عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
"ژنرال"

ژنرال،
تانکت قوی‌ترین خودروست
جنگلی را فرومی‌اندازد و 
هزاران‌نفر را له و لوَرده می‌کند
اما یک عیب دارد: 
نیاز به راننده دارد.

ژنرال،
بمب‌افکنت قوی است
ار توفان سریعتر پرواز می‌کند و 
از یک فیل بیشتر بار می‌کشد
اما یک عیب دارد:
نیاز به یک خلبان دارد.

ژنرال،
از آدم‌ها استفاده‌های زیادی 
می‌شود کرد،
او می‌تواند پرواز کند و
می‌تواند بکشد.
اما یک عیب هم دارد:
می‌تواند بیندیشد.

برتولت برشت - شاعر آلمانی
برگردان: علی عبداللهی
کتاب: برشت، برشت شاعر
نشر: کوله‌پشتی

#برتولت_برشت
#برشت
#علی_عبداللهی

@asheghanehaye_fatima
به چه کارمان می‌آید عشق؟
عشق را با ما چه کار؟
چه کمکی؟
به عشق رسانده‌ایم ما؟
در برابر بی‌کاری
در برابر هیتلر
در برابر جنگ اخیر
یا دیروز و امروز
در برابر هراس‌های نو به نو
و باران بمب‌ها؟

از ما چه کمکی برمی‌آید
برابر همه‌ی آن‌چه
ویران‌اش می‌کند؟
هیچ:
ما به عشق خیانت کرده‌ایم.

#برتولت_برشت
برگردان: #علی_عبداللهی


@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
▫️
آهای آیندگان ،
شما که از دل توفانی بیرون می‌جهید
که ما را بلعیده است .
وقتی از ضعف‌های ما حرف می‌زنید
یادتان باشد که از زمانه
سخت ما هم چیزی بگویید.
به یاد آورید که ما بیش از
کفش‌هامان کشور عوض کردیم
و میدان‌های جنگ طبقاتی را
با یأس پشت سر گذاشتیم ،
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود .
این را خوب می‌دانیم :
حتی نفرت از حقارت نیز
آدم را سنگدل می‌کند .
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می‌کند .
آخ، ما که خواستیم زمین را
برای مهربانی مهیا کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما شما وقتی به روزی رسیدید
که انسان یاور انسان بود
درباره ما با رأفت داوری کنید .

#برتولت_برشت
@asheghanehaye_fatima
راستی كه در دوره تيره و تاری زندگی می‌كنم
امروزه فقط حرف‌های احمقانه بی‌خطرند
گره بر ابرو نداشتن، از بی‌احساسی خبر می‌دهد،
و آنكه می‌خندد، هنوز خبر هولناك را نشنيده است.
اين چه زمانه ايست كه
حرف زدن از درختان عين جنايت است
وقتی از اين همه تباهی چيزی نگفته باشيم!
كسی كه آرام به راه خود می‌رود گناهكار است
زيرا دوستانی كه در تنگنا هستند
ديگر به او دسترس ندارند.
اين درست است: من هنوز رزق و روزی دارم
اما باور كنيد: اين تنها از روی تصادف است
هيچ قرار نيست از كاری كه می‌كنم نان و آبی برسد
اگر بخت و اقبال پشت كند، كارم ساخته است.
به من می‌گويند: بخور، بنوش و از آنچه داری شاد باش
اما چطور می‌توان خورد و نوشيد
وقتی خوراكم را از چنگ گرسنه‌ای بيرون كشيده‌ام
و به جام آبم تشنه‌ای مستحق‌تر است.
اما باز هم می‌خورم و می‌نوشم
من هم دلم می‌خواهد كه خردمند باشم
در كتاب‌های قديمی، آدمِ خردمند را چنين تعريف كرده‌اند:
از آشوب زمانه دوری گرفتن و اين عمر كوتاه را بی‌وحشت سپری كردن،
بدی را با نيكی پاسخ دادن،
آرزوها را يكايك به نسيان سپردن،
اين است خردمندی.
اما اين كارها بر نمی‌آيد از من.
راستی كه در دوره تيره و تاری زندگی می‌كنم.

در دوران آشوب به شهرها آمدم
زمانی كه گرسنگی بيداد می‌كرد.
در زمان شورش به ميان مردم آمدم
و به همراهشان فرياد زدم.
عمری كه مرا داده شده بود
بر زمين چنين گذشت.
خوراكم را ميان معركه‌ها خوردم
خوابم را كنار قاتل‌ها خفتم
عشق را جدی نگرفتم
و به طبيعت دل ندادم
عمری كه مرا داده شده بود
بر زمين چنين گذشت.
در روزگار من، همه راه‌ها به مرداب ختم می‌شدند
زبانم مرا به جلادان لو می‌داد
زورم زياد نبود، اما اميد داشتم
كه برای زمامداران دردسر فراهم كنم!
عمری كه مرا داده شده بود
بر زمين چنين گذشت.
توش و توان ما زياد نبود
مقصد در دوردست بود
از دور ديده می‌شد اما
من آن را در دسترس نمی‌ديدم.
عمری كه مرا داده شده بود
بر زمين چنين گذشت.

آهای آيندگان، شما كه از دل توفانی بيرون می‌جهيد
كه ما را بلعيده است.
وقتی از ضعف‌های ما حرف می‌زنيد
يادتان باشد
از زمانه سخت ما هم چيزی بگوييد.
به ياد آوريد كه ما بيش از كفش‌هامان كشور عوض كرديم.
و نوميدانه ميدان‌های جنگ را پشت سر گذاشتيم،
آنجا كه ستم بود و اعتراضی نبود.
اين را خوب می‌دانيم:
حتی نفرت از حقارت نيز
آدم را سنگدل می‌كند.
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می‌كند.
آخ، ما كه خواستيم زمين را برای مهربانی مهيا كنيم
خود نتوانستيم مهربان باشيم.
اما شما وقتی به روزی رسيديد
كه انسان ياور انسان بود
درباره ما
با رأفت داوری كنيد!

#برتولت_برشت
#شاعر_آلمان
ترجمه:
#علی_امینی_نجفی

@asheghanehaye_fatima
نیکی را چه سود
هنگامی که نیکان، در جا سرکوب می‌شوند،
و هم آنان که دوست‌دار نیکانند؟
آزادی را چه سود
هنگامی که آزادگان، باید میان اسیران زندگی کنند؟
خرد را چه سود
هنگامی که جاهل، نانی به چنگ می‌آورد،
که همگان را بدان نیاز است؟
به جای خود نیک بودن، بکوشید
چنان سامانی دهید، که نفس نیکی ممکن شود
یا بهتر بگویم
دیگر به آن نیازی نباشد.
به جای خود آزاد بودن بکوشید
چنان سامانی بدهید، که همگان آزاد باشند
و به عشق ورزی به آزادی نیز
نیازی نباشد.
به جای خود خردمند بودن، بکوشید
چنان سامانی دهید، که نابخردی
برای همه و هرکس
سودایی شود بی‌سود.



#برتولت_برشت
• ترجمه از بهروز مشیری

@asheghanehaye_fatima
▪️

تو هیچ نقطه ضعفی نداشتی
من داشتم ، من عاشق بودم ..

#برتولت_برشت


@asheghanehaye_fatima
می‌خواهم با کسی بروم
که دوستش می‌دارم
نمی‌خواهم هزینه‌ی این هم‌راه شدن را
حساب‌وکتاب کنم
یا این‌که به خوبی و بدی‌اش فکر کنم
حتا نمی‌خواهم بدانم دوستم دارد یا نه
فقط می‌خواهم با آن کسی بروم
که دوستش دارم...


#برتولت_برشت
برگردان: #بهنود_فرازمند

@asheghanehaye_fatima
بعيد نيست حالا هم چنان شود كه بود.
زمانى، سخت دوست‌اش مى‌داشتم
از اين‌رو مى‌دانم كه حتمن او نيز
زمانى، بسيار زيبا بوده است.

و حالا ديگر به ياد نمى‌آورم،
آن وقت‌ها چه‌طورى بود:
يک‌ روز فرومى‌ميراند،
آن چه هفت‌ ماه تمام درخشان بود.

■شاعر: #برتولت_برشت [ آلمان ۱۹۵۶-۱۸۹۸ | Berthold Brecht ]

■برگردان: #على_عبداللهى | #على_غضنفرى

@asheghanehaye_fatima
دریغا!
ما که زمین را
آماده‌ی مهربانی می‌خواستیم کرد
خود
مهربان شدن نتوانستیم!

#برتولت_برشت
برگردان: #احمد_شاملو

@asheghanehaye_fatima
ریسمان پاره را میتوان دوباره گره زد
دوباره دوام می‌آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره‌ای است

شاید ما دوباره هم‌دیگر را دیدار کنیم
اما در آن‌جا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت

#برتولت_برشت

@asheghanehaye_fatima
عشق به چه کار ما می‌آید؟
چه کمکی
عشق به ما کرده است؟
در برابر بی‌کاری
در برابر هیتلر
در برابر جنگ اخیر
یا دیروز و امروز
در برابر هراس‌های نو به نو
و باران بمب‌ها؟

چه از دست‌اش برمی‌آید
برابر هر آن‌چه
ویران‌مان می‌کند
هیچ:
عشق به ما خیانت کرده است

به چه کارمان می‌آید عشق؟
عشق را با ما چه کار؟
چه کمکی؟
به عشق رسانده‌ایم ما؟
در برابر بی‌کاری
در برابر هیتلر
در برابر جنگ اخیر
یا دیروز و امروز
در برابر هراس‌های نو به نو
و باران بمب‌ها؟

از ما چه کمکی بر می آید
برابر همه آن چه
ویران‌اش می‌کند؟
هیچ :
ما به عشق خیانت کرده‌ایم.

#برتولت_برشت
■برگردان: #علی_عبداللهی
@asheghanehaye_fatima
لطفی در حقم کن و زیاد دوستم نداشته باش
از آخرین باری که زیاد دوست داشته شدم به بعد
کم‌ترین محبتی ندیدم


#برتولت_برشت
از شعری
هرگز مگو هرگز
ترجمه‌ی عبداللهی و غضنفری


@asheghanehaye_fatima
تو هیـــچ نقـطه‌ی ضعفی نداشتی!
من داشتم،
من عاشق بودم...!

#برتولت_برشت


@asheghanehaye_fatima
.
آهای آیندگان ، شما که از دل طوفانی بیرون می‌جهید
که ما را بلعیده است.
وقتی از ضعف‌های ما حرف می‌زنید
یادتان باشد
که از زمانه سخت ما هم چیزی بگویید.
به یاد آورید که ما بیش از کفش‌هامان کشور عوض کردیم
و میدان‌های جنگ طبقاتی را با یأس پشت سر گذاشتیم ،
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.
این را خوب می‌دانیم :
حتی نفرت از حقارت نیز
آدم را سنگدل می‌کند.
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می‌کند.
آخ ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما شما وقتی به روزی رسیدید
که انسان یاور انسان بود
درباره ما
با رأفت داوری کنید

#برتولت_برشت

@asheghanehaye_fatima
آنچه را که دل می‌بندی
پُر جدی نگیر.
گفته است که بی تو
قادر به زندگی نخواهد بود
حساب این را هم بکن
که اگر روزی او را دوباره دیدی
اصلاً تو را خواهد شناخت؟
پس در حق من لطفی کن
و زیادی دوست‌ام نداشته باش.
از آخرین باری که دوست داشته شده‌ام
در گذر زمان
آنچه نصیب‌ام نشد
ذره‌ای دوستی بود.

#برتولت_برشت
برگردان:شهاب برهان

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


آنچه را که دل می بندی
پُر جدی نگیر.
گفته است که بی تو قادر به زندگی نخواهد بود
حساب این را هم بکن
که اگر روزی او را دوباره دیدی
اصلاً تو را خواهد شناخت؟
پس در حق من لطفی کن
و زیادی دوست ام نداشته باش.
از آخرین باری که دوست داشته شده ام
در گذر زمان
آنچه نصیب ام نشد
ذره ای دوستی بود

#برتولت_برشت
ترجمه: شهاب برهان
معشوقم
به من گفته
که مرا می‌خواهد
ازین رو
به خوبی از خودم مراقبت می‌کنم
حواسم هست به کجا می‌روم
و می‌ترسم
هر قطره باران که بر من می‌افتد
باعث مرگم شود

#برتولت_برشت
مترجم: محمدرضا مهرزاد

@asheghanehaye_fatima
حقیقت همان اندازه رایج خواهد شد
که ما رواجش بدهیم ،
این که آفتاب پشت پرده نخواهد ماند
حرف مفتی است ،
فقط دست های ماست که می تواند
آفتاب را از پشت پرده بیرون بکشد...

#برتولت_برشت


@asheghanehaye_fatima
می‌خواهم با کسی بروم
که دوستش می‌دارم.

نمی‌خواهم بهای همراهی را
با حساب‌کتاب بسنجم.
یا در اندیشه‌ی خوب و بدش باشم.

نمی‌خواهم بدانم دوستم می‌دارد
یا نمی‌دارد.
می‌خواهم با کسی بروم
که دوستش می‌دارم...

هرگز، مگو هرگز!

#برتولت_برشت


@asheghanehaye_fatima
می‌خواهم با کسی بروم که
«من دوستش می‌دارم»
نمی‌خواهم هزینه‌ی این هم‌راه شدن را
حساب و کتاب کنم
یا این‌که به خوبی و بدی‌اش فکر کنم
حتا نمی‌خواهم بدانم دوستم دارد یا نه
فقط می‌خواهم با آن کسی بروم
که دوستش دارم...

#برتولت_برشت [ آلمان ۱۹۵۶-۱۸۹۸ | Berthold  Brecht ]
@asheghanehaye_fatima