عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
و تو ای نازنینِ من!
زنده‌گی یعنی امیدوار بودن
زنده‌گی جدی‌ست
درست مثلِ دوست‌داشتنِ تو...

■●شاعر: #ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet |ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

■●برگردان: #ابوالفضل_پاشا

#Şiir_sokakta
#دیوار_نوشته_ترکی
#دیوار_نوشت

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



من، در تو، ماجرای به قطب رفتن یک کشتی را
من، در تو، کشف تقدیر قمارباز را
در تو، فاصله را
من، در تو، ناممکنی‌ها را دوست دارم.

غوطه‌ور شدن در چشمان‌ات، چون جنگلی غوطه‌ور در نور
و خیس از عرق و خون، گرسنه و خشماگین
با اشتهای صیادی، گوشت تن‌ات را به دندان کشیدن.

من، در تو، ناممکنی‌ها را دوست می‌دارم
اما، ناامیدی‌ها را
هرگز...

☆☆☆☆☆

Sende, ben, kutba giden bir geminin sergüzeştini,
sende, ben, kumarbaz macerasını keşiflerin,
sende uzaklığı,
sende, ben, imkansızlığı seviyorum.

Güneşli bir ormana dalar gibi dalmak gözlerine
ve kan ter içinde, aç ve öfkeli,
ve bir avcı istihasıyla etini dişlemek senin.

Sende, ben, imkansızlığı seviyorum,
fakat asla ümitsizliği değil...

■●شاعر: #ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet |ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

■●برگردان: #احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima



■اشتیاق

صد سال می‌شود که چهره‌اش را ندیده‌ام
دست دورِ کمرش نینداخته‌ام
در عمقِ چشمِ او تأمل نکرده‌ام
از روشنای اندیشه‌ی او چیزی نپرسیده‌ام
به حرارتِ شکم‌اش دست نساییده‌ام

زنی در شهری
صد سال است که انتظارِ مرا می‌کشد

روی یک شاخه‌ی مشخص جای داشتیم هر دوی ما روی یک شاخه
هر دو از همان شاخه فروافتادیم و جدا شدیم
زمانی به درازای صد سال
و راهی به درازای صد سال در میانِ‌ ماست

صد سال است که در هوای گرگ‌ومیش
به دنبالِ او می‌دوم


■●شاعر: #ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet |ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

■●برگردان: #ابوالفضل_پاشا
@asheghanehaye_fatima



■برف جاده را بست

برف جاده را بست
تو نبودی
در مقابل تو زانو زدم
با چشمانی بسته
به چهره‌ات دقیق شدم

کشتی‌ها نمی‌گذرند
هواپیماها در پرواز نیستند
تو نبودی
در مقابل‌ات به دیوار تکیه دادم
با دهانی بسته
حرف زدم،
حرف زدم،
حرف زدم.

تو نبودی
تو را با دست خود لمس کردم
دست‌های من روی چهره‌ام بود.

■●شاعر: #ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet | ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

■●برگردان: #ابوالفضل_پاشا

🗓●۱۵ ژانویه زادروز «ناظیم حیکمت» (ناظم حکمت) شاعر و نویسنده‌ی شهیر ترک است.


🎼●آهنگ ترکی:
«تو را د
وست دارم» | Seviyorum seni |

🎙●خواننده: "Onur Akın" | ترکیه |

■●شاعر: #ناظیم_حیکمت (ناظم حکمت) | #ایلهان_برک

■●برگردان: #ابولفضل_پاشا

«تو را دوست دارم
مثلِ کسی که نانی را می‌خورَد
نانی را که در نمک فروکرده باشد
تو را دوست دارم
مثل کسی که در هُرم آتش‌های زمستانی بیدار شود
و دهان خود را به هنگامِ شب به شیرِ آب بچسباند و
آب بنوشد
تو را دوست دارم...» (ناظم حکمت)


«وقتی
به تو فکر می‌کنم
آهویی برای نوشیدنِ آب
به پایینْ‌دست می‌آید
و می‌بینم که سبزه‌زارها گسترده‌تر می‌شوند

با تو هر شب
مرا دانه‌یی زیتونِ سبز
و مرا تکه‌یی از دریای آبی
به ‌سوی خود می‌کشد

همین‌که به تو فکر می‌کنم
هر کجا که دست می‌زنم گلی می‌کارم
به اسب‌ها آب می‌دهم
و بارِ دیگر به کوه‌ها عشق می‌ورزم» (ایلهان برک)

#موسیقی_ترکیه
#موزیک

@asheghanehaye_fatima
İnsan olan vatanını satar mı? 
Suyun içip ekmeğini yediniz. 
Dünyada vatandan aziz şey var mı? 
Beyler bu vatana nasıl kıydınız?

Onu didik didik didiklediler, 
saçlarından tutup sürüklediler. 
götürüp kâfire : «Buyur...» dediler. 
Beyler bu vatana nasıl kıydınız?

Eli kolu zincirlere vurulmuş, 
vatan çırılçıplak yere serilmiş. 
Oturmuş göğsüne Teksaslı çavuş. 
Beyler bu vatana nasıl kıydınız?

Günü gelir çarh düzüne çevrilir, 
günü gelir hesabınız görülür. 
Günü gelir sualiniz sorulur : 
Beyler! bu vatana nasıl kıydınız?


#Nazim_Hikmet_Ran


@asheghanehaye_fatima


آیا کسی که انسان است
وطنش را می‌فروشد؟
آبش را نوشیده و نانش را خوردید.
در دنیا چیزی عزیزتر از وطن آیا هست؟
آقایان!چگونه این وطن را تکه‌تکه کردید؟

آن را ذره ذره از هم دریدند
از زلفانش گرفته و بر زمین کشیدند
آن را برداشتند
و به کافر گفتند: "بفرمایید..."
آقایان! این وطن را چگونه تکه‌پاره کردید؟

دستانش به زنجیر کشیده شده،
وطن عریان و برهنه بر زمین پهن شده،
بر سینه‌اش دژخیمی نشسته،
آقایان! چگونه این وطن را از هم دریدید؟

روزی می‌آید که دوران به دورِ راستی می‌چرخد
روزی می‌آید که حسابتان آشکار می‌گردد
روزی می‌آید که از شما پرسیده می‌شود:
آقایان!
چگونه این وطن را تکه‌پاره کردید؟


#ناظیم_حیکمت_ران
برگردان: #فرید_فرخ_زاد
#ناظم_حکمت


🎼●آهنگ ترکی:
«تو را د
وست دارم» | Seviyorum seni |

🎙●خواننده: "Onur Akın" | ترکیه |

■●شاعر: #ناظیم_حیکمت (ناظم حکمت) | #ایلهان_برک

■●برگردان: #ابولفضل_پاشا

«تو را دوست دارم
مثلِ کسی که نانی را می‌خورَد
نانی را که در نمک فروکرده باشد
تو را دوست دارم
مثل کسی که در هُرم آتش‌های زمستانی بیدار شود
و دهان خود را به هنگامِ شب به شیرِ آب بچسباند و
آب بنوشد
تو را دوست دارم...» (ناظم حکمت)


«وقتی
به تو فکر می‌کنم
آهویی برای نوشیدنِ آب
به پایینْ‌دست می‌آید
و می‌بینم که سبزه‌زارها گسترده‌تر می‌شوند

با تو هر شب
مرا دانه‌یی زیتونِ سبز
و مرا تکه‌یی از دریای آبی
به ‌سوی خود می‌کشد

همین‌که به تو فکر می‌کنم
هر کجا که دست می‌زنم گلی می‌کارم
به اسب‌ها آب می‌دهم
و بارِ دیگر به کوه‌ها عشق می‌ورزم» (ایلهان برک)

#موزیک

@asheghanehaye_fatima
چه زیباست اندیشیدن به تو
در میان اخبار مرگ و پیروزی...


■●شاعر: #ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet | ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

@asheghanehaye_fatima
ترانه‌های‌ انسان‌ها از خود آنان زیباترند
از خود آنان امیدوارتر
از خود آنان غم‌گین‌تر
و عمرشان بیش‌تر

بیش‌تر از انسان‌ها به ترانه‌هاشان عشق ورزیدم
بی‌‌انسان زیستم
بی‌‌ترانه هرگز
به عشق‌ام خیانت کردم
به ترانه‌اش هرگز
و ترانه‌ها هرگز به من خیانت نکردند
ترانه‌ها را به هر زبانی‌ که خوانده شد فهمیدم
در این دنیا آن‌چه خوردم و نوشیدم
آن‌چه گشتم و جستم
آن‌چه دیدم و شنیدم
آن‌چه لمس کردم و فهمیدم
هیچ‌کدام و هیچ‌کدام

مرا به قدر ترانه‌ها خوش‌بخت نکرد.



شاعر: #ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet |ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |
برگردان: #رضا_سیدحسینی | #جلال_خسروشاهی
@asheghanehaye_fatima



■بهت و حیرت

می‌توانم‌ دوست بدارم
آن‌هم چه دوست‌داشتنی!
از من بخواه هر چه می‌خواهی
جان‌ام را، چشم‌هایم را

می‌توانم خشم‌گین شوم
دهن‌ام کف نمی‌کند
اما خشم شتر، ناچیز است؛
در برابر خشم من
عصبانیت شتر از کینه‌‌توزی‌‌اش نیست.

می‌توانم بفهمم
خیلی وقت‌ها با مشام‌ام
یعنی حتا بوی تاریک‌ترین‌ و دورترین‌ چیزها را حس‌ می‌کنم
و می‌توانم بجنگم
به خاطر هر چیزی
هر کسی
که آن را درست یافته‌ام
بر حق یافته‌ام
و زیبا یافته‌ام
سن‌وسال‌ام مانع این نیست
اما بیا و ببین که خیلی وقت است مبهوت بودن را فراموش کرده‌ام.
بهت و حیرت با چشم‌های بی‌نهایت گرد و روشن، با دیدگان بسیار جوان‌اش مرا رها کرد و رفت.
افسوس.



#ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet | ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

برگردان: #ثریا_خلیق_خیاوی
به شهر من بیا محبوب‌ام
فردا برخیز و بیا
قید همه‌چیز را بزن
بگو: «کسی چشم‌به‌راه‌ام است»، بیا...

■شاعر: #ناظیم_حیکمت | #ناظم_حکمت | Nâzım Hikmet | ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

■برگردان: #علی‌رضا_شعبانی
#şiir_sokakta
#دیوار_نوشته_ترکی
#دیوار_نوشت



@asheghanehaye_fatima
خیره در چشمان‌ات که می‌شوم
بوی خاک آفتاب‌خورده به مشام‌ام می‌خورد.
گم می‌شوم در گندم‌زار
میان خوشه‌ها...

بال‌به‌بال شراره‌های سبز در بی‌کران‌ها به پرواز درمی‌آیم
چشمان تو چون تغییر مداوم ماده
هر روز پاره‌ای از رازش را می‌نماید
اما هرگز
تن به تسلیمی تمام نمی‌دهد.



#ناظم_حکمت | #ناظیم_حیکمت | Nâzım Hikmet | ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

برگردان: #احمد_پوری


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


■۱۵ آبان ۱۹۴۵

درختان پرشکوفه‌ی بادام را فراموش کن
این موضوع نیز
ارزشی ندارد
چیزهای بی‌بازگشت را نباید به‌خاطر آورد

گیسوان خیس‌ات را در ظل آفتاب خشک کن
بگذار بدرخشند
در عطر مدهوش‌کننده‌ی میوه‌های رسیده
گیسوان‌ نم‌ناک و به‌شدت سرخ‌گون‌ات

محبوب‌ام، محبوب‌ام
فصل
پاییز است...

■5 Kasım 1945

Çiçekli badem ağaçlarını unut.
Değmez,
bu bahiste
geri gelmesi mümkün olmayan hatırlanmamalı.
Islak saçlarını güneşte kurut:
olgun meyvelerin baygınlığıyla pırıldasın
    nemli, ağır kızıltılar...
Sevgilim, sevgilim,
                mevsim
                            sonbahar...
 



#ناظم_حکمت | #ناظیم_حیکمت | Nâzım Hikmet | ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

برگردان: #علی‌رضا_شعبانی
@asheghanehaye_fatima

İkimiz de biliyoruz, sevgilim,
Öğretebiliriz:
Dövüşmeyi insanlarımız için
Ve her gün biraz daha candan
biraz daha iyi
Sevmeyi…

هر دوی ما می‌دانیم، محبوب من!
جنگیدن به خاطر انسان‌ها را
و دوست داشتن را
- هر روز اندکی عمیق‌تر
هر روز اندکی بهتر -
می‌توانیم یاد بگیریم.

🔺برگردان ترکمنی

دیلدارئم،
ائنسانلار اۆچین سؤوشمه‌گی
اۇلارئ سؤیمه‌گی
ایکیمیز هم غۇوئ دۆشۆنیأریس
- هر گۆن چونگنگورراق
گۆنبه‌گۆندن
غۇووراق
اؤورنیپ باریارئس...


#ناظم_حکمت | #ناظیم_حیکمت | Nâzım Hikmet |ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

برگردان به فارسی: #ابوالفضل_پاشا

برگردان به ترکمنی: #بایرام_سبحانی
@asheghanehaye_fatima



به یقین که یک روز
من با تو
همزمان
به هم فکر خواهیم کرد...

ناظم حکمت - شاعر ترکیه‌ای
برگردان: مزمل کریمی

Muhakkak bir gün
seninle ben
aynı anda
birbirimizi düşüneceğiz.

#Nâzım_Hikmet
#ناظم_حکمت
#ناظیم_حیکمت‌
#ناظیم_حیکمت_ران
#مزمل_کریمی
عشق به‌سان پروانه است
برای کسی که نمی‌فهمد، عمری یک‌روزه،
برای کسی که می‌فهمد، به درازای یک‌ عمر...


🔺برگردانِ ترکمنی

سؤیگی کبه‌لک مئثالئدئر؛
دۆشۆنمه‌دیکلره بیر گۆنلۆکچه،
دۆشۆنیأنلره
عؤمۆرلیکدیر...

■شاعر: #ناظم_حکمت | #ناظیم_حیکمت | Nâzım Hikmet |ترکیه، ۱۹۶۳-۱۹۰۲ |

■برگردان به فارسی: #علیرضا_شعبانی

■برگردان به ترکمنی: #بایرام_سبحانی



@asheghanrhaye_fatima
محبوبِ من!
دیدنِ تو
زیباترین کاریست
که چشمِ انسان
می‌تواند بکند...‌

ناظم حکمت - شاعر ترکیه‌ای
برگردان: حانیه محب‌زادگان

Seni görmek bir insanın
güzünün yapacağı
En güzel iş...‌‌

#Nâzım_Hikmet
#ناظم_حکمت
#ناظیم_حیکمت
#ناظیم_حیکمت_ران
#حانیه_محب‌زادگان


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



تو همه‌چیزِ منی
و اگر از این همه‌چیز،
حتی ذره‌ای کم شود
من خالی می‌شوم،
من تهی می‌مانم...

ناظم حکمت - شاعر ترکیه‌ای
برگردان: حانیه محب‌زادگان

Sen her şeyimsin benim,
Ve bu her şeyden bir küçük zerre eksikse, ben bomboş olurum
Ben bomboş kalırım...

#Nâzım_Hikmet
#ناظم_حکمت
#ناظیم_حیکمت
#ناظیم_حیکمت_ران
#حانیه_محب‌زادگان
و ما دوباره زمستانِ دیگری را سپری خواهیم کرد
در میانِ خشمِ عظیم‌مان؛ و با گرم شدن از آتشِ مقدسِ امیدمان...*

: #ناظم_حکمت | #ناظیم_حیکمت
[ Nâzım Hikmet • ترکیه، ۱۹۶۳–۱۹۰۲ ]

■برگردان: #علیرضا_شعبانی

*از نامه‌های ناظم حکمت به همسرش پیرایه

@asheghanehaye_fatima
.
برخی از آدم‌ها انواعِ گیاهان
و برخی انواعِ ماهیان را می‌شناسند
من جدایی‌ها را...
برخی آدم‌ها نامِ ستارگان را
از حفظ می‌شمارند
من حسرت‌ها را...

#ناظم_حکمت (#ناظیم_حیکمت)
      [ ترکیه، ۱۵ ژانویه ۱۹۰۲ - ۳ ژوئن ۱۹۶۳ ]

@asheghanehaye_fatima