@asheghanehaye_fatima
وقتی تسلیم می شویم
و سایه فرو نمی افتد
وقتی در کوبیده نمی شود
و کسی از زیر پنجره نمی گذرد
وقتی صدای موریانه ها در گنجه ها
و صدای نفس زدن های عشق را در اتاق کناری نمی شنویم
وقتی رو سوی پله ها می دویم
و تصاویر خانوادگی را پیدا نمی کنیم ...
وقتی پی اسم هامان می گردیم
و آن ها را به خاطر نمی آوریم
سیاهی در سکوت راه می رود
وقتی این همه اتفاق
در صندوقچه ای بسته و محکم رخ می دهد
باید چه کنیم؟
#امجد_ناصر
#شاعر_اردن
#باید_چه_کنیم؟
ترجمه:
#ستار_جلیل_زاده 🌱
وقتی تسلیم می شویم
و سایه فرو نمی افتد
وقتی در کوبیده نمی شود
و کسی از زیر پنجره نمی گذرد
وقتی صدای موریانه ها در گنجه ها
و صدای نفس زدن های عشق را در اتاق کناری نمی شنویم
وقتی رو سوی پله ها می دویم
و تصاویر خانوادگی را پیدا نمی کنیم ...
وقتی پی اسم هامان می گردیم
و آن ها را به خاطر نمی آوریم
سیاهی در سکوت راه می رود
وقتی این همه اتفاق
در صندوقچه ای بسته و محکم رخ می دهد
باید چه کنیم؟
#امجد_ناصر
#شاعر_اردن
#باید_چه_کنیم؟
ترجمه:
#ستار_جلیل_زاده 🌱
عاشقانه های فاطیما
Photo
#معرفی_شاعر
#غادة_السمان
غادة السمان شاعر و نویسندهی اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار میرود.
غادة السمان در ۱۹۴۲ در دمشق در یک خانوادهی برجسته متولد شد. پدرش دکتر احمد السمان، رئیس دانشگاه سوریه و در یک دورهی زمانی وزیر آموزش و پرورش بود.
غاده نخستین کارهایش را تحت نظارت پدر در سنین نوجوانی به چاپ رساند. وی شدیداً تحت حمایت و تأثیر پدرش بود؛ مخصوصاً که در کودکی مادرش را از دست داده بود. احمد السّمان همانقدر که به ادبیات عرب دلبستگی داشت با ادبیات غرب هم مأنوس بود و غادة هم تحت تأثیر همین دیدگاه، در آثارش به سبکی رسید که خاص خودش بود و ترکیبی از هر دوی این نگرشها. به هرحال، مدتی نگذشت که با جامعهی سنتی و محافظهکار دمشق در تقابل قرار گرفت؛ جایی که سالهای نخستین زندگیاش را در آن بالیده بود.
در ۱۹۶۹ با دکتر بشیر الداعوق ازدواج کرد؛ او صاحب انتشارات دارالطلیعه و استاد دانشگاه بود. ازدواج آن دو به مثابه تلاقی برف و آتشی بود که از تفاوت شخصیتهایشان سرچشمه میگرفت؛ بشیر کاملاً سنتی و با گرایشهای بعثی بود، اما غاده زنی تنها و آزاده بود؛ اما ازدواج آنها دوام پیدا کرد.
غادة دورهی دکترای ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن طی کرد. مدتی در دانشگاه دمشق به عنوان استاد سخنران مشغول به کار بود. سپس کار روزنامهنگاری را برگزید. در ۱۹۶۲ نخستین مجموعه داستانش را با نام عیناک قدری(چشمانت سرنوشت من است) منتشر کرد که بازخورد بسیار خوبی داشت. با انتشار این اثر، او در جرگهی نویسندگان فمینیست قرار گرفت، اما آثار منتشر شدهی بعدیاش، او را از محدودهی تنگ فمینیسم و رمانهای عشقی خارج و به یک جامعهی بسیار وسیعتر از انساندوستی و مسائل ظریف بشری وارد کرد.
در ۱۹۶۵ دومین مجموعهاش، لابحر فی بیروت(هیچ دریایی در بیروت نیست) را منتشر کرد که در آن اثرات تجربههای نو و تازهاش کاملاً مشهود است.
پس از این دوره او به عنوان خبرنگار به سراسر اروپا و اکثر پایتختهای اروپایی سفر کرد. این سفرها باعث کشف سرچشمههای ادبی جهان و کشف جهان ادبی خودش شد. مجموعهی لیلالغرباء(شام غریبان) را در ۱۹۶۶ منتشر کرد که بازتابندهی تجربیات او از این کشفیات نو و بلوغ حرفهای اوست.
شکست جنگ شش روزهی ژوئن ۱۹۶۷ تأثیر تکاندهندهای بر او گذاشت؛ همانطور که بسیاری از همنسلان او را تحتتأثیر قرار داد. این تأثیر در مقالهی مشهورش أحمل عاری إلی لندن(شرمساریام را به لندن میبرم) بسیار مشهود است.
ادامهی بیوگرافی و نمونه اشعار غادة السمان را در عکسهای این پُست بخوانید...
#غادة_السمان
#صالح_بوعذار
#محمد_حمادی
#سعید_هلیچی
#عبدالحسین_فرزاد
#ستار_جلیل_زاده
#زهرا_ابومعاش
@asheghanehaye_fatima
#غادة_السمان
غادة السمان شاعر و نویسندهی اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار میرود.
غادة السمان در ۱۹۴۲ در دمشق در یک خانوادهی برجسته متولد شد. پدرش دکتر احمد السمان، رئیس دانشگاه سوریه و در یک دورهی زمانی وزیر آموزش و پرورش بود.
غاده نخستین کارهایش را تحت نظارت پدر در سنین نوجوانی به چاپ رساند. وی شدیداً تحت حمایت و تأثیر پدرش بود؛ مخصوصاً که در کودکی مادرش را از دست داده بود. احمد السّمان همانقدر که به ادبیات عرب دلبستگی داشت با ادبیات غرب هم مأنوس بود و غادة هم تحت تأثیر همین دیدگاه، در آثارش به سبکی رسید که خاص خودش بود و ترکیبی از هر دوی این نگرشها. به هرحال، مدتی نگذشت که با جامعهی سنتی و محافظهکار دمشق در تقابل قرار گرفت؛ جایی که سالهای نخستین زندگیاش را در آن بالیده بود.
در ۱۹۶۹ با دکتر بشیر الداعوق ازدواج کرد؛ او صاحب انتشارات دارالطلیعه و استاد دانشگاه بود. ازدواج آن دو به مثابه تلاقی برف و آتشی بود که از تفاوت شخصیتهایشان سرچشمه میگرفت؛ بشیر کاملاً سنتی و با گرایشهای بعثی بود، اما غاده زنی تنها و آزاده بود؛ اما ازدواج آنها دوام پیدا کرد.
غادة دورهی دکترای ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن طی کرد. مدتی در دانشگاه دمشق به عنوان استاد سخنران مشغول به کار بود. سپس کار روزنامهنگاری را برگزید. در ۱۹۶۲ نخستین مجموعه داستانش را با نام عیناک قدری(چشمانت سرنوشت من است) منتشر کرد که بازخورد بسیار خوبی داشت. با انتشار این اثر، او در جرگهی نویسندگان فمینیست قرار گرفت، اما آثار منتشر شدهی بعدیاش، او را از محدودهی تنگ فمینیسم و رمانهای عشقی خارج و به یک جامعهی بسیار وسیعتر از انساندوستی و مسائل ظریف بشری وارد کرد.
در ۱۹۶۵ دومین مجموعهاش، لابحر فی بیروت(هیچ دریایی در بیروت نیست) را منتشر کرد که در آن اثرات تجربههای نو و تازهاش کاملاً مشهود است.
پس از این دوره او به عنوان خبرنگار به سراسر اروپا و اکثر پایتختهای اروپایی سفر کرد. این سفرها باعث کشف سرچشمههای ادبی جهان و کشف جهان ادبی خودش شد. مجموعهی لیلالغرباء(شام غریبان) را در ۱۹۶۶ منتشر کرد که بازتابندهی تجربیات او از این کشفیات نو و بلوغ حرفهای اوست.
شکست جنگ شش روزهی ژوئن ۱۹۶۷ تأثیر تکاندهندهای بر او گذاشت؛ همانطور که بسیاری از همنسلان او را تحتتأثیر قرار داد. این تأثیر در مقالهی مشهورش أحمل عاری إلی لندن(شرمساریام را به لندن میبرم) بسیار مشهود است.
ادامهی بیوگرافی و نمونه اشعار غادة السمان را در عکسهای این پُست بخوانید...
#غادة_السمان
#صالح_بوعذار
#محمد_حمادی
#سعید_هلیچی
#عبدالحسین_فرزاد
#ستار_جلیل_زاده
#زهرا_ابومعاش
@asheghanehaye_fatima
#جهان_ساعت_هایش_را_با_چشمان_تو_کوک_میکند
#نزار_قبانی
ترجمۀ #ستار_جلیل_زاده
محبوبم!
بهرغم آنانی که چشمانت را توقیف کردند
دشتها و جنگلها را سوزاندند
بهرغم آنانی که شکوفههای گل را توقیف کردند
میگویم: هیچ فاتحی جز گل سرخ نیست...
محبوبم!
هیچ فاتحی جز آبها و شکوفههای گل سرخ نیست.
بهرغم پژمردگی روحمان
کمی باران و ابرهای پراکنده،
بهرغم شبهای بلند در چشمهامان
باید روز فاتح شود.
@asheghanehaye_fatima
#نزار_قبانی
ترجمۀ #ستار_جلیل_زاده
محبوبم!
بهرغم آنانی که چشمانت را توقیف کردند
دشتها و جنگلها را سوزاندند
بهرغم آنانی که شکوفههای گل را توقیف کردند
میگویم: هیچ فاتحی جز گل سرخ نیست...
محبوبم!
هیچ فاتحی جز آبها و شکوفههای گل سرخ نیست.
بهرغم پژمردگی روحمان
کمی باران و ابرهای پراکنده،
بهرغم شبهای بلند در چشمهامان
باید روز فاتح شود.
@asheghanehaye_fatima
#زنی_عاشق_زیر_باران
#غاده_السمان
ترجمه #ستار_جلیل_زاده
ار روزی که تو را شناختم،
ماهیها در هوا پرواز میکنند
گنجشکها زیر آب شنا،
و خروس نیمهشب بانگ برمیزند
غنچهها، شاخههای زمستان را غافلگیر میکنند،
و لاک پشتها مثل خرگوشها میجهند،
گرگ سرخوش با لیلی در جنگل میرقصد
و مرگ خودکشی میکند و نمیمیرد.
از روزی که تو را شناختم،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت نور است و باقی ظلمت
تابستان و زمستان یکی است
شاید برای همین،
هنوز هم دوستت دارم ...
@asheghanehaye_fatima
#غاده_السمان
ترجمه #ستار_جلیل_زاده
ار روزی که تو را شناختم،
ماهیها در هوا پرواز میکنند
گنجشکها زیر آب شنا،
و خروس نیمهشب بانگ برمیزند
غنچهها، شاخههای زمستان را غافلگیر میکنند،
و لاک پشتها مثل خرگوشها میجهند،
گرگ سرخوش با لیلی در جنگل میرقصد
و مرگ خودکشی میکند و نمیمیرد.
از روزی که تو را شناختم،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت نور است و باقی ظلمت
تابستان و زمستان یکی است
شاید برای همین،
هنوز هم دوستت دارم ...
@asheghanehaye_fatima