.
(بـعـد از خـودکـشـی نـامـوفـق فـرن بـه وسـیـلـه قــرص)
بـاکـسـتـر (جـک لـمـون): تـو نـمـیتـونـی الـان بـری. دکـتـر گـفـت 48 سـاعـت طـول مـیـکـشـه تـا اون مـواد از بـدنـت خـارج بـشـه.
فـرن (شـرلـی مـکلـیـن): چـقـدر طـول مـیـکـشه تـا خـاطـراتـت بـایـه نــفــر دیـگه از بـدنـت خـارج بـشـه؟
📽The Apartment1960
بیلی وایلدر
@asheghanehaye_fatima
(بـعـد از خـودکـشـی نـامـوفـق فـرن بـه وسـیـلـه قــرص)
بـاکـسـتـر (جـک لـمـون): تـو نـمـیتـونـی الـان بـری. دکـتـر گـفـت 48 سـاعـت طـول مـیـکـشـه تـا اون مـواد از بـدنـت خـارج بـشـه.
فـرن (شـرلـی مـکلـیـن): چـقـدر طـول مـیـکـشه تـا خـاطـراتـت بـایـه نــفــر دیـگه از بـدنـت خـارج بـشـه؟
📽The Apartment1960
بیلی وایلدر
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تشکر برای بوسه، که نمی توانم جواب متقابلش را بدهم. چون وقتی بوسه از فاصله ای دور می رسد آدم با آن بوسهٔ آبدار به جای تماس با آن لب های دور و نازنین، به تاریکی و هذیان می افتد.
کافکا
نامه به فلیسه
تشکر برای بوسه، که نمی توانم جواب متقابلش را بدهم. چون وقتی بوسه از فاصله ای دور می رسد آدم با آن بوسهٔ آبدار به جای تماس با آن لب های دور و نازنین، به تاریکی و هذیان می افتد.
کافکا
نامه به فلیسه
.
من فقط سعی میکنم اوضاع رو بهتر کنم
بهت میگم تحت هر شرایطی عاشقتم
بهت میگم زیبایی
دارم سعی میکنم بخندونمت
من با این همه مصیبت کنار میام
اگه فکر کردی من یه سگی ام که دائم بر میگردم, اشتباه کردی.
ولی اگه عشق واقعی بخوای همینه.
این زندگیه واقعیه
بدون نقص نیست,اما واقعیه.
@asheghanehaye_fatima
من فقط سعی میکنم اوضاع رو بهتر کنم
بهت میگم تحت هر شرایطی عاشقتم
بهت میگم زیبایی
دارم سعی میکنم بخندونمت
من با این همه مصیبت کنار میام
اگه فکر کردی من یه سگی ام که دائم بر میگردم, اشتباه کردی.
ولی اگه عشق واقعی بخوای همینه.
این زندگیه واقعیه
بدون نقص نیست,اما واقعیه.
@asheghanehaye_fatima
منو بغل کن ، هروقت دوست داشتی بیا…ماهی یکبار ، سالی یکبار ، اما بغلم کن.
Don't Move| حرکت نکن 2004| سرجیو کاستلیتو
@asheghanehaye_fatima
Don't Move| حرکت نکن 2004| سرجیو کاستلیتو
@asheghanehaye_fatima
.
زادروز #محمد_مختاری فرخنده🌱
(نویسنده، شاعر،مترجم، منتقد ادبی)
(1321_1377)
نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است.
زنجیرهی اشاره همچنان از هم پاشیده است
که حلقههای نگاه
در هم قرار نمیگیرد.
دنیا نشانههای ما را
در حول و حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.
نزدیک شو اگر چه حضورت ممنوع است.
وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دوید در زبان
که حنجره به صفتهایش بدگمان شد.
تا اینکه یک شب از خم طاقی یک صدایت
لرزید و ریخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.
یک یک درآمدیم در هندسه انتظار
و هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقی
و گوشه میدانی خلوت کردیم:
سیمای تابخورده که خاک را چون شیارهایش
آراسته است،
و خیره مانده است در نفرتی قدیمی
که عشق را همواره آواره خواسته است...
تنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمیبایست بنشینی
و در طراوت خاموشی و فراموشی بنگری.
#محمد_مختاری
دفتر: #بر_شانه_فلات/1356
@asheghanehaye_fatima
زادروز #محمد_مختاری فرخنده🌱
(نویسنده، شاعر،مترجم، منتقد ادبی)
(1321_1377)
نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است.
زنجیرهی اشاره همچنان از هم پاشیده است
که حلقههای نگاه
در هم قرار نمیگیرد.
دنیا نشانههای ما را
در حول و حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.
نزدیک شو اگر چه حضورت ممنوع است.
وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دوید در زبان
که حنجره به صفتهایش بدگمان شد.
تا اینکه یک شب از خم طاقی یک صدایت
لرزید و ریخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.
یک یک درآمدیم در هندسه انتظار
و هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقی
و گوشه میدانی خلوت کردیم:
سیمای تابخورده که خاک را چون شیارهایش
آراسته است،
و خیره مانده است در نفرتی قدیمی
که عشق را همواره آواره خواسته است...
تنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمیبایست بنشینی
و در طراوت خاموشی و فراموشی بنگری.
#محمد_مختاری
دفتر: #بر_شانه_فلات/1356
@asheghanehaye_fatima
هرجا که قدم میزنی
جای ردپایت
کلمات شعر من است
که دیروز از آن گذر کرده یی.
فردا اگرکسی ترا بغل بگیرد
عطرشعرهایم را میدهی
وهرمردی با بوسیدن لبانت
شعرمرا زمزمه میکند
#محمدرضا_واقف.
جای ردپایت
کلمات شعر من است
که دیروز از آن گذر کرده یی.
فردا اگرکسی ترا بغل بگیرد
عطرشعرهایم را میدهی
وهرمردی با بوسیدن لبانت
شعرمرا زمزمه میکند
#محمدرضا_واقف.
@asheghanehaye_fatima
❤️❤️:❤️❤️
ساعت به وقت تو،
دلم تنگ است!
تنها بهانه ی شبم،
دوستت دارم ...
#عرفان_یزدانی
❤️❤️:❤️❤️
ساعت به وقت تو،
دلم تنگ است!
تنها بهانه ی شبم،
دوستت دارم ...
#عرفان_یزدانی
ای که روشن شود از
نورِ تو هر صبح جهان...
روشنایِ دل من
شما خورشید سلام..!
#حمید_بیرانوند
#صبحتون_عالی
@asheghanehaye_fatima
نورِ تو هر صبح جهان...
روشنایِ دل من
شما خورشید سلام..!
#حمید_بیرانوند
#صبحتون_عالی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.
یک روز
ساعتی حوالی چند و چند دقیقه صبح
صدایم کن
با همان لحن همیشگی
تا بالای سرم بیا
من چشمانم را نیمه باز میکنم
تو فکر کن هنوز هم خوابم!
لبانم را ببوس..
من بیشتر خودم را به خواب بزنم
و تو همچنان.....
ناگهان بغلت کنم
دیوانه بازی های بچگانه...
صبحانه
میز دونفره
عشقِ تازه دم!
شیرینیِ لبخندت
لقمه ی چشمانت!
را نوش جان کنم
پیراهنِ دلبری هایت را تن کن
برویم قدم قدم
برایت شاخه گلی بخرم ، رنگِ لب هایت
دستت را بگیرم
دلم بی تاب شود
عاشقت شوم
به رسم هر روزه مان..
میانِ لبانت شاعر شوم
روی تارِ موهایت بنوازم..
میان خیابان
پیاده راه
پیچ در پیچ درختان
دست در دست
فاصله هر درخت را خاطره بسازیم
قرارهایمان را
شاخه به شاخه گره بزنیم
عشقمان را
قلبی شویم روی هر دیوار
دوست داشتنمان را
بوسه شویم هر لحظه..
بیا
تمام این شهر را
تک تک خیابان هایش را
همه آدم هایش را
عاشق کنیم
به قرار های دو نفره
به قول های تا ابد پابرجا
بیا ماندمان را قاب شویم
در چشمان هر که هوس عاشقی کرد
که بماند
که بداند
عاشق شدن گذشتن! میخواهد
عاشق ماندن بلد بودن میخواهد. . .
#مانی_شیبانی
.
یک روز
ساعتی حوالی چند و چند دقیقه صبح
صدایم کن
با همان لحن همیشگی
تا بالای سرم بیا
من چشمانم را نیمه باز میکنم
تو فکر کن هنوز هم خوابم!
لبانم را ببوس..
من بیشتر خودم را به خواب بزنم
و تو همچنان.....
ناگهان بغلت کنم
دیوانه بازی های بچگانه...
صبحانه
میز دونفره
عشقِ تازه دم!
شیرینیِ لبخندت
لقمه ی چشمانت!
را نوش جان کنم
پیراهنِ دلبری هایت را تن کن
برویم قدم قدم
برایت شاخه گلی بخرم ، رنگِ لب هایت
دستت را بگیرم
دلم بی تاب شود
عاشقت شوم
به رسم هر روزه مان..
میانِ لبانت شاعر شوم
روی تارِ موهایت بنوازم..
میان خیابان
پیاده راه
پیچ در پیچ درختان
دست در دست
فاصله هر درخت را خاطره بسازیم
قرارهایمان را
شاخه به شاخه گره بزنیم
عشقمان را
قلبی شویم روی هر دیوار
دوست داشتنمان را
بوسه شویم هر لحظه..
بیا
تمام این شهر را
تک تک خیابان هایش را
همه آدم هایش را
عاشق کنیم
به قرار های دو نفره
به قول های تا ابد پابرجا
بیا ماندمان را قاب شویم
در چشمان هر که هوس عاشقی کرد
که بماند
که بداند
عاشق شدن گذشتن! میخواهد
عاشق ماندن بلد بودن میخواهد. . .
#مانی_شیبانی
@asheghanehaye_fatima
ذکر امروز:
وفا کنیم و
ملامت کشیم و
خوش باشیم...
سلام دوستان جان ✋
صبحتون به عشق ❤️
ذکر امروز:
وفا کنیم و
ملامت کشیم و
خوش باشیم...
سلام دوستان جان ✋
صبحتون به عشق ❤️
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر "دستهایت"
دلتنگی ام را به باد می سپارد ...
#سيدعلى_صالحى
@asheghanehaye_fatima
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر "دستهایت"
دلتنگی ام را به باد می سپارد ...
#سيدعلى_صالحى
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تو، یه حالتی داری.
مثلا یه ساعت شنی رو در نظر بگیر که دونه های شن دارن تموم می شن.
یکی مثل تو، از اوناست که همیشه می تونه ساعت شنی رو برگردونه...
#هاروکی_موراکامی
تو، یه حالتی داری.
مثلا یه ساعت شنی رو در نظر بگیر که دونه های شن دارن تموم می شن.
یکی مثل تو، از اوناست که همیشه می تونه ساعت شنی رو برگردونه...
#هاروکی_موراکامی
@asheghanehaye_fatima
در یک نقاب کهنه می مردم
کم کم به پایان می رسیدم از
دردی که در من منتشر می شد
زخمی که در خود می چکیدم از
ترس از کسی که عاشقم باشد
وحشت از اینکه عاشقش باشم
کابوس دنیایی که در من نیست
زیر ِ شکنجه لایقش باشم
در من به دنبال چه می گردی
این زن درونم سالها مرده
مثل خوره افتاده بر جانم
داغی که بر پیشانیم خورده
بدبخت یعنی استخوان سوزی
یعنی درون درد حل باشی
هر جا نشانی از مصیبت بود
تو بهترین ضرب المثل باشی
از پشت تنهایی من یک شب
سوز قدم های تو می آمد
یک زن از اعماق وجود من
کم کم به دنیای تو می آمد
هی پشت پا می زد به احساست
قلبی که در من منفجر می شد
تو یک جنین مرده بودی که
در هستی من منتشر می شد
تا زنده باشد در من امیدی
که از حضور مرگ سرشار است
خوابی که آن شب درتنت دیدم
در من به شکل درد بیدار است
تو یک حضور مستمر بودی
که زندگی را سمت من آورد
سهم بزرگی را که در من بود
-تنهایی من را-تصاحب کرد
کم کم به آغوش تو خو کردم
از قلبم آرام آمدی بیرون
تکثیر کردی در تنم چیزی
مثل دوماهی ِ رها در خون
آغاز فصل سرد بود ودی
بر دود ِمن اسفند می پاشید
دستی از اعماق ِ غزلسوزی
خورشید را از باورم دزدید
داغ از خیال ِ با دلم بودن
من را در آغوش ِ تو حل کردی
بیگانه تختت را تصاحب کرد
جسم ِ کثیفش را بغل کردی
داری فراری می شوی از ترس
از اینکه دائم در خطر باشی
پرهای من بر شانه ات باشد
با یک عجوزه همسفر باشی
عاشقترم از هی نبخشیدن
دست از خیانت پیشگی بردار
گاهی حسادت کن برای عشق
من را به آغوش ِ کسی نسپار
#مریم_حقیقت
در یک نقاب کهنه می مردم
کم کم به پایان می رسیدم از
دردی که در من منتشر می شد
زخمی که در خود می چکیدم از
ترس از کسی که عاشقم باشد
وحشت از اینکه عاشقش باشم
کابوس دنیایی که در من نیست
زیر ِ شکنجه لایقش باشم
در من به دنبال چه می گردی
این زن درونم سالها مرده
مثل خوره افتاده بر جانم
داغی که بر پیشانیم خورده
بدبخت یعنی استخوان سوزی
یعنی درون درد حل باشی
هر جا نشانی از مصیبت بود
تو بهترین ضرب المثل باشی
از پشت تنهایی من یک شب
سوز قدم های تو می آمد
یک زن از اعماق وجود من
کم کم به دنیای تو می آمد
هی پشت پا می زد به احساست
قلبی که در من منفجر می شد
تو یک جنین مرده بودی که
در هستی من منتشر می شد
تا زنده باشد در من امیدی
که از حضور مرگ سرشار است
خوابی که آن شب درتنت دیدم
در من به شکل درد بیدار است
تو یک حضور مستمر بودی
که زندگی را سمت من آورد
سهم بزرگی را که در من بود
-تنهایی من را-تصاحب کرد
کم کم به آغوش تو خو کردم
از قلبم آرام آمدی بیرون
تکثیر کردی در تنم چیزی
مثل دوماهی ِ رها در خون
آغاز فصل سرد بود ودی
بر دود ِمن اسفند می پاشید
دستی از اعماق ِ غزلسوزی
خورشید را از باورم دزدید
داغ از خیال ِ با دلم بودن
من را در آغوش ِ تو حل کردی
بیگانه تختت را تصاحب کرد
جسم ِ کثیفش را بغل کردی
داری فراری می شوی از ترس
از اینکه دائم در خطر باشی
پرهای من بر شانه ات باشد
با یک عجوزه همسفر باشی
عاشقترم از هی نبخشیدن
دست از خیانت پیشگی بردار
گاهی حسادت کن برای عشق
من را به آغوش ِ کسی نسپار
#مریم_حقیقت
@asheghanehaye_fatima
تنهایی از جایی شروع شد، که
شک مان به عاشقانه ها افتاد..
دل هامان را به بی اعتمادی گره زدیم تا
احساس در مویرگ های قلب مان،
ناباور شود به عشقی که
حقانیت اش به تار مویی از شک بند است..
از یار به جای آرامش، بهانه جُستیم تا
تا شانه به شانۀ او، سایه به سایۀ تنهایی قدم برداریم..
تنهایی از جایی شروع شد که
احساس مان به عشق آلزایمر گرفت.. و
آغوش مان به رسالتِ آرامش کافر شد..
از احتمالاتِ شک، به یقینِ خیانت رسیدیم تا
حقِ عشق را کفِ دستِ جدایی بگذاریم..
#حمیدرضا_هندی
تنهایی از جایی شروع شد، که
شک مان به عاشقانه ها افتاد..
دل هامان را به بی اعتمادی گره زدیم تا
احساس در مویرگ های قلب مان،
ناباور شود به عشقی که
حقانیت اش به تار مویی از شک بند است..
از یار به جای آرامش، بهانه جُستیم تا
تا شانه به شانۀ او، سایه به سایۀ تنهایی قدم برداریم..
تنهایی از جایی شروع شد که
احساس مان به عشق آلزایمر گرفت.. و
آغوش مان به رسالتِ آرامش کافر شد..
از احتمالاتِ شک، به یقینِ خیانت رسیدیم تا
حقِ عشق را کفِ دستِ جدایی بگذاریم..
#حمیدرضا_هندی
@asheghanehaye_fatima
ساکت شدن در پیشگاهت، حالِ خوبی نیست
وقتی، تمامِ قلبِ من، از عشق لبریز است
سَر میکشم، آرام و پیوسته، "تو " را، هر بار
این روزها، حالِ دلم، معطوفِ "پاییز" است
دم میکشد احساسِ خامم، بینِ دستانت
در استکانِ کوچکِ گود و کمر باریک!
عطرش، مشامت را نوازش میکند انگار
در یک هوایی کاملا، مطبوع و رمانتیک
تا به فضایی انتزاعی بازگردانیم
یک نقطه عطفی، تا تمامم را بسوزانی
در تندباد حادثه، چون کوه بودم تو...
میآمدی- بی دغدغه ، دل را، بلرزانی!!
یک" تو "-همیشه- ، کنج قلبم، جااااش– خالی بود
راحت، به کاخِ قلب ِ من، وارد شدی! قدیس!
اسکندری–اینبار، میخواهم، نسوزانی ...
این تخت جمشید مرا، با فتنهی ِ "تائیس"
ای کاش! پائیزیترین بارانِ حست را ...
بی وقفه، روی قلب من رگباااار میبستی
ای کاااش! روی ِ _..._ ( نقطه چینها )، در نوشتارت
با قاطعیت مینوشتی: مال ِ من، هستی!
ویرانترین- " ارگ ِ بمم " بعد از نگاه ِ تو
"شوری " مذاقی خوش، برایِ حضرت ِ بخت است!
" در دستِ تعمیرم "، به دستان خودم امروز
آثارِ تاریخی – مرمت کردنش، سخت است!
#فرانك_خليلی
ساکت شدن در پیشگاهت، حالِ خوبی نیست
وقتی، تمامِ قلبِ من، از عشق لبریز است
سَر میکشم، آرام و پیوسته، "تو " را، هر بار
این روزها، حالِ دلم، معطوفِ "پاییز" است
دم میکشد احساسِ خامم، بینِ دستانت
در استکانِ کوچکِ گود و کمر باریک!
عطرش، مشامت را نوازش میکند انگار
در یک هوایی کاملا، مطبوع و رمانتیک
تا به فضایی انتزاعی بازگردانیم
یک نقطه عطفی، تا تمامم را بسوزانی
در تندباد حادثه، چون کوه بودم تو...
میآمدی- بی دغدغه ، دل را، بلرزانی!!
یک" تو "-همیشه- ، کنج قلبم، جااااش– خالی بود
راحت، به کاخِ قلب ِ من، وارد شدی! قدیس!
اسکندری–اینبار، میخواهم، نسوزانی ...
این تخت جمشید مرا، با فتنهی ِ "تائیس"
ای کاش! پائیزیترین بارانِ حست را ...
بی وقفه، روی قلب من رگباااار میبستی
ای کاااش! روی ِ _..._ ( نقطه چینها )، در نوشتارت
با قاطعیت مینوشتی: مال ِ من، هستی!
ویرانترین- " ارگ ِ بمم " بعد از نگاه ِ تو
"شوری " مذاقی خوش، برایِ حضرت ِ بخت است!
" در دستِ تعمیرم "، به دستان خودم امروز
آثارِ تاریخی – مرمت کردنش، سخت است!
#فرانك_خليلی
هیچ کس
کاش....
نباشد نگهش بر راهی
چشم بر در بُوَد و دلبر او دیر کند ...
صائب تبریزی
@asheghanehaye_fatima
کاش....
نباشد نگهش بر راهی
چشم بر در بُوَد و دلبر او دیر کند ...
صائب تبریزی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
میترسم قاب عکس تو را به دیوار بکوبم
گلهایی را که آوردهای در گلدان بگذارم
با یک فنجان چای به استقبال تو بیایم
میترسم پشت در ایستاده باشی
میترسم قدم بردارم
وقاب عکس از دیوار
فنجان چای از میز
و بوی تو از آغوش من سُر بخورد
گاهی زمین به سرعت میچرخد
#مرجان_مهدوی
میترسم قاب عکس تو را به دیوار بکوبم
گلهایی را که آوردهای در گلدان بگذارم
با یک فنجان چای به استقبال تو بیایم
میترسم پشت در ایستاده باشی
میترسم قدم بردارم
وقاب عکس از دیوار
فنجان چای از میز
و بوی تو از آغوش من سُر بخورد
گاهی زمین به سرعت میچرخد
#مرجان_مهدوی
@asheghanehaye_fatima
مارشال : چرا بیخیالش شدی تد؟
تد: وختی همیشه دنبال یکی باشی که نیس ، دیگه نمیتونی با اونایی که کنارتن وقت بگذرونی و لذت ببری ، باید بزاری بره
#ديالوگ مرد پرنده 🎥
.
مارشال : چرا بیخیالش شدی تد؟
تد: وختی همیشه دنبال یکی باشی که نیس ، دیگه نمیتونی با اونایی که کنارتن وقت بگذرونی و لذت ببری ، باید بزاری بره
#ديالوگ مرد پرنده 🎥
.