عاشقانه های فاطیما
783 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



آیا سارها و سینه‌سرخ‌ها دوباره برمی‌گردند؟
و سایه‌های‌شان روی روزهای من خط می‌اندازد؟

می‌توانستی بروی
اما برای یک لحظه برگشتی
و سکوت‌ام را به جنگل کشیدی

بر درختان‌ام هیاهوی گنجشک‌هاست
و لک‌لک‌ها به رودخانه‌ام تن می‌سپارند

باد تقویم‌ام را ورق می‌زند
و من سرگردان‌ام
سکوت طبله کرده بر جای‌جای بدن‌ام
جزیره‌های گم‌شده در امتدادِ‌ روز شناورند
و ماهیانِ تشنه سر به ساحل سپرده‌اند

برگرد!
دوباره برگرد!
سربرگردان و نگاه‌ام کن!
تا وطنِ پرندگان باشم.


○●شاعر: #آفاق_شوهانی

📗●از کتاب: «بر ویرانه‌های فعل» | ●نشر: #سیب_سرخ ۱۳۹۷
خواب از سرم پریده است
به لب‌های تو فکر می‌کنم
و مگر صدای دریا می‌گذارد؟

می‌خواهم از خودم بلند شوم
تیک‌تاکِ ساعت ولی اجازه نمی‌دهد
به خاک
به کوه
به دریا نگاه می‌کنم
همه‌گی شکلی از نشستن‌های تو دارند

نشستن‌ات با همه‌جا پیداست
سنگ‌ها هر چه در اطرافِ تو
صداهای این‌همه خلوت که با من
و حیرت از انگشت‌های من جاری

هر چه نزدیک‌تر که بیایم
چشم‌های تو از من دور
من ام‌شب نخواهم خوابید
به لب‌های تو فکر می‌کنم
و لب‌های تو فنجان‌ها که پر از چیست؟

○●شاعر: #ابوالفضل_پاشا

📗●برگرفته از مجموعه‌ی شعر‌: #این_چنین_رد_کفش_های_من | نشر #سیب_سرخ
چ اول ۱۳۹۷ |

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



آیا سارها و سینه‌سرخ‌ها دوباره برمی‌گردند؟
و سایه‌های‌شان روی روزهای من خط می‌اندازد؟

می‌توانستی بروی
اما برای یک لحظه برگشتی
و سکوت‌ام را به جنگل کشیدی

بر درختان‌ام هیاهوی گنجشک‌هاست
و لک‌لک‌ها به رودخانه‌ام تن می‌سپارند

باد تقویم‌ام را ورق می‌زند
و من سرگردان‌ام
سکوت طبله کرده بر جای‌جای بدن‌ام
جزیره‌های گم‌شده در امتدادِ‌ روز شناورند
و ماهیانِ تشنه سر به ساحل سپرده‌اند

برگرد!
دوباره برگرد!
سربرگردان و نگاه‌ام کن!
تا وطنِ پرندگان باشم.

■●شاعر: #آفاق_شوهانی

📗●از کتاب: «بر ویرانه‌های فعل» | ●نشر: #سیب_سرخ ۱۳۹۷
@asheghanehaye_fatima
خواب از سرم پریده است
به لب‌های تو فکر می‌کنم
و مگر صدای دریا می‌گذارد؟

می‌خواهم از خودم بلند شوم
تیک‌تاکِ ساعت ولی اجازه نمی‌دهد
به خاک
به کوه
به دریا نگاه می‌کنم
همه‌گی شکلی از نشستن‌های تو دارند

نشستن‌ات با همه‌جا پیداست
سنگ‌ها هر چه در اطرافِ تو
صداهای این‌همه خلوت که با من
و حیرت از انگشت‌های من جاری

هر چه نزدیک‌تر که بیایم
چشم‌های تو از من دور
من ام‌شب نخواهم خوابید
به لب‌های تو فکر می‌کنم
و لب‌های تو فنجان‌ها که پر از چیست؟

#ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب: «این چنین رد کفش‌های من» | نشر #سیب_سرخ | چ اول ۱۳۹۷ |