💜آنلاینکده 🦋anlainkadeh
44K subscribers
51 photos
1 video
1.24K files
1.26K links
🔥لینک رمان های انلاین پرطرفدار🦋😻
رمانای ممنوعه جذاب🤤💜

تبلیغات 👇👇

@tabaneh
Download Telegram
کشتن سارا.PDF
2.5 MB
رمان #کشتن_سارا
(جلد اول از مجموعه #کمپانی_قاتلان)

نویسنده:J.A.Redemerski
مترجم:آلما
کاری از مترجمان گروه هلیش
ویراستار: فاطمه

خلاصه:

سارا تنها چهارده سال داشت که مادرش او را مجبور به زندگی در مکزیک با یک ارباب بدنام مواد مخدر کرد.با گذشت زمان او زندگی عادی را فراموش کرد.اما هرگز امیدش را برای فرار از مجتمع جایی که در طی 9 سال گذشته در آن زندگی کرده بود از دست نداد.ویکتور یک قاتل خونسرد است که مانند سارا ، از زمان کودکی تنها مرگ و خشونت را می شناسد.هنگامی که ویکتور برای معامله ای به مجتمع می آید ، سارا او را تنها فرصت فرار خود می داند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود.او از اسارت یک مرد خطرناک رها شده و در چنگال دیگری گرفتار می شود.

ژانر: #معمایی #جنایی #اروتیک

فاقد فرمت های دیگر

پایان خوش
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍182
نام رمان: #در_آغوش_یک_قاتل (#کشتن_سارای)
(جلد اول از مجموعه کمپانی قاتلان)

نویسنده: J.A.Redemerski

ژانر: #معمایی #جنایی #اروتیک #بزرگسال #عاشقانه #خارجی #مافیایی #صحنه_دار

خلاصه:
سارای تنها چهارده سال داشت که مادرش او را مجبور به زندگی در مکزیک با یک ارباب بدنام مواد مخدر کرد.با گذشت زمان او زندگی عادی را فراموش کرد.اما هرگز امیدش را برای فرار از مجتمع جایی که در طی 9 سال گذشته در آن زندگی کرده بود از دست نداد.ویکتور یک قاتل خونسرد است که مانند سارای ، از زمان کودکی تنها مرگ و خشونت را می شناسد.هنگامی که ویکتور برای معامله ای به مجتمع می آید ، سارای او را تنها فرصت فرار خود می داند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود.او از اسارت یک مرد خطرناک رها شده و در چنگال دیگری گرفتار می شود.

@anlainkadeh 🔥
👍8714👏3👎2😱1
#پارتی_از_رمان
#حریم_عشق 🔥

من آدم یه جا موندن نیستم که .باید همش #تحرک داشته باشم .
کار خوبی نکردی #من رو انداختی تو اون زیر زمین .
#اخم هاش بیشتر رفت تو هم بلند شد و اومد سمتم. #فاصله ی بین مون رو به صفر رسوند ولی من کوچیک ترین حرکتی نکردم ‌.
چون نمی تونستم برم عقب .یه قدم کوتاه کافی بود تا پرت بشم داخل استخر .
با #نگاه وحشیش جز جز صورتم رو گذروند و دست هاش رو گذاشت روی #شونه هام .
#شونه هام رو فشار داد و زیر لب غرید: چرا نمیمیری .چرا دست از سر من بر نمیداری هان ؟
_می دونم از دست من خیلی کلافه ای درک می کنم ولی دیگه #آتش بس .تو بیخیال تلافی شو من هم بیخیال همه چی میشم و دیگه دور و برت آفتابی نمیشم .

ناخواسته دست هام رو گذاشتم روی #شونه هاش و با فشار خفیفی سعی کردم یه کوچولو #هولش بدم عقب تا از استخر فاصله بگیریم ولی بی فایده بود .
زل زدم به #چشم هاش و زمزمه کردم: گفتم که تو بیخیال ت...
پوزخندی زد: اتفاقا الان وقت #تلافی .تا #تلافی نکنم آروم نمیشم .این موش فضولی که رو اعصابمه باید ادب بشه ..حتی شده به قیمت #جونش .
تا بخوام منظور حرف هاش رو بفهمم از #شونه هام به شدت #هولم داد سمت استخر .قبل از اینکه پرت بشم چنگ زدم به #یقه ی لباسش و اون هم با خودم کشوندم .
جفت مون پرت شدیم تو آب .زیر آب داشت  سعی می کرد #یقه ش رو از تو دستم در بیاره ولی من ول کنش نبودم که .
کسی که چاهی برام می کنه خودش رو هم تا ته این چاه می کشم .
دیگه داشت موفق میشد دستم رو از #یقه ش جدا کنه که خودم  #یقه ش رو ول کردم و محکم #بغلش کردم .
زیر آب داشتم خفه میشدم و می خواستم برم بالا زودتر ولی اون عوضی سعی داشت اول من رو خفه کنه بعد خودش بره بالا .ولی با این حرکت آخرم کاملا #شوکه شد .
دست هام رو دور کمرش #حلقه کرده بودم و محکم چسبیده بودم بهش .
اون هم دیگه نتونست زیر آب دووم بیاره ونفس کم آورد دست هاش رو #حلقه کرد دور کمرم و جفت مون رو کشید بالا .
نفس حبس شده م رو آزاد کردم .حالا دیگه جفت مون داشتیم نفس نفس میزدیم .
موهای باز شده و خیس شده م ریخته بود رو صورت و گردنم و داشت اذیتم می کرد .
می خواستم زودتر از این #معرکه فرار کنم تا باز فکر دیگه ای واسه #کشتن من به سرش نزده .
ولی فرار غیر ممکن بود یه جوری من رو گرفته بود بین #حصار دست هاش که نمی تونستم جم بخورم .
#نگاهش بین مردک چشم هام تو گردش بود بدون هیچ حرفی فقط نگاهم می کرد .
من هم توی #آغوشش جا خوش کرده و غرق شبرنگ #چشم هاش شده بودم که با صدای کیارش به خودم اومدم و برگشتم سمتش.
_آقا حالتون خوبه ؟!
کیارش و سامیار  سمیر ودو نفر دیگه با #چشم هایی که اندازه نلبکی شده بود داشتن #نگاهمون می کرد
#حریم_عشق #آراز_گیسو
#به_قلم_سهیلا_م #عاشقانه_مافیایی
https://tttttt.me/+fsijHHVIXPExMmU8
https://tttttt.me/+fsijHHVIXPExMmU8
👍17236🤔4😁1