اگر به تو بگویم دستِ کم شانزده ساعت از هر بیست و چهار ساعت را در عالمِ خیال با تو حرف میزنم باید باور کنی.
اگر به دفعات نامه نمینویسم از سر بیمیلی نیست، بلکه به خاطر آن است که نمیدانم چگونه باید با رعایت حد و مرزها بنویسم.
#اورلاندو_فیجز
@asheghanehaye_fatima
اگر به دفعات نامه نمینویسم از سر بیمیلی نیست، بلکه به خاطر آن است که نمیدانم چگونه باید با رعایت حد و مرزها بنویسم.
#اورلاندو_فیجز
@asheghanehaye_fatima
پیشانیام را میبوسی
و قسم میخوری
آخرین زنی هستم که دوستش خواهی داشت
میگویی اینبار که برگشتم
برایت کلبهای میسازم
بر لب رودخانهای دور
روزها به شکار آهوان کوهی میروم
و از درز سنگهای سخت
گلهای نایابی را میچینم
که تو دوست داری به موهایت بیاویزی
میگویی بخند
تمام میشود این جنگ!
باور میکنم حرفهایت را
همانطور که هزار بار دیگر باور کرده بودم
دریغ اما
آخرین عشق همانقدر ناممکن است که آخرین گلوله!
#شکریه_عرفانی
@asheghanehaye_fatima
و قسم میخوری
آخرین زنی هستم که دوستش خواهی داشت
میگویی اینبار که برگشتم
برایت کلبهای میسازم
بر لب رودخانهای دور
روزها به شکار آهوان کوهی میروم
و از درز سنگهای سخت
گلهای نایابی را میچینم
که تو دوست داری به موهایت بیاویزی
میگویی بخند
تمام میشود این جنگ!
باور میکنم حرفهایت را
همانطور که هزار بار دیگر باور کرده بودم
دریغ اما
آخرین عشق همانقدر ناممکن است که آخرین گلوله!
#شکریه_عرفانی
@asheghanehaye_fatima
هر دارو که علاج بود
در خانه داشتم
اما تنم در باد
به تماشای غزلهای آخر میرفت
امروز را بی تو خفتم
فردا که خاک را به باد بسپارند
تو را یافتهام
مگر تو نسیم ابر بودی
که تو را در باران گم کردم؟
#احمدرضا_احمدی
@asheghanehaye_fatima
در خانه داشتم
اما تنم در باد
به تماشای غزلهای آخر میرفت
امروز را بی تو خفتم
فردا که خاک را به باد بسپارند
تو را یافتهام
مگر تو نسیم ابر بودی
که تو را در باران گم کردم؟
#احمدرضا_احمدی
@asheghanehaye_fatima
هرگز دور نشو:
حرکات ژرف طبیعتت
تنها قوانین منند.
زندانیام کن
حدود من باش.
و من آن تصویرِ شاد خویش خواهم بود
که تو-اش به من بخشیدی..
• #خوزه_آنخل_بالنته
• برگردان:محسن عمادی
@asheghanehaye_fatima
حرکات ژرف طبیعتت
تنها قوانین منند.
زندانیام کن
حدود من باش.
و من آن تصویرِ شاد خویش خواهم بود
که تو-اش به من بخشیدی..
• #خوزه_آنخل_بالنته
• برگردان:محسن عمادی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو را در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس!
#فروغ_فرخزاد
.
@asheghanehaye_fatima
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس!
#فروغ_فرخزاد
.
@asheghanehaye_fatima
اعجازِ عشق همین ممکن ساختنِ غیر ممکن است
قلب جایی میرود که خودش میخواهد نه آنجا که عقل میگوید
چشمهایت را نبند تا شبح کسی که قرار بود همراه زنده ی زندگیت باشد، همراهیات نکند. یادِ اندامش را حفظ کن. خاطرهٔ چهرهاش را نگه دار. از او واقعیت بساز.
- آندره دلم میخواست برایش نامه بنویسم
+ اگر دوستش نداری چرا میخواهی دردش را تازه کنی؟ مُردهها را باید به حال خود گذاشت.
- اگر دوستش داشته باشم چه؟
+ اگر دوستش داشته باشی بنویس. زندهاش میکنی. میدانی عشق، مُردهها را زنده میکند.
📕 چشمان نخفته در گور
✍🏽 #ميگل_آنخل_آستورياس
@asheghanehaye_fatima
قلب جایی میرود که خودش میخواهد نه آنجا که عقل میگوید
چشمهایت را نبند تا شبح کسی که قرار بود همراه زنده ی زندگیت باشد، همراهیات نکند. یادِ اندامش را حفظ کن. خاطرهٔ چهرهاش را نگه دار. از او واقعیت بساز.
- آندره دلم میخواست برایش نامه بنویسم
+ اگر دوستش نداری چرا میخواهی دردش را تازه کنی؟ مُردهها را باید به حال خود گذاشت.
- اگر دوستش داشته باشم چه؟
+ اگر دوستش داشته باشی بنویس. زندهاش میکنی. میدانی عشق، مُردهها را زنده میکند.
📕 چشمان نخفته در گور
✍🏽 #ميگل_آنخل_آستورياس
@asheghanehaye_fatima
مرا برای روز مبادا کنار بگذار؛
مثل مسافرخانه ای متروکه ام
در جاده ای سوت و کور،
یک روز
خسته از راه می رسی
و جز آغوش من
برایت پناهی نیست ...
#پریسا_صالحی
@asheghanehaye_fatima
مثل مسافرخانه ای متروکه ام
در جاده ای سوت و کور،
یک روز
خسته از راه می رسی
و جز آغوش من
برایت پناهی نیست ...
#پریسا_صالحی
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما pinned «مرا برای روز مبادا کنار بگذار؛ مثل مسافرخانه ای متروکه ام در جاده ای سوت و کور، یک روز خسته از راه می رسی و جز آغوش من برایت پناهی نیست ... #پریسا_صالحی @asheghanehaye_fatima»
صبح
نه از طلوع آفتاب
نه از آواز گنجشکها
نه از روشنایی شهر
و نه از صدای ِ نماز پدر ...
صبح
از "صبح به خیر" تو
شروع میشود و
با لبخندت ادامه مییابد ...
نباشی ، شبی سراسیمهام
که در انتظار صبح
پرپر میزند ...
#مریم_ملک_دار
@asheghanehaye_fatima
نه از طلوع آفتاب
نه از آواز گنجشکها
نه از روشنایی شهر
و نه از صدای ِ نماز پدر ...
صبح
از "صبح به خیر" تو
شروع میشود و
با لبخندت ادامه مییابد ...
نباشی ، شبی سراسیمهام
که در انتظار صبح
پرپر میزند ...
#مریم_ملک_دار
@asheghanehaye_fatima
درود بزرگمهران زیبااندیش!
بامداد نوشین دیگری از راه رسید تا شکوفه های زرین باغ آفتاب، روزتان را عطرآگین هوای خوشبختی سازد...
بهروز و کامگار و پایدار باشید...
درس امروز
🌸
ﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮐﻔﺶ، ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻔﺶﻫﺎﯼ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺰﯾﺮﻩﺍﯼﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﺪﻧﺪ. ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﻭﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺟﺰﯾﺮﻩ ﺑﺎ ﺣﯿﺮﺕ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﮐﻔﺶ ﻧﻤﯽﭘﻮﺷﺪ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﺷﯿﮑﺎﮔﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮﻣﯽﮔﺮﺩﻡ! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﯿﭻﮐﺲﮐﻔﺶ ﻧﻤﯽﭘﻮﺷﺪ! ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ: ﻟﻄﻔﺎ ﻫﺰﺍﺭﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ!!!! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﻪ ﮐﻔﺶ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﺭﻧﺪ...!
🌸 @asheghanehaye_fatima
#صبح
بامداد نوشین دیگری از راه رسید تا شکوفه های زرین باغ آفتاب، روزتان را عطرآگین هوای خوشبختی سازد...
بهروز و کامگار و پایدار باشید...
درس امروز
🌸
ﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮐﻔﺶ، ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻔﺶﻫﺎﯼ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺰﯾﺮﻩﺍﯼﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﺪﻧﺪ. ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﻭﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺟﺰﯾﺮﻩ ﺑﺎ ﺣﯿﺮﺕ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﮐﻔﺶ ﻧﻤﯽﭘﻮﺷﺪ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﺷﯿﮑﺎﮔﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮﻣﯽﮔﺮﺩﻡ! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﯿﭻﮐﺲﮐﻔﺶ ﻧﻤﯽﭘﻮﺷﺪ! ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ: ﻟﻄﻔﺎ ﻫﺰﺍﺭﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ!!!! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﻪ ﮐﻔﺶ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﺭﻧﺪ...!
🌸 @asheghanehaye_fatima
#صبح
هـیچوقت برای ایـنکه دوباره خودت رو از نو بسازی پیر نیسـتی و هرگز محکوم به این نوع زندگی نیستی. برخیز و اراده کن. تصمیم بگیر و یقین داشته باش که زمین وسیع خدا پُر است از فرصتها و تو میتوانی فرصتها را برای خود به ثروتها تبدیل کنی. زندگی کنی و لذت ببری.
🌸 @asheghanehaye_fatima
🌸 @asheghanehaye_fatima
نازم به چشم یار که تیر نگاه را
بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم
هر چند عشقم این همه آتش به لانه زد
باد این درخت گو نتکاند، که مرغ دل
آنجا به آرزوی گلی آشیانه زد
ای مه، مباش بی خبر از کید مشتری
ارزان خرد متاع حریفی که چانه زد
دوش انعکاس نالۀ "امید" ازین غزل
آتش به چنگ زهرۀ شیرین ترانه زد
#مهدی_اخوان_ثالث
- ارغنون
@asheghanehaye_fatima
بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد
جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم
هر چند عشقم این همه آتش به لانه زد
باد این درخت گو نتکاند، که مرغ دل
آنجا به آرزوی گلی آشیانه زد
ای مه، مباش بی خبر از کید مشتری
ارزان خرد متاع حریفی که چانه زد
دوش انعکاس نالۀ "امید" ازین غزل
آتش به چنگ زهرۀ شیرین ترانه زد
#مهدی_اخوان_ثالث
- ارغنون
@asheghanehaye_fatima
آنقدر از عشق می گویم
آنقدر می نویسم
که صدای سکوت من
دنیا را پر کند...
تو فقط
دست های من را
عاشقانه بگیر
فریادش با من!
#علیرضا_اسفندیاری
@asheghanehaye_fatima
آنقدر می نویسم
که صدای سکوت من
دنیا را پر کند...
تو فقط
دست های من را
عاشقانه بگیر
فریادش با من!
#علیرضا_اسفندیاری
@asheghanehaye_fatima
بعد از مدتی میفهمی
تفاوتی جزئی وجود دارد
بین گرفتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح.
و میفهمی عشق تکیهکردن نیست
و همراهی الزاما به امنیت منجر نمیشود.
و کمکم یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، عهدی در پی ندارند.
و با سری افراشته و چشمانی باز
شروع میکنی به پذیرفتن شکستهایت
با شکوه یک زن
و نه با حزنی کودکانه
و میآموزی که همهی مسیرهایت را بر پایهی امروز بنا کنی
چون زمین فردا برای هیچ برنامهای چندان مطمئن نیست
و خطر از هم پاشیدن، همیشه آینده را تهدید میکند.
بعد از مدتی درمییابی
که حتی نور خورشید هم میتواند بسوزاند
پس به جای اینکه منتظر کسی باشی تا دستهگل برایت بیاورد
با دست خود در باغت درخت بنشان
و روحت را بیارای.
و یاد میگیری که واقعا توان تاب آوردن را داری
که حقیقتا قوی هستی و واقعا باارزشی.
و یاد میگیری
و یاد میگیری.
با هر خداحافظی
یاد میگیری.
#خورخه_لوئیس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
تفاوتی جزئی وجود دارد
بین گرفتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح.
و میفهمی عشق تکیهکردن نیست
و همراهی الزاما به امنیت منجر نمیشود.
و کمکم یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، عهدی در پی ندارند.
و با سری افراشته و چشمانی باز
شروع میکنی به پذیرفتن شکستهایت
با شکوه یک زن
و نه با حزنی کودکانه
و میآموزی که همهی مسیرهایت را بر پایهی امروز بنا کنی
چون زمین فردا برای هیچ برنامهای چندان مطمئن نیست
و خطر از هم پاشیدن، همیشه آینده را تهدید میکند.
بعد از مدتی درمییابی
که حتی نور خورشید هم میتواند بسوزاند
پس به جای اینکه منتظر کسی باشی تا دستهگل برایت بیاورد
با دست خود در باغت درخت بنشان
و روحت را بیارای.
و یاد میگیری که واقعا توان تاب آوردن را داری
که حقیقتا قوی هستی و واقعا باارزشی.
و یاد میگیری
و یاد میگیری.
با هر خداحافظی
یاد میگیری.
#خورخه_لوئیس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
دل بریدن یعنی
یکی با احتیاط و نظم
بی کم و کاست
دلش را بِبُرد ببرد
دل کندن اما کمی فرق دارد
طرف مثلا غلفتی میکَند اما
به خودت میآیی میبینی
یا کمی از تو به آن چسبیده
رفته.
یا تکه هایی از او هنوز
روی تو جا مانده ...
#رسول_ادهمی
@asheghanehaye_fatima
یکی با احتیاط و نظم
بی کم و کاست
دلش را بِبُرد ببرد
دل کندن اما کمی فرق دارد
طرف مثلا غلفتی میکَند اما
به خودت میآیی میبینی
یا کمی از تو به آن چسبیده
رفته.
یا تکه هایی از او هنوز
روی تو جا مانده ...
#رسول_ادهمی
@asheghanehaye_fatima
دوستت دارم، ولی دیگر نخواهم گفت، چون
"دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها
گفت: "تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟!"
بغض کردم...خود خوری کردم...نگفتم بارها!
#سید_تقی_سیدی
@asheghanehaye_fatima
"دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها
گفت: "تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟!"
بغض کردم...خود خوری کردم...نگفتم بارها!
#سید_تقی_سیدی
@asheghanehaye_fatima
"من تو را ملایم دوست دارم ،
بین سایه ها
از توهمات کاذب
خوشحالم که دوست داری
مثل کتاب مورد علاقه من
من می خواهم شما را بخوانم
سطر به خط ،
حرف به حرف ،
فضا برای فضا
از تو میخواهم که
دستت را بگیر
زیر فلک ،
و به تو نشان دهم دوستت دارم ،
صحبت از هیچ چیز
اما در عین حال همه چیز ...
من می خواهم تو را جستجو کنم
بین جملات
ناگفته ، در میان
افکار مدفون ،
بین راه ها
بغرنج،
من می خواهم شما را پیدا کنم
و سپس شما را ترک نمی کند
خوشحالم که دوست داری
برای بردن تو
به مکانهای مورد علاقه من ...
من می خواهم شما تبدیل شوید
دیوانه از خنده ،
مست از هیچی
و بدون عجله قدم بزنید
در خیابان ها ، بله ،
دست گرفتن ،
نسبتا
از صمیم قلب.
خوشحالم که دوست داری
شفا بده و مرا شفا بده ،
و بیایید با هم شفا دهیم ،
جایگزین کردن
زخم های ناشی از لبخند ،
و اشک برای نگاه ،
کجا می توانیم بگوییم
بیشتر از کلمات
شب دوستت دارم
جایی که گم شده ای ، دوستت دارم
چگونه گوش کنیم
تمام شب خنده ات ،
و روی سینه بخوابی ،
بدون سایه و شبح ،
خوشحالم که دوست داری
هرگز رها نکن "
#ماریو_بندتی
@asheghanehaye_fatima
بین سایه ها
از توهمات کاذب
خوشحالم که دوست داری
مثل کتاب مورد علاقه من
من می خواهم شما را بخوانم
سطر به خط ،
حرف به حرف ،
فضا برای فضا
از تو میخواهم که
دستت را بگیر
زیر فلک ،
و به تو نشان دهم دوستت دارم ،
صحبت از هیچ چیز
اما در عین حال همه چیز ...
من می خواهم تو را جستجو کنم
بین جملات
ناگفته ، در میان
افکار مدفون ،
بین راه ها
بغرنج،
من می خواهم شما را پیدا کنم
و سپس شما را ترک نمی کند
خوشحالم که دوست داری
برای بردن تو
به مکانهای مورد علاقه من ...
من می خواهم شما تبدیل شوید
دیوانه از خنده ،
مست از هیچی
و بدون عجله قدم بزنید
در خیابان ها ، بله ،
دست گرفتن ،
نسبتا
از صمیم قلب.
خوشحالم که دوست داری
شفا بده و مرا شفا بده ،
و بیایید با هم شفا دهیم ،
جایگزین کردن
زخم های ناشی از لبخند ،
و اشک برای نگاه ،
کجا می توانیم بگوییم
بیشتر از کلمات
شب دوستت دارم
جایی که گم شده ای ، دوستت دارم
چگونه گوش کنیم
تمام شب خنده ات ،
و روی سینه بخوابی ،
بدون سایه و شبح ،
خوشحالم که دوست داری
هرگز رها نکن "
#ماریو_بندتی
@asheghanehaye_fatima
بعد از بیست و پنج سال دیدمت
چقدر پیر شده ای لعنتی!
چقدر هنوز آبی به چشمهایت می آید
چقدر هنوز گیسوانت باد را مست میکند
چقدر خط خطی های پیشانی ات به دلم می نشیند
چقدر سفید بیشتر از هر رنگی به موهایت می نشیند
چقدر خط چشم روزگار به تیله چشمانت جور درآمده
چقدر تقارن خط های کنار لبهایت خواستنی است
چقدر لرزش دستانت موزون شده با آهنگ مست کننده صدایت
چقدر آهسته آهسته راه رفتنت بیشتر دیوانه ام میکند
چقدر حسادت میکنم به مشت مشت قرص هایی که سر ساعت وعده دیدار دارند با لبانت
چقدر دلم میخواست مال من بودی
چقدر حالا دلم بیشتر میخواهد مال من باشی
چقدر عشقی که بماند و دم زده نشود مست کننده تر میشود
چقدر دلم میخواست بیست و پنج سال به عقب برگردم و نگذارم عروس شوی
چقدر شصت سالگی به قامتت می نشیند
چقدر پیری به تو می آید...!
#مصطفی_یوسفی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
چقدر پیر شده ای لعنتی!
چقدر هنوز آبی به چشمهایت می آید
چقدر هنوز گیسوانت باد را مست میکند
چقدر خط خطی های پیشانی ات به دلم می نشیند
چقدر سفید بیشتر از هر رنگی به موهایت می نشیند
چقدر خط چشم روزگار به تیله چشمانت جور درآمده
چقدر تقارن خط های کنار لبهایت خواستنی است
چقدر لرزش دستانت موزون شده با آهنگ مست کننده صدایت
چقدر آهسته آهسته راه رفتنت بیشتر دیوانه ام میکند
چقدر حسادت میکنم به مشت مشت قرص هایی که سر ساعت وعده دیدار دارند با لبانت
چقدر دلم میخواست مال من بودی
چقدر حالا دلم بیشتر میخواهد مال من باشی
چقدر عشقی که بماند و دم زده نشود مست کننده تر میشود
چقدر دلم میخواست بیست و پنج سال به عقب برگردم و نگذارم عروس شوی
چقدر شصت سالگی به قامتت می نشیند
چقدر پیری به تو می آید...!
#مصطفی_یوسفی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
■دریغ
بىشكوه و غريب و رهگذرند
يادهاى دگر، چو برق و چو باد
يادِ تو پُر شكوه و جاويد است
و آشناى قديمِ دل، اما
اى دريغ! اى دريغ! اى
فرياد
با دلِ من چه مىتواند كرد
يادت؟ اى يادِ من ز دل برده!
من گرفتم لطيف، چون شبنم
هم درخشان و پاک، چون باران،
چه كنند اين دو؟! اى بهشتِ جوان!
با يكى برگِ پير و پژمرده؟!
#مهدی_اخوانثالث
@asheghanehaye_fatima
بىشكوه و غريب و رهگذرند
يادهاى دگر، چو برق و چو باد
يادِ تو پُر شكوه و جاويد است
و آشناى قديمِ دل، اما
اى دريغ! اى دريغ! اى
فرياد
با دلِ من چه مىتواند كرد
يادت؟ اى يادِ من ز دل برده!
من گرفتم لطيف، چون شبنم
هم درخشان و پاک، چون باران،
چه كنند اين دو؟! اى بهشتِ جوان!
با يكى برگِ پير و پژمرده؟!
#مهدی_اخوانثالث
@asheghanehaye_fatima