عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
#دل به دلــــ❤️ــــبـــــــــــــر دادم و #دلدار ، دل را ، دل ندید

#دل به #دلبر دل سپرد ،#دلدار ،پا از دل کشید




#مولانا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



پنج شنبه های بی #دلبر ..،
پنج بار "شنبه " است
حتی ڪمی
بی حوصله تر !



#سید_علی_صالحی
Forwarded from اتچ بات
.


dilbar dilbar…
O beloved.
chaRha jo mujhpe suroor hai
asar tera ye zaroor hai
teri nazar ka kasoor hai

دردی که من دارم
از تاثیرات توعه
از چشم توعه
dilbar dilbar…
aa paas aa tu kyun door hai
ye ishq ka jo fitoor hai
nashe mein dil tere choor hai
بیا جلو چرا ازم دوری؟
این جنون عشق تو
قلب مرا نفوذ ناپذیر کرده
dilbar dilbar…
ab to, hosh na khabar hai
ye kaisa asar hai
tumse milne ke baad dilbar
اکنون ،آگاهی ندارم
آنچه در اطرافم میگذرد
این تاثیر عجیب چیست؟
بعد ملاقات تو
dilbar dilbar dilbar…
dilbar dilbar…
karti qatal na aise tu chal
paheli ka is nikalo koi hal
husn ka piTaara, khilta kamal
kar loonga sabar kyunki meetha hai phal
اونجور راه نرو که مردم رو میکشی
برای این معما راه حلی پیدا کن
این جعبه بزرگ زیبایی، مانند لوتوس شکوفا،
من برای این صبر خواهم کرد چون ثمره اش شیرین است
tu mera khwaab hai
tu mere dil ka qaraar
dekh le jaaneman
dekh le bas ek baar…
تو رویای منی
تو تکه ای از قلبمی
منو نگاه کنم عشقم
یبار دیگه نگام کن
منو ببوس
بیا جلوتر
chain kho gaya hai
kuch to ho gaya hai
tumse milne ke baad dilbar
من نیمه ام را گم کرده ام
مطمعنم یه اتفاقی برای من افتاده از وقتی دیدمت دلبر
dilbar dilbar…

#دیلبر
#دلبر
#هند
#شما_فرستادید
#ساجده❤️
این آهنگ زیبای 3Dرو با هندزفری گوش کنید☺️

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



ما که داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم.صبح‌ بیدار می‌شدیم؛ صبحانه می‌خوردیم. مدرسه، دانشگاه یا سر کار می‌رفتیم. و برمی‌گشتیم خانه. درس‌ می‌خواندیم، کتاب ورق می‌زدیم، فوتبال می‌دیدیم، ساز می‌زدیم و می‌خوابیدیم. می‌خندیدیم، گریه می‌کردیم، راه می‌رفتیم و هیچ چیز، معنایی جز خودش نداشت؛ تا شما آمدید.

خدا می‌داند که خودتان آرام آرام، راه باز کردید به زندگی‌مان. برای‌مان نوشتید دلتنگید و نمی‌دانید با دل‌تنگی‌تان چه کنید. در گوش‌مان زمزمه کردید که دوست‌مان دارید و اشکی چکید روی گونه‌ی قشنگ‌تان. ما دل‌مان کوچک بود. همان یک قطره اشک کافی بود که بلرزاندش. خدا می‌داند این شما بودید که اهلی‌مان کردید، ما چه می‌دانستیم #اهلی_شدن یعنی چه.

حالا، صبح‌ها یک لحظه قبل از بیدار شدن، شما می‌نشستید پشت پلک‌هامان و قند توی دل‌مان آب می‌شد. مسواک که می‌زدیم، توی آینه‌ شما را می‌دیدیم. صبحانه که می‌خوردیم، با هر لقمه به شما فکر می‌کردیم و لبخند می‌زدیم. مامان‌مان می‌پرسید کجایی بچه؟ و بابامان اخم می‌کرد. سر کلاس می‌نشستیم و استاد که درس می‌داد بجای انتگرال و پیوند دوگانه و نمودار زنگوله‌ای، جزوه‌مان را پر می‌کردیم از اسم شما. دست‌مان را گرفتید و توی تمام خیابان‌ها، رستوران‌ها، و کافه‌های شهر نشانه‌ای گذاشتید برای‌مان. حالا خیابان، شما بود؛ کافه، شما بود؛ سینما، شما بود. حواسمان که نبود لب‌هاتان را چسباندید به لب‌هامان. یادمان رفت دنیا چه رنگی بوده پیش از شما . قلم‌مو برداشتید و دنیا را سبز و آبی و صورتی کردید. قصه ساختیم در ذهن‌مان. قهرمان قصه شدیم با لباس عروس، کت‌و‌شلوار داماد. که روزی دست در دست شما می‌رویم خانه‌مان. اسم بچه‌هامان را انتخاب می‌کنیم و صبح، چشم که باز می‌کنیم، به پهلو که می‌چرخیم، شما را می‌بینیم.

قبل از شما، چه ‌می‌دانستیم نبودِ کسی، چه حالی دارد. از رختخواب کنده نشدن یعنی چه؟ زل زدن به در، تلفن، صفحه‌ی گوشی در انتظار خطی، نامه‌ای، پیامی چجور جان می‌گیرد؟ تنهایی زهر نشده بود و نریخته بود توی تک‌تک لحظات‌مان. قدم زدن در خیابانی، کوچه‌ای که شما نشان‌دارش کرده بودید، مرگ نبود برای‌مان. فکر و خیال نداشتیم که حالا دست‌تان توی دست کیست؟ لب روی لب که گذاشته‌اید، یا برای چه کسی می‌نویسید دوستت دارم حضرت #دلبر. حسادت، اسید نشده بود که سلول‌هامان را دانه‌دانه در خودش حل کند.

این شما بودید که آمدید، ماندید و رفتید و معنای همه چیز را برای‌مان عوض کردید. ما که داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم.

#پریا_حسینی

پ.ن: تقدیم به همه‌ی آن‌ها که روزی کسی اهلی شان کرده و حالا #تنها رها شده‌ان