This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایده های خوشگل برای پیچیدن خمیر👍☺️
ما زحمت درست کردن غذا رومیکشیم اما گاهی دلمون نمیخواد یهکم زمان برای تغییر ظاهرش صرف کنیم .باور کنید وقتی غذا چشم نواز باشه با عشق هم خورده میشه و خستگی از تنتون درمیاد
درست کن بدرخش بانو جان😍
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
ما زحمت درست کردن غذا رومیکشیم اما گاهی دلمون نمیخواد یهکم زمان برای تغییر ظاهرش صرف کنیم .باور کنید وقتی غذا چشم نواز باشه با عشق هم خورده میشه و خستگی از تنتون درمیاد
درست کن بدرخش بانو جان😍
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آه، نمیدانم، اما هستم،
زیبا باش.
بگو: نگاه کن، پرندهای
و پرنده دیدن را به من یاد بده.
بگو: زندگی، نانیست برای گاز زدن،
و سیبها را سرخ از لذت، دیدن و بیشتر و بیشتر، چیزی بگو.
گریه کردن را به من یاد بده.
و وقتی گریستم
به من یاد بده، بگویم: چیزی نیست.
#هرمان_دکونینک
آه، نمیدانم، اما هستم،
زیبا باش.
بگو: نگاه کن، پرندهای
و پرنده دیدن را به من یاد بده.
بگو: زندگی، نانیست برای گاز زدن،
و سیبها را سرخ از لذت، دیدن و بیشتر و بیشتر، چیزی بگو.
گریه کردن را به من یاد بده.
و وقتی گریستم
به من یاد بده، بگویم: چیزی نیست.
#هرمان_دکونینک
@asheghanehaye_fatima
حکمت صدرا:
مجنون را میگفتند که: «از لیلی خوبترانند، بر تو بیاوریم؟»
او میگفت که: «آخر من لیلی را به صورت دوست نمیدارم، لیلی صورت نیست.
لیلی به دست من همچون جامی است، من از آن شراب مینوشم.
من عاشق شرابم و شما را نظر بر قدح است. از شراب آگاه نیستید...»
📖فیه ما فیه
#مولانا
حکمت صدرا:
مجنون را میگفتند که: «از لیلی خوبترانند، بر تو بیاوریم؟»
او میگفت که: «آخر من لیلی را به صورت دوست نمیدارم، لیلی صورت نیست.
لیلی به دست من همچون جامی است، من از آن شراب مینوشم.
من عاشق شرابم و شما را نظر بر قدح است. از شراب آگاه نیستید...»
📖فیه ما فیه
#مولانا
@asheghanehaye_fatima
خاله محبوب می گوید: من فقط به عشق ماتیک زدن زن جعفر شدم. جعفر شوهر اولش بود. گفتند: تا عروسی نکنی نمیتوانی ماتیک بزنی. مامان نمیداند به خاطر چه چیزی زن آقا جان شد.
یک روز مرا به پدرت دادند. فکر کردم لابد بابای دومم است و باید این دفعه دختر او باشم! یک نفر یک مشت به پهلویم زد و گفت: پدرت نیست، شوهرت است! از آن به بعد هر وقت مشت می خوردم می فهمیدم اتفاق مهمی افتاده است!
#فریبا_وفی
#پرنده_من
خاله محبوب می گوید: من فقط به عشق ماتیک زدن زن جعفر شدم. جعفر شوهر اولش بود. گفتند: تا عروسی نکنی نمیتوانی ماتیک بزنی. مامان نمیداند به خاطر چه چیزی زن آقا جان شد.
یک روز مرا به پدرت دادند. فکر کردم لابد بابای دومم است و باید این دفعه دختر او باشم! یک نفر یک مشت به پهلویم زد و گفت: پدرت نیست، شوهرت است! از آن به بعد هر وقت مشت می خوردم می فهمیدم اتفاق مهمی افتاده است!
#فریبا_وفی
#پرنده_من
@asheghanehaye_fatima
چگونه ترکت کنم
وقتی ریه هایم از من معتاد ترند
چگونه نبینمت وقتی چشمانم
دریچه های غیر نگاهت را
به رویم بسته
چگونه نخوانمت
وقتی حنجره ام
جز آوای نامت
واج های دیگر را از یاد برده
این روزها
ماهی لبهایم
در رویای عمیق بوسه هایت
غرق شده..
کاش زمان لحظه ای
به توقف ایمان بیاورد
#مهسا_جهانشیری
چگونه ترکت کنم
وقتی ریه هایم از من معتاد ترند
چگونه نبینمت وقتی چشمانم
دریچه های غیر نگاهت را
به رویم بسته
چگونه نخوانمت
وقتی حنجره ام
جز آوای نامت
واج های دیگر را از یاد برده
این روزها
ماهی لبهایم
در رویای عمیق بوسه هایت
غرق شده..
کاش زمان لحظه ای
به توقف ایمان بیاورد
#مهسا_جهانشیری
زن مانند شیشه ظریف و شکستنی است. هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید. زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند.
#میگل_د_سروانتس
@asheghanehaye_fatima
#میگل_د_سروانتس
@asheghanehaye_fatima
🔹 مجبور نیستی خودت رو به هر کسی اثبات کنی مگر اونی که دوست داره و داریش ، اونم نه همیشه و هر بار ..
@asheghanehaye_fatima
صبح در راه است ، باور داشتم اين را
صبح بر اسب سپيدش تند میتازد
وين شبِ شب ، رنگ میبازد
صبح میآيد و من ،
در آينه موی سپيدم را
شانه خواهم کرد ..
قصهی بيداد شب را با سپيد صبحدم
افسانه خواهم کرد ...
#نصرت_رحمانی
صبح در راه است ، باور داشتم اين را
صبح بر اسب سپيدش تند میتازد
وين شبِ شب ، رنگ میبازد
صبح میآيد و من ،
در آينه موی سپيدم را
شانه خواهم کرد ..
قصهی بيداد شب را با سپيد صبحدم
افسانه خواهم کرد ...
#نصرت_رحمانی
بعضي وقتا اشتباه كمك مون مي كنه كه راه درست رو پيدا كنيم🦋
🌸
زندگی مثل یه پل معلق وسط یه دره عمیق میمونه، ما هم وسط این پل گیر کردیم.
یه دستهای راهمستقیم رو انتخاب میکنن و جلو میرن، یه دستهای هم خلاف.جهت حرکتمیکنن، اما اشتباه نکن!
اونهایی که خلاف جهت میرن بازنده نیستن، بازنده اونهایی هستن که دستشون رو به میلههای پل گرفتن و دارن پایین رو نگاه میکنن،
میترسن، میترسن...
#روزبه_معین
@asheghanehaye_fatima
🌸
زندگی مثل یه پل معلق وسط یه دره عمیق میمونه، ما هم وسط این پل گیر کردیم.
یه دستهای راهمستقیم رو انتخاب میکنن و جلو میرن، یه دستهای هم خلاف.جهت حرکتمیکنن، اما اشتباه نکن!
اونهایی که خلاف جهت میرن بازنده نیستن، بازنده اونهایی هستن که دستشون رو به میلههای پل گرفتن و دارن پایین رو نگاه میکنن،
میترسن، میترسن...
#روزبه_معین
@asheghanehaye_fatima
جانِ جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کِرا بودهای!
رَشک بَرَم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زَهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
یار سبک روح! به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بنده بلا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
#مولوی
@asheghanehaye_fatima
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کِرا بودهای!
رَشک بَرَم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زَهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
یار سبک روح! به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بنده بلا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
#مولوی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آنانکه نه حیران تو حیرتبهحرامان!
دلبستهی غیر تو محبتبهحرامان!
درد تو جفاپیشه حلالِ دلِ ما باد
آنانکه نه بیمار تو راحتبهحرامان!
دیروز نه این بودی و امروز نه آنی
تا باز چه گفتند نصیحتبهحرامان!
با لطف به ما، دلبر رنجیده ز ما را
دیدند و نمردند رقابتبهحرامان!
با او دگری دیدی و تأثیر نمردی
گشتی تو هم از جملهی غیرتبهحرامان!
#میرزا_محسن_تأثیر_تبریزی
آنانکه نه حیران تو حیرتبهحرامان!
دلبستهی غیر تو محبتبهحرامان!
درد تو جفاپیشه حلالِ دلِ ما باد
آنانکه نه بیمار تو راحتبهحرامان!
دیروز نه این بودی و امروز نه آنی
تا باز چه گفتند نصیحتبهحرامان!
با لطف به ما، دلبر رنجیده ز ما را
دیدند و نمردند رقابتبهحرامان!
با او دگری دیدی و تأثیر نمردی
گشتی تو هم از جملهی غیرتبهحرامان!
#میرزا_محسن_تأثیر_تبریزی
■نامهی فریادخواهی
با آنکه پوستام سپید است
به معنایی من زنی زنگی و سیاهام
زیرا من زنی عربام...
در زیر صحراهای جاهلیت
زندهبهگور بودم
و در عصر راه رفتن
بر سطح کره ماه
من همچنان زندهبهگورم
در زیر ریگزارهای حقارت موروثی
و محکومیتی که پیش از من
صادر شده است
من در جستوجوی
عشق برنمیآیم
من در جستوجوی
زنی هستم
چونان من، تنها و دردناک
تا دست در دستاش نهم
ما هر دو
تنها زاده میشویم بر خارزارها
و کودکان قبیله را به دنیا میآوریم
کودکانی که به زودی
تحقیر ما را
به آنان خواهند آموخت
■●شاعر: #غادة_السمان | سوریه، ۱۹۴۲ |
■●برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
■در فرودگاه
با آغوش باز بهسوی هم میدوند
فریادزنان، در حالی که میخندند
بالاخره! بالاخره!
هر دو با لباسهای زمستانی
کلاههای پشمی
دستکش
چکمه
اما فقط در چشم ما
آنها در چشم یکدیگر
هر دو برهنهاند.
■●شاعر: #ویسواوا_شیمبورسکا | Wisława Szymborska | لهستان ۲۰۱۲-۱۹۲۳ |
■●برگردان: #میثم_سراج
■در فرودگاه
با آغوش باز بهسوی هم میدوند
فریادزنان، در حالی که میخندند
بالاخره! بالاخره!
هر دو با لباسهای زمستانی
کلاههای پشمی
دستکش
چکمه
اما فقط در چشم ما
آنها در چشم یکدیگر
هر دو برهنهاند.
■●شاعر: #ویسواوا_شیمبورسکا | Wisława Szymborska | لهستان ۲۰۱۲-۱۹۲۳ |
■●برگردان: #میثم_سراج