رمندهتر میخواهمت
دوشیزهی حجرههای نور
با لحنی از بهار
و نفسی از صبح
چشم که میگشایی
بر نفسهای خود میلرزم
و ضربههای تو
همواره
عشق را
خوشمنظر میکند
لذتی خوانا
مرا صیقل میدهد
هر گاه
که سینه به نیزهی تو میدهم
#یارمحمد_اسدپور [ ۱۳۳۰ مسجدسلیمان – ۱۳فروردین ۱۴۰۱ مسجدسلیمان ]
@asheghanehaye_fatima
دوشیزهی حجرههای نور
با لحنی از بهار
و نفسی از صبح
چشم که میگشایی
بر نفسهای خود میلرزم
و ضربههای تو
همواره
عشق را
خوشمنظر میکند
لذتی خوانا
مرا صیقل میدهد
هر گاه
که سینه به نیزهی تو میدهم
#یارمحمد_اسدپور [ ۱۳۳۰ مسجدسلیمان – ۱۳فروردین ۱۴۰۱ مسجدسلیمان ]
@asheghanehaye_fatima
▪️۱۴ فروردین زادروز نادر ابراهیمی
#نادر_ابراهیمی با نام کامل نادر ابراهیمیقاجارکرمانی ( زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ تهران -- درگذشته ۱۶ خرداد ۱۳۸۷ تهران) نویسنده، مترجم، فیلمساز و روزنامه نگار
نادر ابراهیمی، فرزند عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضور قاجار و از نوادگانِ ابراهیمخان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، نادر تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکدهٔ حقوق وارد شد اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی لیسانس گرفت. او از ۱۳ سالگی به یک سازمان سیاسی پیوست که بارها دستگیری، بازجویی و زندان رفتن را برایش در پی داشت. ارایهٔ فهرست کاملی از شغلهای ابراهیمی کار دشواری است. او خود در دو کتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» ضمن شرح وقایع زندگی، به فعالیتهای گوناگون خود نیز پرداخته است. از جملهٔ شغلهای او : کمک کارگری تعمیرگاه سیار در ترکمنصحرا، کارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانک، صفحهبندی روزنامه و مجله و کارهای دیگر چاپ، منشی حجرهٔ فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتابهای کودکان، مدیریت یک کتابفروشی، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها و…
او در تمام سالهای پرکار و بیکار یا زمانی که در زندان بود، نوشتن را ـ که از ۱۵ سالگی آغاز کرده بود ـ کنار نگذاشت. در سال ۱۳۴۲ نخستین کتاب خود را با عنوان «خانهای برای شب» بهچاپ رسانید که داستان «دشنام» در آن با استقبالی چشمگیر مواجه شد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از صد کتاب از او چاپ و منتشر شده است که دربرگیرندهٔ داستان بلند (رمان) و کوتاه، کتاب کودک و نوجوان، نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهش در زمینههای گوناگون است. ضمن آنکه چند اثرش به زبانهای مختلف دنیا برگردانده شدهاست.
وی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعهٔ تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده و آهنگها و ترانههایی برای آنها ساختهاست. او همچنین توانسته است نخستین مؤسسهٔ غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایرانشناسی را تأسیس کند که هزینه و زحمتهای فراوانی برای سفر، تهیهٔ فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آنها صرف کرد ولی چنانکه باید، شناخته و بهکار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
او فعالیت حرفهای خود را در زمینهٔ ادبیات کودکان، با تأسیس «مؤسسهٔ همگام با کودکان و نوجوانان» ـ با همکاری همسرش ـ در آن مؤسسه متمرکز کرد. این مؤسسه، بهمنظور مطالعه در زمینهٔ مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان برپا شد و فعالیتش را در حیطهٔ نوشتن، چاپ و پخش کتاب، نقاشی، عکاسی، و پژوهش دربارهٔ خلقوخو، رفتار و زبان کودکان و نیز بررسی شیوههای یادگیری آنان دنبال کرد. «همگام» عنوان «ناشر برگزیدهٔ آسیا» و «ناشر برگزیدهٔ نخست جهان» را از جشنوارههای آسیایی و جهانی تصویرگری کتاب کودک دریافت کرد.
ابراهیمی در زمینهٔ ادبیات کودکان، جایزهٔ نخست براتیسلاوا، جایزهٔ نخست تعلیم و تربیت یونسکو، جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ سال ایران و چندین جایزهٔ دیگر را هم دریافت کرده است. او همچنین عنوان «نویسندهٔ برگزیدهٔ ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را بهخاطر داستان بلند و هفت جلدی «آتش بدون دود» بهدست آورده است.
او همچنین رشتههای مختلف ورزشی را نیز تجربه کرده و یکی از قدیمیترین گروههای کوهنوردی بهنام «اَبَرمرد» را بنیان نهاده و در توسعهٔ کوهنوردی و اخلاق کوهنوردی، تأثیرگذار بودهاست.
نادر ابراهیمی در ۷۲ سالگی بعد از چندین سال بیماری درگذشت.
@asheghanehaye_fatima
#نادر_ابراهیمی با نام کامل نادر ابراهیمیقاجارکرمانی ( زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ تهران -- درگذشته ۱۶ خرداد ۱۳۸۷ تهران) نویسنده، مترجم، فیلمساز و روزنامه نگار
نادر ابراهیمی، فرزند عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضور قاجار و از نوادگانِ ابراهیمخان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، نادر تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکدهٔ حقوق وارد شد اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی لیسانس گرفت. او از ۱۳ سالگی به یک سازمان سیاسی پیوست که بارها دستگیری، بازجویی و زندان رفتن را برایش در پی داشت. ارایهٔ فهرست کاملی از شغلهای ابراهیمی کار دشواری است. او خود در دو کتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» ضمن شرح وقایع زندگی، به فعالیتهای گوناگون خود نیز پرداخته است. از جملهٔ شغلهای او : کمک کارگری تعمیرگاه سیار در ترکمنصحرا، کارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانک، صفحهبندی روزنامه و مجله و کارهای دیگر چاپ، منشی حجرهٔ فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتابهای کودکان، مدیریت یک کتابفروشی، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها و…
او در تمام سالهای پرکار و بیکار یا زمانی که در زندان بود، نوشتن را ـ که از ۱۵ سالگی آغاز کرده بود ـ کنار نگذاشت. در سال ۱۳۴۲ نخستین کتاب خود را با عنوان «خانهای برای شب» بهچاپ رسانید که داستان «دشنام» در آن با استقبالی چشمگیر مواجه شد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه بر صدها مقالهٔ تحقیقی و نقد، بیش از صد کتاب از او چاپ و منتشر شده است که دربرگیرندهٔ داستان بلند (رمان) و کوتاه، کتاب کودک و نوجوان، نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهش در زمینههای گوناگون است. ضمن آنکه چند اثرش به زبانهای مختلف دنیا برگردانده شدهاست.
وی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعهٔ تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده و آهنگها و ترانههایی برای آنها ساختهاست. او همچنین توانسته است نخستین مؤسسهٔ غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایرانشناسی را تأسیس کند که هزینه و زحمتهای فراوانی برای سفر، تهیهٔ فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آنها صرف کرد ولی چنانکه باید، شناخته و بهکار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
او فعالیت حرفهای خود را در زمینهٔ ادبیات کودکان، با تأسیس «مؤسسهٔ همگام با کودکان و نوجوانان» ـ با همکاری همسرش ـ در آن مؤسسه متمرکز کرد. این مؤسسه، بهمنظور مطالعه در زمینهٔ مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان برپا شد و فعالیتش را در حیطهٔ نوشتن، چاپ و پخش کتاب، نقاشی، عکاسی، و پژوهش دربارهٔ خلقوخو، رفتار و زبان کودکان و نیز بررسی شیوههای یادگیری آنان دنبال کرد. «همگام» عنوان «ناشر برگزیدهٔ آسیا» و «ناشر برگزیدهٔ نخست جهان» را از جشنوارههای آسیایی و جهانی تصویرگری کتاب کودک دریافت کرد.
ابراهیمی در زمینهٔ ادبیات کودکان، جایزهٔ نخست براتیسلاوا، جایزهٔ نخست تعلیم و تربیت یونسکو، جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ سال ایران و چندین جایزهٔ دیگر را هم دریافت کرده است. او همچنین عنوان «نویسندهٔ برگزیدهٔ ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را بهخاطر داستان بلند و هفت جلدی «آتش بدون دود» بهدست آورده است.
او همچنین رشتههای مختلف ورزشی را نیز تجربه کرده و یکی از قدیمیترین گروههای کوهنوردی بهنام «اَبَرمرد» را بنیان نهاده و در توسعهٔ کوهنوردی و اخلاق کوهنوردی، تأثیرگذار بودهاست.
نادر ابراهیمی در ۷۲ سالگی بعد از چندین سال بیماری درگذشت.
@asheghanehaye_fatima
Saeed Shariat - Khoshnam [DarvishMusic.com]
Saeed Shariat [DarvishMusic.com]
🎼●آهنگ: «خوشنام»
🎙●خواننده: #سعید_شریعت
●آهنگ: #بابک_زرین | ●ترانه: #مریم_فلاح
@asheghanehaye_fatima
🎙●خواننده: #سعید_شریعت
●آهنگ: #بابک_زرین | ●ترانه: #مریم_فلاح
@asheghanehaye_fatima
وقتی هنوز زنده بود
دست در دستِ هم بیرون میرفتیم
و درختانِ نارون را به تماشا مینشستیم
که بر پشتههای روبهروی خانه میبالیدند
شاخهها درهمرفته
و تاجها آکنده از برگهای بهاری
همچون عشقِ ما.
او چون سرابی در بیابان محو شد.
عشق و اعتماد کافی نبود
تا چرخهای زندگی و مرگ را
بازگرداند.
#کاکینو_موتو_نو_هیتومارو
@asheghanehaye_fatima
دست در دستِ هم بیرون میرفتیم
و درختانِ نارون را به تماشا مینشستیم
که بر پشتههای روبهروی خانه میبالیدند
شاخهها درهمرفته
و تاجها آکنده از برگهای بهاری
همچون عشقِ ما.
او چون سرابی در بیابان محو شد.
عشق و اعتماد کافی نبود
تا چرخهای زندگی و مرگ را
بازگرداند.
#کاکینو_موتو_نو_هیتومارو
@asheghanehaye_fatima
پرندهی من
چشمهای تو همزادِ منند
من در آنان و تو در من غرق خواهیم شد
ای تنفّسِ تو شراب
بیا و بر من جلوس کن
تا یک درخت،به آسمان بیاموزد پرواز را!
در سکوت، مرا بشنو و هنگامی که
شبانگاه با خورشید به خواب رفتم،
چون رویایی شیرین بیاب مرا در بسترت،
ای چو من بیتاب
پرندهی من
لانهات را هر جا بگستری
سینهام آنجاست
و با من هر چه بگویی شعر است
#حامد_نیازی
برش شعری از کتاب:
#رنگ_صدای_تو_آبی_بود
@asheghanehaye_fatima
چشمهای تو همزادِ منند
من در آنان و تو در من غرق خواهیم شد
ای تنفّسِ تو شراب
بیا و بر من جلوس کن
تا یک درخت،به آسمان بیاموزد پرواز را!
در سکوت، مرا بشنو و هنگامی که
شبانگاه با خورشید به خواب رفتم،
چون رویایی شیرین بیاب مرا در بسترت،
ای چو من بیتاب
پرندهی من
لانهات را هر جا بگستری
سینهام آنجاست
و با من هر چه بگویی شعر است
#حامد_نیازی
برش شعری از کتاب:
#رنگ_صدای_تو_آبی_بود
@asheghanehaye_fatima
مپُرس حال مرا ! روزگار یارم نیست
جهنمی شده ام، هیچ کس کنارم نیست
نهال بودم و در حسرت بهار! ولی ...،
درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست
#فاضل_نظرى
@asheghanehaye_fatima
جهنمی شده ام، هیچ کس کنارم نیست
نهال بودم و در حسرت بهار! ولی ...،
درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست
#فاضل_نظرى
@asheghanehaye_fatima
درود بر تک تک دوستان نازنین و مهربانم
پگاهتان آراسته به شکوفه های نور و سرور؛
امیدا که روزتان و روزگارتان سرشار باشد از عشق؛
امیدا که روزتان و روزگارتان آکنده باشد از مهربانی؛
امیدا که روزتان و روزگارتان لبریز باشد از نیکبختی...
سپاسهایم پیشکش آستان بالا بلند مهرتان...
درس امروز
✍بهترين تحسينی كه ميتوانيد دريافت كنيد اين است كه روی شما حساب شود.
#جان_ماکسول
@asheghanehaye_fatima
#صبح
پگاهتان آراسته به شکوفه های نور و سرور؛
امیدا که روزتان و روزگارتان سرشار باشد از عشق؛
امیدا که روزتان و روزگارتان آکنده باشد از مهربانی؛
امیدا که روزتان و روزگارتان لبریز باشد از نیکبختی...
سپاسهایم پیشکش آستان بالا بلند مهرتان...
درس امروز
✍بهترين تحسينی كه ميتوانيد دريافت كنيد اين است كه روی شما حساب شود.
#جان_ماکسول
@asheghanehaye_fatima
#صبح
غمگين مباش
يك روز صبح از خواب برمی خيزی
ستاره ها را ازگيسوانت پايين می ريزی
ماه را درون صندوقچه ی اتاقت می گذاری...
از چشمانت رد شب را بيرون كن
امروز صبح ديگری ست
به لبهايت گلهای سرخ بزن
گردن بندی از مرواريدهای دريا
ناخن هايت را به رنگ دلم رنگ كن
امروز صبح ديگری ست
مطمئن باش من عاشق تو خواهم ماند
تا باز شب بيايد و
كهكشان راه شيری درون وجودت حلول كند!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
يك روز صبح از خواب برمی خيزی
ستاره ها را ازگيسوانت پايين می ريزی
ماه را درون صندوقچه ی اتاقت می گذاری...
از چشمانت رد شب را بيرون كن
امروز صبح ديگری ست
به لبهايت گلهای سرخ بزن
گردن بندی از مرواريدهای دريا
ناخن هايت را به رنگ دلم رنگ كن
امروز صبح ديگری ست
مطمئن باش من عاشق تو خواهم ماند
تا باز شب بيايد و
كهكشان راه شيری درون وجودت حلول كند!
#نزار_قبانی
@asheghanehaye_fatima
رو به روی من فقط تو بودهای؛
از همان نگاهِ اولین،
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد،..
از همان زمان
که جستجوی عاشقانهی مرا
نگاهِ تو جواب شد.
#محمدرضا_عبدالملکیان
@asheghanehaye_fatima
از همان نگاهِ اولین،
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد،..
از همان زمان
که جستجوی عاشقانهی مرا
نگاهِ تو جواب شد.
#محمدرضا_عبدالملکیان
@asheghanehaye_fatima
دلا چه ديده فروبسته اى؟
سپيده دميد...
سرى برآر
كه خوش عالمى ست عالمِ صبح...
#طالب_آملى
#صبحتون_بخيررر❤️
#فاطیما
@asheghanehaye_fatima
سپيده دميد...
سرى برآر
كه خوش عالمى ست عالمِ صبح...
#طالب_آملى
#صبحتون_بخيررر❤️
#فاطیما
@asheghanehaye_fatima
سلاماً على الذين أحبّوا فينا، ما لم نُحبّه يوماً بأنفسنا
سلام بر آنان که، در ما چیزی را دوست داشتند، که خودمان [هرگز در خود ندیدیم و] دوست نداشتیم.
#محمود_درویش
@asheghanehaye_fatima
سلام بر آنان که، در ما چیزی را دوست داشتند، که خودمان [هرگز در خود ندیدیم و] دوست نداشتیم.
#محمود_درویش
@asheghanehaye_fatima
در من جا ماندهای!
جوری که خواستن دیگر کفاف این عشق را نمیدهد و بودنت را میخواهد...
که بنشینی وسط چهار دیواری خانهمان...
که اگر صبحها چشم باز کردم، دلم از نبودنت، هُری نریزد...
که این فاصله بیمروت اندوه ناتمام را آوار نکند روی سرم...
این عشق، بودنت را میخواهد...
#سیما_امیرخانی
@asheghanehaye_fatima
جوری که خواستن دیگر کفاف این عشق را نمیدهد و بودنت را میخواهد...
که بنشینی وسط چهار دیواری خانهمان...
که اگر صبحها چشم باز کردم، دلم از نبودنت، هُری نریزد...
که این فاصله بیمروت اندوه ناتمام را آوار نکند روی سرم...
این عشق، بودنت را میخواهد...
#سیما_امیرخانی
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما pinned «در من جا ماندهای! جوری که خواستن دیگر کفاف این عشق را نمیدهد و بودنت را میخواهد... که بنشینی وسط چهار دیواری خانهمان... که اگر صبحها چشم باز کردم، دلم از نبودنت، هُری نریزد... که این فاصله بیمروت اندوه ناتمام را آوار نکند روی سرم... این عشق، بودنت را…»
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
تنهایی
تنهایی
ﻫﯿﭻﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻏﻢﺍﻧﮕﯿﺰ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﻧﺎﻡ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ
ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ!
ﺳﺮﺩﺕ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺮﻑ
ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯾﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﻧﺎﻣﺘﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﺑﺎ ﺁﺗﺶ ﺳﺮﺩ
ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪﻫﺎ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﯾﺦ ﻣﯽﺯﻧﯽ!
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﻮﻝﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻤﺖ ﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﮕﯽ
ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺟﻨﮕﻞ
ﻋﺒﻮﺭ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﻋﻠﻒﻫﺎ
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﺍﺕ ﮐﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽﺑﺮﯼ
ﭘﺨﺶ ﻣﯽﺷﻮﯼ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﯼ
ﺑﻪ ﺁﺩﻡﻫﺎﯾﯽ ﺳﻼﻡ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ...
ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ!
ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺶ!
ﺍﺯ ﮐﺎﻓﻪﻫﺎﯼ ﺩﻭﺩ ﻭ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ
ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﺷﺐﻫﺎ
ﺍﺯ ﮔِﻞ ﻭ ﻻﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣﻦ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩﺍﻡ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻧﮓ ﺩﺭ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯽﺭﻭﺩ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭘﯿﺮﯼﺳﺖ
ﺧﻤﯿﺪﻥ ﺗﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﺳﺖ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﺠﺴﻢ ﺭﺍﻩﻫﺎﯼ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﯽ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺗﺮﻥ.
ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ!
ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﮑﻨﻢ
ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ
ﺗﻠﺦ ﻣﺜﻞ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﻩﺍﯼ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖﻫﺎﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻧﻮ ﻣﯽﻧﮕﺮﺩ.
#رسول_یونان
@asheghanehaye_fatima
تنهایی
تنهایی
ﻫﯿﭻﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻏﻢﺍﻧﮕﯿﺰ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﻧﺎﻡ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ
ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ!
ﺳﺮﺩﺕ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺮﻑ
ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯾﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﻧﺎﻣﺘﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﺖ
ﺟﻬﻨﻤﯽ ﺑﺎ ﺁﺗﺶ ﺳﺮﺩ
ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪﻫﺎ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﯾﺦ ﻣﯽﺯﻧﯽ!
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﻮﻝﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﻇﻠﻤﺖ ﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﮕﯽ
ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺟﻨﮕﻞ
ﻋﺒﻮﺭ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﻋﻠﻒﻫﺎ
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﺍﺕ ﮐﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽﺑﺮﯼ
ﭘﺨﺶ ﻣﯽﺷﻮﯼ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﯼ
ﺑﻪ ﺁﺩﻡﻫﺎﯾﯽ ﺳﻼﻡ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ...
ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ!
ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺶ!
ﺍﺯ ﮐﺎﻓﻪﻫﺎﯼ ﺩﻭﺩ ﻭ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ
ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﺷﺐﻫﺎ
ﺍﺯ ﮔِﻞ ﻭ ﻻﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣﻦ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩﺍﻡ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺑﯿﺎ ﻣﺮﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﻧﮓ ﺩﺭ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯽﺭﻭﺩ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭘﯿﺮﯼﺳﺖ
ﺧﻤﯿﺪﻥ ﺗﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﺳﺖ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﺠﺴﻢ ﺭﺍﻩﻫﺎﯼ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﯽ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺗﺮﻥ.
ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ!
ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﮑﻨﻢ
ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ
ﺗﻠﺦ ﻣﺜﻞ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﻩﺍﯼ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖﻫﺎﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻧﻮ ﻣﯽﻧﮕﺮﺩ.
#رسول_یونان
@asheghanehaye_fatima
.
✍بیشعورها عاشق حرف زدن هستند به خصوص درباره خودشان. ضمناً آنها در حرف زدن به صورت مغشوش ترین و مبهم ترین حالتهای ممکن استاد هستند. با این روش براحتی می توانند از زیر بار هر مسئولیتی برای ادعاهای خود شانه خالی کنند و هر چیزی را بعداً انکار کنند. مثلاً یک بیشعور سیاستمدار هیچ باکی ندارد که معنی چیزی را که گفته چند بار تغییر دهد تا به مذاق مردم خوش آید.
📒#بیشعوری
#خاویر_کرمنت
@asheghanehaye_fatima
✍بیشعورها عاشق حرف زدن هستند به خصوص درباره خودشان. ضمناً آنها در حرف زدن به صورت مغشوش ترین و مبهم ترین حالتهای ممکن استاد هستند. با این روش براحتی می توانند از زیر بار هر مسئولیتی برای ادعاهای خود شانه خالی کنند و هر چیزی را بعداً انکار کنند. مثلاً یک بیشعور سیاستمدار هیچ باکی ندارد که معنی چیزی را که گفته چند بار تغییر دهد تا به مذاق مردم خوش آید.
📒#بیشعوری
#خاویر_کرمنت
@asheghanehaye_fatima