عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



■پس از عشق

دیگر هیچ جادویی وجود ندارد
ما هم‌دیگر را ملاقات می‌کنیم
مثل همه‌ی مردم
تو هیچ معجزه‌ای برای‌ام نمی‌کنی
نه حتا زمانی‌ که من برای‌ات معجزه‌ای دارم
تو باد بودی و من دریا...

دیگر هیچ شکوهی وجود ندارد
من بی‌آن‌که بخواهم
در کنار ساحل
مثل آب‌گیری بزرگ شده‌ام
هرچند آب‌گیر در زمان طوفان امنیت دارد
و از جزر و مد پایان یافته است،
اما
بسیار متلاطم‌تر از دریا شده است
برای همه‌ی آرامش‌ها.

■●شاعر: #سارا_تیس‌دیل | Sara Teasdale |
آمریکا● ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |

■●برگردان: #مهناز_یوسفی
@asheghanehaye_fatima🍀

ڪفشِ جادو
بہ پایم پوشاندے
وَ مرا بہ میانِ
خورشید وُ ستارگان بُردے
وَ دیگر تمامِ دنیا مالِ من بود !

آه !
این ڪفش‌ها را از پایم درآور ،
خورشید وُ ستاره‌ها را
مےخواهم چہ ڪُنَم ؟

همہ‌ے دنیاے من تُویے
وَ جہان با همہ‌ے
ستاره‌ها وُ خورشیدَش
از تُو روشنے مےگیرد !



#سارا_تیس‌دیل
@asheghanehaye_fatima



■خانه‌ی رویاها

رویاهای خالی‌ام را گرفتی
و با همه چیز پر کردی
با مهربانی و سخاوت
تابستان و آفتاب

رویاهای کهنه‌ی قدیمی
محل ازدحام افکارم
از شادی‌ها دورند
حتا از یک نغمه‌ی ساده

آه، رویاهای خالی مبهم بودند
و بی‌انتها
شیرین و پُر سایه
جایی که افکارم می‌توانستند پنهان شوند

اما تو رویاهایم را بردی
و کاری کردی که به حقیقت تبدیل شوند
حالا افکارم جایی برای گشتن ندارند 
و همچنین کاری برای انجام دادن

■●شاعر: #سارا_تیس‌دیل | Sara Teasdale |
آمریکا● ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |

■●برگردان: #هودیسه_حسینی
آمدند تا اشتباهاتِ تُو را
بہ من بگویند ...

یڪے یڪے
خودشان را معرّفے ڪَردند ،
بلند بلند مےخندیدم
وقتے این ڪار را مےڪَردند !

من همہ‌ے آن‌ها را بہ خوبے
از قبل مےشناختم ...

آه ، آن‌ها ڪورند ،
آن‌ها بیش از حد ڪورند
براے دیدن ...

گناهانِ تُو باعث شده بود
ڪہ بیشتر ؏اشقَت باشم !!!



#سارا_تیس‌دیل


@asheghanehaye_fatima

■خانه‌ی رویاها

رویاهای خالی‌ام را گرفتی
و با همه چیز پر کردی
با مهربانی و سخاوت
تابستان و آفتاب

رویاهای کهنه‌ی قدیمی
محل ازدحام افکارم
از شادی‌ها دورند
حتا از یک نغمه‌ی ساده

آه، رؤیاهای خالی مبهم بودند
و بی‌انتها
شیرین و پُر سایه
جایی که افکارم می‌توانستند پنهان شوند

اما تو رؤیاهایم را بردی
و کاری کردی که به حقیقت تبدیل شوند
حالا افکارم جایی برای گشتن ندارند 
و هم‌چنین کاری برای انجام دادن.




#سارا_تیس‌دیل | Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
برگردان: #هودیسه_حسینی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


■پس از عشق

دیگر هیچ جادویی وجود ندارد
ما هم‌دیگر را ملاقات می‌کنیم
مثل همه‌ی مردم
تو هیچ معجزه‌ای برای‌ام نمی‌کنی
نه حتا زمانی‌ که من برای‌ات معجزه‌ای دارم
تو باد بودی و من دریا...
دیگر هیچ شکوهی وجود ندارد
من بی‌آن‌که بخواهم
در کنار ساحل
مثل آب‌گیری بزرگ شده‌ام
هرچند آب‌گیر در زمان طوفان امنیت دارد
و از جزر و مد پایان یافته است،
اما
بسیار متلاطم‌تر از دریا شده است
برای همه‌ی آرامش‌ها.



#سارا_تیس‌دیل | Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |

برگردان: #مهناز_یوسفی
@asheghanehaye_fatima
■سکه

من از دریچه‌ی گنجینه‌ی قلب‌ام سکه‌ای به درون انداختم
که نه زمان تواند باز گرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطره‌ی یک کار خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمی‌کند،
چقدر خوش‌تر از ضرب سکه‌ی پادشاهی است که تاج‌زرّین بر سر دارد.

■The Coin

Into my heart's treasury
I slipped a coin
That time cannot take
Nor a thief purloin,
Oh, better than the minting
Of a gold-crowned king
Is the safe-kept memory
Of a lovely thing.

#سارا_تیزدیل (#سارا_تیس‌دیل) Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |

برگردان: #حسین_الهی_قمشه‌ای
آیا هرگز می‌دانستی
که در زمان‌های دور
آن‌قدر عاشقم بودی که عشقت هرگز به کاهلی و نابودی راه نمی‌برد؟
تو آن زمان جوان بودی
مغرور و دل‌زنده
بیش از حد جوان بودی برای دانستنش سرنوشت بادی‌ست و برگ‌های سرخ در حضورش به پرواز درمی‌آیند پراکنده
در دوردست و در دوران طوفانی سال…
هم اکنون، به ندرت همدیگر را می‌بینیم اما هر گاه سخن گفتنت را بشنوم
راز تو را می‌دانم
عزیزکم، عزیز دلم


#سارا_تیس‌دیل
برگردان: #مهناز_یوسفی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■رهگذر

روزی پا به قلبم گذاشت عشق،
مهمانی ناخوانده و اندوهگین بود؛
تنها آنگاه که عاجزانه می‌خواست بماند
پس از لَختی گذاشتم که بیاساید.
او به زاری خواب از چشمان من ربود
و با سرشکِ چشمانش رؤیاهایم را برآشفت،
و آن زمان که قلب من در اشتیاق آوازی بود
از ترس خود شور آوازم را ساکت کرد.
حالا که او به راه خود رفته است
دل‌تنگِ درد شیرینش هستم،
و شبها گاه به راز و نیازی می‌گویم
که کاش دوباره بازگردد.

■The Wayfarer

Love entered in my heart one day,
A sad, unwelcome guest;
But when he begged that he might stay,
I let him wait and rest.
He broke my sleep with sorrowing,
And shook my dreams with tears,
And when my heart was fain to sing,
He stilled its joy with fears.

But now that he has gone his way,

I miss the old sweet pain,
And sometimes in the night I pray
That he may come again

#سارا_تیس‌دیل
.

آیا هرگز می‌دانستی
که در زمان‌های دور
آن‌قدر عاشقم بودی که عشقت هرگز به کاهلی و نابودی راه نمی‌برد؟
تو آن زمان جوان بودی
مغرور و دل‌زنده
بیش از حد جوان بودی برای دانستنش سرنوشت بادی‌ست و برگ‌های سرخ در حضورش به پرواز درمی‌آیند پراکنده
در دوردست و در دوران طوفانی سال…
هم اکنون، به ندرت همدیگر را می‌بینیم اما هر گاه سخن گفتنت را بشنوم
راز تو را می‌دانم

#سارا_تیس‌دیل

@asheghanehaye_fatima