@asheghanehaye_fatima
لباس هایم را پوشیدم، کمی عطر زدم،... شانه...
و از خانه زدم به خانه
اتاقِ خواب، خواب وُ هال، وَه... چه خوشحال،
جای شما خالی، چوب لباسی شکوفه داده بود و یک جفت سینه سرخِ آوازخوان، از روی کوسنی به کوسن دیگر دائما در حال پریدن بودند و جای پاهاشان روی فرش، ترنج میشد و بعد نارنج!
در دور دست ها کتری جوشانی بود که آشپزخانه را مملو از ابر کرده بود، که تا لب اُپن آمده بودند پایین!
کلاه نداشتم! کتم را به نشانهی احترام، انداختم روی شانه های صندلی، که جیر جیر کمتر بلرزد!
گفت: این حصیر را پهن کن، منم چندتایی تا کیک می آورم،
خندیدم؛ لیوانم را گرفتم رو به سقف یعنی "بسلامتی هر کی"
چای خوشرنگی شروع به باریدن کرد تا لبالب استکان و حبههای شیرین قند، میان لب های رعنا...
آااخ.... چقدر دوست داشتم فرهاد صدایم کند اینبار.
#حمید_جدیدی
#قرنطینه_نوشت
لباس هایم را پوشیدم، کمی عطر زدم،... شانه...
و از خانه زدم به خانه
اتاقِ خواب، خواب وُ هال، وَه... چه خوشحال،
جای شما خالی، چوب لباسی شکوفه داده بود و یک جفت سینه سرخِ آوازخوان، از روی کوسنی به کوسن دیگر دائما در حال پریدن بودند و جای پاهاشان روی فرش، ترنج میشد و بعد نارنج!
در دور دست ها کتری جوشانی بود که آشپزخانه را مملو از ابر کرده بود، که تا لب اُپن آمده بودند پایین!
کلاه نداشتم! کتم را به نشانهی احترام، انداختم روی شانه های صندلی، که جیر جیر کمتر بلرزد!
گفت: این حصیر را پهن کن، منم چندتایی تا کیک می آورم،
خندیدم؛ لیوانم را گرفتم رو به سقف یعنی "بسلامتی هر کی"
چای خوشرنگی شروع به باریدن کرد تا لبالب استکان و حبههای شیرین قند، میان لب های رعنا...
آااخ.... چقدر دوست داشتم فرهاد صدایم کند اینبار.
#حمید_جدیدی
#قرنطینه_نوشت
لباس هایم را پوشیدم، کمی عطر زدم،... شانه...
و از خانه زدم به خانه
اتاقِ خواب، خواب وُ هال، وَه... چه خوشحال،
جای شما خالی، چوب لباسی شکوفه داده بود و یک جفت سینه سرخِ آوازخوان، از روی کوسنی به کوسن دیگر دائما در حال پریدن بودند و جای پاهاشان روی فرش، ترنج میشد و بعد نارنج!
در دور دست ها کتری جوشانی بود که آشپزخانه را مملو از ابر کرده بود، که تا لب اُپن آمده بودند پایین!
کلاه نداشتم! کتم را به نشانهی احترام، انداختم روی شانه های صندلی، که جیر جیر کمتر بلرزد!
گفت: این حصیر را پهن کن، منم چندتایی تا کیک می آورم،
خندیدم؛ لیوانم را گرفتم رو به سقف یعنی "بسلامتی هر کی"
چای خوشرنگی شروع به باریدن کرد تا لبالب استکان و حبههای شیرین قند، میان لب های رعنا...
آااخ.... چقدر دوست داشتم فرهاد صدایم کند اینبار.
@asheghanehaye_fatima
#حمید_جدیدی✅
#قرنطینه_نوشت
و از خانه زدم به خانه
اتاقِ خواب، خواب وُ هال، وَه... چه خوشحال،
جای شما خالی، چوب لباسی شکوفه داده بود و یک جفت سینه سرخِ آوازخوان، از روی کوسنی به کوسن دیگر دائما در حال پریدن بودند و جای پاهاشان روی فرش، ترنج میشد و بعد نارنج!
در دور دست ها کتری جوشانی بود که آشپزخانه را مملو از ابر کرده بود، که تا لب اُپن آمده بودند پایین!
کلاه نداشتم! کتم را به نشانهی احترام، انداختم روی شانه های صندلی، که جیر جیر کمتر بلرزد!
گفت: این حصیر را پهن کن، منم چندتایی تا کیک می آورم،
خندیدم؛ لیوانم را گرفتم رو به سقف یعنی "بسلامتی هر کی"
چای خوشرنگی شروع به باریدن کرد تا لبالب استکان و حبههای شیرین قند، میان لب های رعنا...
آااخ.... چقدر دوست داشتم فرهاد صدایم کند اینبار.
@asheghanehaye_fatima
#حمید_جدیدی✅
#قرنطینه_نوشت
حالا داره قدر همه چیز معلوم می شه
"ضریح اونه که دست بزنم به دستت...
حالا دارد قدر همه چیز معلوم می شود. اندازه ها دارد دستمان می آید. بها دار و بی بها تکلیفش معلوم می شود. رفیقی که از دیدنش دلمان باز میشد پر ارزش، همکار پر ادعایی که مدتهاست ندیدیمش و آب از آب تکان نخورده بی ارزش. ماده ضد عفونی کننده ارزانی که بدون آن در معرض خطریم پر ارزش، عطر گران قیمتی که قرار بود در مهمانی بزنیم بی ارزش. پرستاری که با حقوق کم از جانش مایه می گذارد پر ارزش. سیاستمداری که گزافه گوییهایش تمامی نداشت و از سوراخش بیرون نمی آید بی ارزش. آدمی که گاهی در خانه ما را میزد پر ارزش. آدمی که دل ما را خالی میکرد بی ارزش. آب پاک، خوراک پاک، هوا و تنفس پاک پر ارزش. ظرف و ظروف قیمتی و لباس گرانی که برای چشم و هم چشمی کنار گذاشته بودیم بی ارزش. آنی که دلش برای همه ما نگران است پر ارزش. آنی که با خودخواهی وخرافه همه ما را در معرض خطر قرار داده بی ارزش. لمس و بوسیدن دست و صورتی که دوستش داریم پر ارزش، لمس و بوسیدن طلا و نقره مقبره های گذشتگان بی ارزش."
متن: #امیرعلی_بنی_اسدی
@asheghanehaye_fatima
#ویروس_کرونا #کرونا #خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #من_و_تو_مسئولیم #ما_مسئولیم #قرنطینه #روزهای_سخت
پ.ن
تا درد نکشیم، قدرِ بی دردی رو نمیفهمیم
"ضریح اونه که دست بزنم به دستت...
حالا دارد قدر همه چیز معلوم می شود. اندازه ها دارد دستمان می آید. بها دار و بی بها تکلیفش معلوم می شود. رفیقی که از دیدنش دلمان باز میشد پر ارزش، همکار پر ادعایی که مدتهاست ندیدیمش و آب از آب تکان نخورده بی ارزش. ماده ضد عفونی کننده ارزانی که بدون آن در معرض خطریم پر ارزش، عطر گران قیمتی که قرار بود در مهمانی بزنیم بی ارزش. پرستاری که با حقوق کم از جانش مایه می گذارد پر ارزش. سیاستمداری که گزافه گوییهایش تمامی نداشت و از سوراخش بیرون نمی آید بی ارزش. آدمی که گاهی در خانه ما را میزد پر ارزش. آدمی که دل ما را خالی میکرد بی ارزش. آب پاک، خوراک پاک، هوا و تنفس پاک پر ارزش. ظرف و ظروف قیمتی و لباس گرانی که برای چشم و هم چشمی کنار گذاشته بودیم بی ارزش. آنی که دلش برای همه ما نگران است پر ارزش. آنی که با خودخواهی وخرافه همه ما را در معرض خطر قرار داده بی ارزش. لمس و بوسیدن دست و صورتی که دوستش داریم پر ارزش، لمس و بوسیدن طلا و نقره مقبره های گذشتگان بی ارزش."
متن: #امیرعلی_بنی_اسدی
@asheghanehaye_fatima
#ویروس_کرونا #کرونا #خانه_بمانیم #در_خانه_بمانیم #کتاب_بخوانیم #من_و_تو_مسئولیم #ما_مسئولیم #قرنطینه #روزهای_سخت
پ.ن
تا درد نکشیم، قدرِ بی دردی رو نمیفهمیم
قرنطینه. [ قَ رَن َ / ن ِ ] ( معرب، اِ)
اصل واژه فرانسوی ست ( کرانتین)
جاییست برای جلوگیری از نشر درد، حبسی که گاه مستوجب شفاست اگر مکان و زمان درست انتخاب شود!
جای امن و تاریک، بغل، آغوش، در هم تنیدگی...
طوری که رنج عاریه میدهند بهم، گویی تفکیک عاملِ آن، از آن دو تن ممکن نباشد.
#حمید_جدیدی
#فرهنگ_حمید
#قرنطینه
#کرونا
@asheghanehaye_fatima
اصل واژه فرانسوی ست ( کرانتین)
جاییست برای جلوگیری از نشر درد، حبسی که گاه مستوجب شفاست اگر مکان و زمان درست انتخاب شود!
جای امن و تاریک، بغل، آغوش، در هم تنیدگی...
طوری که رنج عاریه میدهند بهم، گویی تفکیک عاملِ آن، از آن دو تن ممکن نباشد.
#حمید_جدیدی
#فرهنگ_حمید
#قرنطینه
#کرونا
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸
این قدیمیا حرف قشنگی میزنن، در روی یک پاشنه نمیچرخه، دنیا که همیشه این شکلی نمیمونه، یک روزی هم میاد که دیگه با ترس به خودت نگاه نکنی، رو به روی آینه قدی بایستی، از سر تا پاتو ورانداز کنی، و دیگه از اون چیزهایی که به سر زندگیت اومده خسته نباشی، پریشون حال نباشی، گذشته برات تنها یک تجربه بـاشه و بس، اون روز بیش از هر روز دیگهای به خودت نزدیک شدی، به همون خودی که تو رویاهات نقاشیش کردی، شاید همون رنگ لباس نباشه، شاید همون تیپ و قیافه رو نداشته باشی ولی مهم اینه حال دلت خوبه، اون روز دیگه تنها نیستی، حتما یکی هست که کنارت بایسته لبخند بزنه مهر تایید بزنه، بگه حالا این شد، من مطمئنم لبخند اون روز تو زیباترین لبخند سال میشه حالا میبینی.
#م_صابری
ویدئو #قرنطینه #کرونا
@asheghanehaye_fatima
این قدیمیا حرف قشنگی میزنن، در روی یک پاشنه نمیچرخه، دنیا که همیشه این شکلی نمیمونه، یک روزی هم میاد که دیگه با ترس به خودت نگاه نکنی، رو به روی آینه قدی بایستی، از سر تا پاتو ورانداز کنی، و دیگه از اون چیزهایی که به سر زندگیت اومده خسته نباشی، پریشون حال نباشی، گذشته برات تنها یک تجربه بـاشه و بس، اون روز بیش از هر روز دیگهای به خودت نزدیک شدی، به همون خودی که تو رویاهات نقاشیش کردی، شاید همون رنگ لباس نباشه، شاید همون تیپ و قیافه رو نداشته باشی ولی مهم اینه حال دلت خوبه، اون روز دیگه تنها نیستی، حتما یکی هست که کنارت بایسته لبخند بزنه مهر تایید بزنه، بگه حالا این شد، من مطمئنم لبخند اون روز تو زیباترین لبخند سال میشه حالا میبینی.
#م_صابری
ویدئو #قرنطینه #کرونا
@asheghanehaye_fatima