💜آنلاینکده 🦋anlainkadeh
44.2K subscribers
48 photos
1 video
1.24K files
1.25K links
🔥لینک رمان های انلاین پرطرفدار🦋😻
رمانای ممنوعه جذاب🤤💜

تبلیغات 👇👇

@tabaneh
Download Telegram
#من_خیابانی_نیستم

نویسندھ: مارال.ع.ز

خلاصه:
دخترى كه تاوان خيانت خواهرش را پس مى دهد و از خانواده اش طرد مى شود و به خيابان پناه مى آورد كه در اين حين اتفاقاتى رخ مى دهد و برالين...

داستانى بر اساس واقعيت...

ژانـر: #عاشقانه #اجتماعی #واقعی #صحنه_دار #بزرگسال

من خیابانی نیستم

🔞خواندن این رمان برای زیر 18 سال توصیه نمیشود🔞
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍17👎54🥰2🤔1
رمان: #من_شیطانم(#مدیوم)
نویسنده: #نیلوفر و #شهاب
ژانر: #عاشقانه #پایان_خوش

فاقد خلاصه

رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍61🤔1
🍁 رمان: #من_خواهرت_نیستم
🍂 نویسنده: #Elham_R
🍁 ژانر: #عاشقانه #بزرگسال
🍂 خلاصه:
دختری پاک با آرزوهای بزرگ در دام آدم هایی ناپاک و گرگ صفت می افتد که با بی رحمی تمام آرزوهایش را می‌درند و او را به قعر چاهی پر از گناه و نابودی می کشانند.‌..
روشا دختری که برای فرار از دست تجاوزهای استادش به کشوری اروپایی سفر می کنه و با پسری مهربون آشنا میشه اما واقعیت چیز دیگریست.
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍15👎31
رمان : #من_و_دوک [جلد1]
#The_Duke_and_I
نویسنده : #جولیا_کوین
#julia_Quinn
ژانر : #عاشقانه #تاریخی #خارجی
خلاصه :
سایمون دوک بدنام لندن که خودش را در محاصره خانم‌های جوان و مادرهایشان می‌بیند برای فرار از ازدواج دست به نقشه‌ای می‌کشد.هم دست او در آن نقشه، دافنه خواهر نزدیکترین دوستش آنتونی بریجرتون است‌.اما با رسوایی که پیش می‌آید...
#ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍14
من ی خوناشامم📚
جلد اول
#من_ی_خوناشامم

نویسنده : Bita83

تعداد صفحات : 206

ژانر: #عاشقانه #کلکی #هیجانی #گی #طنز

خلاصه:
دو دختر شیطون با سه پسر مهربون
سرنوشت چیز عجیبیه یهو وسط زندگی پرت میشی تو یه زندگی جدید و معلوم نیست سرنوشتت چی میشه خدا داند...

#جدید

رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍161
من یه خوناشامم (جلد دوم)

نویسنده : bita83

ژانر: #عاشقانه #کل #هیجانی #گی

خلاصه:
قصه ما از این قرار بود که دو دختر و سه پسر داستان ما میفهمن که اصلیت ماوراء الطبیعی دارن و جاودانه هستن توی مهمونی آلفا آروشا دزدیده میشه ولی کی میدونه اون زندس یا مرده کجاس در چه حاله زندگی بازی شومی راه انداخته حالا باید ببینم چی میشه......
#من_یه_خوناشامم
#جلد_دوم
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍121
من زن.pdf
2.2 MB
رمان : #من_زن

ژانر : #عاشقانه #جدید

نویسنده: #yasi_sh

خلاصه :
فاقد

رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍111👎1
رمان: #من_بکارتمو_آنلاین_فروختم
#i_sold_my_virginity_online

نویسنده : #anna

ژانر: #عاشقانه #همجنسگرایی #فروش_بکارت #بزرگسال #گی_لاو #اروتیک #گی #صحنه_دار #lgbt

تعداد صفحات: 277

خلاصه: 
چانیول به خاطر ابتلا به وسواس شدید، نتونسته با کسی رابطه‌ٔ جنسی داشته باشه و طبق توصیه‌ٔ دکترش، بهتره سـکس رو از یک پسر باکره شروع کنه تا کم کم به ترسش غلبه کنه. اما پیدا کردن یه هرزه‌ باکره از اون چیزی که فکر میکنه خیلی سخت‌تره؛ تا اینکه آگهی پسری رو میبینه که حاضر به فروش بکارتش به مبلغ گرافی شده!

رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍204👎2
من توام تومنی1.pdf
3.2 MB
#من_توام_تو_منی
#فصل_اول رمان "من توام تومنی"

نویسنده : #مهتاب

ژانر : #عاشقانه #طنز #تخیلی
خلاصه :
مثل همه رمان ها یه دختر داریم و یه پسر
دخترمون شلخته و بد دهن، پسرمون منحرف و تمیز
حاال چی میشه اگه خدا بزنه پس کله هردوتاشون و روح هاشون باهم عوض بشه؟

#جلد_اول
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍115👎2🔥2
دنبال من نگرد.pdf
2.4 MB
#من_توام_تو_منی
#فصل_دوم رمان من توام تومنی به اسم " دنبال من نگرد"

نویسنده: #مهتاب‌.ع (#نویسنده‌خبیث)
ژانر: #طنز #ممنوعه کمی #بزرگسال

خلاصه :
ادامه ماجراهای مهدیس و امین که‌کم کم دارن به بدن‌های همدیگه عادت می‌کنن اما این بین یه سری اتفاقات میوفته که زندگی هر دوشون رو دست خوش تغییر می‌کنه

#جلد_دوم
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍125👎2🤣1
‍ رمان : #من_مال_تو_نیستم #Im_not_yours

نویسنده : Purple8Iris

ژانر : #فلاف #گی #lgbt #عاشقانه #گی_لاو #چانبک #همجنسگرایی #رمانتیک #خشن #اسمات #بزرگسال #اروتیک

خلاصه :
"ازت متنفرم..."
آروم روی موهایی که موندن زیره گلوش جواب می ده
"می دونم "
یه هق دیگه و ..
"می خوام بری به جهنم"
"همین حالاشم توشم"...
"هیچ وقت نمی بخشمت"
برای یه مدت کوتاه که اندازه ی یه ابدیت طول می کشه ساکت می مونه
صورتشو فرو می بره توی موهامو نفس می کشه و بعد آروم بین همونا زمزمه می کنه
"میدونم"
طوریکه حتی قلب خودمم از شکستگیه بغضی که تو صداشه می شکنه
ازت متنفرم که برام اینی !...
ازت متنفرم...
@anlainkadeh🔥
👍426👎6🤔3🖕1
👎19👍149😢8
#پارتی_از_رمان
#حریم_عشق 🔥

من آدم یه جا موندن نیستم که .باید همش #تحرک داشته باشم .
کار خوبی نکردی #من رو انداختی تو اون زیر زمین .
#اخم هاش بیشتر رفت تو هم بلند شد و اومد سمتم. #فاصله ی بین مون رو به صفر رسوند ولی من کوچیک ترین حرکتی نکردم ‌.
چون نمی تونستم برم عقب .یه قدم کوتاه کافی بود تا پرت بشم داخل استخر .
با #نگاه وحشیش جز جز صورتم رو گذروند و دست هاش رو گذاشت روی #شونه هام .
#شونه هام رو فشار داد و زیر لب غرید: چرا نمیمیری .چرا دست از سر من بر نمیداری هان ؟
_می دونم از دست من خیلی کلافه ای درک می کنم ولی دیگه #آتش بس .تو بیخیال تلافی شو من هم بیخیال همه چی میشم و دیگه دور و برت آفتابی نمیشم .

ناخواسته دست هام رو گذاشتم روی #شونه هاش و با فشار خفیفی سعی کردم یه کوچولو #هولش بدم عقب تا از استخر فاصله بگیریم ولی بی فایده بود .
زل زدم به #چشم هاش و زمزمه کردم: گفتم که تو بیخیال ت...
پوزخندی زد: اتفاقا الان وقت #تلافی .تا #تلافی نکنم آروم نمیشم .این موش فضولی که رو اعصابمه باید ادب بشه ..حتی شده به قیمت #جونش .
تا بخوام منظور حرف هاش رو بفهمم از #شونه هام به شدت #هولم داد سمت استخر .قبل از اینکه پرت بشم چنگ زدم به #یقه ی لباسش و اون هم با خودم کشوندم .
جفت مون پرت شدیم تو آب .زیر آب داشت  سعی می کرد #یقه ش رو از تو دستم در بیاره ولی من ول کنش نبودم که .
کسی که چاهی برام می کنه خودش رو هم تا ته این چاه می کشم .
دیگه داشت موفق میشد دستم رو از #یقه ش جدا کنه که خودم  #یقه ش رو ول کردم و محکم #بغلش کردم .
زیر آب داشتم خفه میشدم و می خواستم برم بالا زودتر ولی اون عوضی سعی داشت اول من رو خفه کنه بعد خودش بره بالا .ولی با این حرکت آخرم کاملا #شوکه شد .
دست هام رو دور کمرش #حلقه کرده بودم و محکم چسبیده بودم بهش .
اون هم دیگه نتونست زیر آب دووم بیاره ونفس کم آورد دست هاش رو #حلقه کرد دور کمرم و جفت مون رو کشید بالا .
نفس حبس شده م رو آزاد کردم .حالا دیگه جفت مون داشتیم نفس نفس میزدیم .
موهای باز شده و خیس شده م ریخته بود رو صورت و گردنم و داشت اذیتم می کرد .
می خواستم زودتر از این #معرکه فرار کنم تا باز فکر دیگه ای واسه #کشتن من به سرش نزده .
ولی فرار غیر ممکن بود یه جوری من رو گرفته بود بین #حصار دست هاش که نمی تونستم جم بخورم .
#نگاهش بین مردک چشم هام تو گردش بود بدون هیچ حرفی فقط نگاهم می کرد .
من هم توی #آغوشش جا خوش کرده و غرق شبرنگ #چشم هاش شده بودم که با صدای کیارش به خودم اومدم و برگشتم سمتش.
_آقا حالتون خوبه ؟!
کیارش و سامیار  سمیر ودو نفر دیگه با #چشم هایی که اندازه نلبکی شده بود داشتن #نگاهمون می کرد
#حریم_عشق #آراز_گیسو
#به_قلم_سهیلا_م #عاشقانه_مافیایی
https://tttttt.me/+fsijHHVIXPExMmU8
https://tttttt.me/+fsijHHVIXPExMmU8
👍17333🤔4😁1