عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



زن ها جنگجوهای به مراتب قابل تری هم هستند

حتی ضعیفترین آن ها

فقط میدانشان متفاوت است

آنها را هنگام مبارزه برای عشقی که به آن ایمان دارند به نظاره نشسته ای؟
مبهوت ات می کند این خلقت

و چه قابل احترامند این جنگجویان

#بهراد
#تنها_میدانشان_متفاوت_است
@asheghanehaye_fatima



‌ ‌گویی بی‌مصرف‌ترین موجودِ روی زمین هستم. هر عاملِ بازدارنده‌ای که تا بحال مرا در جای خود نگهداشته است، در حالِ فرو ریختن بنظرم می‌رسد. با نااُمیدی محض و خشم، نه چندانِ علیهِ محیطِ اطرافم، یا علیهِ سرنوشتم و علیهِ آنچه بالای سرِ ماست، بلکه منحصراً و شدیداً علیهِ خودم، علیهِ خودم #تنها ، در اطرافم چرخ می‌زنم.

#فرانتس_کافکا
#نامه_به_فلیسه
من همیشه قدردان محبت دوستان خوبم‌هستم.
سپاس از همراهی و بودنتان کنار #عاشقانه_های_فاطیما دوست‌خوبم☺️🌸

#شما_فرستادید
#تنها

@asheghanehaye_fatima
@Attreyaas💚💖💛💝💜
دلکش _تنها منشین
#دلکش
#تنها_منشین
.
آهنگساز#علی_تجویدی
ترانه سرا#معینی_کرمانشاهی
.
از شاهکارهای موسیقی اصیل ایرانی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



🍂⬅️ #تنها_نماد_عشق
🍂✍🏻شعر #علی_صفری

پاییز یعنی دختری تنها
در پشت میزی گوشه ی کافه
پاییز یعنی خیره ماندن در
یخ کردن فنجان نسکافه

پاییز یعنی یک سکوت تلخ
وقتی که از فریاد لبریزی
پاییز یعنی در کنارت نیست
اما برایش چای میریزی

پاییز یعنی دختری تنها
که گریه هایش شانه کم دارد
پاییز یعنی عاشقش هستم
پاییز یعنی دوستم دارد?

پاییز یعنی نیمه ی کامل
در خاطراتی دور جا مانده
پاییز یعنی پنجره از ماه
تا آخر عمرش جدا مانده

پاییز یعنی گفتن یک اسم
باران به روی گونه می بارد
پاییز یعنی عاشقش هستم
پاییز یعنی دوستم دارد?

زیباترین تصویر از عاشق
دیوانگی در زیر باران است
پاییز و باران محترم اما
تنها نماد عشق آبان است


─═ঊঈ #علی_صفری ঈঊ═─
شروع جدی و پیگیر کار عکاسی

آرین تعریف می کند:بعد سالها کار روی هنر برهنه مجموعه #تنها_در_تاریکی رادر سال ۲۰۰۸ با موضوع تنهایی در فضایی که سیاهی همه جا را پوشانده آغاز کردم

#آرین_آریان
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی

@asheghanehaye_fatima👇👇
@asheghanehaye_fatima



ما که داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم.صبح‌ بیدار می‌شدیم؛ صبحانه می‌خوردیم. مدرسه، دانشگاه یا سر کار می‌رفتیم. و برمی‌گشتیم خانه. درس‌ می‌خواندیم، کتاب ورق می‌زدیم، فوتبال می‌دیدیم، ساز می‌زدیم و می‌خوابیدیم. می‌خندیدیم، گریه می‌کردیم، راه می‌رفتیم و هیچ چیز، معنایی جز خودش نداشت؛ تا شما آمدید.

خدا می‌داند که خودتان آرام آرام، راه باز کردید به زندگی‌مان. برای‌مان نوشتید دلتنگید و نمی‌دانید با دل‌تنگی‌تان چه کنید. در گوش‌مان زمزمه کردید که دوست‌مان دارید و اشکی چکید روی گونه‌ی قشنگ‌تان. ما دل‌مان کوچک بود. همان یک قطره اشک کافی بود که بلرزاندش. خدا می‌داند این شما بودید که اهلی‌مان کردید، ما چه می‌دانستیم #اهلی_شدن یعنی چه.

حالا، صبح‌ها یک لحظه قبل از بیدار شدن، شما می‌نشستید پشت پلک‌هامان و قند توی دل‌مان آب می‌شد. مسواک که می‌زدیم، توی آینه‌ شما را می‌دیدیم. صبحانه که می‌خوردیم، با هر لقمه به شما فکر می‌کردیم و لبخند می‌زدیم. مامان‌مان می‌پرسید کجایی بچه؟ و بابامان اخم می‌کرد. سر کلاس می‌نشستیم و استاد که درس می‌داد بجای انتگرال و پیوند دوگانه و نمودار زنگوله‌ای، جزوه‌مان را پر می‌کردیم از اسم شما. دست‌مان را گرفتید و توی تمام خیابان‌ها، رستوران‌ها، و کافه‌های شهر نشانه‌ای گذاشتید برای‌مان. حالا خیابان، شما بود؛ کافه، شما بود؛ سینما، شما بود. حواسمان که نبود لب‌هاتان را چسباندید به لب‌هامان. یادمان رفت دنیا چه رنگی بوده پیش از شما . قلم‌مو برداشتید و دنیا را سبز و آبی و صورتی کردید. قصه ساختیم در ذهن‌مان. قهرمان قصه شدیم با لباس عروس، کت‌و‌شلوار داماد. که روزی دست در دست شما می‌رویم خانه‌مان. اسم بچه‌هامان را انتخاب می‌کنیم و صبح، چشم که باز می‌کنیم، به پهلو که می‌چرخیم، شما را می‌بینیم.

قبل از شما، چه ‌می‌دانستیم نبودِ کسی، چه حالی دارد. از رختخواب کنده نشدن یعنی چه؟ زل زدن به در، تلفن، صفحه‌ی گوشی در انتظار خطی، نامه‌ای، پیامی چجور جان می‌گیرد؟ تنهایی زهر نشده بود و نریخته بود توی تک‌تک لحظات‌مان. قدم زدن در خیابانی، کوچه‌ای که شما نشان‌دارش کرده بودید، مرگ نبود برای‌مان. فکر و خیال نداشتیم که حالا دست‌تان توی دست کیست؟ لب روی لب که گذاشته‌اید، یا برای چه کسی می‌نویسید دوستت دارم حضرت #دلبر. حسادت، اسید نشده بود که سلول‌هامان را دانه‌دانه در خودش حل کند.

این شما بودید که آمدید، ماندید و رفتید و معنای همه چیز را برای‌مان عوض کردید. ما که داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم.

#پریا_حسینی

پ.ن: تقدیم به همه‌ی آن‌ها که روزی کسی اهلی شان کرده و حالا #تنها رها شده‌ان
آدم از خود می‌پرسد که:
تو با این سال‌ها که گذشت چه کردی؟
بهترین سال‌های عمرت را کجا در خاک کردی؟
زندگی کردی یا نه؟

با خود می‌گویی نگاه کن، ببین این دنیا چه سرد می‌شود. سال‌ها همچنان می‌گذرد و بعد از آن‌ها تنهایی غمبار است و عصای نااستوار پیری به دستت می‌دهد و بعد حسرت است و نومیدی.

دنيای رویاهای رنگین رنگ می‌بازد، رویاهایت مثل گل‌های پژمرده گردن خم می‌کنند و مثل برگ های زرد
از درخت خزان زده می‌ریزند.

وای ناستنکا، #تنها ماندن سخت محزون خواهد
بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که
افسوسش را بخوری، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی جز زندگی نبوده است.


#داستایوفسکی
📙 #شب_های_روشن

@asheghanehaye_fatima