👆
#خودخواهی_مقدس، قسمت اول:
عشق ِمطلقاً عاری از خودپسندی وجود ندارد. حتی خودگذشتگی و عشق مادر برای فرزند هم خودخواهانه است، ماهیتی سیاه و چرکین دارد و تنها پوستهی آن است که عشق آرمانی میخوانیدش. کمی از این رویه را بردارید تا سیاهی و سپیدی را یکسان ببینید و کمی بیشتر تفحص کنید تا ببینید که سیاهی بر سپیدی چیره میشود. اینجاست که متوجه میشوید همهی آن را میتوان غریزی، فریبکارانه، خودخواهانه، خودستایانه و ناخودآگاهانه دانست. به محض اینکه سپیدی در سیاهی گم شود، دیگر همهی آن را سیاه میخوانید، زیرا همه چیز را از روی سیاه آن میبینید.
#کارل_گوستاو_یونگ، برگرفته از سمینار یونگ درباره زرتشتِ نیچه
زمانی که کودک بودیم با خیال راحت خود را ابراز میکردیم؛ لحظهیی سرمست، شاد و ذوق مرگ بودیم و لحظهی بعد در اشکهای خود غوطهور، لحظهیی با تمام نیروی اندکِ بازوانمان مادر را چسبیده بودیم و میبوییدیمش تا در عمق جانمان جای بگیرد و لحظهی بعد با تمام قدرتِ ممکنِ همان دستانِ کوچک، سیلیاش میزدیم و از وجودمان تُفش میکردیم بیرون. اما اوضاع همیشه آنقدر اصیل باقی نماند، ما مجبور شدیم که اشک و لبخندمان را با سیاستِ هویج و چماق پدر و مادر همخوان کنیم، مجبور شدیم بگوییم دوستت دارم بابا، بوس بوس، تا شکلاتی که برایش یکسره شور و شوق بودیم را به دست آوریم. مجبور شدیم تا بگوییم ازت متنفرم مدفوع، ازت متنفر دختر همسایه تا از شماتت و محرومیت و کتک آن آدم بزرگهای همه کاره، آن خدایان، آن صاحبان قوی در امان باشیم.
اینجا بود که رفتهرفته یاد گرفتیم چیزی بگوییم بر خلاف میلمان و کاری بکنیم بر خلاف نیتمان، اینجا بود که یاد گرفتیم که چگونه خود واقعیمان را پشتِ یک نقاب پنهان کنیم و دیگران را برای نفع شخصی فریب دهیم. اما فاجعه به اینجا ختم نشد. فشار خودِ واقعی ما پشت این نقابِ کاغذی آنقدر زیاد بود که هر لحظه ممکن بود نقاب را پاره کند و بیرون بجهد، و چه فاجعهای میشد اگر میشد، که گهگاه نیز میشد! پس چارهای نماند تا ما خودمان نیز باور کنیم که همان نقابی هستیم که به چهره زدهایم و خودِ واقعیمان را، همهی آن احساسات اصیل و خودانگیخته را در اعماق وجودمان به زنجیر بکشیم و به دستِ فراموشی بسپاریم، همانطور که #زئوس و دیگر خواهر و برادرانِ اُلمپیاش، «تیتان»ها که نماد نیروهای رام نشدهی طبیعت بودند را در اعماق زمین، در «تارتاروس» به بند کشیدند.
اما آیا این همه شد که بشود که ما عشق را بیاموزیم، محبت را پیشکش کنیم، با دیگری در صلح باشیم و صداقت پیشه کنیم؟ نه، نشد؛ در عوض دنیا صحنهی فریب شد، دشمن همهجا و دوست نایابترین شد، خشم و ویرانگری شایعترین اعمال و بیاعتنایی به همسایه طبیعیترین واکنشمان شد؛ و ما همچنان پشتِ سر نقاب انسان خوب -پسر خوبِ مادر و دختر ناز بابا- پنهان شدیم و همهی این پلیدیها را در آن دیگری #فرافکنی کردیم. روی خودخواهیمان نام عشق گذاشتیم و دروغهایمان را به مصلحت مزین نمودیم. ترس را احترام خواندیم و کنترل را حمایت.
نتیجه این شد که دیگر آن لحظههای اصیل عشق و شور و شوق را نیز تجربه نکردیم. ما خواستیم که ترس نباشد، نفرت و خشم و حسادت نباشد و آنها را انکار کردیم، ولی نتیجه چه شد؟ آنها هم گفتند پس شما هم نباشید: ترس، ما را انکار کرد و همهی نیتهایمان چاشنی ترسی پنهان را به خود گرفت. خشم، انکارمان کرد و همهی اعمالمان خصومتی پوشیده را نمایان کرد. حسادت، انکارمان کرد و همهی نگاههایمان سرد شد. خودخواهی، انکارمان کرد و عشق از وجودمان رخت بربست. حالا چه فایده از اینکه در میان این گِل و لای به جستجوی طلای گم گشتهیمان بگردیم، به دنبال کودکیِ از یاد رفتهمان؟ در این جستجو هر قدر هم که صادق باشیم و با پشتِ کار، بیشتر از آنکه به دست آوریم از دست میدهیم، بیشتر کثافت به حلقمان فرو میدهیم تا اینکه غذایی شیرین و مغذی بیابیم؛ آری، وقتی مشغول برملا کردن فرومایگی خود و دیگران هستیم، بسیار شبیه خوکان میگردیم.
وحیدشاهرضا، 🥀 ۱۸ تیر ۱۳۹۱
👌
@zehnekhatarnakema
#خودخواهی_مقدس، قسمت اول:
عشق ِمطلقاً عاری از خودپسندی وجود ندارد. حتی خودگذشتگی و عشق مادر برای فرزند هم خودخواهانه است، ماهیتی سیاه و چرکین دارد و تنها پوستهی آن است که عشق آرمانی میخوانیدش. کمی از این رویه را بردارید تا سیاهی و سپیدی را یکسان ببینید و کمی بیشتر تفحص کنید تا ببینید که سیاهی بر سپیدی چیره میشود. اینجاست که متوجه میشوید همهی آن را میتوان غریزی، فریبکارانه، خودخواهانه، خودستایانه و ناخودآگاهانه دانست. به محض اینکه سپیدی در سیاهی گم شود، دیگر همهی آن را سیاه میخوانید، زیرا همه چیز را از روی سیاه آن میبینید.
#کارل_گوستاو_یونگ، برگرفته از سمینار یونگ درباره زرتشتِ نیچه
زمانی که کودک بودیم با خیال راحت خود را ابراز میکردیم؛ لحظهیی سرمست، شاد و ذوق مرگ بودیم و لحظهی بعد در اشکهای خود غوطهور، لحظهیی با تمام نیروی اندکِ بازوانمان مادر را چسبیده بودیم و میبوییدیمش تا در عمق جانمان جای بگیرد و لحظهی بعد با تمام قدرتِ ممکنِ همان دستانِ کوچک، سیلیاش میزدیم و از وجودمان تُفش میکردیم بیرون. اما اوضاع همیشه آنقدر اصیل باقی نماند، ما مجبور شدیم که اشک و لبخندمان را با سیاستِ هویج و چماق پدر و مادر همخوان کنیم، مجبور شدیم بگوییم دوستت دارم بابا، بوس بوس، تا شکلاتی که برایش یکسره شور و شوق بودیم را به دست آوریم. مجبور شدیم تا بگوییم ازت متنفرم مدفوع، ازت متنفر دختر همسایه تا از شماتت و محرومیت و کتک آن آدم بزرگهای همه کاره، آن خدایان، آن صاحبان قوی در امان باشیم.
اینجا بود که رفتهرفته یاد گرفتیم چیزی بگوییم بر خلاف میلمان و کاری بکنیم بر خلاف نیتمان، اینجا بود که یاد گرفتیم که چگونه خود واقعیمان را پشتِ یک نقاب پنهان کنیم و دیگران را برای نفع شخصی فریب دهیم. اما فاجعه به اینجا ختم نشد. فشار خودِ واقعی ما پشت این نقابِ کاغذی آنقدر زیاد بود که هر لحظه ممکن بود نقاب را پاره کند و بیرون بجهد، و چه فاجعهای میشد اگر میشد، که گهگاه نیز میشد! پس چارهای نماند تا ما خودمان نیز باور کنیم که همان نقابی هستیم که به چهره زدهایم و خودِ واقعیمان را، همهی آن احساسات اصیل و خودانگیخته را در اعماق وجودمان به زنجیر بکشیم و به دستِ فراموشی بسپاریم، همانطور که #زئوس و دیگر خواهر و برادرانِ اُلمپیاش، «تیتان»ها که نماد نیروهای رام نشدهی طبیعت بودند را در اعماق زمین، در «تارتاروس» به بند کشیدند.
اما آیا این همه شد که بشود که ما عشق را بیاموزیم، محبت را پیشکش کنیم، با دیگری در صلح باشیم و صداقت پیشه کنیم؟ نه، نشد؛ در عوض دنیا صحنهی فریب شد، دشمن همهجا و دوست نایابترین شد، خشم و ویرانگری شایعترین اعمال و بیاعتنایی به همسایه طبیعیترین واکنشمان شد؛ و ما همچنان پشتِ سر نقاب انسان خوب -پسر خوبِ مادر و دختر ناز بابا- پنهان شدیم و همهی این پلیدیها را در آن دیگری #فرافکنی کردیم. روی خودخواهیمان نام عشق گذاشتیم و دروغهایمان را به مصلحت مزین نمودیم. ترس را احترام خواندیم و کنترل را حمایت.
نتیجه این شد که دیگر آن لحظههای اصیل عشق و شور و شوق را نیز تجربه نکردیم. ما خواستیم که ترس نباشد، نفرت و خشم و حسادت نباشد و آنها را انکار کردیم، ولی نتیجه چه شد؟ آنها هم گفتند پس شما هم نباشید: ترس، ما را انکار کرد و همهی نیتهایمان چاشنی ترسی پنهان را به خود گرفت. خشم، انکارمان کرد و همهی اعمالمان خصومتی پوشیده را نمایان کرد. حسادت، انکارمان کرد و همهی نگاههایمان سرد شد. خودخواهی، انکارمان کرد و عشق از وجودمان رخت بربست. حالا چه فایده از اینکه در میان این گِل و لای به جستجوی طلای گم گشتهیمان بگردیم، به دنبال کودکیِ از یاد رفتهمان؟ در این جستجو هر قدر هم که صادق باشیم و با پشتِ کار، بیشتر از آنکه به دست آوریم از دست میدهیم، بیشتر کثافت به حلقمان فرو میدهیم تا اینکه غذایی شیرین و مغذی بیابیم؛ آری، وقتی مشغول برملا کردن فرومایگی خود و دیگران هستیم، بسیار شبیه خوکان میگردیم.
وحیدشاهرضا، 🥀 ۱۸ تیر ۱۳۹۱
👌
@zehnekhatarnakema
🍃قدرت_نگرش_مثبت🍃
🌺#سیلی_واقعیت: تحقق زندگی زناشوییِ سرشار از خوشبختی امکان پذیر نیست❗️ 🌼ما هرگز به آنچیزی که در دیگری میجوییم نمیرسیم، و میلمان ارضا نمیشود. ما هرگز یکی نمیشویم. #شون_هومر🥀 👌
🌺#سیلی_واقعیت: تحقق زندگی زناشوییِ سرشار از خوشبختی امکان پذیر نیست❗️
🌼یکی از فانتزیهای فرهنگی دوران ما جستن شریک کامل زندگیمان و برقراری رابطهای کاملا صمیمی و به لحاظ جنسی ارضاکننده با نیمهی دیگرمان است.
🌸وظیفهی روانکاوی این است که با صدای بلند فریاد بزند، برقراری رابطهی هماهنگ از اساس ناممکن است❗️
🌺 ما هرگز به آنچیزی که در دیگری میجوییم نمیرسیم، و میلمان ارضاء نمیشود. ما هرگز یکی نمیشویم.
🌼این سخن لکان 🥀گرچه در بدو امر مایوسکننده و رخوتزاست اما بهرغم آن، باطنی امیدآفرین دارد.
🌸 سرخوردگی زمانی پدید میآید که دو طرف رابطه، پس از وصال در مییابند که وضع موجود چقدر از آنچه در ذهن خویش میانگاشتند، دور است.
🌺و چنین وضعیتی بهشدت بحرانزاست. بهویژه اگر هر یک از دو سوی رابطه، با مکانیسم #فرافکنی، دیگری را مسئول این وضعیت بداند. در حالیکه هیچ یک از دو طرف مقصر نیستند و این سرنوشت محتوم آدمیست❗️
🌼تامل در این امر میتواند مانع از فروپاشی رابطه یا برقراری رابطه فرازناشویی شود.
🌸آگاهی به این امر میتواند سراب بهشت بودن زمین را بر باد دهد و کمک کند آدمی بتواند از حداقل لذتهای در دسترس حداکثر رضایتمندی را کسب کند و عمری را در جستجوی سرابی بهسر نبرد که هرگز بدان نخواهد رسید.
🌼 پذیرش این امر میتواند مانع از غلطیدن از رابطهای به رابطهی دیگر و ناکامی محتوم آن بشود.
🌺آدمی میآموزد که بهجای آنکه هوس لذتهای نشئهآور شتر-گاو-پلنگی را در سر بپروراند به اقناع و ارضاء دوست داشتنیهای دستیافتنی بپردازد.
#شون_هومر، برگرفته از کتاب #ژاک_لکان🥀
👌
🌼یکی از فانتزیهای فرهنگی دوران ما جستن شریک کامل زندگیمان و برقراری رابطهای کاملا صمیمی و به لحاظ جنسی ارضاکننده با نیمهی دیگرمان است.
🌸وظیفهی روانکاوی این است که با صدای بلند فریاد بزند، برقراری رابطهی هماهنگ از اساس ناممکن است❗️
🌺 ما هرگز به آنچیزی که در دیگری میجوییم نمیرسیم، و میلمان ارضاء نمیشود. ما هرگز یکی نمیشویم.
🌼این سخن لکان 🥀گرچه در بدو امر مایوسکننده و رخوتزاست اما بهرغم آن، باطنی امیدآفرین دارد.
🌸 سرخوردگی زمانی پدید میآید که دو طرف رابطه، پس از وصال در مییابند که وضع موجود چقدر از آنچه در ذهن خویش میانگاشتند، دور است.
🌺و چنین وضعیتی بهشدت بحرانزاست. بهویژه اگر هر یک از دو سوی رابطه، با مکانیسم #فرافکنی، دیگری را مسئول این وضعیت بداند. در حالیکه هیچ یک از دو طرف مقصر نیستند و این سرنوشت محتوم آدمیست❗️
🌼تامل در این امر میتواند مانع از فروپاشی رابطه یا برقراری رابطه فرازناشویی شود.
🌸آگاهی به این امر میتواند سراب بهشت بودن زمین را بر باد دهد و کمک کند آدمی بتواند از حداقل لذتهای در دسترس حداکثر رضایتمندی را کسب کند و عمری را در جستجوی سرابی بهسر نبرد که هرگز بدان نخواهد رسید.
🌼 پذیرش این امر میتواند مانع از غلطیدن از رابطهای به رابطهی دیگر و ناکامی محتوم آن بشود.
🌺آدمی میآموزد که بهجای آنکه هوس لذتهای نشئهآور شتر-گاو-پلنگی را در سر بپروراند به اقناع و ارضاء دوست داشتنیهای دستیافتنی بپردازد.
#شون_هومر، برگرفته از کتاب #ژاک_لکان🥀
👌
Forwarded from 🍃قدرت_نگرش_مثبت🍃 (M mohammadi)
🌺#سیلی_واقعیت: تحقق زندگی زناشوییِ سرشار از خوشبختی امکان پذیر نیست❗️
🌼یکی از فانتزیهای فرهنگی دوران ما جستن شریک کامل زندگیمان و برقراری رابطهای کاملا صمیمی و به لحاظ جنسی ارضاکننده با نیمهی دیگرمان است.
🌸وظیفهی روانکاوی این است که با صدای بلند فریاد بزند، برقراری رابطهی هماهنگ از اساس ناممکن است❗️
🌺 ما هرگز به آنچیزی که در دیگری میجوییم نمیرسیم، و میلمان ارضاء نمیشود. ما هرگز یکی نمیشویم.
🌼این سخن لکان 🥀گرچه در بدو امر مایوسکننده و رخوتزاست اما بهرغم آن، باطنی امیدآفرین دارد.
🌸 سرخوردگی زمانی پدید میآید که دو طرف رابطه، پس از وصال در مییابند که وضع موجود چقدر از آنچه در ذهن خویش میانگاشتند، دور است.
🌺و چنین وضعیتی بهشدت بحرانزاست. بهویژه اگر هر یک از دو سوی رابطه، با مکانیسم #فرافکنی، دیگری را مسئول این وضعیت بداند. در حالیکه هیچ یک از دو طرف مقصر نیستند و این سرنوشت محتوم آدمیست❗️
🌼تامل در این امر میتواند مانع از فروپاشی رابطه یا برقراری رابطه فرازناشویی شود.
🌸آگاهی به این امر میتواند سراب بهشت بودن زمین را بر باد دهد و کمک کند آدمی بتواند از حداقل لذتهای در دسترس حداکثر رضایتمندی را کسب کند و عمری را در جستجوی سرابی بهسر نبرد که هرگز بدان نخواهد رسید.
🌼 پذیرش این امر میتواند مانع از غلطیدن از رابطهای به رابطهی دیگر و ناکامی محتوم آن بشود.
🌺آدمی میآموزد که بهجای آنکه هوس لذتهای نشئهآور شتر-گاو-پلنگی را در سر بپروراند به اقناع و ارضاء دوست داشتنیهای دستیافتنی بپردازد.
#شون_هومر، برگرفته از کتاب #ژاک_لکان🥀
👌
🌼یکی از فانتزیهای فرهنگی دوران ما جستن شریک کامل زندگیمان و برقراری رابطهای کاملا صمیمی و به لحاظ جنسی ارضاکننده با نیمهی دیگرمان است.
🌸وظیفهی روانکاوی این است که با صدای بلند فریاد بزند، برقراری رابطهی هماهنگ از اساس ناممکن است❗️
🌺 ما هرگز به آنچیزی که در دیگری میجوییم نمیرسیم، و میلمان ارضاء نمیشود. ما هرگز یکی نمیشویم.
🌼این سخن لکان 🥀گرچه در بدو امر مایوسکننده و رخوتزاست اما بهرغم آن، باطنی امیدآفرین دارد.
🌸 سرخوردگی زمانی پدید میآید که دو طرف رابطه، پس از وصال در مییابند که وضع موجود چقدر از آنچه در ذهن خویش میانگاشتند، دور است.
🌺و چنین وضعیتی بهشدت بحرانزاست. بهویژه اگر هر یک از دو سوی رابطه، با مکانیسم #فرافکنی، دیگری را مسئول این وضعیت بداند. در حالیکه هیچ یک از دو طرف مقصر نیستند و این سرنوشت محتوم آدمیست❗️
🌼تامل در این امر میتواند مانع از فروپاشی رابطه یا برقراری رابطه فرازناشویی شود.
🌸آگاهی به این امر میتواند سراب بهشت بودن زمین را بر باد دهد و کمک کند آدمی بتواند از حداقل لذتهای در دسترس حداکثر رضایتمندی را کسب کند و عمری را در جستجوی سرابی بهسر نبرد که هرگز بدان نخواهد رسید.
🌼 پذیرش این امر میتواند مانع از غلطیدن از رابطهای به رابطهی دیگر و ناکامی محتوم آن بشود.
🌺آدمی میآموزد که بهجای آنکه هوس لذتهای نشئهآور شتر-گاو-پلنگی را در سر بپروراند به اقناع و ارضاء دوست داشتنیهای دستیافتنی بپردازد.
#شون_هومر، برگرفته از کتاب #ژاک_لکان🥀
👌
👆
🌺 قدمی بهعقب برداشتن و نگاهکردن، تنها راهِ #انتخاب کردن است. جز این همواره منفعل خواهیم بود. شاید تصور کنیم که عملمان را برمیگزینیم، ولی میان تصورِاختیار و اختیار فاصلهی زیادی وجود دارد. اغلب رفتارهای ما واکنشی هستند، واکنشی به محرکهایی که از محیط دریافت میکنیم. محرکها هیجانهایی را در ما برمیانگیزند و رفتارهای ما نیز در نهایت صرفا پاسخی واکنشی به آن هیجانات هستند.
🌸 لحظهای مکث کنیم و پیش از آنکه خبری را تایید یا رد کنیم، بنگریم. لحظهای تامل کنیم و پیش از آنکه مرگ یک انسان را جشنگرفته یا بهعزا بنشینیم، بنگریم. آنچه همواره اهمیت دارد تاثیر عملکرد ماست، چه رفتار کلامی و چه رفتار غیرکلامی ما باشد. چهچیزی را تایید میکنیم و یا در مقابل چهچیزی موضع میگیریم❓ اگر تصویر بزرگتر را نبینیم، اگر به افق نگاهی نداشته باشیم صرفا دور خود خواهیم گشت. رفتارها زمانی موثرند که در راستای ارزشهای قلبیمان باشند؛ و تصریح ارزشها فرایندیست که نیاز به مراقبه و گزینش آگاهانه دارد. جز این، جوگیرِ رسانه-دیگری راه خواهیم پیمود و تنها حمالِ مزرعهی دیگران خواهیم بود و بذری که ایشان کاشتهاند را بارور خواهیم ساخت. صدای من چه انعکاسی خواهد داشت❓ عملِ من چه به بار خواهد نشاند❓ آهْ که اینها سئوال از وجدانیست که بیدار است و احساس مسئولیت میکند، آنهم در میانِ سیلِ انبوهِ خفتگانی که در خواب راه میروند.
🌼 برخی میگویند او به کشور خدمت کرده است، جنگ را بیرونِ مرزها نگاه داشته است و به این ترتیب امنیت را به ما هدیه کرده است. گروه دیگر میگویند که او عاملِ نظامیست که هرگونه اعتراض و انتقادی را بهشکل سازمانیافتهای سرکوب میکند، پس چه خوب که کشته شده است.
🌺 این دو نگرش، در ظاهر در مقابل هم قرار دارند و طرفداران هر یک با دیگری سر ناسازگاری دارند ولی عمیقتر که مینگریم یکساناند. یکچیز در هر دوی این نگاهها یکسان است و آن باور کردن دشمن و دشمنپروری در هر دوی آنهاست.
🌸 ما سالهاست که رویکردی خصمانه نسبت به کسانی که نظری متفاوت از ما دارند، داریم. فقط چند صباحی شعار «زنده باد مخالف من» در تریبونهای سیاسی این کشور شنیده شد و بهسرعت باز هم جای خود را به «مرگ بر» داد. این گروهْ مرگِ آن گروه را میخواهد، آن گروهْ مرگِ این گروه را میخواهد و هر دوی ایشان مرگ گروه سوم را❗️ نتیجه همواره یکچیز است: مرگْ و نه زندگی.✨
🌼 چرا من باید بهجای گفتمان، به ستیزه روی آورم❓ نهمگر مواجهه با غیر را برنمیتابم. که اگر تابآورم رنگِ دگر را، رنگینکمان میشوم و اگر تابآورم جنسِ دگر را چند صدا میشوم و اگر #فردیت را پاس بدارم همواره نیازمند تاملکردن و بازاندیشیدن و بازسنجیدن پاسخهایم میشوم. و در یککلام اینها همه دشوارند. نتیجه میشود که او را #اهریمنی کنم، خودم را #اهورایی کنم، دیکتاتوری را به او #فرافکنی کنم و خودم را به آزادیخواهی شناسایی کنم، با وی بستیزم و تا به خود آیم عینِ او هیولایی کنم❗️ در هر جنگی، طرفینِ درگیری آن دیگری را شرور مینامند و تِرور میکنند. به اینترتیب، از من که میمیرد نامش میشود شهادت و از او که میمیرد نام میگیرد هلاکت.
🌺 جنگ، جنگ است؛ چه داخل مرزها باشد و چه خارج از آن. مرگ، مرگ است؛ چه از خودی باشد و چه از غیرخودی. چه فرقیست آخر میانِ جانی که از افغانی و ایرانی و عراقی و سوری و یمنی و آمریکایی گرفته میشود. خونِ کدامینشان سُرخ نیست❓مگر مرزها جز قراردادند❓هر لفظ و هر عمل ما میتواند در راستای تایید یک قرارداد و یا بازبینی آن باشد. تا کی هر کدامِ ما میشویم آجری بر آجرِ دیگرِ این دیوار❓ من حتی ترجیح میدهم که مخالف جنگ هم نباشم، بلکه تنها موافق گفتگو باشم. ترجیح میدهم که به حجاب اجباری نه نگویم، بلکه به حجاب اختیاری آری بگویم. فرقی نمیکند که در نزاع بین پدر و مادر حق را به کدامشان میدهی، چراکه در هر دو صورت حق را به نزاع دادهای.
☘ راه سومی هم هست. من میتوانم در آغازِ یک دههی تازه برای جهان، سومین جنگ را طلب نکنم❗️
#وحیدشاهرضا🥀
#روانکاوی #خودشناسی #خودشکوفایی #مشاوره #رواندرمانی #روانشناسی_تحلیلی #یونگ #تغییر #تغییر_نگرش
👌
@zehnekhatarnakema
🌺 قدمی بهعقب برداشتن و نگاهکردن، تنها راهِ #انتخاب کردن است. جز این همواره منفعل خواهیم بود. شاید تصور کنیم که عملمان را برمیگزینیم، ولی میان تصورِاختیار و اختیار فاصلهی زیادی وجود دارد. اغلب رفتارهای ما واکنشی هستند، واکنشی به محرکهایی که از محیط دریافت میکنیم. محرکها هیجانهایی را در ما برمیانگیزند و رفتارهای ما نیز در نهایت صرفا پاسخی واکنشی به آن هیجانات هستند.
🌸 لحظهای مکث کنیم و پیش از آنکه خبری را تایید یا رد کنیم، بنگریم. لحظهای تامل کنیم و پیش از آنکه مرگ یک انسان را جشنگرفته یا بهعزا بنشینیم، بنگریم. آنچه همواره اهمیت دارد تاثیر عملکرد ماست، چه رفتار کلامی و چه رفتار غیرکلامی ما باشد. چهچیزی را تایید میکنیم و یا در مقابل چهچیزی موضع میگیریم❓ اگر تصویر بزرگتر را نبینیم، اگر به افق نگاهی نداشته باشیم صرفا دور خود خواهیم گشت. رفتارها زمانی موثرند که در راستای ارزشهای قلبیمان باشند؛ و تصریح ارزشها فرایندیست که نیاز به مراقبه و گزینش آگاهانه دارد. جز این، جوگیرِ رسانه-دیگری راه خواهیم پیمود و تنها حمالِ مزرعهی دیگران خواهیم بود و بذری که ایشان کاشتهاند را بارور خواهیم ساخت. صدای من چه انعکاسی خواهد داشت❓ عملِ من چه به بار خواهد نشاند❓ آهْ که اینها سئوال از وجدانیست که بیدار است و احساس مسئولیت میکند، آنهم در میانِ سیلِ انبوهِ خفتگانی که در خواب راه میروند.
🌼 برخی میگویند او به کشور خدمت کرده است، جنگ را بیرونِ مرزها نگاه داشته است و به این ترتیب امنیت را به ما هدیه کرده است. گروه دیگر میگویند که او عاملِ نظامیست که هرگونه اعتراض و انتقادی را بهشکل سازمانیافتهای سرکوب میکند، پس چه خوب که کشته شده است.
🌺 این دو نگرش، در ظاهر در مقابل هم قرار دارند و طرفداران هر یک با دیگری سر ناسازگاری دارند ولی عمیقتر که مینگریم یکساناند. یکچیز در هر دوی این نگاهها یکسان است و آن باور کردن دشمن و دشمنپروری در هر دوی آنهاست.
🌸 ما سالهاست که رویکردی خصمانه نسبت به کسانی که نظری متفاوت از ما دارند، داریم. فقط چند صباحی شعار «زنده باد مخالف من» در تریبونهای سیاسی این کشور شنیده شد و بهسرعت باز هم جای خود را به «مرگ بر» داد. این گروهْ مرگِ آن گروه را میخواهد، آن گروهْ مرگِ این گروه را میخواهد و هر دوی ایشان مرگ گروه سوم را❗️ نتیجه همواره یکچیز است: مرگْ و نه زندگی.✨
🌼 چرا من باید بهجای گفتمان، به ستیزه روی آورم❓ نهمگر مواجهه با غیر را برنمیتابم. که اگر تابآورم رنگِ دگر را، رنگینکمان میشوم و اگر تابآورم جنسِ دگر را چند صدا میشوم و اگر #فردیت را پاس بدارم همواره نیازمند تاملکردن و بازاندیشیدن و بازسنجیدن پاسخهایم میشوم. و در یککلام اینها همه دشوارند. نتیجه میشود که او را #اهریمنی کنم، خودم را #اهورایی کنم، دیکتاتوری را به او #فرافکنی کنم و خودم را به آزادیخواهی شناسایی کنم، با وی بستیزم و تا به خود آیم عینِ او هیولایی کنم❗️ در هر جنگی، طرفینِ درگیری آن دیگری را شرور مینامند و تِرور میکنند. به اینترتیب، از من که میمیرد نامش میشود شهادت و از او که میمیرد نام میگیرد هلاکت.
🌺 جنگ، جنگ است؛ چه داخل مرزها باشد و چه خارج از آن. مرگ، مرگ است؛ چه از خودی باشد و چه از غیرخودی. چه فرقیست آخر میانِ جانی که از افغانی و ایرانی و عراقی و سوری و یمنی و آمریکایی گرفته میشود. خونِ کدامینشان سُرخ نیست❓مگر مرزها جز قراردادند❓هر لفظ و هر عمل ما میتواند در راستای تایید یک قرارداد و یا بازبینی آن باشد. تا کی هر کدامِ ما میشویم آجری بر آجرِ دیگرِ این دیوار❓ من حتی ترجیح میدهم که مخالف جنگ هم نباشم، بلکه تنها موافق گفتگو باشم. ترجیح میدهم که به حجاب اجباری نه نگویم، بلکه به حجاب اختیاری آری بگویم. فرقی نمیکند که در نزاع بین پدر و مادر حق را به کدامشان میدهی، چراکه در هر دو صورت حق را به نزاع دادهای.
☘ راه سومی هم هست. من میتوانم در آغازِ یک دههی تازه برای جهان، سومین جنگ را طلب نکنم❗️
#وحیدشاهرضا🥀
#روانکاوی #خودشناسی #خودشکوفایی #مشاوره #رواندرمانی #روانشناسی_تحلیلی #یونگ #تغییر #تغییر_نگرش
👌
@zehnekhatarnakema