روز صدم_072318.pdf
1.2 MB
👍74🫡9❤8🤯7🔥5👎2
ارباب دوست داشتنی من.pdf
646.2 KB
ارباب دوست داشتنی من
#ارباب_دوست_داشتنی_من
نویسنده: #بی_پروای_قصه_گو
ژانر: #عاشقانه_بزرگسال_ددی_و_لیتل
خلاصه : این داستان درباره ی پسری به نام کوهیار است که فرزند رئیس انجمن بی دی اس ام است و طبق یک قرار با پدرش با دختر زیبایی به نام هیوا اشنا میشود و مجبور میشود ان را به منزل خود ببرد، باید دید هیوا و کوهیاری که زیر یک سقف باهم زندگی میکنند چه سرنوشتی خواهند داشت!
خواندن این داستان به افراد زیر18سال توصیه نمیشود❗️❗️
@anlainkadeh🔥
#ارباب_دوست_داشتنی_من
نویسنده: #بی_پروای_قصه_گو
ژانر: #عاشقانه_بزرگسال_ددی_و_لیتل
خلاصه : این داستان درباره ی پسری به نام کوهیار است که فرزند رئیس انجمن بی دی اس ام است و طبق یک قرار با پدرش با دختر زیبایی به نام هیوا اشنا میشود و مجبور میشود ان را به منزل خود ببرد، باید دید هیوا و کوهیاری که زیر یک سقف باهم زندگی میکنند چه سرنوشتی خواهند داشت!
خواندن این داستان به افراد زیر18سال توصیه نمیشود❗️❗️
@anlainkadeh🔥
👍177❤18🫡16🤯14🔥10👎6🤔6😁2🖕1
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو
#کابوس_نامشروع_ارباب
خلاصه رمان : کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچهشون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش…
https://romandoni3.xyz/دانلود-رمان-کابوس-نامشروع-ارباب-pdf-از-مس/
#کابوس_نامشروع_ارباب
خلاصه رمان : کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچهشون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش…
https://romandoni3.xyz/دانلود-رمان-کابوس-نامشروع-ارباب-pdf-از-مس/
رمان دونی
پلن اشتراک
جهت دانلود رمان های کامل pdf و خواندن بعضی از رمان های آنلاین اشتراک خریداری کنید رمان های آنلاین که به صورت خرید اشتراک هستن تا اخرین پارت فقط با یکبار خرید اشتراک اشتراک 3 ماهه هزار تومان 100 دسترسی نامحدود به همه رمان ها امکان درخواست قرارگیری رمان سرور…
👍72❤9👏3🔥2😁2🤔2🖕1
رخنه.pdf
7.6 MB
نام رمان: #رخنه
ژانر: #عاشقانه #هیجانی #معمایی #کمی_صحنه_دار
ب قلم زیبای : #نگار_رازقندی
خلاصه:
امیر حافظ یه مرد پر نفوذ و قدرتمند که ازش هر خلافی بر میاد و این دلیل بر این میشه که نیکی همسرش که تازه یک بچه یک ساله هم دارن از هم طلاق بگیرن اما حافظ به نیکی اجازه نمیده بچش رو ببینه مگر این که هر بار ..
@anlainkadeh🔥
ژانر: #عاشقانه #هیجانی #معمایی #کمی_صحنه_دار
ب قلم زیبای : #نگار_رازقندی
خلاصه:
امیر حافظ یه مرد پر نفوذ و قدرتمند که ازش هر خلافی بر میاد و این دلیل بر این میشه که نیکی همسرش که تازه یک بچه یک ساله هم دارن از هم طلاق بگیرن اما حافظ به نیکی اجازه نمیده بچش رو ببینه مگر این که هر بار ..
@anlainkadeh🔥
👍191❤27🔥11🫡8🤔5👎4😱1
👍47🤔10❤9👏7😁7🥰4🔥3😢3🫡3
🔥 لیست قیمت سرویس های V2ray به شرح زیر میباشد .
⚡️اشتراک های ماهانه - بدون محدودیت کاربر
💎یکماهه 25 گیگ حجم 50 هزارتومان
💎 یکماهه 50 گیگ حجم 100 هزارتومان
💎 یکماهه 75 گیگ حجم 120 هزارتومان
💎 یکماهه 100 گیگ حجم 170 هزارتومان
✅ کمترین قیمت نصبت ب اکثر همکاران
✅ بالاترین سرعت
✅ پشتیبانی آنلاین
⚡️اشتراک های 3 ماهه کانال مجوده.
💯تمامی کانفیگها تا آخرین روز و حجمِ اشتراک ضمانت و پشتیبانی کامل بدون قید و شرط دارند.
🌐 جهت خرید و مطرح کردن هرگونه سوال به ایدی ادمین پیام بدهید یا روی این لینک کلیک کنید.
Admin: @Nazari0vpn
Channel: @Nazarivpn
⚡️اشتراک های ماهانه - بدون محدودیت کاربر
💎یکماهه 25 گیگ حجم 50 هزارتومان
💎 یکماهه 50 گیگ حجم 100 هزارتومان
💎 یکماهه 75 گیگ حجم 120 هزارتومان
💎 یکماهه 100 گیگ حجم 170 هزارتومان
✅ کمترین قیمت نصبت ب اکثر همکاران
✅ بالاترین سرعت
✅ پشتیبانی آنلاین
⚡️اشتراک های 3 ماهه کانال مجوده.
💯تمامی کانفیگها تا آخرین روز و حجمِ اشتراک ضمانت و پشتیبانی کامل بدون قید و شرط دارند.
🌐 جهت خرید و مطرح کردن هرگونه سوال به ایدی ادمین پیام بدهید یا روی این لینک کلیک کنید.
Admin: @Nazari0vpn
Channel: @Nazarivpn
👍40❤4🤯4🥰2
رُمـانِ وارِث 🌿
بـهـ قَـلَمِ سُـهیـلا.مـ
#پارتی_از_رمان💯🔥
دستی روی #گلوم کشیدم احساس #خفگی می کردم .کاش می تونستم یه جوری #خودم رو از اینجا نجات بدم .#قصر این #مرد مرموز ، از یه #زندان برام بدتر بود .با شنیدن صدای قدم هاش #ضربان قلبم رفت بالا .
دستم رو گذاشتم روی #قلبم ..نفس هام به شمارش افتاده بود و حس می کردم #قلبم داره از جا کنده میشه .
با تکون خوردن دستگیره ی در لرزه ی بدی به بدنم افتاد .#دست هام می لرزید .نمی خواستم همین اول کاری متوجه ی #ترس و #ضعف من نسبت به خودش بشه .
در رو باز کرد و #هیکل تنومندش تو چارچوب در ظاهر شد .تو #تاریکی اتاق #چهره ش به خوبی معلوم نمیشد .
در رو با پشت پا بست .بدون اینکه لامپ رو روشن کنه رفت سمت کمد لباسش .متوجه شدم که داره #لباسش رو عوض می کنه .خیره موندم به زمین
نفس های #داغش خورد به گردنم .
جیغ خفه ای کشیدم و خزیدم بالای #تخت .
لبخند کجی زد .خودش رو انداخت روی تخت جوری که نصف بیشتر #تخت رو اشغال کرد و من یه گوشه #مچاله شده بودم ...
پتو رو کشید روی خودش و #چشم هاش رو بست .به خودم جرعت دادم و خیره موندم به صورت #جذاب و بی نقصش .
حرف های جاوید تو سرم تکرار شد :
اسمش #تیردادِ ، تنها #وارث تاجبخش .
که یه #بیماری ارثی و لاعلاج داره دکترا ازش قطع امید کردند .حواست بهش باشه ..چون اون یه مرد روانیه و آدم #نرمالی نیست ..
قبل از تو دو بار #نامزد کرده و هر دوشون از دستش فراری شدند چون نتونستن تحملش کنند .البته هر دو بار هم به #اجبار پدرش بوده .با یادآوری این حرف ها حالم بدتر شد .هنوز خیره بودم به صورتش که خیلی آروم چشم هاش رو باز کرد و زل زد به سقف ...!
ترسیدم و #چشم ازش برداشتم.
#وارث یه رمان فول هیجانی با ژانر #عاشقانه_مافیایی_جنجالی 🌱
https://tttttt.me/+hPfPA-Jnd5AzMTBk
https://tttttt.me/+hPfPA-Jnd5AzMTBk
بـهـ قَـلَمِ سُـهیـلا.مـ
#پارتی_از_رمان💯🔥
دستی روی #گلوم کشیدم احساس #خفگی می کردم .کاش می تونستم یه جوری #خودم رو از اینجا نجات بدم .#قصر این #مرد مرموز ، از یه #زندان برام بدتر بود .با شنیدن صدای قدم هاش #ضربان قلبم رفت بالا .
دستم رو گذاشتم روی #قلبم ..نفس هام به شمارش افتاده بود و حس می کردم #قلبم داره از جا کنده میشه .
با تکون خوردن دستگیره ی در لرزه ی بدی به بدنم افتاد .#دست هام می لرزید .نمی خواستم همین اول کاری متوجه ی #ترس و #ضعف من نسبت به خودش بشه .
در رو باز کرد و #هیکل تنومندش تو چارچوب در ظاهر شد .تو #تاریکی اتاق #چهره ش به خوبی معلوم نمیشد .
در رو با پشت پا بست .بدون اینکه لامپ رو روشن کنه رفت سمت کمد لباسش .متوجه شدم که داره #لباسش رو عوض می کنه .خیره موندم به زمین
نفس های #داغش خورد به گردنم .
جیغ خفه ای کشیدم و خزیدم بالای #تخت .
لبخند کجی زد .خودش رو انداخت روی تخت جوری که نصف بیشتر #تخت رو اشغال کرد و من یه گوشه #مچاله شده بودم ...
پتو رو کشید روی خودش و #چشم هاش رو بست .به خودم جرعت دادم و خیره موندم به صورت #جذاب و بی نقصش .
حرف های جاوید تو سرم تکرار شد :
اسمش #تیردادِ ، تنها #وارث تاجبخش .
که یه #بیماری ارثی و لاعلاج داره دکترا ازش قطع امید کردند .حواست بهش باشه ..چون اون یه مرد روانیه و آدم #نرمالی نیست ..
قبل از تو دو بار #نامزد کرده و هر دوشون از دستش فراری شدند چون نتونستن تحملش کنند .البته هر دو بار هم به #اجبار پدرش بوده .با یادآوری این حرف ها حالم بدتر شد .هنوز خیره بودم به صورتش که خیلی آروم چشم هاش رو باز کرد و زل زد به سقف ...!
ترسیدم و #چشم ازش برداشتم.
#وارث یه رمان فول هیجانی با ژانر #عاشقانه_مافیایی_جنجالی 🌱
https://tttttt.me/+hPfPA-Jnd5AzMTBk
https://tttttt.me/+hPfPA-Jnd5AzMTBk
Telegram
| دُچارِ تو به قلم سهیلا.م🌱💚|
|کاربر انجمن رمان های عاشقانه|
خالق رمانهای ؛
✔وارث 1و2
✔شاهنشین 1و2
✔دلدار
✔حریم عشق 1و2و3
•دچارتو1و2و 3
✔عشق ممنوع
•به وقت دیوانگی
•سیاه سفید
•دختر اشرافی
فصل سوم حریم عشق👇
https://tttttt.me/+2IamTayRvPEwYzJk
•ارتباط با نویسنده : @SoHeYlA_0_8
خالق رمانهای ؛
✔وارث 1و2
✔شاهنشین 1و2
✔دلدار
✔حریم عشق 1و2و3
•دچارتو1و2و 3
✔عشق ممنوع
•به وقت دیوانگی
•سیاه سفید
•دختر اشرافی
فصل سوم حریم عشق👇
https://tttttt.me/+2IamTayRvPEwYzJk
•ارتباط با نویسنده : @SoHeYlA_0_8
👍137❤28🔥2😁2
- لیلاجون صورتت چی شده؟
با تعجب به ثمین نگاه کرد که ادامه داد:
- انگار یکی با مشت و لگد افتاده به جونت. این پسرخالهی ما دست بزن نداشت.
خندید و با تمسخر ادامه داد:
- چی دارم میگم؟ برای زیبا نداشت. تو که زیبا نیستی.
با درد چشمانش را بست. باز هم همه سکوت کرده بودند و این لیلا بود که تنها مانده بود. کتایون که وضعیت را خراب دید به دفاع از لیلا برخاست.
- ای بابا! شما دو تا خواهر انگار با هم توی اذیت کردن عروس من کورس گذاشتین.
- مامان!
کیاراد بود که به مادرش تشر میزد.
- یه بار بهت گفتم اون عروست نیست. خواهش میکنم دست از دفاع بیخود بردار.
اینبار صدای پدر کیاراد بلند شد:
- بسه دیگه پسر. تا کی میخوای این دختر بیچاره رو به گناه نکرده مجازات کنی؟
- تا زمانی که عین بختک افتاده تو زندگیم!
کتایون با حرص گفت:
- خودت خواستی کیاراد. نه ما ازت خواستیم که زیبا رو ول کنی و با لیلا ازدواج کنی نه لیلا ازت خواست خونبس بشه!
کیاراد با عصبانیت غرید:
- آره خودم خواستم. الانم صاحب اختیارشم. بخوام آتیششم بزنم به احدی ربطی نداره.
یوسف تشر زد:
- کیاراد!
- انقدر از این هرزه دفاع نکن بابا. لابد خودش یه گندی کاشته بوده که پیشنهاد ازدواجمو رو هوا زده! معلوم نیست زیر چندنفر...
دیگر نشنید. درد بدی در سینهاش پیچید و دستش را روی قسمت چپ آن قرار داد. ثنا زودتر از همه متوجه وضعیتش شد و صدایش زد که نگاه بقیه رویش چرخید. کتایو ن با ترس به سمتش دوید و او را در آغوش کشید. چشمش بسته شد و دیگر هیچی نفهمید.
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
دختره وسط مهمونی حالش بد میشه و...🙂💔
❌بنر واقعی رمان❌
با تعجب به ثمین نگاه کرد که ادامه داد:
- انگار یکی با مشت و لگد افتاده به جونت. این پسرخالهی ما دست بزن نداشت.
خندید و با تمسخر ادامه داد:
- چی دارم میگم؟ برای زیبا نداشت. تو که زیبا نیستی.
با درد چشمانش را بست. باز هم همه سکوت کرده بودند و این لیلا بود که تنها مانده بود. کتایون که وضعیت را خراب دید به دفاع از لیلا برخاست.
- ای بابا! شما دو تا خواهر انگار با هم توی اذیت کردن عروس من کورس گذاشتین.
- مامان!
کیاراد بود که به مادرش تشر میزد.
- یه بار بهت گفتم اون عروست نیست. خواهش میکنم دست از دفاع بیخود بردار.
اینبار صدای پدر کیاراد بلند شد:
- بسه دیگه پسر. تا کی میخوای این دختر بیچاره رو به گناه نکرده مجازات کنی؟
- تا زمانی که عین بختک افتاده تو زندگیم!
کتایون با حرص گفت:
- خودت خواستی کیاراد. نه ما ازت خواستیم که زیبا رو ول کنی و با لیلا ازدواج کنی نه لیلا ازت خواست خونبس بشه!
کیاراد با عصبانیت غرید:
- آره خودم خواستم. الانم صاحب اختیارشم. بخوام آتیششم بزنم به احدی ربطی نداره.
یوسف تشر زد:
- کیاراد!
- انقدر از این هرزه دفاع نکن بابا. لابد خودش یه گندی کاشته بوده که پیشنهاد ازدواجمو رو هوا زده! معلوم نیست زیر چندنفر...
دیگر نشنید. درد بدی در سینهاش پیچید و دستش را روی قسمت چپ آن قرار داد. ثنا زودتر از همه متوجه وضعیتش شد و صدایش زد که نگاه بقیه رویش چرخید. کتایو ن با ترس به سمتش دوید و او را در آغوش کشید. چشمش بسته شد و دیگر هیچی نفهمید.
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
https://tttttt.me/+ik8-17UA7scwNjhk
دختره وسط مهمونی حالش بد میشه و...🙂💔
❌بنر واقعی رمان❌
👍198❤23🫡3👎2🥰2👏2
Forwarded from کانفینگ فیلتر شکن V2rayNG
#کانفینگ_رایگان
بهترین ربات کانفینگ رایگان با بالاترین سرعت دانلود و اپلود🔥
تاریخ مصرف چند ماهه میباشد و تا چند ماه کانفینگ بدون قطعی کار میکند🌹
✅جهت دریافت کانفینگ رایگان کلیک کنید✅
https://tttttt.me/configv2rayna_bot?start=5o9A6179kr5ipdL1PQ
https://tttttt.me/configv2rayna_bot?start=5o9A6179kr5ipdL1PQ
بهترین ربات کانفینگ رایگان با بالاترین سرعت دانلود و اپلود🔥
تاریخ مصرف چند ماهه میباشد و تا چند ماه کانفینگ بدون قطعی کار میکند🌹
✅جهت دریافت کانفینگ رایگان کلیک کنید✅
https://tttttt.me/configv2rayna_bot?start=5o9A6179kr5ipdL1PQ
https://tttttt.me/configv2rayna_bot?start=5o9A6179kr5ipdL1PQ
👍26❤1
🩵میخوای درس بخونی ولی نظم نداری؟🫠
🦋کسی نیست به سوالای درست بدون هزینه جواب درست بده؟😥
❄️تو رابطه ای و نگرانی نتونی درس بخونی؟🫣
💎دنبال مشاوره خوب و رتبه برتری ؟🧐
❤️خانوم دکتر و تیمش برای همه ی سوال ها و نگرانی هات جواب درستو داره
کانالی که هر کنکوری و محصلی باید داشته باشه😍
🦋کسی نیست به سوالای درست بدون هزینه جواب درست بده؟😥
❄️تو رابطه ای و نگرانی نتونی درس بخونی؟🫣
💎دنبال مشاوره خوب و رتبه برتری ؟🧐
❤️خانوم دکتر و تیمش برای همه ی سوال ها و نگرانی هات جواب درستو داره
کانالی که هر کنکوری و محصلی باید داشته باشه😍
👍36❤15😁5🔥3🥰3👏2
👍24🤔1🤣1