🦋 نام رمان : #جلد_اول #اصل
#Real1
🦋 ژانر : #عاشقانه #ورزشی #اروتیک #بزرگسال
🦋 نویسنده : #کیتی_ایوانز
#katy_Evans
🦋 خلاصه :
طوفان نابودگره، ذاتش اینه. ولی تا حالا راجع به چشم طوفان شنیدین؟ آرامش محضه! میگن زندگی بروک دامس به اخر رسیده، چیزی که همه جوونیش رو پاش گذاشته دیگه براش خارج از دسترسه. حالا میخواد رو یه هدف جدید کار کنه و یه رابطه عاشقانه اخرین چیزیه که تو این برهه میخواد.حالا چی میشه عشق با هدف بروک تو یه پکیج ارائه بشه؟ چی میشه طوفان بیاد و هدف بروک رو تقدیمش کنه. ولی آیا بروک میتونه به ارامش چشم طوفان، به عشق برسه؟میتونه موانعی که وجود دارن رو رد کنه؟
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
#Real1
🦋 ژانر : #عاشقانه #ورزشی #اروتیک #بزرگسال
🦋 نویسنده : #کیتی_ایوانز
#katy_Evans
🦋 خلاصه :
طوفان نابودگره، ذاتش اینه. ولی تا حالا راجع به چشم طوفان شنیدین؟ آرامش محضه! میگن زندگی بروک دامس به اخر رسیده، چیزی که همه جوونیش رو پاش گذاشته دیگه براش خارج از دسترسه. حالا میخواد رو یه هدف جدید کار کنه و یه رابطه عاشقانه اخرین چیزیه که تو این برهه میخواد.حالا چی میشه عشق با هدف بروک تو یه پکیج ارائه بشه؟ چی میشه طوفان بیاد و هدف بروک رو تقدیمش کنه. ولی آیا بروک میتونه به ارامش چشم طوفان، به عشق برسه؟میتونه موانعی که وجود دارن رو رد کنه؟
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍18
🦋 نام رمان : #مال_من
(#جلد_دوم #اصل)
#Real2
🦋ژانر : #عاشقانه #ورزشی #اروتیک #بزرگسال #خارجی
🦋نویسنده : #کیتی_ایوانز
#katy_Evans
🦋 خلاصه :
خم که شد بب*وسدم خودمو عقب کشیدم.
هیس هیس کردم:
-منو نب*وس!
سعی کرد به زور بب*وسدم.
-ولم کن.
-خدایا! بهت نیاز دارم، همونجوری که به نفس کشیدن نیاز دارم...
مسیری از ب*وسههای گرسنه و تبدار رو روی گلوم رسم کرد.
-به اون گروپیها ام همینو گفتی؟ هوم؟ اینو به یکی از اونایی که چونهتو، شقیقهتو، فکتو، اون دهن مزخرفتو ب*وسیدن بگو!
گیج شده، با اخم عقب کشید.
پیرهنمو صاف کردم و گفتم:
-صورتت پر از جای رژه رمینگتون!
با غرش ساعدشو روی لباش کشید و با دیدن رد قرمز روی پوستش با چشمای باریک شده بهش نگاه کرد. سعی کردم خودمو بکشونم طرف دیگهی صندلی ولی دستش سریع اومد و دور مچم قفل شد. خشدار، جوری که انگار درد داشته باشه گفت:
-نکن. با من اینجوری نکن.
-من میخوام تو رو بب*وسم نه اونا رو!
-منم.
و با صدای خشمگینی پارچهی پیراهنمو گرفت توی مشتاش و با یه حرکت جرش داد. وقتی پارچهشو کنار زد تا لباس زیرمو به نمایش بذاره هین کشیدم.
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
(#جلد_دوم #اصل)
#Real2
🦋ژانر : #عاشقانه #ورزشی #اروتیک #بزرگسال #خارجی
🦋نویسنده : #کیتی_ایوانز
#katy_Evans
🦋 خلاصه :
خم که شد بب*وسدم خودمو عقب کشیدم.
هیس هیس کردم:
-منو نب*وس!
سعی کرد به زور بب*وسدم.
-ولم کن.
-خدایا! بهت نیاز دارم، همونجوری که به نفس کشیدن نیاز دارم...
مسیری از ب*وسههای گرسنه و تبدار رو روی گلوم رسم کرد.
-به اون گروپیها ام همینو گفتی؟ هوم؟ اینو به یکی از اونایی که چونهتو، شقیقهتو، فکتو، اون دهن مزخرفتو ب*وسیدن بگو!
گیج شده، با اخم عقب کشید.
پیرهنمو صاف کردم و گفتم:
-صورتت پر از جای رژه رمینگتون!
با غرش ساعدشو روی لباش کشید و با دیدن رد قرمز روی پوستش با چشمای باریک شده بهش نگاه کرد. سعی کردم خودمو بکشونم طرف دیگهی صندلی ولی دستش سریع اومد و دور مچم قفل شد. خشدار، جوری که انگار درد داشته باشه گفت:
-نکن. با من اینجوری نکن.
-من میخوام تو رو بب*وسم نه اونا رو!
-منم.
و با صدای خشمگینی پارچهی پیراهنمو گرفت توی مشتاش و با یه حرکت جرش داد. وقتی پارچهشو کنار زد تا لباس زیرمو به نمایش بذاره هین کشیدم.
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍31👎5❤2