عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
 

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه

شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای
قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه

هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه

#حافظ

@asheghanehaye_fatima
اما عشق؟
آن را برای خلوت دوباره‌مان
لای دندان‌هایم گذاشته‌ام

#بیژن_نجدی

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این قانون چهلم است:
زندگی بدون عشق ارزش زیستن ندارد. از خودت نپرس باید در پی چه عشقی باشی; معنوی یا جسمانی، الهی یا بشری، شرقی یا غربی...دسته بندی ها، فقط و فقط به دسته بندی های بیشتر راه می برند. عشق نه هیچ برچسبی می پذیرد و نه هیچ تعریفی. همان چیزی است که هست، بی آلایش و ناب. عشق آب حیات است و عاشق روح آتش است! جهان به لونی دیگر در می آید وقتی آتش، به آب عشق می ورزد.


👤الیف شافاک
📚ملت عشق


@asheghanehaye_fatima
آنچنان عشق تو بدخوی برآورد مرا
که تسلی به دو عالم نتوان کرد مرا

منم آن داغ که از صبح ازل پرورده است
در سراپرده دل، عشق جوانمرد مرا

تلخی مرگ به کامم می لب شیرین است
بس که کرده است جهان حادثه پرورد مرا

نیست اندیشه ام از خواب عدم، می ترسم
که فراموش شود چاشنی درد مرا

عرق غیرت پیشانی خورشیدم من
نفس صبح قیامت نکند سرد مرا

در بیابان توکل منم آن خار یتیم
که به صد خون جگر آبله پرورد مرا

گر چو خورشید به خود تیغ زنم معذورم
طرفی نیست درین عالم نامرد مرا

گل نچیدم به امید ثمر از یار و فلک
بازیی کرد که از هر دو برآورد مرا

بود هر ذره من در کف بادی صائب
سالها گشت فلک تا به هم آورد مرا

#صائب_تبریزی
دیوان اشعار, غزلیات
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
بهانه‌ها را مرور کردم
گذشته را به آفتاب سپردم
به عشق مرده
رضایت دادم
یعنی همین که تو
در دوردست زنده‌ای
به سرنوشت رضایت دادم...

#محمدعلی_سپانلو
@asheghanehaye_fatima
بزرگترین تهدید،
خطرِ از دست دادنِ خود است، که به قدری بی‌سر و صدا رخ می‌دهد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده...

#کی_یر_کگور

@asheghanehaye_fatima
مرگ، یکبار رُخ نمی دهد
زیرا همه ی ما هر روز چند بار می میریم!
هر بار که با آرزوها
علایق و پیوندهای خود،
وداع می کنیم، می میریم...

#مارسل_پروست

@asheghanehaye_fatima
من عشق را انگار یک شب خواب دیدم
وز رهگذرها داستانش را شنیدم

کو آن سبک‌باری؟که چون پر‌می‌گشودم
چون کودکان در خواب‌هایم می‌پریدم

من زخمی از دیروزم و بیزار از امروز
وز آن‌چه می‌نامند فردا، ناامیدم

یا جبر بود و یا جهان تاریک،آن روز
روزی که من تقدیر خود را برگزیدم

شب بود و سردابی، ندیدم آفتابی
چندان که تودرتوی ظلمت را، دریدم

شب‌بو نبود،آری،تمامش شوکران بود
گل‌های بسیاری که از هرسوی،چیدم

گفتم بیفروزم چراغی در شب اما
در زیر آب انگار کبریتی کشیدم

همواره یا دیر آمدم، یا زود،یعنی
هربار بی‌هنگام شد، وقتی رسیدم...

#حسین_منزوی

@asheghanehaye_fatima
این مه‌یی که میانِ من و تو پرده برافراشته
چیزی جز خاکسترِ عشق‌مان نیست.



هذا الضباب الذي يحجبني عنك
ما هو إلا رماد حبنا.

■شاعر: #سنیه_صالح
■برگردان: #محمد_حمادی

@asheghanehaye_fatima
Baghalam Kon
Shahryar
کجا رسد به تو مکتوب گریه‌آلودم
که باد هم نبرد کاغذی که نم دارد
▪️
تویی در دیده‌ام چون نور و محرومم ز دیدارت
نمی‌دانم ز نزدیکی کنم فریاد، یا دوری
▪️
چنان به فکرِ تو در خویشتن فرورفتیم
که خشک شد چو سبو دستِ زیرِ سر
ما را
▪️
پیوسته است سلسله موج‌ها به هم
خود را شکسته، هر که دل ما شکسته است
▪️
دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه، پر است
عشق در هر گذری، رنگ دگر می‌ریزد
▪️
لطافت آنقدر دارد که هنگام خرامیدن
توان از پشت پایش دید نقش روی قالی را

▪️
بازآ که از جدایی تیغ تو زخم‌ها
چون ماهیانِ تشنه دهن باز کرده‌اند
▪️
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالی‌ست جای تو
▪️
حلقه‌ی دام گرفتاری دهن وا کردن است
ماهی لب‌بسته را قلاب نتواند گرفت

#صائب‌_تبریزی

@asheghanehaye_fatima
خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم

سزای تکیه گهت منظری نمی‌بینم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم

بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشم

سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر می‌گرفت دامن چشم

نخست روز که دیدم رخ تو دل می‌گفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم

به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم

به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم

#حافظ
غزلیات
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
زیبا نتواند دید الا نظر پاکت

گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم
باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت

دانم که سرم روزی در پای تو خواهد شد
هم در تو گریزندم دست من و فتراکت

ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت
وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت

گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت

مه روی بپوشاند خورشید خجل ماند
گر پرتو روی افتد بر طارم افلاکت

گر جمله ببخشایی فضلست بر اصحابت
ور جمله بسوزانی حکمست بر املاکت

خون همه کس ریزی از کس نبود بیمت
جرم همه کس بخشی از کس نبود باکت

چندان که جفا خواهی می‌کن که نمی‌گردد
غم گرد دل سعدی با یاد طربناکت

#سعدی
دیوان اشعار, غزلیات
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه می‌انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید...

#هوشنگ_ابتهاج
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست
وین آب زندگانی از آن حوض کوثرست

ای باد بوستان مگرت نافه در میان
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پرست

این قاصد از کدام زمینست مشک بوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست

بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند
یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبرست

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبرست

دانی که چون همی‌گذرانیم روزگار
روزی که بی تو می‌گذرد روز محشرست

گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست

#سعدی
دیوان اشعار, غزلیات
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
من آمدم که تن‌ت جامه‌ی تن‌م باشد
که دست‌های تو بر دور گردن‌م باشد
.
من آمدم که تو را با خودم رقم بزنم
تو را میان خیابان شبی قدم بزنم
.
کسی نبود مرا لحظه‌ای امان بدهد
به تکه‌های من از زخم کهنه جان بدهد
.
کسی نبود و کسی آمد از تو دورم کرد
کسی نبود و غم رفتن‌ت صبورم کرد

#پویا_جمشیدی

@asheghanehaye_fatima
▪️

نمی‌توانی به کسی بگویی
از دوست داشتنِ یک نفر خودداری کند،‌
دوست داشتن با چیزهای دیگر خیلی فرق می کند.

#مارگارت_اتوود 🌿

@asheghanehaye_fatima