- عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی
که پنهان کردن یک عشق یعنی اوجِ ویرانی !
دلم رنج عجیبی می برد از دوری ات ، اما
نجابت می کند مانند بانو هایِ ایرانی ...
#باران_کریمی_آرپناهی
.
که پنهان کردن یک عشق یعنی اوجِ ویرانی !
دلم رنج عجیبی می برد از دوری ات ، اما
نجابت می کند مانند بانو هایِ ایرانی ...
#باران_کریمی_آرپناهی
.
دوستای استقلالیم بیاید #مولانا بخونید یادتون بره :**
زان موج بیرون از جهت، این شش جهت جنبان شود
ای مانده زیر شش جهت، هم غم بخور هم غم مخور
@asheghanehaye_fatima
زان موج بیرون از جهت، این شش جهت جنبان شود
ای مانده زیر شش جهت، هم غم بخور هم غم مخور
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
❑ بوسهای بر این سر
بوسهای بر این سر - بدبختی را پاک میکند
سرت را میبوسم.
بوسهای بر این چشم - بیخوابی را میبرد
چشمت را میبوسم.
بوسهای بر این لب - عمیقترین تشنگی را فرو مینشاند
لبت را میبوسم.
بوسهای بر این سر - خاطره را پاک میکند.
سرت را میبوسم.
■ مارینا تسوتایوا
■ ترجمه: محمد مختاری
محمد مختاری
#شعر
❑ بوسهای بر این سر
بوسهای بر این سر - بدبختی را پاک میکند
سرت را میبوسم.
بوسهای بر این چشم - بیخوابی را میبرد
چشمت را میبوسم.
بوسهای بر این لب - عمیقترین تشنگی را فرو مینشاند
لبت را میبوسم.
بوسهای بر این سر - خاطره را پاک میکند.
سرت را میبوسم.
■ مارینا تسوتایوا
■ ترجمه: محمد مختاری
محمد مختاری
#شعر
آدم كسيو كھ دوستش دارھ رو
يادش نميرھ
فقط ياد ميگيرھ
كمتر راجع بہش حرف بزنھ،
كمتر فكر كنھ
تا كمک كنھ دلش كمتر تنگ بشھ
همين...
گوش كردے؟
يادش نميرھ...
#فرید_صارمے
يادش نميرھ
فقط ياد ميگيرھ
كمتر راجع بہش حرف بزنھ،
كمتر فكر كنھ
تا كمک كنھ دلش كمتر تنگ بشھ
همين...
گوش كردے؟
يادش نميرھ...
#فرید_صارمے
@asheghanehaye_fatima
دلتنگ بودم؛
و نمی دانستم
کدام دلتنگی سهم من است
آن که تو برایم آوردی؟
یا آن که
مرا از پا در آورد؟
#محمدرضا_براری
دلتنگ بودم؛
و نمی دانستم
کدام دلتنگی سهم من است
آن که تو برایم آوردی؟
یا آن که
مرا از پا در آورد؟
#محمدرضا_براری
@asheghanehaye_fatima
گاه و بيگاه فرو ميشوي
در چاهِ خاموشيات
در ژرفاي خشم پرغرورت
و چون بازميگردي
نميتواني حتا اندكي
از آنچه در آنجا يافتهاي
با خود بياوري
عشق من ، در چاهِ بستهات
چه مييابي ؟
خزهي دريايي ، مانداب ، صخره ؟
با چشماني بسته چه مي بيني ؟
زخمها و تلخيها را ؟
زيباي من ، در چاهي كه هستي
آنچه را كه در بلنديها برايت كنار گذاشتهام
نخواهي ديد
دستهاي ياس شبنمزده را
بوسهاي ژرفتر از چاهت را
از من وحشت نكن
واژههايم را كه براي آزار تو ميآيند
در مشت بگير و از پنجره رهايشان كن
آنها بازميگردند براي آزار من
بي آنكه تو رهنمونشان شده باشي
آنها سلاح را از لحظهاي درشتخويانه گرفتهاند
كه اينك در سينهام خاموش شدهاست
اگر دهانم سر آزارت دارد
تو لبخند بزن
من چوپاني نيستم نرمخو ، آنگونه كه در افسانه
اما جنگلبانيام
كه زمين را ، باد را و كوه را
با تو قسمت ميكند
دوستم داشته باش ، لبخند بزن
ياريام كن تا خوب باشم
در درون من زخم برخود مزن ، سودي ندارد
با زخمي كه بر من ميزني ، خود را زخمي نكن
#پابلو_نرودا
گاه و بيگاه فرو ميشوي
در چاهِ خاموشيات
در ژرفاي خشم پرغرورت
و چون بازميگردي
نميتواني حتا اندكي
از آنچه در آنجا يافتهاي
با خود بياوري
عشق من ، در چاهِ بستهات
چه مييابي ؟
خزهي دريايي ، مانداب ، صخره ؟
با چشماني بسته چه مي بيني ؟
زخمها و تلخيها را ؟
زيباي من ، در چاهي كه هستي
آنچه را كه در بلنديها برايت كنار گذاشتهام
نخواهي ديد
دستهاي ياس شبنمزده را
بوسهاي ژرفتر از چاهت را
از من وحشت نكن
واژههايم را كه براي آزار تو ميآيند
در مشت بگير و از پنجره رهايشان كن
آنها بازميگردند براي آزار من
بي آنكه تو رهنمونشان شده باشي
آنها سلاح را از لحظهاي درشتخويانه گرفتهاند
كه اينك در سينهام خاموش شدهاست
اگر دهانم سر آزارت دارد
تو لبخند بزن
من چوپاني نيستم نرمخو ، آنگونه كه در افسانه
اما جنگلبانيام
كه زمين را ، باد را و كوه را
با تو قسمت ميكند
دوستم داشته باش ، لبخند بزن
ياريام كن تا خوب باشم
در درون من زخم برخود مزن ، سودي ندارد
با زخمي كه بر من ميزني ، خود را زخمي نكن
#پابلو_نرودا
@asheghanehaye_fatima
باید آنقدربسرایمت
که سر انگشتانم
به هزار توی سینه ات
راه پیدا کنند !
بایدآنقدر بسرایمت که
خطوط استوای نگاهت
به سمت
نبض احساسم
متمایل شود !
باید آنقدربسرایمت که بدانی
گلهای
پیراهن سپید اعتقادم
جز در هوای تو
نفس نکشیده اند !
آری باید بسرایمت
آنقدر که
نقطه انجماد قلبت را بیابم !
باید بسرایمت
آنقدر بسرایمت که _
درخت باورهایت
جز در دستهای من
هیچ کجای دیگر نروید !!
#معصومه_قنبری
باید آنقدربسرایمت
که سر انگشتانم
به هزار توی سینه ات
راه پیدا کنند !
بایدآنقدر بسرایمت که
خطوط استوای نگاهت
به سمت
نبض احساسم
متمایل شود !
باید آنقدربسرایمت که بدانی
گلهای
پیراهن سپید اعتقادم
جز در هوای تو
نفس نکشیده اند !
آری باید بسرایمت
آنقدر که
نقطه انجماد قلبت را بیابم !
باید بسرایمت
آنقدر بسرایمت که _
درخت باورهایت
جز در دستهای من
هیچ کجای دیگر نروید !!
#معصومه_قنبری
@asheghanehaye_fatima
پلک زدن یک زن زیبا
وسط جمعیت
به اندازه ی انفجار یک بمب ساعتی
کشته می دهد،
همه ی زن های زیبا
مثل تروریست ها خطرناکند...
#سیاوش_شمشیری
#لامصب_چشماش
پلک زدن یک زن زیبا
وسط جمعیت
به اندازه ی انفجار یک بمب ساعتی
کشته می دهد،
همه ی زن های زیبا
مثل تروریست ها خطرناکند...
#سیاوش_شمشیری
#لامصب_چشماش
@asheghanehaye_fatima
دلم
از داغِ نامردي
نسيم سرد ميخواهد
ميان
قحطيِ مَرهم
دلي هم درد ميخواهد
مگر
يادت نمي آيد
در آغــــاز مـــحبت ها
شبي
گفتم دَرِ گوشَت
رفاقت مــَــــرد ميخواهد
#نجمه_زارع
دلم
از داغِ نامردي
نسيم سرد ميخواهد
ميان
قحطيِ مَرهم
دلي هم درد ميخواهد
مگر
يادت نمي آيد
در آغــــاز مـــحبت ها
شبي
گفتم دَرِ گوشَت
رفاقت مــَــــرد ميخواهد
#نجمه_زارع
@asheghanehaye_fatima
شراب سیاه را
در میکده ی مویت
به جام چشمت می ریزی
بی آنکه بنوشانی
دیدنش
بوییدنش
مست می کند
با ماه تمام تو
نیازی به دیدن هلال عید نیست
اما
نه
تو
به جام اشاره می کنی
نه
من
توان نوشیدن دارم
خراب همین دمم:
"یک جام دیگر" که هیچ...
اولین جام را هم نمی توانم بگیرم
مگر بالاتر از سیاهی
رنگی هست؟
#افشين_يداللهى
شراب سیاه را
در میکده ی مویت
به جام چشمت می ریزی
بی آنکه بنوشانی
دیدنش
بوییدنش
مست می کند
با ماه تمام تو
نیازی به دیدن هلال عید نیست
اما
نه
تو
به جام اشاره می کنی
نه
من
توان نوشیدن دارم
خراب همین دمم:
"یک جام دیگر" که هیچ...
اولین جام را هم نمی توانم بگیرم
مگر بالاتر از سیاهی
رنگی هست؟
#افشين_يداللهى
@asheghanehaye_fatima
با تو خوابیدم
تمام شب
حال آنکه زمین
به گِرد شب اش می چرخید
با زندگانش و مردگانش
و هنگامی که برخاستم ازخواب
به ناگاه،
ازسیاهی ِ حاکم بر اطراف
بازویم را به دورکمرت حلقه کردم.
نه شب و نه خواب
نتوانستند ما را از هم جدا سازند.
■پابلو نرودا
■ترجمه: غزال صحرائی
#پابلو_نرودا
با تو خوابیدم
تمام شب
حال آنکه زمین
به گِرد شب اش می چرخید
با زندگانش و مردگانش
و هنگامی که برخاستم ازخواب
به ناگاه،
ازسیاهی ِ حاکم بر اطراف
بازویم را به دورکمرت حلقه کردم.
نه شب و نه خواب
نتوانستند ما را از هم جدا سازند.
■پابلو نرودا
■ترجمه: غزال صحرائی
#پابلو_نرودا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه که از بوسه ی معشوق بترسم ،
هرگز ؛
از گناهی که پشیمان نکند
می ترسم ...
#یاسر_قنبرلو
@asheghanehaye_fatima
هرگز ؛
از گناهی که پشیمان نکند
می ترسم ...
#یاسر_قنبرلو
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
تمام حفره های شب را می کاوم
بر فطرت خزه ها دست می سایم
که به انتشار عطر تو
بر سنگ ها پهن شده اند
یک وهم با رویاهای سبز
در مزرعه میخواند
من فکر می کنم آنجا
عطر تو
دگرگون کننده تر به گوش می رسد
"عزیز" راست می گفت
شب ها آسمان به مزرعه می آید
#زنده_یاد_سلمان_هراتی
تمام حفره های شب را می کاوم
بر فطرت خزه ها دست می سایم
که به انتشار عطر تو
بر سنگ ها پهن شده اند
یک وهم با رویاهای سبز
در مزرعه میخواند
من فکر می کنم آنجا
عطر تو
دگرگون کننده تر به گوش می رسد
"عزیز" راست می گفت
شب ها آسمان به مزرعه می آید
#زنده_یاد_سلمان_هراتی
@asheghanehaye_fatima
ماه بالای سر آبادی است
اهل آبادی در خواب
روی این مهتابی خشت غربت را می بویم
باغ همسایه چراغش روشن
من چراغم خاموش
ماه تابیده به بشقاب خیار به لب کوزه آب
غوک ها می خوانند
مرغ حق هم گاهی
کوه نزدیک من است : پشت افراها سنجد ها
وبیابان پیداست
سنگ ها پیدا نیست گلچه ها پیدا نیست
سایه های از دور مثل تنهایی آب مثل آواز خدا پیداست
نیمه شب باید باشد
دب کبر آن است : دو وجب بالاتر از بام
آسمان آبی نیست روز آبی بود
یاد من باشد فردا بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا لب سلخ طرحی از بزها بردارم
طرحی از جارو ها و سایه هاشان در آب
یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب زود از آب درآرم
یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد
یاد من باشد فردا لب جوی حوله ام را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
#سهراب_سپهری
ماه بالای سر آبادی است
اهل آبادی در خواب
روی این مهتابی خشت غربت را می بویم
باغ همسایه چراغش روشن
من چراغم خاموش
ماه تابیده به بشقاب خیار به لب کوزه آب
غوک ها می خوانند
مرغ حق هم گاهی
کوه نزدیک من است : پشت افراها سنجد ها
وبیابان پیداست
سنگ ها پیدا نیست گلچه ها پیدا نیست
سایه های از دور مثل تنهایی آب مثل آواز خدا پیداست
نیمه شب باید باشد
دب کبر آن است : دو وجب بالاتر از بام
آسمان آبی نیست روز آبی بود
یاد من باشد فردا بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا لب سلخ طرحی از بزها بردارم
طرحی از جارو ها و سایه هاشان در آب
یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب زود از آب درآرم
یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد
یاد من باشد فردا لب جوی حوله ام را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
#سهراب_سپهری
@asheghanehaye_fatima
خيالم چون کبوترهاي وحشي
می کندپرواز
رَوَد آنجا
که ميبافندکولي هاي جادو،گيسوي شب را
تنم را
ازشراب شعرچشمان توخواهم سوخت
برايت شعرخواهم خواند
برايم شعرخواهي خواند
#فریدون_مشیری
خيالم چون کبوترهاي وحشي
می کندپرواز
رَوَد آنجا
که ميبافندکولي هاي جادو،گيسوي شب را
تنم را
ازشراب شعرچشمان توخواهم سوخت
برايت شعرخواهم خواند
برايم شعرخواهي خواند
#فریدون_مشیری
Forwarded from اتچ بات
.
اتاقی کوچک
با تختخوابی کم عرض
آینه ای آویزان از پشت در
و تلویزیونی که همدم من است
من
در این دنیای کوچک زندگی می کنم
کنار تو دروغ می گویم
و از دیوارها
فاصله را لمس می کنم.
اگر محکم تر بغلت کنم
این تخت
جا برای هر دویمان دارد.
#گابگا_بادِرون
@asheghanehaye_fatima
اتاقی کوچک
با تختخوابی کم عرض
آینه ای آویزان از پشت در
و تلویزیونی که همدم من است
من
در این دنیای کوچک زندگی می کنم
کنار تو دروغ می گویم
و از دیوارها
فاصله را لمس می کنم.
اگر محکم تر بغلت کنم
این تخت
جا برای هر دویمان دارد.
#گابگا_بادِرون
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎