عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
گاه گنجشکی کنار ِ پنجره، گاه شوق ِ یاکریمم میشوی

سایه سار ِ باغهای ِ نوبرت، سیب ِ گونه توت ِ لبهای ِ ترت
شُرشُر ِ رود ِ عسل در دفترت، شعر ِ جنات ِ نعیمم میشوی

گردن آویزت صلیب ِ آفتاب، گیسوانت برگ ِ زیتون و شراب
بر لبت انجیل ِ برنابای ِ ناب، راوی ِ عهد ِ قدیمم میشوی

از بلندی های ِ جولان ِ تنت، تا نوار ِ غزه روی ِ دامنت
تا شب ِ اشغالی ِ پیراهنت، ماریای ِ اورشلیمم میشوی

عشوه ات اعجاز و دینت دلبری، عشق ِ خود را میکنی یادآوری
با دو ابروی ِ کج ِ پیغمبری، چون صراط ِ مستقیمم میشوی

جرعه جرعه ماهی و ماهوری و ارغوان پوشیده ی ِ انگوری و
کوچه گرد ِ شهر ِ نیشابوری و مست ِ خیام ِ حکیمم میشوی

خوش خرامان خوش کرشمه چون غزال، مثل ِ سایه میخزی با شور و حال
نرم و آهسته میایی در خیال، پنجه ورچین ِ حریمم میشوی

در به رویت میگشایم بیقرار، تا میایی میرسد فصل ِ بهار
چین به چین ِ دامنت غرق ِ انار، نقش ِ خوشرنگ ِ گلیمم میشوی

می نشینی روسری وا میکنی، بید ِ مجنون سهم ِ لیلا میکنی
عطرافشان شور برپا میکنی، بوستانی از شمیمم میشوی

آخر ِ شعر است این طرز ِ نگاه، پشت ِ ابری میرود از شرم ماه
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی

#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima

نیکوس کازانتزاکیس (نویسندۀ زوربای یونانی) تعریف می‌کند که در کودکی، پیلۀ کرم ابریشمی را روی درختی می‌یابد؛ درست زمانی که پروانه خود را آماده می‌کند تا از پیله خارج شود. کمی منتظر می‌ماند، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می‌کشد، تصمیم می‌گیرد به این فرآیند شتاب ببخشد. با حرارت دهانش پیله را گرم می‌کند؛ تا اینکه پروانه خروج خود را آغاز می‌کند. اما بال‌هایش هنوز بسته‌اند و کمی بعد، می‌میرد.
کازانتزاکیس می‌گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود. اما من انتظار کشیدن نمی‌دانستم. آن جنازۀ کوچک، تا به امروز یکی از سنگین‌ترین بارها بر روی وجدانم بوده. اما همان جنازه باعث شد بفهمم که فقط یک گناه کبیرۀ حقیقی وجود دارد: «فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان». بردباری لازم است؛ نیز انتظار زمان موعود را کشیدن. و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خداوند برای زندگی ما برگزیده است.

#پائولو_كوئيلو/ دومین مکتوب


@asheghanehaye_fatima
زندگی بسیار کوتاه است و این شما هستید که میتوانید آن را شیرین کنید.

وقتی در تعریف ویژگی، فردی را شیرین می‌خوانیم، منظورمان این است که این فرد آرام و ملایم، مهربان، خوش قلب و آسان‌گیر است، خلق و خوی جوانی دارد.

اگر میخواهید زندگی را برای خود شیرین کنید باید مشخصه‌های فوق را در رفتار خود بگنجانید.

ضرباهنگ زندگی‌تان را آرام‌تر کنید. در رفتار خود با دیگران ملایم و آرام باشید. سعی کنید دیگران  از بودن با شما احساس راحتی داشته باشند. سخاوتمند و دلسوز باشید. اگر کسی از مشکلی رنج می‌برد باید با بذله‌گویی و درک متقابل او را آرام سازید. از لذت ساده‌ی زندگی، از زیبایی و رنگ و بوی گلها، از طعم میوه‌ی تازه و آب‌دار و از آفتاب درخشان لذت ببرید.


✍🏽 #مدونا_کادینگر
📕 365 راه شاد زیستن


@asheghanehaye_fatima
.
"کهکشان" دور و برت بنده نوازی میکرد
"آسمان" روی سرت حاشیه سازی میکرد

"زحل" از برق نگاهت متعجب بود و...
"زهره" با هاله ی چشمان تو بازی میکرد

حال "مریخ" دگرگون و بهم ریخته بود
و "زمین" از نفست داشت هوازی میکرد

"مشتری" مشتری پا پر و قرصت بود و...
دزدکی روی تنت دست درازی میکرد

و "عطارد" که کمی دورتر از چشمت بود
چشم خود را به نگاهت متوازی میکرد

"ماه" را زلف سیاه تو چنان شاعر کرد
روز و شب زلف تو را قافیه سازی میکرد

لب "خورشید" پر از خواهش بوسیدن بود
و لبت را به چنین وسوسه راضی میکرد


#مسعود_محمدپور
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
"کهکشان" دور و برت بنده نوازی میکرد
"آسمان" روی سرت حاشیه سازی میکرد

"زحل" از برق نگاهت متعجب بود و...
"زهره" با هاله ی چشمان تو بازی میکرد

حال "مریخ" دگرگون و بهم ریخته بود
و "زمین" از نفست داشت هوازی میکرد

"مشتری" مشتری پا پر و قرصت بود و...
دزدکی روی تنت دست درازی میکرد

و "عطارد" که کمی دورتر از چشمت بود
چشم خود را به نگاهت متوازی میکرد

"ماه" را زلف سیاه تو چنان شاعر کرد
روز و شب زلف تو را قافیه سازی میکرد

لب "خورشید" پر از خواهش بوسیدن بود
و لبت را به چنین وسوسه راضی میکرد


#مسعود_محمدپور
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
.

نمی توانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی،
ولی می توانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی!
🍁🍂
#سی_اس_لوئیس

@asheghanehaye_fatima
دختر : مادر، آزادی چیست؟
مادر : آزادی چیزی گرانبهاست
دختر : پس ما نمی‌توانیم آن‌ را بخریم؟
مادر : آن‌ها کاری می‌کنند که بهایش زندگیمان باشد!

📕 آزادی عریان می‌آید
#مرام‌المصری


@asheghanehaye_fatima
#انا_گاوالدا :

دوست دارم با تو باشم چون هیچ وقت از با تو بودن خسته نمی شوم. حتی وقتی با هم حرف نمی زنیم، حتی وقتی نوازشم نمی کنی، حتی وقتی در یک اتاق نیستیم، باز هم خسته نمی شوم.
هرگز دلزده نمی شوم. فکر کنم به خاطر این است که به تو اعتماد دارم، به افکارت اعتماد دارم. می توانی بفهمی چه می گویم؟

همه آن چه در تو می بینم و هر آن چه نمی بینم را دوست دارم. با این همه، ضعف هایت را می دانم. اما احساس می کنم همین نقاط ضعف تو و نقاط قوت من هستند که با هم سازگارند. ترس های مشترک نداریم. حتی پلیدی های ما هم به هم می آیند!

@asheghanehaye_fatima
.

بازماندگانِ عشق،
تفاوتِ چندانی با بازماندگانِ جنگ ندارند...!

#بشیرالمشری

@asheghanehaye_fatima
باز شب شد که ز بی‌مهریِ ایامِ دغل
مهربانانه کشد هجرِ تو ما را به بغل

#سلیمان‌_بیک
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
.

سلام بر آنان که شب را غنیمتی برای خراشیدن زخم‌هایشان می‌دانند
و چون اسبی سرکش، آن را تیمار می‌کنند

#پاره_نوشت_ها
#حمید_جدیدی


@asheghanehaye_fatima
بیا
بی‌ تو
آنچنان پر جراحت روی دستِ دنیا افتاده ام
که سربازی تنها
با تفنگی بی‌ِ تیر

#نیکی‌_فیروزکوهی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به دیدارم بیا هر شب ...
دلم تنگ است !
بیا اِی روشن ...
اِی روشن‌تر از لبخند !
شبم را روز کن ...
در زیر تن‌پوشِ سیاهی‌ها !

#مهدی_اخوان_ثالث

@asheghanehaye_fatima
درود بر مهرافروزان نیک اندیش
روز پاییزی تان غوغاگر و خنیاگر نابترین نغمه های مستانه؛
بهروز و فرنوش و کامیاب آرزوهای شایان و رویاهای تابان تان باشید...

@asheghanehaye_fatima
.

تو را چه بنامم
که از هر چه نام والاتری
تو را چه بخوانم
که از هر واژه اولاتری
تو چیستی ؟
تو کیستی ؟
عشقی ٬نفسی ٬آرامشی ٬جانی
نوری ٬ ستاره ی آسمانی ٬ مهتابی
سلطانِ قلبی ٬ شمعِ شبِ تاری
دلیلِ حیاتی ٬ هوایِ نابی
هر چه هستی زنده بمانی...
پایدار می خواهمت
چه دور
چه نزدیک
دلم برایت پر می گیرد...
که شیرین ترین لذت دنیایی...



#باران_قیصری
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
.

گفته بودم
تو آوازی هستی در باد
مانند کاج‌ها، مانند دکل‌ها
به‌سان آنان افراشته و کم‌حرفی
و تو غم‌ناک می‌گردی، به ناگاه
مانند سفردریایی

تو به‌سان جاده‌ای قدیمی جمع می‌کنی
همه‌چیز را در خودت
تو سرشار از پژواک و نواهای دل‌تنگی‌آوری.
و من آن‌گاه بیدار شدم که پرندگان خفته در روح‌ات
پرگشوده و رفته‌ بودند.


#پابلو_نرودا


@asheghanehaye_fatima
پیش چشمم آسمان دریای گوهربار
از شراب زندگی بخشنده‌ای سرشار

دست‌ها را می‌گشایم، می‌گشایم بیش‌تر
آسمان را، چون قدح، در دست می‌گیرم
و آن زلال ناب را سر می‌کشم
سر می‌کشم
تا قطرۀ آخر...
می‌شود از روشنی سیراب

نور اینک نور، در رگ‌های من جاری‌ست
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر می‌رفت
بانگ برمی‌داشتم:
ای خفتگان، هنگام بیداری‌ست.

#فریدون‌_مشیری

@asheghanehaye_fatima