگذرد
و همهچیز را دور میکند و درو میکند.
ما رها نمیشویم
چشمهایت را در خودت زندانی کن
و نگذار دریا چیزی از تو بیرون بکشد.
چرا همهچیزِ این سیاره از ما
برای پیوستن به خود میکاهد؟
چرا پیوستن برای پیوستن صورت نمیگیرد؟
میترسم نکند این سیاره سرِ بُریدهای در آسمان باشد
بیصورتیِ این چهره
وحشتم را با شاخوبرگِ درختانش میپوشانَد.
و میدانم دیدنِ اینها همه خوابدیدن است.
همیشه ترسیدهام که از روی این دایره پرت شوم.
چرا هیچکس به ما نگفته است که زمین
مدام چیزی را از ما پسمیگیرد
و ما فکر میکنیم که زمان میگذرد.
شاید زمین آن سیارهای نیست که ما در آن باید میزیستیم
و از این رو، چیزی در ما همیشه پنهان میمانَد
و به این زندهگی برنمیگردد.
از دستهایمان بیرون رفتهایم
از چشمهایمان
و همه چیزِ این خاک را کاویدهایم:
ــ ما به همراهِ آب و باد و خاک و آتش
به این سیاره تبعید شدهایم
و اینجا
زیباترین جا
برای تنهاییست.
کسی در من همهچیز را خواب میبیند.
21 / 10 / 1373
#شهرام_شیدایی
از کتاب #آتشی_برای_آتشی_دیگر
@asheghanehaye_fatima
#ما_رها_نمیشویم
کسی در من همهچیز را خواب میبیند
و اینها به خوابهایم راه پیدا میکنند.
شاید از خوابهای آیندهام این سطرها را میدُزدم
که در این اتاق که در امروز نمیگنجم.
آنقدر در این جاده در این راه ایستادهام
که دیگر دیده نمیشوم
و همه میپندارند این جاده منم
این راه.
درختانِ این مسیرِ جادویی
زمانِ زندهبودنِ مرا از خویش بالا کشیدهاند
و وقتی از اینجا میگذرم
تپشی مضاعف مرا میگیرد
بالهایی سنگین
رودخانهای در خوابی عمیق.
آیا شنیدنِ صدای یک رودخانه
دنیاهایی دفنشده را از زندهگی
بیرون نمیکشد؟
در همۀ این سالها
چشمهایی ناپیدا میزیست
هر بار که کتابی را میبست
شیطنتِ بازوبستهشدنِ یک در
در تو بیقراری میکرد.
زندهگی جایی پنهان شده است
این را بنویس.
.
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
19 / 7 / 1373
#شهرام_شیدایی
#ما_رها_نمیشویم
کسی در من همهچیز را خواب میبیند
و اینها به خوابهایم راه پیدا میکنند.
شاید از خوابهای آیندهام این سطرها را میدُزدم
که در این اتاق که در امروز نمیگنجم.
آنقدر در این جاده در این راه ایستادهام
که دیگر دیده نمیشوم
و همه میپندارند این جاده منم
این راه.
درختانِ این مسیرِ جادویی
زمانِ زندهبودنِ مرا از خویش بالا کشیدهاند
و وقتی از اینجا میگذرم
تپشی مضاعف مرا میگیرد
بالهایی سنگین
رودخانهای در خوابی عمیق.
آیا شنیدنِ صدای یک رودخانه
دنیاهایی دفنشده را از زندهگی
بیرون نمیکشد؟
در همۀ این سالها
چشمهایی ناپیدا میزیست
هر بار که کتابی را میبست
شیطنتِ بازوبستهشدنِ یک در
در تو بیقراری میکرد.
زندهگی جایی پنهان شده است
این را بنویس.
.
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
19 / 7 / 1373
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima🍀
(زني كه حالش با يك كتاب، يك شعر، يك ترانه يا فنجاني قهوه بهتر مي شود را هيچ كس نمي تواند شكست بدهد!!!!)
عجیب است!
بهتر می شود حالم
با یک کتاب ،یک شعر ،یک ترانه
ویک فنجان قهوه
اما همیشه مغلوب دوست داشتنت بوده ام!
عجیب است!
زنی اینچنین ستودنی هستم
بانویی شایسته!
به تو که می رسم اما
صفر می شوم!
بازنده ای همیشه از قبل باخته!
#آرزو_يزدانى
#جبران_خلیل_جبران
#ما_زن_ها_زود_می_میریم
(زني كه حالش با يك كتاب، يك شعر، يك ترانه يا فنجاني قهوه بهتر مي شود را هيچ كس نمي تواند شكست بدهد!!!!)
عجیب است!
بهتر می شود حالم
با یک کتاب ،یک شعر ،یک ترانه
ویک فنجان قهوه
اما همیشه مغلوب دوست داشتنت بوده ام!
عجیب است!
زنی اینچنین ستودنی هستم
بانویی شایسته!
به تو که می رسم اما
صفر می شوم!
بازنده ای همیشه از قبل باخته!
#آرزو_يزدانى
#جبران_خلیل_جبران
#ما_زن_ها_زود_می_میریم
@asheghanehaye_fatima
من گلدانهای کوچک را
که عطرهای پهناور دارند
دوست دارم
گلدان را شکستی
اکنون صدای آن به کوچه رسید
کسی دیگر ابدی شد
صدای فریاد است
که آب سرد میشود
که چای سرد میشود
ما روی زمین هستیم
زن همسایهی من در روزنامه عینک دارد
عشق را با عینک باور نمیکند
و اگر عینک را از چشم بردارد
زمین را نمیبیند
من به دنبال یک مفهوم هستم
تا فردا خانه را سفید کنم
گلدان را آب دهم.
ما روی زمین هستیم
کبریتهای من تمام شد
من دیگر ترا نخواهم دید
زن همسایهی من در روزنامه غصه دارد
که چرا دستهای او کوتاه است
روزها بلند است.
و روزهای دخترش در اختیار او نیست.
#احمدرضا_احمدی
از مجموعه #ما_روی_زمین_هستیم
من گلدانهای کوچک را
که عطرهای پهناور دارند
دوست دارم
گلدان را شکستی
اکنون صدای آن به کوچه رسید
کسی دیگر ابدی شد
صدای فریاد است
که آب سرد میشود
که چای سرد میشود
ما روی زمین هستیم
زن همسایهی من در روزنامه عینک دارد
عشق را با عینک باور نمیکند
و اگر عینک را از چشم بردارد
زمین را نمیبیند
من به دنبال یک مفهوم هستم
تا فردا خانه را سفید کنم
گلدان را آب دهم.
ما روی زمین هستیم
کبریتهای من تمام شد
من دیگر ترا نخواهم دید
زن همسایهی من در روزنامه غصه دارد
که چرا دستهای او کوتاه است
روزها بلند است.
و روزهای دخترش در اختیار او نیست.
#احمدرضا_احمدی
از مجموعه #ما_روی_زمین_هستیم
@asheghanehaye_fatima
.
تامل؛ چه واژه والائی است
ساده، بی تکلف
اما عمیق
تامل؛ جنسیت ندارد
جهت گیری نمی کند
سنگر نمی سازد
خنجر نمی زند
تامل؛ یادم می آورد
که حق، نزد همگان است
و #تو... تداوم منی
و من... امتداد #تو
تامل؛ فضاست
فضای اندیشیدن، بی من
فضای اندیشیدن، با #تو
و #ما
با هم
مشق می کنیم
بودن را با #تو
شدن را #با_هم ...
استاد #هله_پتگر
.
تامل؛ چه واژه والائی است
ساده، بی تکلف
اما عمیق
تامل؛ جنسیت ندارد
جهت گیری نمی کند
سنگر نمی سازد
خنجر نمی زند
تامل؛ یادم می آورد
که حق، نزد همگان است
و #تو... تداوم منی
و من... امتداد #تو
تامل؛ فضاست
فضای اندیشیدن، بی من
فضای اندیشیدن، با #تو
و #ما
با هم
مشق می کنیم
بودن را با #تو
شدن را #با_هم ...
استاد #هله_پتگر
@asheghanehaye_fatima
به دیدارم بیا
و برایم دستهایت را سوغات بیاور
تا پس از این معجزه
پاییز را به جهنم بسپارم
که عشق از هر آتشی سوزان تر خواهد بود!
به دیدارم بیا
و برایم خدا را هدیه بیاور
تا پس از این حادثه
خدا به #من
به #تو
و به #ما
ایمان بیاورد
که عشق میتواند گاهی در یک عصر پاییزی
از دست های من
که خفته اند در جیب های #تو...
به جهان نازل شود!
#حامد_نیازی
به دیدارم بیا
و برایم دستهایت را سوغات بیاور
تا پس از این معجزه
پاییز را به جهنم بسپارم
که عشق از هر آتشی سوزان تر خواهد بود!
به دیدارم بیا
و برایم خدا را هدیه بیاور
تا پس از این حادثه
خدا به #من
به #تو
و به #ما
ایمان بیاورد
که عشق میتواند گاهی در یک عصر پاییزی
از دست های من
که خفته اند در جیب های #تو...
به جهان نازل شود!
#حامد_نیازی
حالا داره قدر همه چیز معلوم می شه
"ضریح اونه که دست بزنم به دستت...
حالا دارد قدر همه چیز معلوم می شود. اندازه ها دارد دستمان می آید. بها دار و بی بها تکلیفش معلوم می شود. رفیقی که از دیدنش دلمان باز میشد پر ارزش، همکار پر ادعایی که مدتهاست ندیدیمش و آب از آب تکان نخورده بی ارزش. ماده ضد عفونی کننده ارزانی که بدون آن در معرض خطریم پر ارزش، عطر گران قیمتی که قرار بود در مهمانی بزنیم بی ارزش. پرستاری که با حقوق کم از جانش مایه می گذارد پر ارزش. سیاستمداری که گزافه گوییهایش تمامی نداشت و از سوراخش بیرون نمی آید بی ارزش. آدمی که گاهی در خانه ما را میزد پر ارزش. آدمی که دل ما را خالی میکرد بی ارزش. آب پاک، خوراک پاک، هوا و تنفس پاک پر ارزش. ظرف و ظروف قیمتی و لباس گرانی که برای چشم و هم چشمی کنار گذاشته بودیم بی ارزش. آنی که دلش برای همه ما نگران است پر ارزش. آنی که با خودخواهی وخرافه همه ما را در معرض خطر قرار داده بی ارزش. لمس و بوسیدن دست و صورتی که دوستش داریم پر ارزش، لمس و بوسیدن طلا و نقره مقبره های گذشتگان بی ارزش."
متن: #امیرعلی_بنی_اسدی
@asheghanehaye_fatima
#ویروس_کرونا #کرونا #خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #من_و_تو_مسئولیم #ما_مسئولیم #قرنطینه #روزهای_سخت
پ.ن
تا درد نکشیم، قدرِ بی دردی رو نمیفهمیم
"ضریح اونه که دست بزنم به دستت...
حالا دارد قدر همه چیز معلوم می شود. اندازه ها دارد دستمان می آید. بها دار و بی بها تکلیفش معلوم می شود. رفیقی که از دیدنش دلمان باز میشد پر ارزش، همکار پر ادعایی که مدتهاست ندیدیمش و آب از آب تکان نخورده بی ارزش. ماده ضد عفونی کننده ارزانی که بدون آن در معرض خطریم پر ارزش، عطر گران قیمتی که قرار بود در مهمانی بزنیم بی ارزش. پرستاری که با حقوق کم از جانش مایه می گذارد پر ارزش. سیاستمداری که گزافه گوییهایش تمامی نداشت و از سوراخش بیرون نمی آید بی ارزش. آدمی که گاهی در خانه ما را میزد پر ارزش. آدمی که دل ما را خالی میکرد بی ارزش. آب پاک، خوراک پاک، هوا و تنفس پاک پر ارزش. ظرف و ظروف قیمتی و لباس گرانی که برای چشم و هم چشمی کنار گذاشته بودیم بی ارزش. آنی که دلش برای همه ما نگران است پر ارزش. آنی که با خودخواهی وخرافه همه ما را در معرض خطر قرار داده بی ارزش. لمس و بوسیدن دست و صورتی که دوستش داریم پر ارزش، لمس و بوسیدن طلا و نقره مقبره های گذشتگان بی ارزش."
متن: #امیرعلی_بنی_اسدی
@asheghanehaye_fatima
#ویروس_کرونا #کرونا #خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #من_و_تو_مسئولیم #ما_مسئولیم #قرنطینه #روزهای_سخت
پ.ن
تا درد نکشیم، قدرِ بی دردی رو نمیفهمیم
گاهی اوقات قرار است که در پیله ی درد!
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...
گاه انگار ضروری است بگندی در خود،
تا مبدل به "شرابی"خوش و گیرا بشوی....!
گاهی از حمله یک گربه، قفس می شکند،
تا تو پرواز کنی ، راهی صحرا بشوی.....
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست !
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی....
گاهی از چاه قرارست به زندان بروی......
آخر قصه.....هم آعوش زلیخا بشوی
#مرتضی_خدمتی
@asheghanehaye_fatima
#خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #شعروچای
#کرونا #روزهای_سخت #زندگی #این_نیز_بگذرد
#ما_مسئولیم #درخانهبمانیم
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...
گاه انگار ضروری است بگندی در خود،
تا مبدل به "شرابی"خوش و گیرا بشوی....!
گاهی از حمله یک گربه، قفس می شکند،
تا تو پرواز کنی ، راهی صحرا بشوی.....
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست !
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی....
گاهی از چاه قرارست به زندان بروی......
آخر قصه.....هم آعوش زلیخا بشوی
#مرتضی_خدمتی
@asheghanehaye_fatima
#خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #شعروچای
#کرونا #روزهای_سخت #زندگی #این_نیز_بگذرد
#ما_مسئولیم #درخانهبمانیم
@asheghanehaye_fatima
همه شب منتظرِ وعده ی فردا ماندی
پشت هر پنجره مشغولِ تماشا ماندی
یک نفر گفت بمان چشم براهش ز سفر
همه گفتند نمان منتظر اما ماندی
تا نسیم از دل و رازش خبر آورد تو را
همچو یک غنچه شکفتی ز سخن وا ماندی
گاه در آینه با خود نظری خلوت کن
رفت عمرت ز کف از قافله اش جا ماندی
خو نکردی همه ی عمر به تنهایی تُنگ
حیف از آن عمر که در حسرت دریا ماندی
در هیاهوی شب عشق کسی یاد تو نیست
دِل بیچاره به امیدِ که این جا ماندی؟!
ای دل ساده ی من دور و برت را بنگر
هر که با یار خودش رفت . . . تو تنها ماندی
#محمد_شیخی
#خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #شعروچای #کروناویروس #ویروس_کرونا #کرونا #روزهای_سخت #زندگی #این_نیز_بگذرد
#ما_مسئولیم #درخانه_بمانیم
همه شب منتظرِ وعده ی فردا ماندی
پشت هر پنجره مشغولِ تماشا ماندی
یک نفر گفت بمان چشم براهش ز سفر
همه گفتند نمان منتظر اما ماندی
تا نسیم از دل و رازش خبر آورد تو را
همچو یک غنچه شکفتی ز سخن وا ماندی
گاه در آینه با خود نظری خلوت کن
رفت عمرت ز کف از قافله اش جا ماندی
خو نکردی همه ی عمر به تنهایی تُنگ
حیف از آن عمر که در حسرت دریا ماندی
در هیاهوی شب عشق کسی یاد تو نیست
دِل بیچاره به امیدِ که این جا ماندی؟!
ای دل ساده ی من دور و برت را بنگر
هر که با یار خودش رفت . . . تو تنها ماندی
#محمد_شیخی
#خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #شعروچای #کروناویروس #ویروس_کرونا #کرونا #روزهای_سخت #زندگی #این_نیز_بگذرد
#ما_مسئولیم #درخانه_بمانیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاهی اوقات کسی که دوستت دارد، بیش از همه آزارت میدهد! میدانی چیست لیلی؟
دروغ محض است که میگویند با لباس سفید که رفتی با کفن باید برگردی!
من، تو و تمام زنانی که عاشق میشوند باید یاد بگیریم که عشق نباید نقطه ضعفمان شود.. که عشق نباید از خطوط قرمزمان رد شود و چیزی از خودمان باقی نگذارد..
سخت است و چه بسا غیرممکن اما باید یاد بگیریم که ما فقط یکبار اجازه زندگی کردن داریم و هیچچیز و هیچکس حق ندارد این زندگی را به کاممان زهر کند حتی عشق...
📙 #ما_تمامش_میکنیم
✍ #کالین_هوور
@asheghanehaye_fatima
دروغ محض است که میگویند با لباس سفید که رفتی با کفن باید برگردی!
من، تو و تمام زنانی که عاشق میشوند باید یاد بگیریم که عشق نباید نقطه ضعفمان شود.. که عشق نباید از خطوط قرمزمان رد شود و چیزی از خودمان باقی نگذارد..
سخت است و چه بسا غیرممکن اما باید یاد بگیریم که ما فقط یکبار اجازه زندگی کردن داریم و هیچچیز و هیچکس حق ندارد این زندگی را به کاممان زهر کند حتی عشق...
📙 #ما_تمامش_میکنیم
✍ #کالین_هوور
@asheghanehaye_fatima
گاهی اوقات حتی زنانی که سنی از آن ها گذشته، نیاز دارند مادرشان به آن ها آرامش بدهد که بتوانند برای مدت کوتاهی هم شده، از این الزام که
"همیشه باید قوی باشند"،
رهایی پیدا کنند .
📙 #ما_تمامش_میکنیم
✍ #کالین_هوور
🔃 #آرتمیس_مسعودی
@asheghanehaye_fatima
"همیشه باید قوی باشند"،
رهایی پیدا کنند .
📙 #ما_تمامش_میکنیم
✍ #کالین_هوور
🔃 #آرتمیس_مسعودی
@asheghanehaye_fatima
ما در چشم بههم زدنی راهی را برمیگزینیم که باقی عمر باید تاوانش را پس بدهیم. آن تصمیم است که تعیین میکند چه آدمی قرار است بشویم؛ چه در چشم دیگران و چه در چشم خودمان.
شاید حق با الیزابت زاکل بود که میگفت کسی که احساس مسئولیت میکند آزاد نیست، چون مسئولیت یک وظیفه است، یک بار سنگین. اما آزادی یک میل است.
#ما_ در _برابر _شما
#فردریک_بکمن
@asheghanehaye_fatima
شاید حق با الیزابت زاکل بود که میگفت کسی که احساس مسئولیت میکند آزاد نیست، چون مسئولیت یک وظیفه است، یک بار سنگین. اما آزادی یک میل است.
#ما_ در _برابر _شما
#فردریک_بکمن
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیای ما پر از مردان و زنانی است که زنان قدرتمند را دوست ندارند.انگار همگی شرطی شدهایم که قدرت را
با مردانگی پیوند دهیم، به طوری که زن قدرتمند را یک
پدیده غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که زنی
قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم: «آیا او متواضع است ؟
به خانه و زندگیاش نیز میرسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد مردهای قدرتمند
نمیپرسیم و این نشان می دهد که این همه
شگفتی و ناراحتی ربطی به قدرت داشتن آن
زن ندارد، بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
با مردانگی پیوند دهیم، به طوری که زن قدرتمند را یک
پدیده غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که زنی
قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم: «آیا او متواضع است ؟
به خانه و زندگیاش نیز میرسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد مردهای قدرتمند
نمیپرسیم و این نشان می دهد که این همه
شگفتی و ناراحتی ربطی به قدرت داشتن آن
زن ندارد، بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from شعرنوش
🔘 #ما_انتخاب_میشویم
🎤 صدا خوانی #فاطیما
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال های #عاشقانه_های_فاطیما و #شعرنوش
🌺@asheghanehaye_fatima
🍀@shernosh
🎤 صدا خوانی #فاطیما
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال های #عاشقانه_های_فاطیما و #شعرنوش
🌺@asheghanehaye_fatima
🍀@shernosh
Telegram
ArtaMusic_channel
🔘 #ما_انتخاب_میشویم
🎤 صدا خوانی #فاطیما
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال های #عاشقانه_های_فاطیما و #شعرنوش
🌺@asheghanehaye_fatima
🍀@shernosh
🎤 صدا خوانی #فاطیما
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال های #عاشقانه_های_فاطیما و #شعرنوش
🌺@asheghanehaye_fatima
🍀@shernosh
.
مطمئنم که در عشق میان دو بزرگسال نسبت به عشق میان دو نوجوان، حقیقت بیشتری وجود دارد. احتمالا پختگی، احترام و احساس مسئولیت بیشتری هم وجود دارد اما صرف نظر از این که عشق در سنین مختلف، در زندگی یک انسان، ماهیت مختلفی دارد، میدانم که به هر حال، همان تاثیر را دارد و بار آن روی شانه ها، دل و قلب انسان در هر سنی که باشد، احساس میشود.
📒#ما_تمامش_میکنیم
#کالین_هوور
@asheghanehaye_fatima
مطمئنم که در عشق میان دو بزرگسال نسبت به عشق میان دو نوجوان، حقیقت بیشتری وجود دارد. احتمالا پختگی، احترام و احساس مسئولیت بیشتری هم وجود دارد اما صرف نظر از این که عشق در سنین مختلف، در زندگی یک انسان، ماهیت مختلفی دارد، میدانم که به هر حال، همان تاثیر را دارد و بار آن روی شانه ها، دل و قلب انسان در هر سنی که باشد، احساس میشود.
📒#ما_تمامش_میکنیم
#کالین_هوور
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران_درودی👆
دنیای ما پر از مردان و زنانی است که زنان قدرتمند را دوست ندارند.انگار همگی شرطی شدهایم که قدرت را
با مردانگی پیوند دهیم، به طوری که زن قدرتمند را یک
پدیده غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که زنی
قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم: «آیا او متواضع است؟ آیا لبخند میزند؟
گستاخ نیست؟ به خانه و زندگیاش نیز میرسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد مردهای قدرتمند
نمیپرسیم و این نشان می دهد که این همه
شگفتی و ناراحتی ربطی به قدرت داشتن آن
زن ندارد، بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
@asheghanehaye_fatima
دنیای ما پر از مردان و زنانی است که زنان قدرتمند را دوست ندارند.انگار همگی شرطی شدهایم که قدرت را
با مردانگی پیوند دهیم، به طوری که زن قدرتمند را یک
پدیده غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که زنی
قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم: «آیا او متواضع است؟ آیا لبخند میزند؟
گستاخ نیست؟ به خانه و زندگیاش نیز میرسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد مردهای قدرتمند
نمیپرسیم و این نشان می دهد که این همه
شگفتی و ناراحتی ربطی به قدرت داشتن آن
زن ندارد، بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
@asheghanehaye_fatima
دنیای ما پر از مردان و زنانی است
که زنان قدرتمند را دوست ندارند.
انگار همگی شرطی شدهایم که
قدرت را با مردانگی پیوند دهیم،
به طوری که زن قدرتمند را یک پدیده
غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که
زنی قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم:
«آیا او متواضع است؟
آیا لبخند میزند؟
گستاخ نیست؟
به خانه و زندگیاش نیز می رسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد
مردهای قدرتمند نمیپرسیم و
این نشان می دهد که
این همه شگفتی و ناراحتی
ربطی به قدرت داشتن آن زن ندارد،
بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
@asheghanehaye_fatima
که زنان قدرتمند را دوست ندارند.
انگار همگی شرطی شدهایم که
قدرت را با مردانگی پیوند دهیم،
به طوری که زن قدرتمند را یک پدیده
غیر طبیعی بدانیم و وقتی میشنویم که
زنی قدرتمند است، او را بازجویی میکنیم.
میپرسیم:
«آیا او متواضع است؟
آیا لبخند میزند؟
گستاخ نیست؟
به خانه و زندگیاش نیز می رسد؟»
این سوالها را هرگز در مورد
مردهای قدرتمند نمیپرسیم و
این نشان می دهد که
این همه شگفتی و ناراحتی
ربطی به قدرت داشتن آن زن ندارد،
بلکه به زن بودن او وابسته است.
📙 #ما_همه_باید_فمنیست_باشیم
✍ #چیماماندا_انگوزی_آدیشی
@asheghanehaye_fatima