@asheghanehaye_fatima
به تو انديشيدن
سکوتم را
بدل به دوست داشتنی ترین
طولاني ترين
و پرخروش ترین سکوت می کند.
تو
همیشه در منی
مثل قلبي ندیده
همان قلب که به درد مي آورد
همان زخم که زندگي مي بخشد
#روبر_دِسنو
ترجمه: مریم قربانی
به تو انديشيدن
سکوتم را
بدل به دوست داشتنی ترین
طولاني ترين
و پرخروش ترین سکوت می کند.
تو
همیشه در منی
مثل قلبي ندیده
همان قلب که به درد مي آورد
همان زخم که زندگي مي بخشد
#روبر_دِسنو
ترجمه: مریم قربانی
Forwarded from اتچ بات
.
به تو انديشيدن
سکوتم را
بدل به دوست داشتنی ترین
طولاني ترين
و پرخروش ترین سکوت می کند.
تو
همیشه در منی
مثل قلبي ندیده
همان قلب که به درد مي آورد
همان زخم که زندگي مي بخشد
#روبر_دِسنو
ترجمه: مریم قربانی
@asheghanehaye_fatima
به تو انديشيدن
سکوتم را
بدل به دوست داشتنی ترین
طولاني ترين
و پرخروش ترین سکوت می کند.
تو
همیشه در منی
مثل قلبي ندیده
همان قلب که به درد مي آورد
همان زخم که زندگي مي بخشد
#روبر_دِسنو
ترجمه: مریم قربانی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
..
Mon amour parle-moi!
Dans la nuit vouée aux mauvais sorts
Des fantômes jettent l’effroi
Et toi si tu es un mort ?
Mon amour parle-moi!
Si tu m’aimes il faut le dire
Il faut me prouver tes émois
Il faut me prouver ton délire
Mon amour parle-moi!
Même si tu dis des mensonges
si tu simules ton émoi
Pour que le songe se prolonge
Mon amour parle-moi!
معشوق من
با من حرف بزن!
در شب تاری که تقدیر ، سرنوشت شومی رقم زده
اشباح ، دلهره آورند
سکوت نکن! مگر مرده ای؟
معشوق من
با من حرف بزن!
بگو دوستم داری
شور عشق را اثبات کن !
معشوق من با من حرف بزن!
اصلا دروغ بگو وانمود کن عاشقم هستی
بگذار این رؤیا ادامه پیدا کند
معشوق من
با من حرف بزن!
#روبر_دسنو
ترجمه: #مریم_قربانی
#بخشی_از_شعر
.
.
از مجموعه #رودخانهها_به_عقب_برنمیگردند
#نشر_آنیما
#شعر_فرانسه
..
Mon amour parle-moi!
Dans la nuit vouée aux mauvais sorts
Des fantômes jettent l’effroi
Et toi si tu es un mort ?
Mon amour parle-moi!
Si tu m’aimes il faut le dire
Il faut me prouver tes émois
Il faut me prouver ton délire
Mon amour parle-moi!
Même si tu dis des mensonges
si tu simules ton émoi
Pour que le songe se prolonge
Mon amour parle-moi!
معشوق من
با من حرف بزن!
در شب تاری که تقدیر ، سرنوشت شومی رقم زده
اشباح ، دلهره آورند
سکوت نکن! مگر مرده ای؟
معشوق من
با من حرف بزن!
بگو دوستم داری
شور عشق را اثبات کن !
معشوق من با من حرف بزن!
اصلا دروغ بگو وانمود کن عاشقم هستی
بگذار این رؤیا ادامه پیدا کند
معشوق من
با من حرف بزن!
#روبر_دسنو
ترجمه: #مریم_قربانی
#بخشی_از_شعر
.
.
از مجموعه #رودخانهها_به_عقب_برنمیگردند
#نشر_آنیما
#شعر_فرانسه
@asheghanehaye_fatima
وقتی میان بازوانات دوستام میداری
خود را تسلیمات میکنم
تا هراسهایم پایان گیرد
معشوق من!
با من حرف بزن!
باید شبهای فراق و پریشانی را
از میان برداریم
معشوق من!
با من حرف بزن!
در شب تاری که تقدیر،
سرنوشت شومی رقم زده
اشباح
دلهرهآورند
سکوت نکن! مگر مردهای؟
معشوق من!
با من حرف بزن!
بگو دوستام داری
شور عشق را اثبات کن!
معشوق من! با من حرف بزن!
اصلن دروغ بگو
وانمود کن عاشقام هستی
بگذار این رؤیا ادامه پیدا کند
معشوق من!
با من حرف بزن!
Quand tu m’aimes, qu’à tes étreintes
Je m’abandonne avec moi
Pour calmer mes tourments mes craintes
Mon amour parle-moi
Il faut peupler les nuits hostiles
Avec les cris de nos émois
Il faut charmer les nuits tranquilles
Mon amour parle-moi
Dans la nuit vouée aux mauvais sorts
Des fantômes jettent l’effroi
Et toi si tu es un mort ?
Mon amour parle-moi
Si tu m’aimes il faut le dire
Il faut me prouver tes émois
Il faut me prouver ton délire
Mon amour parle-moi
Même si tu dis des mensonges
si tu simules ton émoi
Pour que le songe se prolonge
Mon amour parle-moi.
#روبر_دسنو | #روبر_دسنوس | Robert Desnos | فرانسه، ۱۹۴۵ - ۱۹۰۰ |
برگردان: #مریم_قربانی
وقتی میان بازوانات دوستام میداری
خود را تسلیمات میکنم
تا هراسهایم پایان گیرد
معشوق من!
با من حرف بزن!
باید شبهای فراق و پریشانی را
از میان برداریم
معشوق من!
با من حرف بزن!
در شب تاری که تقدیر،
سرنوشت شومی رقم زده
اشباح
دلهرهآورند
سکوت نکن! مگر مردهای؟
معشوق من!
با من حرف بزن!
بگو دوستام داری
شور عشق را اثبات کن!
معشوق من! با من حرف بزن!
اصلن دروغ بگو
وانمود کن عاشقام هستی
بگذار این رؤیا ادامه پیدا کند
معشوق من!
با من حرف بزن!
Quand tu m’aimes, qu’à tes étreintes
Je m’abandonne avec moi
Pour calmer mes tourments mes craintes
Mon amour parle-moi
Il faut peupler les nuits hostiles
Avec les cris de nos émois
Il faut charmer les nuits tranquilles
Mon amour parle-moi
Dans la nuit vouée aux mauvais sorts
Des fantômes jettent l’effroi
Et toi si tu es un mort ?
Mon amour parle-moi
Si tu m’aimes il faut le dire
Il faut me prouver tes émois
Il faut me prouver ton délire
Mon amour parle-moi
Même si tu dis des mensonges
si tu simules ton émoi
Pour que le songe se prolonge
Mon amour parle-moi.
#روبر_دسنو | #روبر_دسنوس | Robert Desnos | فرانسه، ۱۹۴۵ - ۱۹۰۰ |
برگردان: #مریم_قربانی
@asheghanehaye_fatima
از تو چنان رؤیایی ساختهام
که حقیقت خود را نیابی!
آیا هنوز زمان آن نرسیده که تو را
در آغوش بگیرم؟
و آن دهان
و آن سرچشمهی صدا را
بوسه باران کنم؟
از تو چنان رؤیایی ساختهام
که بازوانام عادت کردهاند
سایه ی رؤیایت را در آغوش بگیرند
و چشمدرچشم هم بدوزند
بیآنکه واقعن دور تنات تنیده باشند!
شک نکن
اگر روزی با حقیقتِ تو
که روزها و سالهاست تسخیرم کرده است،
روبهرو شوم،
به سایهای بیش بدل نخواهم شد.
آه! تو ای تردید عاشقانه!
بسیار رؤیا ساختهام از تو
آنقدر که دیگر وقت آن رسیده است که بیدار شوم.
ایستاده میخوابم،
تمامقد،
رو به زندگی
رو به عشق
و رو به تو
تنها تو را میبینم
آنقدر در رویاهایم پیشانی و لبهایت را لمس کردهام
که لمس حقیقی آنها گویی رؤیایی بیش نیست!
آنقدر خوابات را دیدهام،
با تو راه رفتهام،
حرف زدهام در رؤیا
و با سایهی تو خوابیدهام
که دیگر از «من» چیزی نمانده است.
«من» سایهای شده است
در میان اشباح و سایهها
سایهای که لحظهبهلحظه
با شادی
روی عقربهی ساعت خورشیدی زندگیِ تو
قدم برمیدارد
#روبر_دسنو | #روبر_دسنوس | Robert Desnos | فرانسه، ۱۹۴۵ - ۱۹۰۰ |
برگردان: #مریم_قربانی
از تو چنان رؤیایی ساختهام
که حقیقت خود را نیابی!
آیا هنوز زمان آن نرسیده که تو را
در آغوش بگیرم؟
و آن دهان
و آن سرچشمهی صدا را
بوسه باران کنم؟
از تو چنان رؤیایی ساختهام
که بازوانام عادت کردهاند
سایه ی رؤیایت را در آغوش بگیرند
و چشمدرچشم هم بدوزند
بیآنکه واقعن دور تنات تنیده باشند!
شک نکن
اگر روزی با حقیقتِ تو
که روزها و سالهاست تسخیرم کرده است،
روبهرو شوم،
به سایهای بیش بدل نخواهم شد.
آه! تو ای تردید عاشقانه!
بسیار رؤیا ساختهام از تو
آنقدر که دیگر وقت آن رسیده است که بیدار شوم.
ایستاده میخوابم،
تمامقد،
رو به زندگی
رو به عشق
و رو به تو
تنها تو را میبینم
آنقدر در رویاهایم پیشانی و لبهایت را لمس کردهام
که لمس حقیقی آنها گویی رؤیایی بیش نیست!
آنقدر خوابات را دیدهام،
با تو راه رفتهام،
حرف زدهام در رؤیا
و با سایهی تو خوابیدهام
که دیگر از «من» چیزی نمانده است.
«من» سایهای شده است
در میان اشباح و سایهها
سایهای که لحظهبهلحظه
با شادی
روی عقربهی ساعت خورشیدی زندگیِ تو
قدم برمیدارد
#روبر_دسنو | #روبر_دسنوس | Robert Desnos | فرانسه، ۱۹۴۵ - ۱۹۰۰ |
برگردان: #مریم_قربانی
بارها و بارها
مردی بود
که زنی را دوست داشت!
بارها و بارها
زنی بود
که مردی را دوست داشت!
بارها و بارها
زنی بود و مردی
که مرد و زنی را دوست داشتند که آنها را دوست نداشتند
اما یکبار
آری شاید تنها یکبار
مرد و زنی بودند
که یکدیگر را
دوست داشتند...
#روبر_دسنو [ #روبر_دسنوس |
@asheghanehaye_fatima
مردی بود
که زنی را دوست داشت!
بارها و بارها
زنی بود
که مردی را دوست داشت!
بارها و بارها
زنی بود و مردی
که مرد و زنی را دوست داشتند که آنها را دوست نداشتند
اما یکبار
آری شاید تنها یکبار
مرد و زنی بودند
که یکدیگر را
دوست داشتند...
#روبر_دسنو [ #روبر_دسنوس |
@asheghanehaye_fatima