عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
صبح ها
خورشید بیدارم میکند
تا با هم دنبال تو بگردیم!
درکدام مغرب آرمیده ای
که در هیچ مشرقی
طلوع نمیکنی!

#حامد_نیازى



@asheghanehaye_fatima
خطوط ریز روی صورتت،
نقشه‌ی راهیه که اومدی...


📽Wonder
#دیالوگ

@asheghanehaye_fatima
هستی اما...
کمرنگ
حرف میزنی اما
تلخ
محبت میکنی اما سرد
چه اجباریست دوست داشتنِ من لعنتی؟!


#فريبا_وفی

@asheghanehaye_fatima
Cry In The Rain
saeed yanesi
" زیر باران گریه کن "

#همایون_شجریان
ميكس و مشاپ : سعید یانسی
کاور : سعید یانسی
۰ زیر باران گریه کن ۰

در خاطرات من نکات مبهم و توضیح‌ ناپذیری وجود دارد که آنچنان مرا بی‌اختیار و از خود بیخود می‌سازد، که ساعت‌ها از آنچه پیرامون من است بی‌خبرم و همه چیز، حتی واقعیات را فراموش می‌کنم…

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما نه برنده به دنيا اومدين و نه بازنده، شما با قدرت انتخاب به دنيا اومدين..💪


@asheghanehaye_fatima
چیزی بِه‌رَغمِ مرگ ...



چیزی هست که نمی‌توانم آن را
فراموش کنم
و نمی‌دانم که چیست.

این همان چیزی است که
امیدوارم وقتی بمیرم،
آن را بازیابم.


پایانِ زندگیِ ما  لزوماً
همان روزِ مرگمان نیست :

برای برخی کسان،
این روز
بسی پیش‌تر فرامی‌رسد،
اما برای آن کس که به‌راستی زنده است،
شاید هرگز  فرا نَرسد.


هرگز نومید نمی‌شوم،
زیرا به مرگ  اعتمادِ کامل دارم.

در واقع
به زندگی اعتمادی دارم
که تا بدین غایت
پیش می‌رود.


مرگ  که از سِنخِ زمان است،
نمی‌تواند آنچه را
که از سِنخِ زمان نیست
لمس کند،
اما برای دیدنِ آن
باید تلاشی عظیم کرد.


چیزی وجود دارد که به‌رغمِ مرگ،
می‌پاید ...

اگرچه در سوگواری  رنج است،
اما در اندیشیدن به مردگان نیز
لطافتی عظیم وجود دارد.

از نظرِ من،
مردگان
بهترین سَهمِ زندگی را اختیار کرده‌اند
و تا اَبد  از آن تغذیه می‌کنند.

گمان می‌کنم مردگان
چیزی می‌دانند که ما  از آن بی‌خبریم.

اگر مردگان بازنمی‌گردند،
شاید  از آن روست که
شگفتیِ عظیم‌تر از
سراسرِ زندگیِ گذشته‌شان را یافته‌اند.


مردگان را
چنان می‌بینم
که گویی از هر دغدغه‌ای رهیده‌اند
و تا اَبد
در اندیشه‌ی زیباییِ تصورناپذیری
مستغرق‌اند ...






            #کریستین_بوبن

           کتاب :  نورِ جهان

              ( ص ۱۳۱ )

       @asheghanehaye_fatima
پروانه گفت :

« زنده بودن کافی نیست،
باید آزادی و نورِ خورشید
و گُلِ کوچکی برای مصاحبت داشت ... »






           #هانس_کریستین_اندرسن

مجموعه‌داستان سفر به سرزمین افسانه‌ها

        ( ص ۶۹ ــ داستان پروانه )

            @asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
گذشته ...




هیچ چیز در گذشته
نمی‌تواند سببِ رنجِ ما شود،
مگر اینکه
در ذهن‌ِمان
به آن معنای خاصی بدهیم.

مگر اینکه  خودمان و دیگران را
قضاوت کنیم.

مگر اینکه  از خودمان
طلبکار شویم که چرا گذشته را
با دانشِ امروزمان زندگی نکرده‌ایم.

گذشته  به خودیِ خود
مجموعه‌ای از رخداد‌هاست
که می‌توان آنها را
مانندِ یک فیلم سینمایی تماشا کرد.

فیلمی که نقشِ اَوّلَش را
خودت بازی کرده‌ای.

ممکن است لحظه‌ای  از سَرِ همدلی
با خودت بخندی  یا  گریه کنی.

اما بعد از ساعتی
فیلم تمام می‌شود.

بَعد  باید بلند شَوی و
زندگی را از سَر بگیری ...







         کوثر شیخ‌نجدی

       
‏آیا تاکنون چشمانی را که در آن‌ها خاکستر ریخته باشند دیده‌اید؟ منظورم چشمانی است که در آن‌ها آثار غم‌انگیز آرزوهای بی‌حاصل خوانده می‌شود. چشمانی که نمی‌توان در آن‌ها نگاه کرد.

📕 سرنوشت یک انسان
✍🏽 #میخائیل_شولوخف


@asheghanehaye_fatima
مرا جواب می‌کند
سکوتِ چشم‌های تو

و باز
تنگیِ نفس و
باز هم  هوای تو


دوباره
می‌زند به این سَرِ جنون‌گرفته‌ام

دوباره  انقلابِ من

         دوباره  کودتای تو ...







           #شفیعی_کدکنی




@asheghanehaye_fatima
.
مه بود. کنار آتش نشستم و به ماه کوهستان نگاه کردم. بعد دلم برایت تنگ شد. دلم خواست حالت را بپرسم، درباره چیزی ساده با تو حرف بزنم، بعد بگویم قصه‌ام را بفرستم بخوانی؟

یادم آمد صد سال است قصه‌ای ننوشته‌ام. یادم آمد صد سال است حرف نمی زنیم.

اما مه بود و بوی چوب سوخته و خاک خیس و باران و تنهایی. طبیعی بود دلتنگت باشم. طبیعی نبود؟

#حمیدسلیمی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو را می‌نگرم تا کنارم بنشینی
‏و دست‌هایت را در گیسوان من نهان سازی
‏چون نسیم
‏چون راز جهان.

‏‌ #بیژن‌_الهی

@asheghanehaye_fatima
عشق هیچ‌چیز را سرشار نمی‌سازد، نه فراموشی سرهایتان را و نه پرتگاه دل‌هایتان‌. عشق بیشتر به نقصان می‌ماند تا وفور. عشق وفور نقصان است. آری می‌دانم، ورای فهمیدن است، امّا آنچه در درک نمی‌گنجد، بدین سادگی به زیستن راه می‌برد.

📕 سی اثر
📝 #کریستین_بوبن

@asheghanehaye_fatima
دخترکی در کوچه راه می‌رود
با بستنی که در دست دارد
سردی قله‌های دوردست در زیر لب‌اش
خنکی رودخانه‌های جاری در رگ‌های‌اش
و عسل کندوی دره‌ها بر روی زبان‌اش،
اما در چشمان‌اش
نشانه‌ای برق می‌زند
که از آن نمی‌توانم، گوشه‌ی کم‌سویی را برای شما بازگو کنم...

#یدالله_مفتون‌_امینی


@asheghanehaye_fatima
آغوش تو - آوا بهرام
@AvngMusic_bot
آهنگ  :   آغوشِ تو ..
#آوا_بهرام

ترانه‌سرا  :  مریم دلشاد
آهنگساز  :  وحید پویان
تنظیم  :  ایلیا علییاری




به آغوشِ تو محتاجم
بغل کن خَستگی‌هامو
یه‌جوری باورم کن
تا بِفَهمی قلبِ تَنهامو

من از کابوس و شب  دور و
به صبح و بوسه  نزدیکم
به من قدرت بِدِه با عشق
تَوانَم کم شده از غم

کمک کن زندگی با تو
یه راهِ بی‌خطر باشه
قشنگِ خونه باشی و
یه عاشق  پُشتِ دَر باشه

اگه حالِ دلم خوبه
سکوتَم معجزه کرده
وَگرنَه خوب می‌دونم
که دَرد  از هر طرف  دَردِه ...


من از حَقّم گذشتم
تا عذابِ لحظه  کم باشه
سَرَم بالاست  وقتی که
زمونه  متهم باشه

به عاقل  حکمِ آزادی
به دیوونه  قفس دادن
اونایی که بَدی کردن
همه  تقاص  پَس دادن!

به آغوشِ تو محتاجم
بغل کن خستگی‌هامو ...

@asheghanehaye_fatima
جهنّم است بهشتی که نیستی تو در آن...
#فاضل_نظری
@asheghanehaye_fatima
شیفتهٔ حلقهٔ گوش توام
سوختهٔ چشمهٔ نوش توام

ماهرخ با خط و خال منی
دلشدهٔ بی تن و توش توام

ترک منی گوش به من دار از آنک
هندوک حلقه به گوش توام

خانه بیاراسته‌ام چون نگار
منتظر خانه فروش توام

چون دلم از خشم تو آید به جوش
عاشق خشم تو و جوش توام

خط چه کشی بر من غمکش از آنک
مست خط غالیه‌پوش توام

هوش به من باز کی آید که من
تا به ابد رفته ز هوش توام

گرچه به گویایی من نیست کس
یک شکرم ده که خموش توام

چون بگریزی تو ز عطار از آنک
با تو به هم دوش به دوش توام


#عطار_نیشابوری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
هر شبی روزی و هر روز زوالی دارد
شب وصل من و معشوق مرا آخر نیست

سر موییم نظر کن که من اندر تن خویش
یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست

همه دانند که سودازده دلشده را
چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست


#سعدی
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima