درود بر دوستان مهرآیین و نیکمنشم!
آفتاب افروزان پاییزی تان شمیم آرای گلهای نورسته و تازه شکفته ی بهاری،
مهر و شادی و لبخند بهره ی امروز و هر روزتان باد.❤️🌺🌸❤️
درس امروز
هشیار باشید و تسلیم مشكلات نشوید.
وقتی همه چیز تیره و تار است، شاید وقت جشن گرفتن فرا رسیده باشد!
📕 راز شاد زيستن
✍ #اندرو_متيوس
@asheghanehaye_fatima
#صبح
آفتاب افروزان پاییزی تان شمیم آرای گلهای نورسته و تازه شکفته ی بهاری،
مهر و شادی و لبخند بهره ی امروز و هر روزتان باد.❤️🌺🌸❤️
درس امروز
هشیار باشید و تسلیم مشكلات نشوید.
وقتی همه چیز تیره و تار است، شاید وقت جشن گرفتن فرا رسیده باشد!
📕 راز شاد زيستن
✍ #اندرو_متيوس
@asheghanehaye_fatima
#صبح
حدس مى زنم كه خواهى گريخت
التماس نمى كنم
از پى ات نمى دوم
اما صدايت را در من جا بگذار!
مى دانم كه از من دل مى كنى
راهت را نمى بندم
اما عطر موهايت را در من جا بگذار!
مى دانم كه از من جدا خواهى شد
خيلى ويران نمى شوم
از پا نمى افتم
اما رنگت را در من جا بگذار!
احساس مى كنم تباه خواهى شد
و من خيلى غمگين مى شوم
اما گرمايت را در من جا بگذار
فرقش را با حالا مى دانم
كه فراموشم خواهى كرد
و من
اقيانوسى خواهم شد سياه و غم انگيز
اما طعم بودنت را در من جا بگذار
هر طور شده خواهى رفت
و من حق ندارم كه تو را نگه دارم
اما خودت را در من جا بگذار.
#عزيز_نسين | ترجمه: رسول يونان
@asheghanehaye_fatima
التماس نمى كنم
از پى ات نمى دوم
اما صدايت را در من جا بگذار!
مى دانم كه از من دل مى كنى
راهت را نمى بندم
اما عطر موهايت را در من جا بگذار!
مى دانم كه از من جدا خواهى شد
خيلى ويران نمى شوم
از پا نمى افتم
اما رنگت را در من جا بگذار!
احساس مى كنم تباه خواهى شد
و من خيلى غمگين مى شوم
اما گرمايت را در من جا بگذار
فرقش را با حالا مى دانم
كه فراموشم خواهى كرد
و من
اقيانوسى خواهم شد سياه و غم انگيز
اما طعم بودنت را در من جا بگذار
هر طور شده خواهى رفت
و من حق ندارم كه تو را نگه دارم
اما خودت را در من جا بگذار.
#عزيز_نسين | ترجمه: رسول يونان
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کسی نبود ..... هیچکس
که باور کند آمده بودم برای او
فرقی نمیکند ..... برای همه
من آمده بودم تا عشق بگسترانم
من آمده بودم تا بگویم میتوان عاشق بود بی هوس بی دلیل بی هیچ خواستی
من همه را دوست داشتم ، دوست دارم
میخواستم همه ی دلها شاد باشند
همه ی مخلوقات
برایم خوشبختی همه آرزو بود
ولی خسته ام
حال که به خود مینگرم
دیگر توانی ندارم
ساعت شنی عمرم وارونه شده
و در سرازیری رسیدن به نیست شدنم
نمیدانم ....
کسی مرا باور کرد ؟
بعد از من کسی مرا با آرزوهایم یاد خواهد کرد ؟
اصلا کسی مرا به یاد خواهد آورد ؟
صد سال بعد آخرین نفری که مرا میشناخت هم
دیگر نیست
و من در فضا و در زمان گم خواهم شد ...
#وحید
@asheghanehaye_fatima
که باور کند آمده بودم برای او
فرقی نمیکند ..... برای همه
من آمده بودم تا عشق بگسترانم
من آمده بودم تا بگویم میتوان عاشق بود بی هوس بی دلیل بی هیچ خواستی
من همه را دوست داشتم ، دوست دارم
میخواستم همه ی دلها شاد باشند
همه ی مخلوقات
برایم خوشبختی همه آرزو بود
ولی خسته ام
حال که به خود مینگرم
دیگر توانی ندارم
ساعت شنی عمرم وارونه شده
و در سرازیری رسیدن به نیست شدنم
نمیدانم ....
کسی مرا باور کرد ؟
بعد از من کسی مرا با آرزوهایم یاد خواهد کرد ؟
اصلا کسی مرا به یاد خواهد آورد ؟
صد سال بعد آخرین نفری که مرا میشناخت هم
دیگر نیست
و من در فضا و در زمان گم خواهم شد ...
#وحید
@asheghanehaye_fatima
Ye Nafar Hast
Mohsen Namjoo
#آهنگ_هایی_که_دوستشان_دارم
یه نفر هست، که میخوادت
یه بی نفس همیشه یادت
🍂🍁♥️🍁🍂
یه نفر هست
#محسن_نامجو
@asheghanehaye_fatima
یه نفر هست، که میخوادت
یه بی نفس همیشه یادت
🍂🍁♥️🍁🍂
یه نفر هست
#محسن_نامجو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ایستاده بر پلکهایم
و گیسوانش تنیده در موهایم
رنگ چشمان مرا دارد
شکل دستان مرا
غرقِ سایهام میشود
مثل درّی که غرقِ آسمان
هیچگاه چشماناش را نمیبندد
و مجال خوابام نمیدهد
و رویاهایش در روز رخشان
خورشید را محو میکند
و مرا که میخندم و میگریم و میخندم
میگوید؛ آن زمان که چیزی برای گفتن ندارم.
#پل_الوار
ایستاده بر پلکهایم
و گیسوانش تنیده در موهایم
رنگ چشمان مرا دارد
شکل دستان مرا
غرقِ سایهام میشود
مثل درّی که غرقِ آسمان
هیچگاه چشماناش را نمیبندد
و مجال خوابام نمیدهد
و رویاهایش در روز رخشان
خورشید را محو میکند
و مرا که میخندم و میگریم و میخندم
میگوید؛ آن زمان که چیزی برای گفتن ندارم.
#پل_الوار
♥️ @asheghanehaye_fatima
ما عینکی نبودیم خدا می داند. چشم هامان سو داشت. آب نمی آورد به این راحتی ها. تا تو آمدی. تو که آمدی، دورتر ها را هم دیدیم. دست توی دست، شانه به شانه و لب روی لب. خدا در میان، عروسی مان را هم دیدیم. لباس سفید و کت سیاه و میهمان ها که کف می زدند و نُقل می پاشیدند و کِل می کشیدند. یاد گرفتیم که دیدن چشم نمی خواهد. دل می خواهد. از آن روز، با دل دیدیم. با چشم های بسته. با پلک های روی هم. چشم به چه کارمان می آمد؟ الا گریستن. الا ریختن خودمان روی گونه ها؟ الا چشیدن طعم شور نداشتنت؟ عینک به ما نمی آمد. نه آن دسته سیاه ها. نه آن دسته نقره ای ها. روی دماغ و گونه و زیر چشم هامان خط می انداخت. باریک و قرمز. چشم که باز کردیم، تو رفته بودی. رفته بودی؟ ما که جز تاری چیزی نمی دیدیم. جز تو که همه آدم ها بودی. همه آدم ها با صداهایی که تو نبود. عینک ته استکانی گذاشتند رو صورتمان. سوی چشممان برگشت؟ به خیالشان! فقط عددها را درشت تر می بینیم. حتی آن حرف انگلیسی چپکی را. که لبه اش بالاست یا پایین! اما هنوز هم صورت همه آدم ها تویی. بی وفا!
متن: #مرتضی_برزگر
پ.ن:
کار خوبه، خدا درست کنه 🧡
ما عینکی نبودیم خدا می داند. چشم هامان سو داشت. آب نمی آورد به این راحتی ها. تا تو آمدی. تو که آمدی، دورتر ها را هم دیدیم. دست توی دست، شانه به شانه و لب روی لب. خدا در میان، عروسی مان را هم دیدیم. لباس سفید و کت سیاه و میهمان ها که کف می زدند و نُقل می پاشیدند و کِل می کشیدند. یاد گرفتیم که دیدن چشم نمی خواهد. دل می خواهد. از آن روز، با دل دیدیم. با چشم های بسته. با پلک های روی هم. چشم به چه کارمان می آمد؟ الا گریستن. الا ریختن خودمان روی گونه ها؟ الا چشیدن طعم شور نداشتنت؟ عینک به ما نمی آمد. نه آن دسته سیاه ها. نه آن دسته نقره ای ها. روی دماغ و گونه و زیر چشم هامان خط می انداخت. باریک و قرمز. چشم که باز کردیم، تو رفته بودی. رفته بودی؟ ما که جز تاری چیزی نمی دیدیم. جز تو که همه آدم ها بودی. همه آدم ها با صداهایی که تو نبود. عینک ته استکانی گذاشتند رو صورتمان. سوی چشممان برگشت؟ به خیالشان! فقط عددها را درشت تر می بینیم. حتی آن حرف انگلیسی چپکی را. که لبه اش بالاست یا پایین! اما هنوز هم صورت همه آدم ها تویی. بی وفا!
متن: #مرتضی_برزگر
پ.ن:
کار خوبه، خدا درست کنه 🧡
@asheghanehaye_fatima
برای من
باز بگذار
درهای شهری را
که در آن
زندگی میکنی
چیزهایی که برای تو خواهمگفت
تنها با سخن گفتن از آنها
به اتمام نمیرسد
سالهاست
از زندگی من
لحظه هایی را دزدیدهای
که تمامشان
با نامِ تو یکی شده بودند
برای من باز بگذار
درهای شهری را
که در آن زندگی میکنی
تا آنجا دلتنگِ شهرهای دیگر باشم
این خانهها، این کوچهها و این میدان
برای ما دو کافی نیست.
#اوزدمیر_آصف
برای من
باز بگذار
درهای شهری را
که در آن
زندگی میکنی
چیزهایی که برای تو خواهمگفت
تنها با سخن گفتن از آنها
به اتمام نمیرسد
سالهاست
از زندگی من
لحظه هایی را دزدیدهای
که تمامشان
با نامِ تو یکی شده بودند
برای من باز بگذار
درهای شهری را
که در آن زندگی میکنی
تا آنجا دلتنگِ شهرهای دیگر باشم
این خانهها، این کوچهها و این میدان
برای ما دو کافی نیست.
#اوزدمیر_آصف
@asheghanehaye_fatima
رجعتی دیگر باید
به حریم مهربانی گل های نرم ابریشم
به رنگ روشن پرهای مرغ دریایی
به باد صبح
که بیدار می کند
چه نرم ،چه مهربان ،چه دوست!
#نادر_ابراهیمی
رجعتی دیگر باید
به حریم مهربانی گل های نرم ابریشم
به رنگ روشن پرهای مرغ دریایی
به باد صبح
که بیدار می کند
چه نرم ،چه مهربان ،چه دوست!
#نادر_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
از میان جملهی آدمها
بیرونت کشیدم
تو یک کلمهی شیرین بودی
کلمهی عشق نه
عشق تلخ است
کلمهی دوستی نه ، شوق نه
دوستی گَس است و شوق شور
تو مثل کلمهی خیال ، مثل کلمهی خواب
شیرین بودی
از میان جملهی آدمها
بیرونت آوردم
آوردم چون کلمهای عزیز
در پرانتزِ آغوشم
مثل کلمهی خواب
پریدی و رفتی
میان جملهی آدمها
#شهاب_مقربین
از میان جملهی آدمها
بیرونت کشیدم
تو یک کلمهی شیرین بودی
کلمهی عشق نه
عشق تلخ است
کلمهی دوستی نه ، شوق نه
دوستی گَس است و شوق شور
تو مثل کلمهی خیال ، مثل کلمهی خواب
شیرین بودی
از میان جملهی آدمها
بیرونت آوردم
آوردم چون کلمهای عزیز
در پرانتزِ آغوشم
مثل کلمهی خواب
پریدی و رفتی
میان جملهی آدمها
#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatima
عشق گامهایی غمناک است در دل
و ملال پاییزی میان سینهها
ای کودکی که به صدا درمیآوری
زنگ دوات را در دلم
از پنجرهی قهوهخانه میبینم چشمان زیبایت را
در میان نسیم سرد
بوسههای سختتر از سنگت را حس میکنم
ستمگری تو ، محبوب من
و چشمانت دو تخت زیر باران
مهربان باش با من
ای الههی موخرمایی
مرا آوازی ساز در دلت
و شاهینی گردِ سینهات
بگذار ببینم عشق کوچکت را
که در تخت به فریاد میآید
من آن فراریام با انگشتان سوخته
با چشمانی ابلهانهتر از مرداب
اگر ساکت و غمینم یافتی ، سرزنشم مکن
که من دلدادهی تو ام
دلدادهی مویت و لباست
و رایحهی ساعدهای طلاییات
محبوب من ، خشمگین باشی یا شاد
خواهشزای یا نهچندان گرم ، من دلدادهی تو ام
ای صنوبر غمین در خون من
از میان چشمهای شادت
میبینم روستایم را
و گامهای غمینم را میان کشتزارها
میبینم تخت خالیام را
و موی طلاییام را فروهشته بر میز
با من مهربان باش
فرشتهی کوچک صورتیرنگ
میروم کمی دیگر تنها و سرگشته
و گامهای غمینم
رو به آسمان دارد و میگرید
#محمد_الماغوط
عشق گامهایی غمناک است در دل
و ملال پاییزی میان سینهها
ای کودکی که به صدا درمیآوری
زنگ دوات را در دلم
از پنجرهی قهوهخانه میبینم چشمان زیبایت را
در میان نسیم سرد
بوسههای سختتر از سنگت را حس میکنم
ستمگری تو ، محبوب من
و چشمانت دو تخت زیر باران
مهربان باش با من
ای الههی موخرمایی
مرا آوازی ساز در دلت
و شاهینی گردِ سینهات
بگذار ببینم عشق کوچکت را
که در تخت به فریاد میآید
من آن فراریام با انگشتان سوخته
با چشمانی ابلهانهتر از مرداب
اگر ساکت و غمینم یافتی ، سرزنشم مکن
که من دلدادهی تو ام
دلدادهی مویت و لباست
و رایحهی ساعدهای طلاییات
محبوب من ، خشمگین باشی یا شاد
خواهشزای یا نهچندان گرم ، من دلدادهی تو ام
ای صنوبر غمین در خون من
از میان چشمهای شادت
میبینم روستایم را
و گامهای غمینم را میان کشتزارها
میبینم تخت خالیام را
و موی طلاییام را فروهشته بر میز
با من مهربان باش
فرشتهی کوچک صورتیرنگ
میروم کمی دیگر تنها و سرگشته
و گامهای غمینم
رو به آسمان دارد و میگرید
#محمد_الماغوط
از برگهای مرده
ترسانم
از کشتزاران غرقه در شبنم.
اکنون خواهم خفت
و اگر بیدارم نکنی
کنار تو برجای مینهم
قلب سردم را.
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟
عشق
باد بر پنجرهها
محبوبم!"
تو را به سینه ریز آراستم،
به گوهرهای سپیدهدمان
چرا مرا برین راه
تنها به خود رها کردی؟
اگر به دوردستان روی
پرندهی من مویه خواهد کرد
و تاکستان سبزفام
شرابی به بار نخواهد آورد
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟
عشق
باد بر پنجرهها
محبوبم!"
ابوالهول برفها،
هرگز تو نخواهی دانست
که من چه عاشقانه تو را دوست میداشتهام.
به زیر باران بیامان سپیدهدمان
آن دم که آشیانه بر باد است
بر شاخسار خشک
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟
عشق
باد بر پنجره ها
محبوبم!"
#فدریکو_گارسیا_لورکا
#لورکا
@asheghanehaye_fatima
ترسانم
از کشتزاران غرقه در شبنم.
اکنون خواهم خفت
و اگر بیدارم نکنی
کنار تو برجای مینهم
قلب سردم را.
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟
عشق
باد بر پنجرهها
محبوبم!"
تو را به سینه ریز آراستم،
به گوهرهای سپیدهدمان
چرا مرا برین راه
تنها به خود رها کردی؟
اگر به دوردستان روی
پرندهی من مویه خواهد کرد
و تاکستان سبزفام
شرابی به بار نخواهد آورد
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟
عشق
باد بر پنجرهها
محبوبم!"
ابوالهول برفها،
هرگز تو نخواهی دانست
که من چه عاشقانه تو را دوست میداشتهام.
به زیر باران بیامان سپیدهدمان
آن دم که آشیانه بر باد است
بر شاخسار خشک
"چیست این که دور
چنین دور،خش خشی دارد؟
عشق
باد بر پنجره ها
محبوبم!"
#فدریکو_گارسیا_لورکا
#لورکا
@asheghanehaye_fatima
Esme To Chi Dare
Ali Yasini
#آهنگ_هایی_که_دوستشان_دارم
چقده تنگه دلم چند شبه که آروم نداره
من حسودیم می شه به هرکی که رد شه از کنارت
آخه دیوونه ی مغرورمی ستاره ی پر نورمی آخ همه جونمی تو
🍂🍁♥️🍂🍁
اسم تو چی داره
#علی_یاسینی
@asheghanehaye_fatima
چقده تنگه دلم چند شبه که آروم نداره
من حسودیم می شه به هرکی که رد شه از کنارت
آخه دیوونه ی مغرورمی ستاره ی پر نورمی آخ همه جونمی تو
🍂🍁♥️🍂🍁
اسم تو چی داره
#علی_یاسینی
@asheghanehaye_fatima
انتظار گاهی قشنگ است...
وقتی که می دانی
یعنی دلت مطمئن است
خدا، جایی
دلی را بی قرارِ...
بی قراری هایِ تو کرده ...
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
وقتی که می دانی
یعنی دلت مطمئن است
خدا، جایی
دلی را بی قرارِ...
بی قراری هایِ تو کرده ...
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
گلی هرجایی ، آبت را نوشیده
خاکت را تسخیر کرده
نامت را چون برگی نورسته از خود کرده است
امروز بازیهایت را فراموش کردهام
فردا چشمانت را از یاد خواهم برد
نامت را در پاییزی که هر چیزی را با خود خواهد برد
اما باران که تا ابد بر تو میبارد
بر من میبارد
چیزی از تو با خود دارد
که همواره اینجا بازی میکند
نگاه میکند
صدایت میزنم
#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatimq
خاکت را تسخیر کرده
نامت را چون برگی نورسته از خود کرده است
امروز بازیهایت را فراموش کردهام
فردا چشمانت را از یاد خواهم برد
نامت را در پاییزی که هر چیزی را با خود خواهد برد
اما باران که تا ابد بر تو میبارد
بر من میبارد
چیزی از تو با خود دارد
که همواره اینجا بازی میکند
نگاه میکند
صدایت میزنم
#شهاب_مقربین
@asheghanehaye_fatimq
Mohammad Noori - Kahkeshane Eshgh.mp3
12.8 MB
دیدَمَت ، آهسته پرسیدمت خواندمت ، بر ره گل افشاندمت
آمدی ، بر بام جان پر زدی همچو نور ، بر دیده بنشاندمت
بُردمت تا کهکشانهای عشق پَرکِشان تا بینشانهای عشق
گفتمت ، افتاده در پای عشق زندگیست ، رویای زیبای عشق
میرَوی ، چون بوی گل از بَرَم رفتنت ، کِی میشود باورم
بودهای ، چون تاج گل بر سرم تا ابد ، یاد تو را میبَرم
بردمت تا کهکشانهای عشق پرکشان تا بینشانهای عشق
گفتمت ، افتاده در پای عشق زندگیست ، رویای زیبای عشق
دیدمت ، آهسته پرسیدمت خواندمت ، بر ره گل افشاندمت
آمدی ، بر بام جان پر زدی هم چو نور ، بر دیده بنشاندمت آمدی
...🚶♂...
#محمد_نوری
کهکشان عشق
#شما_فرستادید
#مانی
@asheghanehaye_fatima
آمدی ، بر بام جان پر زدی همچو نور ، بر دیده بنشاندمت
بُردمت تا کهکشانهای عشق پَرکِشان تا بینشانهای عشق
گفتمت ، افتاده در پای عشق زندگیست ، رویای زیبای عشق
میرَوی ، چون بوی گل از بَرَم رفتنت ، کِی میشود باورم
بودهای ، چون تاج گل بر سرم تا ابد ، یاد تو را میبَرم
بردمت تا کهکشانهای عشق پرکشان تا بینشانهای عشق
گفتمت ، افتاده در پای عشق زندگیست ، رویای زیبای عشق
دیدمت ، آهسته پرسیدمت خواندمت ، بر ره گل افشاندمت
آمدی ، بر بام جان پر زدی هم چو نور ، بر دیده بنشاندمت آمدی
...🚶♂...
#محمد_نوری
کهکشان عشق
#شما_فرستادید
#مانی
@asheghanehaye_fatima