عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
درخت برگ‌هایش را از دست
می‌دهد
لب مدور بودنش را
و مادینگی، مادینگی‌اش را ...
جز رایحه‌ی تو
که ابا دارد بگذرد
از روزنه‌های حافظه

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima
آتش عشق در نوک پستان‌هایت
همچون آتش جهنم ‌است
که هرچیزی را خاکستر می‌کند
دو خمره‌ی شرابی که
با زبانه‌ی خون خروشان، سرخ گشته‌اند
دو قهوه‌ای سوخته:
سوخته به وسیله‌ی شهوتی گریان و صبری لجام شده
دو پستان تو رام نشدنی‌اند،
و حتی دهانِ چراغ نظاره‌گرشان از تحیر باز مانده ‌است
و نورش بر مجرای تیره‌ی شیرشان منعکس شده‌ است
و من دستانم را دراز می‌کنم
و از دشت پرستاره دزدی می‌کنم
و نوک نادان پستان با ناخن‌اش
به من حمله‌ور می‌شود
و ناخنش را در مرکّب خونم غوطه‌ور می‌کند
ای سِفت پستان،
که عظمت پستانت خارج از توهم است

#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
ﺑﻌﻀﻰ‌ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ‌ ﺷﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ‌اﻳﻢ،
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻰ
ﺣﺮف‌ شان ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻰﺁﻳﺪ
ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻧﻴﻢ لبخند ﺑﺰﻧﻴﻢ.


#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و قسم به تو!
ای ستایش شده، محبوب من!
نامت معراج من است
سوگند که مبعوث شده ام به عشق ورزیدن!

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima
.


برای قلبم چه طرحی بریزم
تا عاشقت نباشد؟
لبانم را چه بیاموزم
که تو را نبوسد
و طاقتم را
که دندان بر جگر بگذارد؟
به شعرم چه بگویم
که منتظرم باشد تا بعد؟
و حال آنکه روزی که تو را نبینم
بی نهایت است...



#نزار_قبانی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
.


برای قلبم چه طرحی بریزم
تا عاشقت نباشد؟
لبانم را چه بیاموزم
که تو را نبوسد
و طاقتم را
که دندان بر جگر بگذارد؟
به شعرم چه بگویم
که منتظرم باشد تا بعد؟
و حال آنکه روزی که تو را نبینم
بی نهایت است...



#نزار_قبانی
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
•••

اگر برای تو خیری داشت   می‌ماند
اگر دوستدارت بود    حرف میزد
و اگر مشتاق دیدنت بود   می‌آمد

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می بوسمت ..
بدون سانسور ...
و می گذارمت تیتر درشت روزنامه !
آنجا که حروفش را بی پروا چیده اند ..
و خبرهایش را محافظه کارانه ...
و من همیشه ...
زندگی را آسان گرفته ام ..
عشق را سخت ..!

#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
نه برف آشفته‌ام می‌کند،
و نه محاصره‌ی صاعقه‌ها، پریشانم
مقاومت می‌کنم
گاه با شــــعر، گاه با عشــــق
و دیگر در این سرما،
هیچ چیزی جز آن‌که دوستت داشته باشم
و شعر عاشقانه‌ای برایت بسرایم
مرا گرم نمی‌کند...!

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima
أحبُّ الشتاءَ لأنّهُ يشبهُ عينيكِ.. غامضٌ، عميقٌ، وحزينٌ كأغنيةٍ قديمة.

زمستان را دوست دارم، زیرا شبیه چشمان توست... مرموز، عمیق و غمگین، همچو آهنگی قدیمی

#نزار_قبانی
#غفران_عبیات

@asheghanehaye_fatima


‌می‌خواهم دوستت بدارم
تا کرویّت را به زمین بازگردانم
و باکرگی را به زبان
و شولای نیلگون را به دریا
چرا که زمین بی تو
دروغی‌ست بزرگ
و سیبی تباه •••

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima
سینه هایت را
با شراب
شستم
شکوفه داده اند...



#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
■دوست می‌دارم پرندگانِ پاییز را

دوست می‌دارم
گم شوم گاه‌به‌گاه به‌سانِ پرندگانِ پاییزی.
می‌خواهم وطنی بیابم
وطنی نو
بی‌هیچ دیّاری و خدایی که تعقیب‌ام کند
و سرزمینی که برنخیزد به دشمنی‌ام.
می‌خواهم بگریزم
از پوستِ خویش/ از صدایم/ از زبان‌ام
می‌خواهم بگریزم
به‌سانِ شمیمِ بستان‌ها
می‌خواهم‌ بگریزم از سایه‌ی خویش/ از نشانی‌ام.
می‌خواهم بگریزم از شرقِ خرافه‌ها و ماران.
از خُلفا،
       از تمامی پادشاهان.
می‌خواهم عشق بِورزَم‌ به‌سانِ پرندگانِ پاییزی،
ای شرق چوبه‌های دار و دشنه‌ها و‌ امیران.
از تمامِ پادشاهان...

می‌خواهم عشق بورزم، به‌سانِ پرندگانِ پاییزی،
ای شرقِ چوبه‌های دار و دشنه‌ها و امیران
از تمام پادشاهان...
می‌خواهم عشق بورزم به‌سانِ پرندگانِ پاییزی؛
ای شرق چوبه‌های دار و دشنه‌ها

■شاعر: #نزار_قبانی [ Nizar Qabbani / سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

■برگردان: #صالح_بوعذار     

📕●به نقل از: کتاب #مسافر_آینه / نشر: #روزگار / چ اول ۱۴۰۲

@asheghanehaye_fatima
عشقِ تو
سردابی‌ست سحرآمیز به هزاران هزار در
                            چو بگشایم دری،
                                      بسته گردد درِ دگری
و چو بنشانم بر لبانت بوسه‌ای،
می‌ترواد
          از
                لبانم
                  شهد وُ شکر وُ عُناب!
.
#نزار_قبانی
برگردان #صالح_بوعذار


@asheghanehaye_fatima
اگر از من بپرسی
بهترین شعرت کدام است
می‌گویم همان که
روزگارم
آرزوهایم
و عمرم را در آن ریختم
همان شعری که
با نستعلیق فارسی نوشتمش
تذهیب شده با ستاره‌ی چشمانت



#نزار_قبانی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

اگر در مقابل زیباییت
ساکت ایستادم،
چون سکوت در حریم زیبایی،
زیباست...
واژه‌های ما دربارهٔ عشق،
عشقمان را می‌کشد
و کلمات آنگاه که به زبان
آورده می‌شوند میمیرند.
برای من و تو همین کفایت می‌کند
که تو برای همیشه
رازی باقی بمانی که
درونم را تکه‌تکه میکنی
امّا بر زبانم جاری نمی‌شوی...!!



#نزار_قبانی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
ای که چون زمستانی
و من دوست دارمت
دستت را از من مگیر
برای بالا پوش پشمین‌ات
از بازی‌های کودکانه‌ام مترس.
همیشه آرزو داشته‌ام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش ِ برف می‌سوزد!



#نزار_قبانی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
.

اگر غول از چراغ جادوی خویش
بیرون آمد
و به من گفت: لبیک
یک دقیقه زمان داری
هر آنچه بخواهی
میتوانی انتخاب کنی
از بین تکه های یاقوت و زمرد
چشمانَت را انتخاب میکردم
بدون تردید...



#نزار_قبانی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
تو را به آسمان شکایت می‌کنم
که چگونه، چگونه توانسته‌یی،
خلاصه‌ی همه زنانی باشی
که بر روی زمین‌اند...

■شاعر: #نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

■برگردان: #احمد_دریس
@asheghanehaye_fatima
چشمانت
گويى عسلى از سرزمين حجاز اند!
و كمرت؛
معاشقه‌ى ابرها است!
دستانت از طلا،
و از انگور
و از پونه
و از ماه درخشان
و من
در برابر گردش سرمه‌ى چشمانت؛
مثل كودكى هستم
كه در شلوغى گم گشت
من دوستت دارم!
ولى الان؛
فراموش كرده‌ام كه كلمات را
چگونه كنار هم بچينم

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima