مال من باش.pdf
1.6 MB
نام رمان : #مال_من_باش
ژانر : #ددی #لیتل_بوی
نویسنده : #samane
خلاصه :
پسری که بخاطر اینکه داداشش نره زندان لیتله.......
#ممنوعه🔥
@anlainkadeh
ژانر : #ددی #لیتل_بوی
نویسنده : #samane
خلاصه :
پسری که بخاطر اینکه داداشش نره زندان لیتله.......
#ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍28❤3
🦋 نام رمان : #مال_من
(#جلد_دوم #اصل)
#Real2
🦋ژانر : #عاشقانه #ورزشی #اروتیک #بزرگسال #خارجی
🦋نویسنده : #کیتی_ایوانز
#katy_Evans
🦋 خلاصه :
خم که شد بب*وسدم خودمو عقب کشیدم.
هیس هیس کردم:
-منو نب*وس!
سعی کرد به زور بب*وسدم.
-ولم کن.
-خدایا! بهت نیاز دارم، همونجوری که به نفس کشیدن نیاز دارم...
مسیری از ب*وسههای گرسنه و تبدار رو روی گلوم رسم کرد.
-به اون گروپیها ام همینو گفتی؟ هوم؟ اینو به یکی از اونایی که چونهتو، شقیقهتو، فکتو، اون دهن مزخرفتو ب*وسیدن بگو!
گیج شده، با اخم عقب کشید.
پیرهنمو صاف کردم و گفتم:
-صورتت پر از جای رژه رمینگتون!
با غرش ساعدشو روی لباش کشید و با دیدن رد قرمز روی پوستش با چشمای باریک شده بهش نگاه کرد. سعی کردم خودمو بکشونم طرف دیگهی صندلی ولی دستش سریع اومد و دور مچم قفل شد. خشدار، جوری که انگار درد داشته باشه گفت:
-نکن. با من اینجوری نکن.
-من میخوام تو رو بب*وسم نه اونا رو!
-منم.
و با صدای خشمگینی پارچهی پیراهنمو گرفت توی مشتاش و با یه حرکت جرش داد. وقتی پارچهشو کنار زد تا لباس زیرمو به نمایش بذاره هین کشیدم.
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
(#جلد_دوم #اصل)
#Real2
🦋ژانر : #عاشقانه #ورزشی #اروتیک #بزرگسال #خارجی
🦋نویسنده : #کیتی_ایوانز
#katy_Evans
🦋 خلاصه :
خم که شد بب*وسدم خودمو عقب کشیدم.
هیس هیس کردم:
-منو نب*وس!
سعی کرد به زور بب*وسدم.
-ولم کن.
-خدایا! بهت نیاز دارم، همونجوری که به نفس کشیدن نیاز دارم...
مسیری از ب*وسههای گرسنه و تبدار رو روی گلوم رسم کرد.
-به اون گروپیها ام همینو گفتی؟ هوم؟ اینو به یکی از اونایی که چونهتو، شقیقهتو، فکتو، اون دهن مزخرفتو ب*وسیدن بگو!
گیج شده، با اخم عقب کشید.
پیرهنمو صاف کردم و گفتم:
-صورتت پر از جای رژه رمینگتون!
با غرش ساعدشو روی لباش کشید و با دیدن رد قرمز روی پوستش با چشمای باریک شده بهش نگاه کرد. سعی کردم خودمو بکشونم طرف دیگهی صندلی ولی دستش سریع اومد و دور مچم قفل شد. خشدار، جوری که انگار درد داشته باشه گفت:
-نکن. با من اینجوری نکن.
-من میخوام تو رو بب*وسم نه اونا رو!
-منم.
و با صدای خشمگینی پارچهی پیراهنمو گرفت توی مشتاش و با یه حرکت جرش داد. وقتی پارچهشو کنار زد تا لباس زیرمو به نمایش بذاره هین کشیدم.
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍31👎5❤2
رمان مال من(جلد دوم اصل)
رمان عمراً اگه لنگهامو پیدا کنی | عمرا اگه لنگمو پیدا کنی
رمان سرشارازاشتیاق
رمان او شیرین است
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
#عمرا_اگه_لنگمو_پیدا_کنی | #عمرا_اگه_لنگهامو_پیدا_کنی (جلد ششم شیکاگو استارز)
#مال_من (جلد دوم اصیل)
#سرکش
#او_شیرین_است
#سرشار_از_اشتیاق
رمان عمراً اگه لنگهامو پیدا کنی | عمرا اگه لنگمو پیدا کنی
رمان سرشارازاشتیاق
رمان او شیرین است
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
#عمرا_اگه_لنگمو_پیدا_کنی | #عمرا_اگه_لنگهامو_پیدا_کنی (جلد ششم شیکاگو استارز)
#مال_من (جلد دوم اصیل)
#سرکش
#او_شیرین_است
#سرشار_از_اشتیاق
Telegram
💞 عاشقان رمان / Novel lovers 💞
رمان سرکش
رمان عمراً اگه لنگهامو پیدا کنی(فروشی)
سرشارازاشتیاق(جلد دو سرکش)
درهم شکسته(جلد سه سرکش)
ارتباط با
مترجم سرکش:
@Snovels574
Привет Telegram Support!
Мы уважаем законы об авторском праве. И мы не порнография.
رمان عمراً اگه لنگهامو پیدا کنی(فروشی)
سرشارازاشتیاق(جلد دو سرکش)
درهم شکسته(جلد سه سرکش)
ارتباط با
مترجم سرکش:
@Snovels574
Привет Telegram Support!
Мы уважаем законы об авторском праве. И мы не порнография.
👍12❤1😁1
👍7❤2😁1
فکر کن یه پسر شر و خطرناک وسط خیابون جلوت در بیاد و بخواد...🤤
دختر #ساده و مغروری که به #اجبار از کاشان به تهران میره تا پیش خالش زندگی کنه اما تو مسیر رفتنش با #پسری برخورد میکنه که تو همون دیدار اول با نگاه #ترسناک و زبون #تندش بذر #نفرت رو توی دلش میکاره درحالی که دیگه برای #فرار خیلی دیر شده و اون پسر #دیوانه_وار #عاشقش شده و میخواد هر طور شده اونو #مال خودش کنه چون نمیدونه اون پسر در واقع... 😈❤️🔥
ارتا بیخیال نمیشد
تمام گردنمو میبوسید
تند و محکم
دیگه رسما داشتم وا میرفتم
دستامو انداختم دور گردنش
دستاشو دور کمرم محکم حلقه کرد و با شدت بیشتری به کارش ادامه داد
داشت خندم میگرفت
خندیدم و گفتم : ارتا بسه
خمار گفت : نمیشه لعنتی
بی اختیار دستم لای موهاش کشیده شد
نفسشو کلافه رو گردنم خالی کرد
یهو گردنمو گاز گرفت
https://tttttt.me/+lg6BfKvamM1mNmM0
https://tttttt.me/+lg6BfKvamM1mNmM0
#عضوگیری_محدود ❌❌
#پسرش_از_اون_وحشی_جذاباست🤤
دختر #ساده و مغروری که به #اجبار از کاشان به تهران میره تا پیش خالش زندگی کنه اما تو مسیر رفتنش با #پسری برخورد میکنه که تو همون دیدار اول با نگاه #ترسناک و زبون #تندش بذر #نفرت رو توی دلش میکاره درحالی که دیگه برای #فرار خیلی دیر شده و اون پسر #دیوانه_وار #عاشقش شده و میخواد هر طور شده اونو #مال خودش کنه چون نمیدونه اون پسر در واقع... 😈❤️🔥
ارتا بیخیال نمیشد
تمام گردنمو میبوسید
تند و محکم
دیگه رسما داشتم وا میرفتم
دستامو انداختم دور گردنش
دستاشو دور کمرم محکم حلقه کرد و با شدت بیشتری به کارش ادامه داد
داشت خندم میگرفت
خندیدم و گفتم : ارتا بسه
خمار گفت : نمیشه لعنتی
بی اختیار دستم لای موهاش کشیده شد
نفسشو کلافه رو گردنم خالی کرد
یهو گردنمو گاز گرفت
https://tttttt.me/+lg6BfKvamM1mNmM0
https://tttttt.me/+lg6BfKvamM1mNmM0
#عضوگیری_محدود ❌❌
#پسرش_از_اون_وحشی_جذاباست🤤
Telegram
𝐅𝐎𝐑𝐄𝐕𝐄𝐑↫
° ๛ 𖣘 😈🔞
𝑴𝒆 𝑨𝒏𝒅 𝒀𝒐𝒖 ... 𝑭𝒐𝒓𝒆𝒗𝒆𝒓
نویسنده : @alastor_xrx
𝑴𝒆 𝑨𝒏𝒅 𝒀𝒐𝒖 ... 𝑭𝒐𝒓𝒆𝒗𝒆𝒓
نویسنده : @alastor_xrx
👍100❤18🔥7🥰5😁4🖕1