صبح چو حسن تو کرد روی به باغ ، آفتاب
مشغله از ره براند، مشعلهدار تو شد
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
مشغله از ره براند، مشعلهدار تو شد
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ز دلم خیال رویت نرود به هیچ وجهی
که دلم نگین مهرست و تو مهر آن نگینی
#اوحدی_مراغهای
@asheghanehaye_fatima
که دلم نگین مهرست و تو مهر آن نگینی
#اوحدی_مراغهای
@asheghanehaye_fatima
زمین بوس و سلام و اشتیاق و خدمتم یکسر
بدان ابرو و چشم و قامت و رفتار بنویسد
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بدان ابرو و چشم و قامت و رفتار بنویسد
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم
که رویت میکند هشیار و بویت میکند مستم
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم
که رویت میکند هشیار و بویت میکند مستم
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
تو آفتاب و
من آن ذرهام ز پرتو مهرت
که از دریچه درآیم، گرم ز کوچه برانی
#اوحدی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
تو آفتاب و
من آن ذرهام ز پرتو مهرت
که از دریچه درآیم، گرم ز کوچه برانی
#اوحدی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
گر پرتوی ز رویِ تو افتد بر آسمان
ماهش چو مشتری به خریدن در اوفتد
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ماهش چو مشتری به خریدن در اوفتد
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نامههای کوتاه شبانه.
«سلام.
به بویِ زلفِ تو از نو، جوان شوم هر بار...
آه از جوانه زدنِ درخت!
بیداریِ باغ را ببین! شاخههای تَر، سپیدیِ سیب، به تنپوشِ شکوفه.
بیا! بیا که من از عطرِ سرآغوشت، چنین بهار خواهم شد.
به بویِ زلفِ تو از نو، جوان شوم هر بار
هزار بار تنم گر ز غصّه پیر شود.»
#اوحدی
سرآغوش، بر وزنِ قَباپوش، گیسوپوشِ زنان را گویند.
# عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
«سلام.
به بویِ زلفِ تو از نو، جوان شوم هر بار...
آه از جوانه زدنِ درخت!
بیداریِ باغ را ببین! شاخههای تَر، سپیدیِ سیب، به تنپوشِ شکوفه.
بیا! بیا که من از عطرِ سرآغوشت، چنین بهار خواهم شد.
به بویِ زلفِ تو از نو، جوان شوم هر بار
هزار بار تنم گر ز غصّه پیر شود.»
#اوحدی
سرآغوش، بر وزنِ قَباپوش، گیسوپوشِ زنان را گویند.
# عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
در دیدهٔ خود خیالِ رخسارت
چون عکسِ قمر در آب میبینم
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چون عکسِ قمر در آب میبینم
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چنان بنشستهای در دل که میگویم تویی دل خود
چنان پیوستهای در ما که پندارم که خود مایی
نمیخواهم کسانی را که امروزند و فردا نه
ترا خواهم که دی بودی و امروزی و فردایی
#اوحدی
@asheghanehaye_fatima
چنان پیوستهای در ما که پندارم که خود مایی
نمیخواهم کسانی را که امروزند و فردا نه
ترا خواهم که دی بودی و امروزی و فردایی
#اوحدی
@asheghanehaye_fatima
شبی چو زلف دراز تو آرزوست مرا
که با تو باشم و صبح از برِ تو برخیزم
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که با تو باشم و صبح از برِ تو برخیزم
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گر ببینی تو طبیب دل مجروح مرا
گو: گذر کن تو بدین گوشه که بیمار بسوخت
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گو: گذر کن تو بدین گوشه که بیمار بسوخت
#اوحدی_مراغهای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
حکایتی که مرا از غم تو، نقش دلست
اگر قیاس کنی در هزار دفتر نیست
هزار جامهی پرهیز دوختیم و هنوز
نظر ز روی تو بردوختن، میسر نیست
ز شام تا به سحر، غیر از آن که سجده کنم
بر آستان تو، هیچم نماز دیگر نیست
اگر تو روی بپیچی وگر ببندی در....
به هیچ روی مرا بازگشت از این در نیست
ز چهره پرده برافکن، که با رخ تو مرا....
به شب چراغ و به روز، آفتاب در خور نیست
#اوحدی_مراغه ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
اگر قیاس کنی در هزار دفتر نیست
هزار جامهی پرهیز دوختیم و هنوز
نظر ز روی تو بردوختن، میسر نیست
ز شام تا به سحر، غیر از آن که سجده کنم
بر آستان تو، هیچم نماز دیگر نیست
اگر تو روی بپیچی وگر ببندی در....
به هیچ روی مرا بازگشت از این در نیست
ز چهره پرده برافکن، که با رخ تو مرا....
به شب چراغ و به روز، آفتاب در خور نیست
#اوحدی_مراغه ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینه ی دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد، چه میکنیم دوا را؟
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینه ی دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد، چه میکنیم دوا را؟
#اوحدی_مراغه_ای
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای مرغزار جانها لعل تو آب داده
وی تب کشیده دل را زلف تو تاب داده
رویت به یک لطیفه مه را سپر شکسته
چشمت به نیم غمزه دل را جواب داده
دل را لب تو از می تاراج روح کرده
جان را رخ تو از خوی بوی گلاب داده
پیش رخ و جبینت باج و خراج هر دم
هم مشتری کشیده، هم آفتاب داده
بیدار با تو خواهم یکشب که باده نوشم
وان مردم دگر را سر سوی خواب داده
#اوحدی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
وی تب کشیده دل را زلف تو تاب داده
رویت به یک لطیفه مه را سپر شکسته
چشمت به نیم غمزه دل را جواب داده
دل را لب تو از می تاراج روح کرده
جان را رخ تو از خوی بوی گلاب داده
پیش رخ و جبینت باج و خراج هر دم
هم مشتری کشیده، هم آفتاب داده
بیدار با تو خواهم یکشب که باده نوشم
وان مردم دگر را سر سوی خواب داده
#اوحدی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیست
غیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
#اوحدی
@asheghanehaye_fatima
غیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
#اوحدی
@asheghanehaye_fatima