@asheghanehaye_fatima
تو را نگاه میکنم و آفتاب میگسترد
به زودی روزمان را فرا میگیرد
بیدار شو با دل و سر رنگین
برای پراکندن شوربختی های شب.
تو را نگاه میکنم و همه چیز عریان میشود
بین زورق ها آب اندکی است.
همه چیز را باید با واژه هایی اندک گفت
دریای بی عشق سرد است..
آغاز جهان است این
موج ها آسمان را تاب میدهند
تو تاب میخوری در ملافه هایت
و خواب را به خویش میخوانی.
بیدار شو تا رد پاهایت را دنبال کنم
پیکری دارم که به انتظار توست،به دنبال توست
از درهای سپیده دم تا درهای تاریکی
پیکری برای گذراندن عمری به دوست داشتن تو
دلی برای رویا دیدن بیرون از خواب تو..
پل_الوار
#شعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه:
#جواد_فرید
تو را نگاه میکنم و آفتاب میگسترد
به زودی روزمان را فرا میگیرد
بیدار شو با دل و سر رنگین
برای پراکندن شوربختی های شب.
تو را نگاه میکنم و همه چیز عریان میشود
بین زورق ها آب اندکی است.
همه چیز را باید با واژه هایی اندک گفت
دریای بی عشق سرد است..
آغاز جهان است این
موج ها آسمان را تاب میدهند
تو تاب میخوری در ملافه هایت
و خواب را به خویش میخوانی.
بیدار شو تا رد پاهایت را دنبال کنم
پیکری دارم که به انتظار توست،به دنبال توست
از درهای سپیده دم تا درهای تاریکی
پیکری برای گذراندن عمری به دوست داشتن تو
دلی برای رویا دیدن بیرون از خواب تو..
پل_الوار
#شعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه:
#جواد_فرید
کافیست که از در درآیی
با گیسوان بستهات تا
قلبم را به لرزه در آوری
تا دوباره متولد شوم و
خود را بازشناسم
دنیایی لبریز از سرود
!السا عشق و جوانیِ من
آه لطیف و مردافکن چون شراب
همچو خورشیدِ پشتِ پنجرهها
هستیام را نوازش میکنی
وگرسنه و تشنه برجا میگذاریام
تشنهی بازهم زیستن و
دانستنِ داستانمان تا پایان
معجزه است که باهمیم
که نور بر گونههایت میافتد و
در اطرافت باد بازیگوشانه میوزد
هر بار که میبینمت قلبم میلرزد
همچون نخستین ملاقاتِ مردِ جوانی
که شبیهِ من است
برای نخستین بار، لبهایت
برای نخستین بار، صدایت
،همچون درختی که از اعماق میلرزد
،از نوازشِ شاخسارانش با بالِ پرندهای
همیشه گویی نخستین بار است
آنگاه که میگذری و
پرهی پیراهنت تنم را لمس میکند
زندگیِ من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت، راهِ دهشتناکِ جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن تنها بذرِ نیکی میپاشند
تو از قلبِ پریشانی آمدی
تا تسکین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم که در جشنِ انگشتانت
میسوختم از اشتیاق
من از لبهای تو متولد شدهام
و زندگیام از تو آغاز میشود
#لویی_آراگون
#شعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه:
#سارا_سمیعی
با گیسوان بستهات تا
قلبم را به لرزه در آوری
تا دوباره متولد شوم و
خود را بازشناسم
دنیایی لبریز از سرود
!السا عشق و جوانیِ من
آه لطیف و مردافکن چون شراب
همچو خورشیدِ پشتِ پنجرهها
هستیام را نوازش میکنی
وگرسنه و تشنه برجا میگذاریام
تشنهی بازهم زیستن و
دانستنِ داستانمان تا پایان
معجزه است که باهمیم
که نور بر گونههایت میافتد و
در اطرافت باد بازیگوشانه میوزد
هر بار که میبینمت قلبم میلرزد
همچون نخستین ملاقاتِ مردِ جوانی
که شبیهِ من است
برای نخستین بار، لبهایت
برای نخستین بار، صدایت
،همچون درختی که از اعماق میلرزد
،از نوازشِ شاخسارانش با بالِ پرندهای
همیشه گویی نخستین بار است
آنگاه که میگذری و
پرهی پیراهنت تنم را لمس میکند
زندگیِ من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت، راهِ دهشتناکِ جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن تنها بذرِ نیکی میپاشند
تو از قلبِ پریشانی آمدی
تا تسکین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم که در جشنِ انگشتانت
میسوختم از اشتیاق
من از لبهای تو متولد شدهام
و زندگیام از تو آغاز میشود
#لویی_آراگون
#شعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه:
#سارا_سمیعی
مراپیکری است
تاچشم انتظارتوباشم
تاازدروازه های صبح
تادروازه های شب درپی توبشتابم
مراپیکری است
بهرآنکه عمرم راباعشق توسرکنم
#پل_الوار
#شعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه:
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
تاچشم انتظارتوباشم
تاازدروازه های صبح
تادروازه های شب درپی توبشتابم
مراپیکری است
بهرآنکه عمرم راباعشق توسرکنم
#پل_الوار
#شعر_فرانسه🇫🇷
ترجمه:
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
..
Mon amour parle-moi!
Dans la nuit vouée aux mauvais sorts
Des fantômes jettent l’effroi
Et toi si tu es un mort ?
Mon amour parle-moi!
Si tu m’aimes il faut le dire
Il faut me prouver tes émois
Il faut me prouver ton délire
Mon amour parle-moi!
Même si tu dis des mensonges
si tu simules ton émoi
Pour que le songe se prolonge
Mon amour parle-moi!
معشوق من
با من حرف بزن!
در شب تاری که تقدیر ، سرنوشت شومی رقم زده
اشباح ، دلهره آورند
سکوت نکن! مگر مرده ای؟
معشوق من
با من حرف بزن!
بگو دوستم داری
شور عشق را اثبات کن !
معشوق من با من حرف بزن!
اصلا دروغ بگو وانمود کن عاشقم هستی
بگذار این رؤیا ادامه پیدا کند
معشوق من
با من حرف بزن!
#روبر_دسنو
ترجمه: #مریم_قربانی
#بخشی_از_شعر
.
.
از مجموعه #رودخانهها_به_عقب_برنمیگردند
#نشر_آنیما
#شعر_فرانسه
..
Mon amour parle-moi!
Dans la nuit vouée aux mauvais sorts
Des fantômes jettent l’effroi
Et toi si tu es un mort ?
Mon amour parle-moi!
Si tu m’aimes il faut le dire
Il faut me prouver tes émois
Il faut me prouver ton délire
Mon amour parle-moi!
Même si tu dis des mensonges
si tu simules ton émoi
Pour que le songe se prolonge
Mon amour parle-moi!
معشوق من
با من حرف بزن!
در شب تاری که تقدیر ، سرنوشت شومی رقم زده
اشباح ، دلهره آورند
سکوت نکن! مگر مرده ای؟
معشوق من
با من حرف بزن!
بگو دوستم داری
شور عشق را اثبات کن !
معشوق من با من حرف بزن!
اصلا دروغ بگو وانمود کن عاشقم هستی
بگذار این رؤیا ادامه پیدا کند
معشوق من
با من حرف بزن!
#روبر_دسنو
ترجمه: #مریم_قربانی
#بخشی_از_شعر
.
.
از مجموعه #رودخانهها_به_عقب_برنمیگردند
#نشر_آنیما
#شعر_فرانسه
Forwarded from پیوند نگار
〇🍂
مگر نه چنین است که همواره
روزها تهی از عشق است
هر سپیدهدم نابخشودنی
هر نوازش ناپسند است و
هر خنده دشنامی
من به خود گوش میدهم
و تو به من گوش میدهی
همچون لاییدن سگی گمشده به سوی انزوایمان.
عشق ما را به عشق بیش از آن نیاز است
که گیاه را به باران
باید بهسان آینه بود●
🔘شاعر: #پل_الوار
🔺Paul Eluard (1895-1952)
🔘برگردان: #احمد_شاملو
#شعر_فرانسه
@asheghanehaye_fatima
مگر نه چنین است که همواره
روزها تهی از عشق است
هر سپیدهدم نابخشودنی
هر نوازش ناپسند است و
هر خنده دشنامی
من به خود گوش میدهم
و تو به من گوش میدهی
همچون لاییدن سگی گمشده به سوی انزوایمان.
عشق ما را به عشق بیش از آن نیاز است
که گیاه را به باران
باید بهسان آینه بود●
🔘شاعر: #پل_الوار
🔺Paul Eluard (1895-1952)
🔘برگردان: #احمد_شاملو
#شعر_فرانسه
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach📎