@asheghanehaye_fatima
#ما_رها_نمیشویم
کسی در من همهچیز را خواب میبیند
و اینها به خوابهایم راه پیدا میکنند.
شاید از خوابهای آیندهام این سطرها را میدُزدم
که در این اتاق که در امروز نمیگنجم.
آنقدر در این جاده در این راه ایستادهام
که دیگر دیده نمیشوم
و همه میپندارند این جاده منم
این راه.
درختانِ این مسیرِ جادویی
زمانِ زندهبودنِ مرا از خویش بالا کشیدهاند
و وقتی از اینجا میگذرم
تپشی مضاعف مرا میگیرد
بالهایی سنگین
رودخانهای در خوابی عمیق.
آیا شنیدنِ صدای یک رودخانه
دنیاهایی دفنشده را از زندهگی
بیرون نمیکشد؟
در همۀ این سالها
چشمهایی ناپیدا میزیست
هر بار که کتابی را میبست
شیطنتِ بازوبستهشدنِ یک در
در تو بیقراری میکرد.
زندهگی جایی پنهان شده است
این را بنویس.
.
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
19 / 7 / 1373
#شهرام_شیدایی
#ما_رها_نمیشویم
کسی در من همهچیز را خواب میبیند
و اینها به خوابهایم راه پیدا میکنند.
شاید از خوابهای آیندهام این سطرها را میدُزدم
که در این اتاق که در امروز نمیگنجم.
آنقدر در این جاده در این راه ایستادهام
که دیگر دیده نمیشوم
و همه میپندارند این جاده منم
این راه.
درختانِ این مسیرِ جادویی
زمانِ زندهبودنِ مرا از خویش بالا کشیدهاند
و وقتی از اینجا میگذرم
تپشی مضاعف مرا میگیرد
بالهایی سنگین
رودخانهای در خوابی عمیق.
آیا شنیدنِ صدای یک رودخانه
دنیاهایی دفنشده را از زندهگی
بیرون نمیکشد؟
در همۀ این سالها
چشمهایی ناپیدا میزیست
هر بار که کتابی را میبست
شیطنتِ بازوبستهشدنِ یک در
در تو بیقراری میکرد.
زندهگی جایی پنهان شده است
این را بنویس.
.
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
19 / 7 / 1373
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
#شهرام_شیدایی
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
#شهرام_شیدایی
#بوی_تو
به خاک افتادهام
و ردِّ پای تو را میبوسم
از اینجا گذشتهای
آن زمان که خواب بودهام
از اینجا گذشتهای
آن زمان که «فراموشی» هم
در خاطره خود را تنها مییافت
از اینجا میگذری
از میانِ این کلمهها:
__ چند خط مینویسم
بقیهاش را
گریه میکنم
تمامِ کلمات را به بوی خود آغشته میکنی
کلمهبهکلمه مینویسم و تو
چند کلمه جلوتری
قسمتی تقطیعشده از شعر را
شب میگیرد
در قسمتی دیگر، چند بار، خورشید بیرون میزند
فکر نمیکردم که زمان
در میانِ کلمهها جا بگیرد
فکر نمیکردم ما
میانِ این کلمهها نیز زنده باشیم
چند کلمه به من چسبیده
چند کلمۀ دلتنگ
خواب میبینم که تو
کلمهبهکلمه دنبالم میگردی
و هر چه کلمههای گریان را تکان میدهی
کسی جوابت نمیگوید
کسی نمیتواند.
و ناگهان در خوابم درِ چوبیِ خانۀ کودکیام!
که مقابلِ آن ایستادهام
و کسی در گوشم میگوید:
کلمهبهکلمه دنبالِ تو
و آنگاه که میرسی
کتاب بسته میشود.
#شهرام_شیدایی