عاشقانه های فاطیما
808 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
■برخوردی حیرت‌انگیز

حیرت‌زده با خود می‌گویید:
«من این لحظه را خیلی پیش از این‌ها زیسته بودم»
- خانه‌یی که اولین بار واردِ آن شده‌اید
پله‌هایی که اولین بار از آن‌ها عبور کرده‌اید
پنجره‌یی که ناگهان آفتاب از آن تابیده است -

و درست بعد از آن، صدای سوتِ قطار...
ببینید!
وقتی که شما هنوز به ‌دنیا نیامده بودید
در زمانی نزدیکِ ظهر
این رنگ‌ها و این صداها
چنین به ‌یک‌جا گردآمده بودند

آیا زنده‌گی همان به ‌یادآوردن است؟
شاید که ما نیز
برای عده‌یی در سالیانِ پیش
در برخوردی حیرت‌انگیز
صدایی بوده‌ایم

#ملیح_جودت_آندای | Melih Cevdet Anday | ترکیه، ۲۰۰۲-۱۹۱۵ |

برگردان: #ابوالفضل_پاشا

📕 از کتاب: #عشق_های_دیرینه | نشر: #سرزمین_اهورایی | چ اول ۱۳۹۹ |

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


■زندگی با تو

تو ای محبوبِ من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو می‌شوم
به آسمان نگاه می‌کنم
زیرا که چشم‌های تو را در آبیِ آن می‌بینم

تو ای یکی‌یک‌دانه‌ی من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو می‌شوم
به دریاها می‌نگرم
زیرا که وقتی به افق نگاه می‌کنم
معجزه‌ات را می‌بینم

تو ای یکی‌یک‌دانه‌ی من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو می‌شوم
به پرندگان نگاه می‌کنم
زیرا که آزاد بودن‌ات را در بال‌های‌شان می‌بینم

و تو ای معشوق من!
هر بار که مشتاقِ دیدار تو می‌شوم
به‌نام تو عصیان می‌کنم
اما نمی‌خواهم که مشتاقِ دیدار تو باشم
که می‌خواهم با تو زندگی کنم
هر بار که مشتاقِ دیدار تو می‌شوم
می‌خواهم به خودت نگاه کنم
و تو را فقط در خودت ببینم.

#بهچت_نجاتی_گیل | #بهجت_نجاتی_گیل | | Behçet Necatigil | ترکیه، ۱۹۷۹ - ۱۹۱۶ |

برگردان: #ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب: #جمهوری_فدرال_ابر | نشر: #سولار ۱۳۹۶ |
@asheghanehaye_fatima




■زیرِ نورِ ماه

آن چیزها که زیرِ نورِ ماه به‌ پایان رسیدند و رفتند
آیا شب‌ها بودند
یا ماه‌ها؟
ای کسی ‌که نَفَسم را در نَفَست دوست دارم!
ای کسی ‌که صدایم را در صدایت شنیده‌ام!
و ای کسی‌که به‌ رنگِ قلبِ تو دل سپرده‌ام
بدان که دور از تو
چه پرنده‌هایی از اینجا
می‌توانند به ‌من آرامش بدهند.




#آدنان_یوجل | #عدنان_یوجل | Adnan Yücel | ترکیه، ۲۰۰۲-۱۹۵۳ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
@asheghanehaye_fatima



چیزی به‌ من
و چیزی به‌‌سانِ بهار به‌ من بگو
مثلا این‌که: شکوفه بیاور
و یا ببار و در وجودِ من مهربانی کن
و یا رنگین‌کمان باش و
روح‌وروانِ مرا احاطه کن
چیزی بگو
که فراتر از حرف باشد
که درونِ مرا لمس کند
چیزی بگو
مثلن این‌که: در کنارِ تواَم...

#تورگوت_اویار
برگردان: #ابوالفضل_پاشا

@asheghanehaye_fatima
بی‌تو هم می‌توانم به دریا نگاه کنم
زبان موج‌ها واضح‌تر از زبان توست
هر چه خاطراتت را در دلم زنده کنی
بیهوده است
بی‌تو هم می‌توانم تو را دوست داشته باشم...

Sensiz de denizi seyredebiliyorum
Hem dalgaların dili seninkinden açık.
Ne kadar hatırlatsan kendini boş.
Sensiz de seni sevebiliyorum...



#اوزدمیر_آساف
برگردان: #ابوالفضل_پاشا

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



تو را در نوشته‌های‌ام
تو را در نقاشی‌های‌ام
تو را در ترانه‌های‌ام
و تو را در حرف‌های‌ام
پنهان خواهم کرد - باور کن! -

تو خواهی ماند و کسی نخواهد دانست
و کسی تو را نخواهد دید
و تو در چشم‌های من زندگی خواهی کرد

گرمای تابناک دوست داشتن را
تو خواهی دید و خواهی شنید
و تو خواهی خوابید و بیدار خواهی شد

نگاه خواهی کرد،
روزهایی که می‌آیند
به روزهایی که رفته‌اند
شباهتی ندارند
و تو غوطه‌ور خواهی شد

دریافتنِ‌ هر دوست داشتنی
گذران یک زندگی‌ست
سپری خواهی کرد

تو را زندگی خواهم کرد - قابل فهم نیست -
زندگی خواهم کرد در چشم‌های‌ام
و در چشم‌های‌ام تو را پنهان خواهم کرد

یک روز
برای فهمیدنِ کاملِ همه‌چیز
خواهی نگریست
من چشم‌های‌ام را خواهم بست
و تو درخواهی یافت.


#اوزدمیر_آساف
( اوزدمیر_آصف)
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
#عزیز_روزهام 💝
@asheghanehaye_fatima
■فقدان

از میان‌شان می‌گذرم
دستِ کسی در دستِ هیچ‌کسی نیست
همه در خود فرورفته‌اند
در ضمیرِ بعضی‌شان نگاه می‌کنم
هیچ‌کسی با خودش آشتی نیست

خودم را به همه‌کس توضیح می‌دهم
به هر کسی که از خودم بگویم
حیرت می‌کند!
به هر کسی که خودم را بگویم
حیرت می‌کنم!
کسی از ابتدا با خودش مأنوس نیست



#اؤزدمیر_آساف | #اؤزدمیر_آصف | Özdemir Asaf | ترکیه، ۱۹۸۱-۱۹۲۳ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
@asheghanehaye_fatima
خواب از سرم پریده است
به لب‌های تو فکر می‌کنم
و مگر صدای دریا می‌گذارد؟

می‌خواهم از خودم بلند شوم
تیک‌تاکِ ساعت ولی اجازه نمی‌دهد
به خاک
به کوه
به دریا نگاه می‌کنم
همه‌گی شکلی از نشستن‌های تو دارند

نشستن‌ات با همه‌جا پیداست
سنگ‌ها هر چه در اطرافِ تو
صداهای این‌همه خلوت که با من
و حیرت از انگشت‌های من جاری

هر چه نزدیک‌تر که بیایم
چشم‌های تو از من دور
من ام‌شب نخواهم خوابید
به لب‌های تو فکر می‌کنم
و لب‌های تو فنجان‌ها که پر از چیست؟

#ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب: «این چنین رد کفش‌های من» | نشر #سیب_سرخ | چ اول ۱۳۹۷ |
@asheghanehaye_fatima



می‌شناسم تمامیِ راه‌ها - که سوی تو می‌آید -
بسته است
وانگهی تو هم هرگز مرا دوست نداشته‌یی

چه نزدیک بودیم و در میان ما: پرت‌گاه
و خانه‌ها و انسان‌ها در میان ما: مثل دیوارها


#جمال_سوره‌یا | #جمال_ثریا
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
@asheghanehaye_fatima
■بادِ مخالف

امروز دوشنبه است
انگار که پنج درس در برنامه‌ات داری
باز در آیینه‌ی سالن موهای سرت را شانه زده‌یی
خشمِ حاصل از کاری که بر خلافِ میلت انجام داده‌ای
باز پیشانی‌ات را به رنگِ تیره درآورده است
ولی باید عجله کنی
دیر اگر برسی تراموا با شتابِ تمام به راه می‌افتد
و آن خانمْ‌ مدیرِ عبوس
به‌سانِ تابلوی ممنوع
چهره درهم می‌کشد

امروز دوشنبه است
دیروز یک‌شنبه بود
شاید که در خانه ماندی و نقاشیِ رقاصه‌های باله را کشیدی
صدای یک پیانو - از دوردست - به گوشت رسید
شاید که سرمست بودی
شاید که اندیشه‌یی در سر داشتی
و شاید موقعی که خاطره‌ها به‌سانِ باران فرومی‌ریختند
در هر گوشه‌کناری
به من برخورد کردی

من به‌سانِ بادِ مخالف واردِ زنده‌گی‌ات شدم



#آتیلا_ایلهان | Attilâ İlhan | ترکیه، ۲۰۰۵-۱۹۲۵ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا