عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

#تو
را به هیچ
اتفاقِ بهتری نخواهم داد...

#اگرین_یوسفی
من ‌نخواهم ‌ایستاد ‌روبه‌روی #تو
جز ‌برای ‌بوسه ‌‌زدن


#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مَن اگر میدانستم
دنیا اینقدر شُلوغ است ،
نمی‌ آمدم ..!
صَبر میکردم بعدها ...
آخر این همه راه آمدم ،
دلم می‌خواست تنها تو را ببینم ،
دلم میخواست ،
#تو را "تنها" ببینم ...

#عباس_معروفی




@asheghanehaye_fatima
كسى كه شكلِ ﺗو باشه يه معجزه‌س واسم
پِيمبرى كه به ايمانِ من اضافه كُنه
پيمبرى كه با تفسيرِ ساده‌ى موهاش
هزارتا حوزه‌ى علميّه رو كلافه كنه!
.
كسى كه شكلِ ﺗو باشه محاله پشتِ سرش
خدا بخواد و دوباره يه دينِ تازه بياد
قطار مي شه جهان واسه ديدنش كه بره
يه شهر با يه قطارِ پُر از جنازه بياد
.
"كسى كه شكلِ تو !" فرضِ محالِ اين دنياست
تويى كه وسعتِ زيبايیو عوض كردى
براى منطقِ موهات، كه دورن از شونه‌م
چقدر فلسفه‌بافى كنم كه برگردى!
.
اگه ﺗو كفرِ منى، من به كفر معتقدم
مگه قراره كه غير از ﺗو باشه راهِ نجات؟!
دوباره "اَشهدُ انْ لا اِلٰهَ الا #تو "
دوباره "حَيَّ عَلي خَيْرِ بوسه از لبهات"
.
اگه ﺗو كفر منى، مومنم به كفرِ يقين
به سجده‌اى كه سرم روى شونه‌هاى توئه
نذار شك كنم، اعجازتو نگير از من
#ببوس ! بوسه يكى از نشونه‌هاى توئه
.
كسى كه شكلِ ﺗو باشه يه معجزه‌س واسم
پيمبرى كه به ايمانِ من اضافه كُنه...
.


#احمد_امیر_خلیلی



@asheghanehaye_fatima
من اما مى‌توانستم
‏همه را دوست داشته باشم
‏اگر دوست داشتن را
‏با #تو شروع نكرده بودم

#جان_يوجل
ترجمه: #سیامک_تقی‌زاده


@asheghanehaye_fatima
چشم‌های #تو درشت بودند
با مژه‌های زیبا
و صورت گِرد تو
مثل کاسه‌ی ماه بود
و پاهایت که می‌آمدند
تا مرا در گوشه‌ای پیدا کنند
مرا چون واشری، چون لبه‌ی ریش ریش فرش
یا پلنگی از کار افتاده ؛
چشم‌های تو مهربان بودند
دهانت مهربان بود
و گنجشک‌ها واقعا ،
می‌آمدند،
از گوشه‌ی لَبَت
آب می‌خوردند...



#غلامرضا_بروسان



@asheghanehaye_fatima
به
عشق بگو
که ديگر هيچ کسی جز #تو
نمی تواند در روياهايم بگنجد...



#پابلو_نرودا


@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
🎧

#گروه_بمرانی
گذشتن و رفتن پیوسته ...
#تو_خیلی_دوری


معنی دلبستن
معنی پیوستن
معنی دل کندن... گسستن
معنی خاطره : آنچه بر کسی گذشته و در حافظه اش مانده
معنی حافظه : عارضه ضبط و نگهداری مطالب و وقایع
معنی عارضه : اتفاق، پیشآمد، مرض عشق
معنی فاصله : مسافت بین دو چیز و یا دو کَس
تو خیلی دوووووری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دوووور
تو خیلی دوری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دوووور

معنی خستگی
معنی کهنگی
معنی دلتنگی... بیهودگی
معنی انتخاب : بیرون کشیدن کسی از میان گزینه های موجود
معنی التهاب : افروخته شدن، زبانه کشیدن، اضطراب
معنی اضطراب : هیجانی ناخوشایند همراه با بیقراری
معنی اجتناب : ساز و کار دفاعی که در آن فرد از آنچه که یادآورد موارد ناگوار باشد , دوری میکند

تو خیلی دوری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دور
تو خیلی دوری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دور

معنی ابتدا
معنی اشتباه
معنی انقضا... انتها
معنی استمرار : گذشتن و رفتن پیوسته
تکرار : گذشتن و رفتن پیوسته
تکرار : گذشتن و رفتن پیوسته
تکرار : گذشتن و رفتن پیوسته ...

تو خیلی دوری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دور
تو خیلی دوری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دور
تو خیلی دوری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دور
تو خیلی دوری
خیلی دوری
تو خیلی دوری
خیلی دوووووور ...




#گروه_بمرانی
#گذشتن_و_رفتن_پیوسته

@asheghanehaye_fatima
.....

تابستانی که #تو را کم داشته باشد
که تابستان نیست؛
تو باید باشی کنار تمام اتفاقات حال خوب کن دنیا
کنار آن لیوان پر از آب‌هندوانه‌ی شیرین و خنک
و رقص قالب‌های کوچک یخ کنار فالوده‌های پر از آبلیمو
که عطر کوچه پس کوچه‌های شیراز را می‌دهند
کنار بستنی قیفی‌هایی که آب می‌شوند و دستانی که غرق
کنار آفتاب گرم و طلایی رنگی
که از پنجره سرک می‌کشد به هوای چشم‌هایت
تو باید باشی
در تن تمام پیراهن‌های گلدار و نخی تابستانه
و کنار آن سنجاق سر‌های رنگی
که هوای موهایت به سرشان زده
تو باید باشی برای خاطر دل تمام شمعدانی‌ها
و برای خاطر من که بی تو
آب خوش از گلوی لحظه‌هایم
پایین نمی‌رود ...


#مهسا_رضائی
#شما_فرستادید



@asheghanehaye_fatima
#تو_از_یادم_نمیروی


برهنه به بستر بی‌کسی مُردن، تو از یادم نمی‌روی
خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمی‌روی

گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بی‌قرار، تو از یادم نمی‌روی
سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی،
تو از یادم نمی‌روی

سوزَنریزِ بی‌امانِ باران، بر پیچک و ارغوان،
تو از یادم نمی‌روی
تو ... تو با من چه کرده‌ای که از یادم نمی‌روی؟!


دیر آمدی ... دُرُست!
پرستارِ پروانه و ارغوان بوده‌ای، دُرُست!
مراقب خواناترین ترانه از هق‌هقِ گریه بوده‌ای، دُرُست!

رازدارِ آوازِ اهل باران بوده‌ای، دُرُست!
غمگین‌ترین خاطراتِ دریا بوده‌ای، دُرُست!
اما از من و این اندوهِ پُرسینه بی‌خبر، چرا؟


آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار این شیشه کشیدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور

تا صحبتِ پسین و پروانه پائیدم و تو نیامدی!


باز عابران، همان عابرانِ خسته‌ی همیشگی بودند

باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ سالیان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بی‌قرار می‌دانستم
دیدار دوباره‌ی ما مُیَسّر است ...

مرا نان و آبی، علاقه‌ی عریانی،
ترانه‌ی خُردی، توشه‌ی قناعتی بس بود
تا برای همیشه با اندکی شادمانی و شبی از خوابِ تو سَر کُنم.



#سیدعلی_صالحی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
من هزاران زنم که قوی ترینشان #تو را دوست دارد...❤️
پس چشم به راهت خواهم ماند
چونان خانه‌ای متروک
که بیایی و در من زندگی کنی
که بیایی و پنجره‌هایم دیگر درد نکشند
#پابلو_نرودا
#تو_را_منتظرم
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from شعرنوش
🔘 #تو_خوبی
✍️ شاعر #سید_مهدی_موسوی
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش

تو خوبی
شبیه غروبی که از پشت شیشه همیشه به من،
به وطن ربط دارد
ستون‌های چوبی این خانه‌ی عاشقانه
بدون دلیل و بهانه
به زن ربط دارد
به نزدیکی و دوریِ دوست
به حسّ سرانگشت بر پوست
به تاریکیِ مطلقِ هیچ در مشت
به
عاشق شدن ربط دارد

تو خوبی
شبیه یک آهنگِ دلتنگ را
از دو سوی جهان گوش دادن
به گوشیِ خاموش و
آغوش او فکر کردن
به بغضِ پلنگِ پتو فکر کردن
به بوی تنش
که مرا می‌سپارد به هر موج
که دفنم کند توی دریاچه‌ای باستانی
به جنگِ جهانیِ در خواب‌هایم
که می‌آیم از اوج پایین و پایین
به یک جوجه که مادرش دیر کرده
به یک بغض سنگین
که توی گلو گیر کرده

تو خوبی
شبیه کشش‌های آتش به پنبه
پس از هفته‌ها دیدنت چند شنبه
از این مردِ آماده‌ی مرگ
از آن آخرین برگ
به
تو پل زدن
تو را دیدن و بو کشیدن
به محض رسیدن
هوس کردنِ بوسه بر گردنت
بغل کردنت از زمین و زمان مثل بادی رها
به آن چشم‌ها زل زدن

تو خوبی
صدای «حمیرا»ی در جاده‌های شمالی
شبیه تکان خوردنِ شانه در
رقص‌های جنوبی
در این روزهایی که با سوز
از چشمِ خیسم به
تو می‌نویسم
در آن لحظه‌ای که رفیقانِ نزدیک
در آن راهِ بی‌ماهِ تاریک
پس از دیدن برق شلّیک
مردّد شدند
من از اسب افتادم و عاشقانم
همه از کنارم فقط رد شدند
اگر دوستان بد شدند
در آن روزهای عمودیِ دودی
پس از بر تنم جای زخم و کبودی
تو بودی

در این روزهای فقط گریه در حال
مستی
تو هستی

من از یاد بردم که از یاد بردم
زمین را،
زمان را،
غم جاودان را
همه دوستان را،
همه دشمنان را
غم
عشق و نان را
فراموش کردم
تو ماندی فقط بر تنم مثل یک خالکوبی
به
آغوش "تو" فکر کردم
به آواز خاموش "
تو" فکر کردم

تو خوبی
تو خوبی...