@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه:
#اعظم_کمالی
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه:
#اعظم_کمالی
@Asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند .
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند .
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
"
از آن تو نیستم"
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
برگردان #مستانه_پور_مقدم
"
از آن تو نیستم"
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
برگردان #مستانه_پور_مقدم
@asheghanehaye_fatima
از آن تو نیستم
گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برف ریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گم گشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویام کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
(تیسدیل) [آمریکا]
از آن تو نیستم
گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برف ریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گم گشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویام کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
(تیسدیل) [آمریکا]
@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
■بعد از جدایی
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
■شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale| آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■برگردان: #اعظم_کمالی
■بعد از جدایی
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
■شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale| آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
شاعر: #سارا_تیزدیل
برگردان: #اعظم_کمالی
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
شاعر: #سارا_تیزدیل
برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
کفش جادو به پایام پوشاندی
و مرا به میان خورشید و ستارهگان بردی
و دیگر تمام دنیا مال من بود
آه این کفشها را از پایام درآور
خورشید و ستارهها را میخواهم چه کنم؟
همهی دنیای من تویی
و جهان با همهی ستارهها و خورشیدش
از تو روشنی میگیرد
■●شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■●برگردان: #چیستا_یثربی
@asheghanehaye_fatima
و مرا به میان خورشید و ستارهگان بردی
و دیگر تمام دنیا مال من بود
آه این کفشها را از پایام درآور
خورشید و ستارهها را میخواهم چه کنم؟
همهی دنیای من تویی
و جهان با همهی ستارهها و خورشیدش
از تو روشنی میگیرد
■●شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■●برگردان: #چیستا_یثربی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستم میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
آه در عشق غرقهام کن...
حواسم را در هم بریز
و کر و کور بر جایم بگذار
بیقرارِ تندبادِ عشقت،
شعلهای لرزان در بادی سرکش...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: بنفشه میرزایی
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love – put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind...
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#بنفشه_میرزایی
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستم میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
آه در عشق غرقهام کن...
حواسم را در هم بریز
و کر و کور بر جایم بگذار
بیقرارِ تندبادِ عشقت،
شعلهای لرزان در بادی سرکش...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: بنفشه میرزایی
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love – put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind...
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهای به درون انداختم
که نه زمان تواند باز گرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کار خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجزرّین بر سر دارد.
■The Coin
Into my heart's treasury
I slipped a coin
That time cannot take
Nor a thief purloin,
Oh, better than the minting
Of a gold-crowned king
Is the safe-kept memory
Of a lovely thing.
#سارا_تیزدیل (#سارا_تیسدیل) Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهای به درون انداختم
که نه زمان تواند باز گرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کار خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجزرّین بر سر دارد.
■The Coin
Into my heart's treasury
I slipped a coin
That time cannot take
Nor a thief purloin,
Oh, better than the minting
Of a gold-crowned king
Is the safe-kept memory
Of a lovely thing.
#سارا_تیزدیل (#سارا_تیسدیل) Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
آنهنگام که من چهرهات را نمیبینم
و روزِ دراز در گذر است،
اندوهی سرکش و آشفته
آهسته از نهانگاهِ خود برمیخیزد.
روزِ من شکسته و بیحاصل
بیهیچ نور و ترانهای،
ساحلی حزنانگیز و توفانی
که مویهکنان
روز را به سوگ نشسته...
بر این کرانهی خالی میان جزر و مدش،
برهنه
با صخرهها و شکافهایش؛
بازگرد
بهسانِ دریایی
آوازهخوان
و بیَفروز انبوه ستارگانِ خاموش را...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: فرید فرخزاد
When the long day goes by
And I do not see your face,
The old wild, restless sorrow
Steals from its hiding place.
My day is barren and broken,
Bereft of light and song,
A sea beach bleak and windy
That moans the whole day long.
To the empty beach at ebb tide,
Bare with its rocks and scars,
Come back like the sea with singing,
And light of a million stars.
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#فرید_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
و روزِ دراز در گذر است،
اندوهی سرکش و آشفته
آهسته از نهانگاهِ خود برمیخیزد.
روزِ من شکسته و بیحاصل
بیهیچ نور و ترانهای،
ساحلی حزنانگیز و توفانی
که مویهکنان
روز را به سوگ نشسته...
بر این کرانهی خالی میان جزر و مدش،
برهنه
با صخرهها و شکافهایش؛
بازگرد
بهسانِ دریایی
آوازهخوان
و بیَفروز انبوه ستارگانِ خاموش را...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: فرید فرخزاد
When the long day goes by
And I do not see your face,
The old wild, restless sorrow
Steals from its hiding place.
My day is barren and broken,
Bereft of light and song,
A sea beach bleak and windy
That moans the whole day long.
To the empty beach at ebb tide,
Bare with its rocks and scars,
Come back like the sea with singing,
And light of a million stars.
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#فرید_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برفریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گمگشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فروبندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم.
■I Am Not Yours
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love - put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind.
#سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برفریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گمگشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فروبندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم.
■I Am Not Yours
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love - put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind.
#سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستام میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستام میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
Stephen kissed me in the spring,
Robin in the fall,
But Colin only looked at me
And never kissed at all.
Stephen’s kiss was lost in jest,
Robin’s lost in play,
But the kiss in Colin’s eyes
Haunts me night and day.
Sara Teasdale, The Collected Poems
استفان مرا در بهار بوسید
رابین در پاییز
اما کالین فقط به من خیره شد
و هرگز نبوسیدم
بوسهی استفان در شوخی گم شد
برای رابین در بازی
اما بوسهی در چشمان کالین
روز و شب برایم تداعی میشود
#سارا_تیزدیل /مجموعهی اشعار
مترجم #رضا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
Robin in the fall,
But Colin only looked at me
And never kissed at all.
Stephen’s kiss was lost in jest,
Robin’s lost in play,
But the kiss in Colin’s eyes
Haunts me night and day.
Sara Teasdale, The Collected Poems
استفان مرا در بهار بوسید
رابین در پاییز
اما کالین فقط به من خیره شد
و هرگز نبوسیدم
بوسهی استفان در شوخی گم شد
برای رابین در بازی
اما بوسهی در چشمان کالین
روز و شب برایم تداعی میشود
#سارا_تیزدیل /مجموعهی اشعار
مترجم #رضا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
به تو چه مدیونم؟
به تو که مرا
عمیق و طولانی دوست داشتی؟
تو هرگز روحم را بالِ پرواز نبخشیدی؛
یا قلبم را آوازی ندادی...
آه اما مدیونم
به او که عاشقش هستم،
مدیونم به او
که اصلن دوستم ندارد؛
به او
دروازهی گشودهیی را بدهکارم
که بر باروهای بهشت
گذاشته شده است.
■شاعر: #سارا_تیزدیل
■برگردان: #کوثر_شیخ_نجدی
📕●از کتاب: #آوازهای_عاشقانه
@asheghanehaye_fatima
به تو چه مدیونم؟
به تو که مرا
عمیق و طولانی دوست داشتی؟
تو هرگز روحم را بالِ پرواز نبخشیدی؛
یا قلبم را آوازی ندادی...
آه اما مدیونم
به او که عاشقش هستم،
مدیونم به او
که اصلن دوستم ندارد؛
به او
دروازهی گشودهیی را بدهکارم
که بر باروهای بهشت
گذاشته شده است.
■شاعر: #سارا_تیزدیل
■برگردان: #کوثر_شیخ_نجدی
📕●از کتاب: #آوازهای_عاشقانه
@asheghanehaye_fatima
.
بیا
هنگام که ماهِ پریدهرنگ
در شفقِ مرواریدگون بهاری
چون گلبرگی شناور است،
بیا با بازوانی گشوده
برای در آغوش کشیدنام
بیا با غنچهی لبهایت برای بوسیدنام
بیا که زندگی همچون
پروازِ شبپرهیی ظریف پرشتاب است؛
شبپرهیی
که در تارِ سالیان گذرا
گیر افتاده؛
بیا که بهزودی
ما دو تن
که چنین گرم و مشتاقایم
به سنگهای خاکستریِ چمنزار
بدل خواهیم شد.
❄️ #سارا_تیزدیل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بیا
هنگام که ماهِ پریدهرنگ
در شفقِ مرواریدگون بهاری
چون گلبرگی شناور است،
بیا با بازوانی گشوده
برای در آغوش کشیدنام
بیا با غنچهی لبهایت برای بوسیدنام
بیا که زندگی همچون
پروازِ شبپرهیی ظریف پرشتاب است؛
شبپرهیی
که در تارِ سالیان گذرا
گیر افتاده؛
بیا که بهزودی
ما دو تن
که چنین گرم و مشتاقایم
به سنگهای خاکستریِ چمنزار
بدل خواهیم شد.
❄️ #سارا_تیزدیل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهیی به درون انداختم
که نه زمان تواند بازگرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کارِ خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چهقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجِ زرین بر سر دارد.
■شاعر: #سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
■برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهیی به درون انداختم
که نه زمان تواند بازگرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کارِ خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چهقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجِ زرین بر سر دارد.
■شاعر: #سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
■برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima